-
۳۳۱
هر چند برخی از رجالیون نیز در مورد او سکوت کردهاند ولی اغلب علمای رجالی وی را ضعیف شمردهاند.[1]
و یا اغلب علمای رجال، کثیر بن عیاش را ثقه نمیدانند[2] و اشخاص دیگری در سند این روایت هستند که دربارهی آنها مشکلاتی وجود دارد از جمله محمد بن عباس که بین چند شخص مشترک است بر اینکه آیا محمد بن عباس بن عیسی است که ثقه است یا اینکه او محمد بن عباس بن مرزوقی است که ثقه نیست؟
محمد بن حسین که مرحوم علامه مجلسی(قدس سرّه) از او در کتاب «بحار الانوار»[3] روایتی نقل کرده و میگوید: «عن محمد بن الحسین بن حمید».
لکن نگارنده در بین روات «محمد بن حسین بن حمید» را نیافت و ممکن است در اینجا خطایی رخ داده باشد؛ یعنی «محمد بن حسین عن حمید» باشد؛ چرا که «عن» و «ابن» هر دو در نوشتار قرینهی یکدیگرند؛ از این رو به نظر میرسد که «عن حمید» باشد، که حمید در طبقه هشتم در طبقات رجالی است.
جعفر بن عبدالله که نامش در سند وارد شده، در مورد او جرح و تعدیلی وارد نشده است.
بنابراین این روایت، از جهت سند اعتباری ندارد.
بررسی دلالت روایت؛
در این روایت امام باقر(عليه السلام) میفرماید:
1. ر. ک. به: معجم رجال الحديث، آیت الله خویی(رحمه الله)، ج8، ص332ـ334.
2. ر. ک. به: خلاصة الأقوال، علامه حلی(رحمه الله)، ص249 و منتهی المقال في أحوال الرجال، مازندرانی حائری، ج5، ص249 و معجم رجال الحديث، آیت الله خویی(رحمه الله)، ج15، ص110.
3. ر. ک. به: بحار الانوار، علامه مجلسی(رحمه الله)، ج24، ص 165.
-
۳۳۲
«عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ الْآيَةَ قَالَ هَذِهِ لِآلِ مُحَمَّدٍ الْمَهْدِيِ وَ أَصْحَابِهِ»[1]
ابي الجارود گفت حضرت امام باقر(عليه السلام) فرمود: آيه شريفه (آنان كه خدا را ياري ميكنند آنهائي هستند كه اگر در روي زمين به آنان اقتدار دهيم نماز بپا ميدارند و زكات به مستحقان ميدهند و امر به معروف و نهي از منكر ميكنند و عاقبت كارها به دست خداوند است) براي مهدي آل محمد و اصحاب اوست.
و در نسخه دیگری آمده است:
«وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ: «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ- أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ» وَ هَذِهِ الْآيَةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ ع إِلَى آخِرِ الْآيَةِ- وَ الْمَهْدِيُّ وَ أَصْحَابُهُ يُمَلِّكُهُمُ اللهُ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا- وَ يُظْهِرُ الدِّينَ- وَ يُمِيتُ اللهُ بِهِ وَ أَصْحَابِهِ الْبِدَعَ الْبَاطِلَ- كَمَا أَمَاتَ السَّفَهُ الْحَقَّ حَتَّى لَا يُرَى أَثَرٌ لِلظُّلْمِ».[2]
و مهدی مالك مشارق و مغارب زمين ميشوند و ظاهر مينمايند دين حق را و خداي تعالي به سبب او و اصحابش، بدعتها و باطلها را ميميراند همچنانکه سفیهان حق را ميميرانند تا اينكه اثري از ستم و جور نميبينيد.
آری امام مهدی(عجل الله تعالي فرجه الشريف)، مصداق اصلی برای زنده کردن دین و انکار بدعتهاست همچنانکه سفیهان حق را میکشند؛ به این معنا که جماعتی از سفهاء میآیند و حق را میمیرانند:
«كما أمات الشقاة حتى لا يرى أثر للظلم ويأمرون بالمعروف وينهون عن المنكر و لله عاقبة الامور»[3]
1. ر. ک. به: بحار الأنوار، مجلسی(رحمه الله)، ج24، ص165
2. ر. ک. به: تفسير القمي، علی بن ابراهیم(رحمه الله)، ج2، ص87.
3. ر. ک. به: تفسير الصافي، فیض کاشانی(رحمه الله)، ج3، ص 382 و با کمی اختلاف تفسير القمّي، علی بن ابراهیم(رحمه الله)، ج2، ص78 و البرهان في تفسير القرآن، بحرانی(رحمه الله)، ج3، ص892.
