۰۶ بهمن ۱۳۹۴ و ۱۱:۲۴

این روایت شریفه که در مورد واجبات بر اعضاء و جوارح است که یک مقدار عمده‌اش را خواندیم، آنچه که خدای تبارک و تعالی بر قلب انسان واجب کرده، بر اعضاء و جوارح انسان واجب کرده، که عرض کردم مطلبی است که غالباً از او غفلت داریم و غالباً آنچه که خداوند بر این اعضاء واجب فرموده را توجه نداریم و این اعضاء و جوارح را از آن واجبات خودشان دور کردیم، تا رسیدیم به اینجا، که امام علیه السلام می‌فرماید خدای تبارک و تعالی در بعضی از آیات قرآن ما فرضه الله علی القلب و السمع و الابصار ...، اینها را در یک جا جمع کرده. عرض کردم این روایت یکی از روایاتی است که هر قسمتش را امام مستند به قرآن کریم می‌کند، چرا بر دست چیزی واجب است به استناد به آیات قرآن، بعد گوش، چشم و ...

حالا در این قسمت امام می‌فرمایند خداوند آنچه را که بر ما فرض علی القلب و البصر و اللسان فی آیةٍ اُخری، دو تا آیه را می‌آورند که می‌فرمایند اینها در آن جمع شده، یکی این آیه 22 سوره فصّلت «و ما کنتم تسترون أن یشهد علیکم سمعکم و لا ابصارکم و لا جلودکم» بعد امام می‌فرماید یعنی بالجلود الفروج و الافخاذ، این آیه شأن نزولش این بوده که چند نفر از کفار قریش نشسته بودند صحبت می‌کردند یکی از دیگری پرسید که این حرفهای ما را خدا می‌شنود؟ دیگری گفت اگر آهسته بگوئیم نمی‌شنود ولی اگر بلند بگوئیم می‌شنود، سومی گفت خدایی که صدای بلند را می‌شنود آهسته را هم باید بشنود و الا آن خدا نیست، این حرف‌ها بین‌شان رد و بدل شد و این آیه شریفه نازل شد «و ما کنتم تسترون أن یشهد علیکم سمعکم و لا ابصارکم و لا جلودکم و لکن ظننتم أنّ الله لا یعلم کثیراً مما تعلمون»‌ مضمونش این است که شما گمان به این دارید که کارهایی که انجام می‌دهید خدای تبارک و تعالی نمی‌داند و ما کنتم تستترون شما گناهان‌تان را مستور نمی‌کنید أن یشهد علیکم سمعکم و لا ابصارکم و لا جلودکم، اینطور نیست خوف از این داشته باشید که روز قیامت این سمع، بصر و حتّی پوست انسان که حالا جلود را خود امام تفسیر کرده به فروج و افخاذ، نه این پوست ظاهری، مراد از جلود فروج است حالا این هم از جاهایی است که علی الظاهر در کتب لغوی جلد به معنای فرج نیامده به معنای همان پوست است منتهی امام اینجا می‌فرمایند مراد این است.

ما قبلاً هم عرض کردیم که گاهی در بعضی از آیات ائمه ما به عنوان ظاهر یک لفظ یا به حسب عرفی یا به حسب لغوی یک معنایی می‌کنند، مثلاً در جایی که مسئله‌ی تبعیض در کار هست می‌فرمایند لمکان الباء، باء تبعیضیه آمده در مورد مسح بعض سر اما گاهی اوقات اینطور نیست یعنی یک اعمال تعبد است، جلود در اینجا مراد فروج و افخاذ است کما اینکه در مورد حفظ فرج در آنجا آن نکته‌ای که هفته‌ی گذشته عرض کردیم.

آیه می‌فرماید شما اگر گناهان‌تان را مستور می‌کنید به این جهت نیست که خوف از این دارید که این سمع و بصر و جلود روز قیامت شهادت بدهند، بلکه و لکن ظننتم أنّ الله لا یعلم کثیراً مما تعملون شما گمان به این دارید که خدا نمی‌داند آن کاری که شما انجام می‌دهید، علم خدا را شما انکار می‌کنید، گویا می‌شود گفت از آیه استفاده کنیم که خودِ همین هم برای آن مشرکین هم مفروض بوده که امکان اینکه این سمع و بصر و فؤاد بتوانند شهادت بدهند وجود دارد منتهی اینها یک مرتبه‌ی بالاتری را انکار می‌کردند، علم خدا را نسبت به اعمال بندگان انکار می‌کردند، حالا شاهد اینست که این چند مورد را در یک جا جمع کرده خدای تبارک و تعالی.

