در آيهي 17 سورهي نساء نيز آمده است «إِنَّمَا ٱلتَّوْبَةُ عَلَى ٱللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ ُٱلسُّوٓءَ بِجَهَاٰلَةٍۢ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ فَأُولَآٰئِكَ يَتُوبُ ٱللَّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًۭا».
در اين دو آيهي شريفه که کلمهي «جهالت» وجود دارد، برخی گفتهاند که مراد از آن سفاهت است.
شأن نزولهاي مختلفي درباره آيهي 54 انعام بيان شده است:
يکي اين است که اشراف قريش ديدند عدّهاي افراد ضعيف از نظر مالي مثل بلال، مقداد، عمّار خدمت رسول خدا(ص) نشسته بودند، و اينها گفتند که اگر ميخواهيد ما به شما ايمان بياوريم، دور شما را بايد ما اشراف بگيريم و نه اينها؛ احتمال دوّم، اين که عدّهاي از افراد گناهکار خدمت پيامبر(ص) عرض کردند که ما گناه کردهايم، چه کنيم؟
پيامبر سکوت کردند، بعد اين آيه نازل شد است که «وَإِذَا جَآءَكَ ٱلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِـَٔایاتِنَا فَقُلْ سَلاٰمٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَىٰ نَفْسِهِ ٱلرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنكُمْ سُوٓءًۢا بِجَهَاٰلَةٍۢ ثُمَّ تَابَ مِنۢ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌۭ»؛
اولين نکتهاي که ميخواهم از اين آيه استفاده کنم اين است که برخورد ما روحانيون بايد در برخورد با افراد گناهکار جامعه، همين برخورد باشد. اگر ديديم کسي اهل رباست، او را طرد نکنيم؛ برخورد خشن با اينها نداشته باشيم. اعمال ما به عنوان ميزان ديني براي مردم است. جواني در ميان فاميل و محلّ هست که اهل گناه است؛ گاه پيش آمده که برخي از روحانيها او را انجس من الکلب ميدانند! چرا ما راجع به ديگران بايد اينطور قضاوت کنيم؟! قرآن به پيامبر ميفرمايد ايمان به خدا از همهي اينها بالاتر است.
گناهکار هم هست، تحت تأثير شيطان قرار گرفته، اما شما با او اينطور برخورد کن؛ «فَقُلْ سَلَاٰمٌ عَلَيْكُمْ»؛ حالا اين سلام منَ الله است يا من النبيّ؟ هر کدام که باشد، خيلي مهمّ است. براي تربيت ديگران بايد اينگونه برخورد کرد. يک آدم فاسق ميتواند از برخورد يک روحاني صحيح العمل، عادل شود؛ و از برخورد يک روحاني سيّيء العمل،کافر شود
(كَتَبَ ر َبُّكُمْ عَلَىٰ نَفْسِهِ ٱلرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنكُمْ سُوٓءًۢا بِجَهَاٰلَةۢ). نکتهي دوّم "عمل سوء به جهالت" است؛ مرحوم علاّمهي طباطبايي(ره) جهالت را نه به ضدّ علم و نه به سفاهت معنا کرده است؛ بلکه ميفرمايد معناي جهالت اين است که گاه هوا و هوس، اميال نفساني و شهوات، بر عقل افراد غلبه ميکند، به طوري که می دانند اين عمل گناه و مخالفت با خداست و عقاب دارد، اما اين علمشان بدون اثر ميشود. و اين نکتهي بسيار لطيفي است.
انسان در معصيت خداوند تبارک و تعالي، به حسب اصطلاح قرآني دو نوع معصيت ميکند، ؛ يک صورت عناداً و تعمّداً است؛ با اين که علم دارد خدا آن را حرام کرده است، اما براي مخالفت با خدا اين کار را ميکند. نعوذ بالله ميگويد چون خدا حرام کرده اين را انجام ميدهم.