-
۳۳۳
همچنانکه اشقیاء حق را ميميرانند تا اينكه اثري از ستم و جور و آمرين به معروف و ناهين از منكر نميبينيد و عاقبت كارها براي خداوندست.
تبیین دو نکته مهم درباره حجیت روایات؛
بعد از تبیین مطالب مذکور، ملاحظه میشود که سند این روایت، سند تامی نیست؛ از این رو بناچار لازم است دو نکتهی مهم تبیین شود که عبارتند از:
نکته اول: بیان دو بحث درباره عمومیت حجیت خبر واحد در غیر احکام شرعی فقهی؛
لازم به ذکر است که طرح این بحث در درس اصول فقه تمام میشود، لکن با این وصف، تمام اصولیین آن را مطرح نکردند، بلکه بعضی از آنها برای اهدافی خاص آن را مطرح نمودهاند و مرحوم علامه طباطبایی(قدس سرّه) در «تفسیر المیزان» بر اساس این محور بحث کردهاند و به هر حال در اینجا دربارهی حجیت خبر واحد در غیر احکام شرعی فرعی دو بحث وجود دارد که عبارتند از:
بحث اول: عمومیت ادله حجیت خبر واحد درباره غیر احکام فقهی؛
اولین بحث این است که نگارنده در مباحث دروس خارج اصول فقه ثابت نموده است که خبر واحد، مطلقا حجت است و این حجیت منحصر به اخباری نیست که از احکام شرعی فرعی بحث میکند؛ پس ادلهی حجیت خبر واحد، آن را به صورت عام یعنی در احکام و تاریخ و تفسیر، حجت قرار میدهد.
بله همچنانکه مرحوم آیت الله العظمی خویی(قدس سرّه) و والد عظیم الشان اینجانب(قدس سرّه) به این نتیجه رسیده بودند، نگارنده نیز به این نتیجه رسیده است که ادلهی حجیت خبر واحد عام است و خبر ثقه در احکام و عقائد، مطلقاً حجت است؛ چه اینکه در این زمینه اخبار زیادی از ائمه معصومین(عليهم السلام) درباره عقائد و توحید و نبوت و معاد و تاریخ یا
-
۳۳۴
تفسیر آیات وارد شده است.
بحث دوم: عدم عمومیت ادله حجیت خبر واحد درباره غیر احکام فقهی؛
دومین بحث این است که در این مبحث مفسرینی همانند علامه طباطبایی(قدس سرّه) معتقدند که ادلهی حجیت خبر واحد شامل اخباری که میخواهند قرآن را تفسیر کنند نمیشود، بلکه این حجیت صرفاً منحصر در روایاتی است که حکم شرعی را بر مکلف موجب میشود و علت اینکه علامه طباطبایی(قدس سرّه) در تفسیرش به «تفسیر قرآن به قرآن» اعتماد کرده و در نکات تفسیری به اخبار و احادیث اعتماد نکرده این است که ایشان در تفسیر آیه، روایات را حجت نمیداند. در حالی که بسیاری از علما و فقها همچون مرحوم فیض کاشانی(قدس سرّه) و جناب شیخ طوسی(قدس سرّه) و مرحوم شیخ یوسف بحرانی(قدس سرّه) در تفسیر قرآن، حدیث و خبر واحد را حجت میدانند.
نکته دوم: بیان دو بحث در باب حجیت خبر واحد؛
بحث اول: وثوق از حیث سند؛
بحث اول این است که بسیاری از بزرگان معتقدند که یک روایت اگر «موثوقة الصدور» باشد حتی اگر سندش نیز ضعیف باشد، دارای حجیت است. و از آنجا که بیشتر روایات در بسیاری از کتب روایی ذکر شده و علما بسیاری آنها را نقل کردهاند و هیچ کس در صحت سندی آنها شک و تردیدی نکرده است؛ از این رو میتوان از حیث سند به آن وثوق داشت.
بحث دوم: وثوق از حیث صدور.
بعد از تبیین بحث اول، بحث دوم این است که ممکن است گفته شود روایت ابی الجارود یا بیشتر روایاتی که در تفسیر علی بن ابراهیم(رحمه الله) وارد شده است از قبیل روایات موثوق الصدور است و مشکل آن را این گونه حل کنند، مگر اینکه قرینهی روشنی بر خلاف وجود داشته باشد که هیچ کس نتواند آن را رد نماید.