یا آیه بعد می‌فرماید و قال و لا تقف ما لیس لک به علم، إن السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا، همه را در یک جا جمع کرده، فهذا ما فرض الله علی العینین من قض البصر و هو عملها و هو من الایمان، چون در جلسه قبل ما فرض الله علی العینین را مطرح فرمودند، بعد می‌فرماید و فرض علی الیدین، حالا بر دست چه چیز را واجب کرده؟ أن لا یبطش بهما إلی ما حرّم الله أخذ بما حرّم الله نکند، آنچه که حرام است نگیرد، آنچه که حرام است دستش را به طرفش دراز نکند، حالا این بطش به معنای اخذ شدید است، خود بطش به معنای اخذ با شدت است، گرفتن با شدت را عرب می‌گوید بطش، چون آنچه که خدای نکرده در باب گناهان است یا شهوات بطنی یا شهوات فرجی، خوردن و غیر خوردن انسان با شدت به سراغش می‌رود، آنکه می‌خواهد مال حرام را بخورد اخذ شدت می‌کند و لذا دیدید گاهی اوقات یک کسی برای به دست آوردن مال حرام چه تلاش‌هایی می‌کند و همچنین در دیگر شهوات. می‌فرماید خدا بر دست واجب کرده که ما حرّم الله را اخذ نکند، دستش را سراغ مال حرام نبرد یا مورد حرام، هر چه که حرام است، آنچه که خوردنش حرام است، آنچه استفاده کردنش حرام است، و أن یبطش بهما إلی ما أمر الله عزوجل، آنچه خدا واجب کرده را انسان اخذ به او کند، و فرض علیهما من الصدقة از واجبات بر دست صدقه است و صله رحم.

حالا صله رحم را چطور به عنوان فرض بر یدین می‌شود تفسیر کرد؟ اینست که اگر انسان با رحم خودش دستی داد یا دستی به یتیم از ارحام خودش کشید این هم باز از موارد ما فرض الله علی الیدین است و الجهاد فی سبیل الله ، باز و الطهور للصلوات، یعنی اینکه انسان برای نماز وضو می‌گیرد در حین وضو دارد ما فرض الله علی الیدین را امتثال می‌کند، غیر از اینکه حالا وضو یک شرطیّتی برای نماز دارد و اگر نباشد نماز انسان باطل است غیر از او خود همین که دارد تطهیر می‌کند یدین را و لذا می‌شود گفت سرّ اینکه سفارش شده که دائماً با طهارت باشید، خود اینکه طهارت نفسانی آثار زیادی دارد، این در سیره‌ی‌ بزرگان بوده، ما هم سعی کنیم که این کار را داشته باشیم و هیچ وقت بدون طهارت نباشیم، حتی انسان وقتی می‌خواهد بخوابد که مستحب است با وضو باشد، از خواب برمی‌خیزد، اگر هم نمی‌خواهد نماز بخواند بلا فاصله با طهارت باشیم، مطالعه می‌کنیم با طهارت باشیم، غذا می‌خوریم با طهارت باشیم، این را جزء برنامه‌ی زندگی خودمان قرار بدهیم.

حالا غیر از اینکه برای انسان یک نورانیّتی می‌آورد، به تعبیری که نورٌ علی نور در روایات وارد شده، غیر از اینکه برای انسان یک آرامشی می‌آورد خود اینکه شما این دست را با طهارت نگه داری، این قیامت به نفع شما شهادت می‌دهد و کمک انسان می‌کند، لذا این والطهور للصلوات که در این روایت آمده، بعد می‌فرماید یا ایها الذین آمنوا إذا قمتم إلی الصلاة فأغسلوا وجوهکم و ایدیکم إلی المرافق و ...

تا حالا ما این آیه را زیاد خواندیم و فکر می‌کردیم فقط از این آیه شرطیت وضو برای صلاة استفاده می‌شود اما ببینید چه نکته‌‌ای را امام معصوم استفاده می‌کند که این فاغسلوا وجوهکم و أیدیکم. دست قبل از اینکه به عنوان شرطیّت للصلاة باید شسته شود خودِ دست به عنوان خودش یکی از واجباتی که ما باید برای آن انجام بدهیم اینست که با طهارت نگهش داریم، دست، صورت و بقیه‌ی اعضاء، تا دنباله‌ی روایت.



منبع : وسائل الشیعه،‌ ج 15، ص 164



کلمات کلیدی :

واجبات جوارح سوره فصلت، 22 شهادت اعضاء و جوارح در روز قیامت حسابرسی از اعضاء در روز قیامت صلح رحم ایمان مفروض بر دست طهارت وضو

۱,۴۵۸ بازدید