۰۱ بهمن ۱۳۹۴ و ۱۲:۰۱

امام صادق(ع) در وصیتی به حماد فرمودند:

«فَكُنْ يَا حَمَّادُ طَالِباً لِلْعِلْمِ فِي آنَاءِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ فَإِنْ أَرَدْتَ أَنْ تَقِرَّ عَيْنُكَ وَ تَنَالَ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ فَاقْطَعِ الطَّمَعَ مِمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ وَ عُدَّ نَفْسَكَ فِي الْمَوْتَى وَ لَا تُحَدِّثْ لِنَفْسِكَ أَنَّكَ فَوْقَ أَحَدٍ مِنَ النَّاس وَ اخْزُنْ لِسَانَكَ كَمَا تَخْزُنُ مَالَكَ» 

یاد ندارم که در مورد ترغيب به علم مثل این تعبير جاي ديگري و در كلمات معصومين ديگر وارد شده باشد، در ترغيب بر علم اينكه «اطلب العلم من المهد إلي اللحد» يا تعابير ديگري كه هست، اما اينكه «في آناء الليل و النهار» يعني در تمام لحظات شبانه‌روز، يعني براي طلب علم نيا يك وقت معيّن را قرار بده و بگو من روزي چهار ساعت دنبال طلب علم هستم و بقيه‌اش دنبال امور ديگري مي‌خواهم بروم، براي طلب علم زمان قرار ندهيد، كسي كه دنبال علم است شب يا روز، تعطيلي و تحصيلي، جواني و پيري برايش فرقي نمي‌كند «كن طالباً للعلم في آناء الليل و النهار» بعد مي‌فرمايند اگر مي‌خواهي هميشه چشمت روشن باشد و محزون نباشي، هميشه با نشاط باشي، اينكه كنايه از اين است كه انسان نشاط داشته باشد، غمگين نباشد و از جهت روحي سرحال باشد و اگر خير دنيا و آخرت را مي‌خواهي «فاقطع الطمع مما في أيد الناس» طمع را از آنچه كه در اختيار مردم هست قطع كن، اگر مي‌بيني يك كسي خانه‌ي عجيبي دارد، لباس يا ماشين عيجبي دارد، موقعيت و پُست عجيبي دارد، طمع نداشته باشد و دنبال اين نباش كه بگوئي من هم يك روزي دلم مي‌خواهد اينها را پيدا كنم، چه زماني دنبالش بروم؟! طمع يك چيزي است كه روز به روز بر حسب رواياتي كه وارد شده در انسان بيشتر مي‌شود. از خصلت‌هايي كه هر چه بر انسان بگذرد در او شديدتر مي‌شود طمع است، حالا متعلّقش هم هر چه باشد! طمع به مال، مقام، شهوات، خوردن، فرقي نمي‌كند.

اگر انسان بتواند واقعاً به اين مرحله برسد كه آنچه كه در دست مردم هست در چشم او بود و نبودش يكي باشد، گاهي بالاتر از اين، انسان وقتي مي‌بيند يك كسي اموال فراواني دارد، تأسف بخورد بر اينكه چرا اين وجود خودش را صرف كرده براي اينكه خزانه‌ي مال بشود؟‌! چرا وجود خودش را نرفته در مسائل علمي و معنوي و ديني صرف كند؟ حالا اگر اين تأسف را انسان نمي‌خورد اما قطع طمع. قطع طمع معنايش اين است كه در دل انسان يك لحظه هم ميل به او پيدا نشود، و الا اگر يك لحظه ميل پيدا شد باز انسان طمع دارد، در دل انسان يك لحظه ميل به او پيدا نشود! اين مي‌شود قطع طمع. ما بايد در اين مسئله يك مقدار با خودمان كار كنيم و خودمان را بسازيم، نسبت به مال و مقام و امور دنيوي واقعاً از خدا هم كمك بخواهيم كه قطع طمع كنيم. مي‌گويند در آينده مي‌خواهيد به چه مقامي برسيد؟ من مي‌گويم اين فكر بسيار بسيار غلط است كه انسان بخواهد به مقام برسد! ما چه مي‌دانيم يك دقيقه ديگر هستيم يا نه؟ تا بخواهيم خدايي نكرده تمهيد مقدّمات كنيم براي اينكه يك مقامي را پيدا كنيم، زد و بند كنيم و اين و آن را ببينيم، تطميع كنيم تا يك مقام دولتي به ما داده شود يا يك مقام ديگري داده شود.