-
۳۳۵
تبیین دو نکته مهم درباره روایت اول؛
همانطور که ذکر شد در متن روایت اول، امام باقر(عليه السلام) فرمود «هذه الآية لآل محمّد و المهدي وأصحابه». حال در مورد این روایت، لازم است به دو نکتهی مهم توجه شود که عبارتند از:
نکته اول: طبق یک قرینه، راوی محمد بن عباس بن علی بن مروان است؛
اولین نکته این است که در اینجا قرینهای وجود دارد و آن اینکه گفته میشود که راوی این روایت، محمد بن عباس بن علی بن مروان است. آری لازم است این نکته مورد دقت قرار گیرد؛ زیرا این روایت به همین آیهی شریفه اشاره داشته و نظر دارد و اینکه محمد بن عباس بن علی بن مروان مشهور به ابن حجام است و دارای کتابی است به عنوان «في ما نزل من القرآن في أهل البيت(عليهم السلام)» و او این روایتی را که ذکر شد، میگوید از امام باقر(عليه السلام) است و امام(عليه السلام) فرمود است که: «هذه الآية لآل محمد(صلي الله عليه وآله)...».
نکته دوم: اهتمام ائمه اطهار(عليهم السلام) به دلالت آیه و رد نگرش دروغگویان؛
دومین نکته این است که با مراجعه به کتب روایی مشاهده میشود که پنج یا شش روایت دیگر نیز وجود دارند که این آیهی شریفه را ذکر کردند که ائمه طاهرین(عليهم السلام) فرمودند که:
«هَذِهِ نَزَلَتْ فِينَا أَهْلَ الْبَيْتِ»[1]
این آیه در مورد ما اهل بیت نازل شده است.
علاوه بر اینکه ائمهی اطهار(عليهم السلام) حدیث خاصی را نسبت به این آیه مبذول داشتند ولی در مقابل، بعضی از خلفای صدر اسلام تلاش میکردند تا آیه را بر خودشان نسبت دهند!
1. ر. ک. به: تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، سید شرف الدین استرآبادی، ص338
-
۳۳۶
در تایید این مطلب علامه مجلسی(قدس سرّه) در کتاب «بحار الانوار» از صعصعة بن صوحان عبدی نقل میکند که روزی تعدادی از اهالی مصر بر عثمان بن عفان وارد گشتند. عثمان به آنها گفت یک نفر از میان شما جلو بیاید تا با من سخن بگوید، مصریان مرا مقدم کردند و من جلو رفتم. سپس عثمان که از کمی سن من تعجب کرده بود، گفت: این شخص؟! در جواب عثمان گفتم: اگر ملاکِ علم و دانش، سنّ آدمی بود، نه تو سهمی در آن داشتی و نه من؛ بلکه علم به فراگیری است. عثمان گفت: علم را بازگوی! گفتم: (بسم الله الرّحمن الرّحيم الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ) . عثمان گفت: این آیه در مورد ما نازل شده است «فقال عثمان: فينا نزلت هذه الآية؟!»؛ گفتم: پس امر به معروف و نهی از منکر کن. عثمان گفت: این سخنان را رها کن و آنچه میدانی، بیان کن.[1]
از این روایت روشن میشود که عثمان خود قبول داشت که در دوران زمامداریش امر به معروف و نهی از منکر نمیکند. باری در این جایگاهها و مناصب افراد غیر صالحی همانند عثمان بودند که اعتقاد داشتند که آیه در مورد آنها نازل شده است! از این رو طبیعی بود که ائمهی طاهرین(عليهم السلام) دم به دم به اصحاب و پیروانشان یادآوری کنند که این آیه در مورد اهل بیت(عليهم السلام) نازل شده است تا جایی که در بعضی از موارد، مجبور میشدند با این تعبیر قسم یاد کنند که «والله نزلت الآية فينا».[2]
1. رک. به: بحار الأنوار، علامه مجلسی(رحمه الله)، ج31، ص475 و أمالي، شیخ طوسي(رحمه الله)، ص236 دخلت على عثمان بن عفان في نفر من المصريين، فقال عثمان: قدّموا رجلاً منكم يكلّمني، فقدّموني، فقال عثمان: هذا.. !، و كأنّه استحدثني، فقلت له: إنّ العلم لو كان بالسنّ لم يكن لي و لا لك فيه سهم و لكنّه بالتعلّم. فقال عثمان: هات!. فقلت: بسم الله الرّحمن الرّحيم «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ». فقال عثمان: فينا نزلت هذه الآية؟!. فقلت له: فمر بالمعروف وانه عن المنكر، فقال عثمان: دع ذا و هات ما معك.
