۰۳ بهمن ۱۳۹۴ و ۱۰:۵۳

به لطف خدا و عنایت خدا هیچ این عنوان در ذهن من خطور نکرده که نسبت، نسبت استادی و غیر استادی است و واقعاً هم این هم از لطف خداست و حوزه‌های ما همیشه همینطور بوده، بزرگان ما همیشه همینطور بودند.

من یادی کنم از استاد بزرگمان مرحوم آیت الله پایانی که من عمده‌ی مکاسب را پیش ایشان به صورت خصوصی خواندم، گاهی اوقات در درس زیاد اتفاق می‌افتاد اشکال می‌کردیم، در اشکال کردن هم طول می‌دادیم و به زودی هم رها نمی‌کردیم اما این مرد بزرگ در تعابیرش یادم هست گاهی اوقات تعبیر می‌کرد مولانا، برای من خیلی عجیب بود که ما یک بچه طلبه‌ی معمولی و ایشان هم یک مرد میانسال یا در آستانه‌ی پیری بودند، این تعبیر را نسبت به یک شاگرد خودش می‌کند و برای ما واقعاً درس بود و فرا گرفتیم که باید این درس و بحث‌ها روی این روابط باشد که همّ گوینده این باشد که یک واقعی را کشف کند و ذهن مخاطب را به آن واقع برساند، غیر از این نباید چیزی باشد، اگر خدایی نکرده غیر از این چیزی در ذهن انسان بیاید این آغاز سقوط انسان خواهد بود.

من خدا را شاکر هستم که در دوران تدریسی که فکر می‌کنم از همان حدود سال 60 و 61 که شروع کردیم معالم را در مدرسه رضویه چهار سال و چهار دوره یا شاید هم پنج دوره تدریس کردیم و بعد آرام آرام درس‌های دیگری که خداوند توفیق داد یکی از توفیقاتی که خداوند شامل حال ما کرد حضور فضلای قوی، برجسته و مستعد که ما در محضرشان بودیم که واقعاً این عنایت بسیار بزرگی است که خداوند به انسان می‌کند، این سبب می‌شود انسان شوق پیدا کند و زحمت بیشتری بکشد، در حوزه‌ی ما یک استاد، زمانی موفق است که شاگردان خوب و قوی داشته باشد، استادی که شاگردهای قوی نداشته باشد خودش هم نمی‌تواند به دقایق واصل شود، این را هم عرض کردم برای اینکه واقعاً شما منّت بر ما دارید و بر من حق پیدا کردید و این را اعتراف می‌کنیم و خیلی روشن اعتراف می‌کنیم و انشاء الله خداوند توفیق بدهد همه‌ی این زحمات را مقبول خودش قرار بدهد و این تلاش‌ها تلاش‌هایی باشد که مورد رضایت خداوند قرار بگیرد انشاء الله.

کلمات کلیدی :

رابطه استاد با شاگرد محمد جواد فاضل لنکرانی مرحوم پایانی

۱,۲۲۸ بازدید