اگر انسان قطع طمع كرد ديگر اين فكرها به ذهنش نمي‌آيد، خيلي مسئله‌ي مهمي را حضرت فرموده، حالا به حمّاد بيان مي‌كند، حمّاد كسي است كه اكثر وقتش را در محضر امام صادق (ع) بوده، اينطور نبوده كه در آن سنّي كه حماد اين وصيّت را مي‌شنود مثلاً بگوئيم جوان 20 ساله بوده، ظاهراً سنّش هم مقداري متجاوز از 40 بوده. «و عدّ نفسك في الموتي» هميشه خودت را در ميان اموات قرار بده، يعني فرض كن كه نيستي، از دنيا رفتي، چه چيزي به همراه داري؟ نگاه كن از نماز چه چيز همراه داري؟ از علم و قرآن چه چيز همراه داري؟ انسان همراه خودش چه چيزي دارد؟ «و لا تحدث نفسك أنّك فوق أحدٍ من الناس» هيچ وقت فكر نكن كه تو برتر از ديگران هستي، كه اين هم باز يك نكته‌ي اخلاقي بسيار مهمي است «و اخزن لسانك كما تخزن مالك» همان طوري كه مالت را در خزينه‌ نگه مي‌داري، زبانت را هم نگه دار كه بسياري از گناهان از اين زبان صادر مي‌شود! بسياري از فتنه‌ها به وسيله‌ي زبان ايجاد مي‌شود، بسياري از جنگ‌ها و نزاع‌ها به وسيله‌ي زبان درست مي‌شود. اين يك وصيّتي است كه امام (ع) به حمّاد كردند. البته توضيح ديگري هم دارد خود آقايان بهتر از ما اين احاديث را مي‌فهميد و معنايش را بهتر از ما بلد هستيد، اما دقّت كنيم واقعاً در اين احاديث و اين احاديث را ملكه‌ي خودمان قرار بدهيم، وقتي راه مي‌رويم ياد وصيّت امام صادق (ع) به حماد بيفتيم «كن طالباً للعم آناء الليل و النهار» بعد به فكر بيفتيم كه اگر بخواهيم واقعاً طالب علم بشويم چه كسي بايد به ما كمك كند؟ چكار بايد بكنيم؟ متوسل به خود امام صادق(ع) بشويم .يك كسي بگويد من از امروز مي‌خواهم آناء الليل و النهار طالب بشوم، نمي شود! يعني آدم بايد كاري بكند كه نسبت به مسائل علمي بي‌قرار باشد، در مسافرت و منزل و همه جا كار علمي داشته باشد، مريض است كار علمي داشته باشد. متأسفانه زمان ما طوري شده كه يك طلبه‌اي يك هفته در محافل علمي نمي‌آيد، آقا كجا بودي؟ سرما خورده بودم! اينها درست نيست.

يكي از اساتيد ما گاهي اوقات با تب 40 درجه به درس مي‌آمد، به ايشان عرض مي‌كرديم آقا يك مقدار رعايت كنيد، مي‌گفت نه هر وقتي كه من نيامدم بدانيد كه در حال احتضارم كه نيامدم و الا تب و اينجور چيزها نبايد مانع از درس بشود! به يك ادنا مناسبتي الآن ما طلبه‌ها درس را رها مي‌كنيم، اين يك آفتي براي حوزه شده، بايد يك مقداري مراقبت كنيم. مرحوم والد ما رضوان الله عليه در درس مي‌فرمودند به كار بگوئيد درس دارم، به درس نگوئيد كار دارم! ما الآن اينطور شديم و به درس مي‌گوئيم كار داريم! البته يك سري امور ضروري «مما لابدّ منه» است و كسي نمي‌خواهد از آنها غفلت كند ولي واقعاً درجه را در درجه‌ي اول اول اول قرار بدهيد و بر هر چيزي مقدم باشد، اگر خدا ببيند ما اينطوري به ميدان آمديم، دست ما را مي‌گيرد. «العلم نورٌ يقذفه الله» محقق مي‌شود، اما اگر هر جهت يك روز بيائيم و يك روز نيائيم، يك روز مباحثه كنيم و يك روز نكنيم، يك روز تحقيق كنيم و يك روز نكنيم، خدا وقتي مي‌بيند انسان به اين نعمت درست اعتنا ندارد، آن هم لطفش را شامل حال انسان نمي‌كند! بايد با تمام وجود انشاء الله به ميدان بيائيم.



منبع : بحارالانوار، ج13، ص415



کلمات کلیدی :

امام صادق طلب علم حماد وصیت امام صادق به حماد قطع طمع از مردم حفظ زبان

۱,۶۵۵ بازدید