2. عن أبان تغلب: عن أبی محمّد بن علیّ(عليه السلام) فی قوله تعالى: (الذین إن مکناهم فی الأرض) الآیة قال: فینا واللّه نزلت هذه الآیة. ابان بن تغلب از ابوجعفر محمد بن على درباره سخن خداوند: «الذین ان مکناهم فى الارض» نقل مىکند که گفت: به خدا سوگند که این آیه درباره ما نازل شده است. ر. ک. به: تفسير فرات کوفی، ص98.
-
۳۳۷
روایت دوم: روایت عیسی بن داوود از امام کاظم(عليه السلام)؛
دومین روایتِ مورد استناد، خبری است که جناب عیسی بن داوود از امام کاظم(عليه السلام) نقل کرده است. اینک به بررسی سند و دلالت این روایت توجه فرمایید:
«قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْعَلَوِيِّ عَنْ عِيسَى بْنِ دَاوُدَ»[1]
بررسی سند روایت؛
مطابق تحقیق، سند این روایت صحیح نیست؛ زیرا عیسی بن داوود ثقه نیست و او فقط کتابی در تفسیر دارد[2] و همچنین محمد بن اسماعیل علوی ثقه نیست و محمد بن همام نیز در کتب رجالی یادی از او نشده است و در مباحث پیش دربارهی محمد بن عباس، مباحثی مورد اشاره قرار گرفت.
بررسی دلالت روایت؛
یکی از نکات مهم شناخت این موضوع این است که این روایت را برخی از امام باقر(عليه السلام) نقل کردند و برخی دیگر از امام صادق(عليه السلام) و برخی دیگر نیز از امام کاظم(عليه السلام) و این قضیه، قضیهی بسیار مهمی است.
از امام کاظم(عليه السلام) نقل شده که فرمود:
«عَنِ الْإِمَامِ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي يَوْماً فِي الْمَسْجِدِ إِذْ أَتَاهُ رَجُلٌ فَوَقَفَ أَمَامَهُ وَ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ أَعْيَتْ عَلَيَّ آيَةٌ فِي كِتَابِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَأَلْتُ عَنْهَا جَابِرَ بْنَ يَزِيدَ فَأَرْشَدَنِي إِلَيْكَ، فَقَالَ: وَ مَا هِيَ؟ قَالَ: قَوْلُهُ
1. ر. ک. به: البرهان في تفسير القرآن، بحرانی(رحمه الله)، ج3، ص892 و بحار الأنوار، علامه مجلسی(رحمه الله)، ج24، ص165.
2. ر. ک. به: معجم رجال الحديث، آیت الله خویی(رحمه الله)، ج14، ص201.
-
۳۳۸
عَزَّ وَ جَلَ «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ». فَقَالَ أَبِي: نَعَمْ فِينَا نَزَلَتْ وَ ذَاكَ لِأَنَّ فُلَاناً وَ فُلَاناً وَ طَائِفَةً مَعَهُمْ وَ سَمَّاهُمْ اجْتَمَعُوا إِلَى النَّبِيِّ(صلي الله عليه وآله) فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللهِ إِلَى مَنْ يَصِيرُ هَذَا الْأَمْرُ بَعْدَكَ فَوَ اللهِ لَئِنْ صَارَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ إِنَّا لَنَخَافُهُمْ عَلَى أَنْفُسِنَا وَ لَوْ صَارَ إِلَى غَيْرِهِمْ لَعَلَّ غَيْرَهُمْ أَقْرَبُ وَ أَرْحَمُ بِنَا مِنْهُمْ.
فَغَضِبَ رَسُولُ اللهِ(صلي الله عليه وآله) مِنْ ذَلِكَ غَضَباً شَدِيداً، ثُمَّ قَالَ: أَمَا وَ اللهِ لَوْ آمَنْتُمْ بِاللهِ وَ بِرَسُولِهِ مَا أَبْغَضْتُمُوهُمْ لِأَنَّ بُغْضَهُمْ بُغْضِي وَ بُغْضِي هُوَ الْكُفْرُ بِاللهِ ثُمَّ نَعَيْتُمْ إِلَى نَفْسِي فَوَ اللهِ لَئِنْ مَكَّنَهُمْ اللهُ فِي الْأَرْضِ لَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ لِوَقْتِهَا وَ لَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ لِمَحَلِّهَا وَ لَيَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَيَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْكَرِ إِنَّمَا يُرْغِمُ اللهُ أُنُوفَ رِجَالٍ يُبْغِضُونِّي وَ يُبْغِضُونَ أَهْلَ بَيْتِي وَ ذُرِّيَّتِي فَأَنْزَلَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَ «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ» فَلَمْ يَقْبَلِ الْقَوْمُ ذَلِكَ فَأَنْزَلَ اللهُ سُبْحَانَهُ «وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ ثَمُودُ وَ قَوْمُ إِبْراهِيمَ وَ قَوْمُ لُوطٍ وَ أَصْحابُ مَدْيَنَ وَ كُذِّبَ مُوسى فَأَمْلَيْتُ لِلْكافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ».[1]
امام کاظم(عليه السلام) فرمود: روزی در مسجد در محضر پدرم بودم که مردی آمد و روبرویش ایستاد و گفت ای فرزند رسول الله بر من معنای آیهای از قرآن سنگین است و معنای آن روشن نیست؛ از جابر بن یزید سؤال کردم او مرا به سوی شما راهنمایی کرد؛ امام پرسید آن آیه چیست؟ آن مرد گفت سخن خداوند متعال که فرمود «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ
1. ر. ک. به: البرهان في تفسير القرآن، بحرانی(رحمه الله)، ج3، ص892 و بحار الأنوار، علامه مجلسی(رحمه الله)، ج24، ص165.