اينها کساني هستند که در طول عمرشان موفق به توبه نخواهند شد؛ و هيچگاه نيز به خودشان نخواهند آمد، مگر آن که عنايت خاصّي از سوي خداوند شامل حال اينها شود. اما نوع دوّم معصيت اين است که انسان از روي عنادِ با خدا معصيت نميکند؛ بلکه شهوات او طغيان ميکند؛ اميال نفساني او طغيان ميکند؛ و اين طغيان او را وادار به اين معصيت می کند. اينجا علمي که دارد ـ که اين عمل حرام و قبيح است ـ مثل عدم علم ميشود؛ لذا مخالفت با خدا يا عناداًاست و يا جهالتاً است.
اگر اين حالت براي عوام از مردم پيش آيد، به طوري که چراغ عقلشان خاموش شود و علمشان را فراموش کنند، باز خيلي غير متوقَّع نيست؛ و از اين که بر آنها اطلاق جاهل بشود، ابايي هم ندارند. اما اهل علم و کساني که خودشان را در سلک عالمان به خدا قرار دادهاند، منحصر به روحانيّت هم نيست، بايد متوجّه باشند که قبل از هر چيزي اگر معصيت خدا کنيم، عنوان جاهل گريبان ما را ميگيرد؛ اگر خطايي از شما سر بزند، هممباحثهاي شما به شما جاهل خطاب کندو بگويد چرا ناداني کردي؟
اين برانسان سخت است. يک مرتبه بالاتر، اگر اين خطاي شما و معصيت شما را، استاد شما بفهمد و اين تعبير را به شما بگويد، اين خيلي سنگينتر ميشود؛ اگر يک بچه به انسان بگويد جاهل، ميگويد اين بچه است، حرفش اعتباري ندارد؛ اما وقتي رسيد به هممباحث و استاد، تا برسد به اين که خداوند انسان را جاهل بداند، چه ميشود؟! بله، ندانستن واقعي، براي انسان نقص است، اما اين بارِ معنايي را ندارد.
اما اين که خدا به شخص عالم که ميداند اين کار گناه است، خطاب کند اي نادان! اي جاهل!، براي انسان واقعاً چه چيزي باقي ميماند؟ اگر اين خطاب متوجّه انسان باشد، واقعاً چيزي براي انسان باقي نميماند. عنوان جاهل در جايي که انسان يک معصيت کوچکي ميکند با جايي که انسان مرتکب معصيت بزرگي ميشود، خيلي فرق دارد.
از اين جهت که توبهي عالم خيلي مشکلتر است؛ توبهي آدم عامي آسان است و با يک غلط کردم، اشتباه کردم، نفهميدم، تمام ميشود؛ شايد با يک ندامت باطني تمام شود؛ اما به نظر من اگر عالم معصيت کرد، به مجرّد ندامت، به زودي خودش از اين عنوان خارج نميشود.
عنوان جاهل و نادان هنوز بر پيشاني او هست. زماني اين عنوان برداشته ميشود که به طور کلّي، بين خودش و گناه فاصلهي زيادي بيندازد. انسان اين مطلب را از مجموع آيات و روايات به دست ميآورد که شخص عامي به مجرّد ندامت خداوند او را ميبخشد؛ اين که ميگويند ذنب عالم چندين برابر جاهل و عامي است، علّتش همين است. عالم با وجود علمش سزاوار اطلاق جاهل ميشود.
«مَنْ عَمِلَ مِنكُمْ سوء بِجَهاَٰلَةٍ»، جهل در اينجا مراد، جهل در مقابل علم نيست؛ چون جهل در مقابل علم نيازي به توبه ندارد. تا حديث الاسلام است و نميدانسته فلان عمل حرام است و مرتکب آن شد، توبه نميخواهد. اين جهل معناي ديگری دارد که بدان اشاره شد.
اثر معصیت با علم به حرمت آن
۱۰ اسفند ۱۳۹۴ و ۱۱:۲۸
منبع : سوره انعام، 54
کلمات کلیدی :
۱,۴۹۳ بازدید