۰۴ بهمن ۱۳۹۴ و ۱۱:۲۶

ترس از خدا
یکی از روایاتی که همه‌ی ما باید مدّ نظر داشته باشیم و البته غالباً هم در اذهان هست ولی کم به آن توجه می‌کنیم، روایتی است که مرحوم صدوق در من لا یحضر جلد 4 صفحه 272 از رسول اکرم(ص) نقل می‌کند. پیامبر اکرم فرمود: «رَأْسُ الْحِكْمَةِ مَخَافَةُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ».

موضوع خوف از خدا یکی از ارکان مسائل تربیتی انسان است و ما در این تردیدی نداریم که اگر انسان بخواهد واجباتش را دقیق انجام بدهد و محرّمات را ترک کند، شرط اصلی‌اش اینست که این انسان خائف باشد و از خدا بترسد. خوف از حساب و کتاب الهی، خوف از عقاب الهی مسأله مهمی است.

ناچیز شمردن گناه
ما گناه را گاهی اوقات خیلی ناچیز می‌شمریم. یک کلیپی برایم آورده بودند که یک آقایی به انتقاد کشیده بود که چطور می‌شود اگر موی یک زن نامحرمی پیدا باشد بگوئیم خدای رحمان او را در قیامت با موهایش آویزان می‌کند؟ این ناشی از این است که انسان از معارف دور است. ما در روایات داریم گاهی اوقات در یک گناه صغیره غضب خدا وجود دارد. این همه آیات قرآن با مضمون «وَ أَنَّ عَذَابِي هُوَ الْعَذَابُ الْأَلِيمُ» برای چیست؟ اگر بنا باشد بگوئیم قیامت هم همین است، بگویند حالا یک مویت پیدا بوده یک تازیانه بخور و اگر دو مویت پیدا بوده دو تازیانه بخور! اینها نیست.

ما این مبنا را در باب ثواب داریم که روز قیامت خدای تبارک و تعالی به مقدار لطف و فضلش به انسان ثواب می‌دهد. در باب عقاب باید به مقتضای آن گناهی که انسان انجام داده عقاب شود، اما مقتضای گناه را چه کسی تشخیص می‌دهد؟ اینکه کسی حدود الهی را بشکند و یک حکم ضروری را زیر پا بگذارد، این پیداست که عذابش عذاب شدید است. اینکه اگر انسان تمام ضروریات دین را قبول کند، تمام واجبات را انجام بدهد، اما اگر آمد ولایت را قبول نکرد؟ می‌گوئیم تمام اعمال او « هَبَاءً مَنْثُوراً» است، چه کسی این را بیان کرده است؟ مگر عقل می‌تواند چنین مسائلی را بفهمد؟‌ یا تمام ضروریات را قبول کند بگوید من فقط نماز را قبول ندارم؟ این بر حسب خود قرآن «أُولئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقّاً» است. کسانی که می‌گویند «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ» این خودش مصداق کفر است. ولو تمام ضروریات را قبول کند و بگوید من همین یک ضروری را قبول نمی‌کنم، این هم با بقیه‌ی کفار فرقی نمی‌کند. نیائیم اینقدر معاصی را موهون کنیم و کنارش بگوئیم این وعده‌ها هست، اما در کنارش رحمت خدا، استغفار و توبه هست. آنها را به مردم یاد بدهیم. می‌گوئیم امروز برای مو پیدا بودن خدا خیلی کاری ندارد و این روایات درست نیست. بعد می‌گوئیم اگر کسی یک سر سوزن شرب خمر کرد چه کسی گفته باید او را سر تازیانه بزنند؟ به چه ملاکی؟

اگر کسی فلان گناه را مرتکب شد چرا باید او را رجم کنند؟ آنجا هم اشکال می‌آوریم. در همین عقوبات دنیوی هم مشکل پیدا می‌کنیم چه رسد به عقوبات اخرویه.

وقتی من این حرف را شنیدم، این حرف جاهلانه است و حرف کسی است که با معارف درست آشنایی ندارد و یا شاهد هم غفلت کرده باشد.

علی ایّ حال ما طلبه‌ها این مسئله‌ی خوف از خدا و عقاب و عذاب جهنم را خیلی جدی بگیریم. غالب عمر ما با عدم خوف سپری می‌شود و خوف نداریم! این را بیائیم در خودمان احیا کنیم.

حالا می‌خواستم بگویم این را چرا رسول خدا فرموده که رأس حکمت خوف از خداست؟ خوف از خدا سبب می‌شود که انسان واجباتش را انجام بدهد و محرمات را هم ترک کند. ولی چطور رأس کار حکیمانه و عقلائی است؟ یعنی آدم عاقل کسی است که هر مقدار عقل او بیشتر باشد درجه‌ی خوفش از خدا بیشتر است. هر مقدار از عقلش استفاده کند درجه‌ی خوفش از خدا بیشتر است. کارهایی که می‌خواهیم انجام بدهیم جنبه‌ی اخروی‌اش را قبل از همه چیز بسنجیم. مثلا می‌خواهیم درس بگوئیم یا درس بخوانیم، در جایی رفت و آمد کنیم، سفری برویم، یک چیزی برای منزل بخریم، می‌خواهیم یک حرفی بزنیم یا کاری انجام بدهیم، خوف از خدا به این معناست که قبل از هر عملی من ببینم خدای تبارک و تعالی راضی هست یا راضی نیست؟ این معنای خوف از خداست.

بعد اگر انسان این ملاک را داشته باشد چقدر حرف هایش کم می‌شود، کارهای غیر ضروری‌اش کم می‌شود، ارتباطاتش کنترل می‌شود و مطالعاتش فرق پیدا می‌کند. خیلی تعبیر عجیبی است. رأس حکمت یعنی فوق مسئله‌ی تربیت انسان، فوق مسئله‌ی حفظ از عقاب، او جای خودش است که خوف، انسان را مصون از عقاب الهی در روز قیامت قرار می‌دهد؛ اما تمام امور انسان حکیمانه می‌شود. امور انسان اگر بخواهد حکیمانه شود باید خوف از خدای تبارک و تعالی پیدا کند.
خداوند همه‌ی ما را جزء خائفین واقعی قرار بدهد؛ انشاء الله.



منبع : من لا یحضر الفقیه، ج 4 ص 272



کلمات کلیدی :

پیامبر اکرم شیخ صدوق روز قیامت ولایت ترس از خدا ناچیز شمردن گناه آثار ترس از خدا

۱,۵۹۰ بازدید