-
۳۳۹
وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ». پدرم فرمود: بله این آیه در مورد ما نازل شده است و این به خاطر آن بوده که فلانی و فلانی و گروهی که همراهشان بودند و نامشان را برد، نزد پیغمبر جمع شدند و به پیامبر گفتند یا رسول الله حاکم بعد از شما چه کسی خواهد بود؟ به خدا قسم اگر جانشینی شما به مردی از اهل بیتت برسد ما بر جان خود میترسیم و اگر جانشینی شما به شخصی غیر از اهل بیتت برسد شاید آنها نسبت به ما دلسوزتر و نزدیکتر از اهل بیتت باشند.
پس پیامبر خدا از این سخن شدیداً خشمگین شد، سپس فرمود به خدا قسم اگر شما به خدا و به رسولش ایمان آورده بودید با آنها دشمنی نمیکردید؛ زیرا دشمنی با آنها دشمنی با من است و دشمنی با من کفر نسبت به خداست. سپس بعد از مرگ من قسم به خدا اگر خدا به آنها در روی زمین تمکن دهد هر آینه نماز را در وقت خود برپا میدارند و زکات را در محل خود مصرف میکنند و به معروف، امر میکنند و از منکر، نهی مینمایند. بدرستی که خداوند بینی کسانی که با من و اهل بیت و ذریهام دشمنی میکنند به خاک خواهد مالید، پس همانجا خدای سبحان این آیه را نازل کرد که «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ». ولی آن گروه سخن پیامبر را نپذیرفتند و خدا آیات بعدی سوره حج را نازل کرد که «وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ ثَمُودُ(42) وَ قَوْمُ إِبْراهِيمَ وَ قَوْمُ لُوطٍ(43) وَ أَصْحابُ مَدْيَنَ وَ كُذِّبَ مُوسى فَأَمْلَيْتُ لِلْكافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ(43)». اگر اينان تو را تکذيب کردهاند، پيش از آنها قوم نوح و عاد و ثمود نيز تکذيب کردهاند(42) و نيز قوم ابراهيم و قوم لوط(43) و مردم مدين و موسی نيز تکذيب گرديد من به کافران مهلت دادم، آنگاه آنها را فرو گرفتم و عقوبت من چگونه بود(43).
-
۳۴۰
تبیین نظر مختار درباره این روایت؛
طبق تحقیق، این روایت از حیث دلالت، روایت بسیار خوبی است و لیکن از حیث سندی روایت صحیح السندی نیست.
روایت سوم: روایت حصین بن مخارق از امام کاظم(عليه السلام)؛
سومین روایتِ مورد استناد، خبری است که جناب حصین بن مخارق از امام کاظم(عليه السلام) نقل کرده است. اینک به بررسی سند و دلالت این روایت توجه فرمایید: محمد بن عباس از ابن عقده نقل میکند که او میگوید:
«يرويها محمّد بن العباس عن ابن عقدة و هي قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ(ره) حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُصَيْنِ بْنِ مُخَارِقٍ»[1]
بررسی سند روایت؛
در مباحث قبل دربارهی محمد بن عباس گفته شد که او از جمله راوتی است که برای او از اهل بیت(عليهم السلام) کتابی روایی در تفسیر ذکر شده است. بدین معنا که او از جمله رواتی است که، روایتهایی را دربارهی تفسیر جمع آوری کردهاند.
ابن عقده در کتب رجالی به احمد بن محمد بن سعید معروف است و شیخ نجاشی(رحمه الله) در مورد او میگوید که او ثقه است[2] و نیز شیخ طوسی(قدس سرّه) در مورد او میگوید وی در میان محدثین، مردی با جلالت است و در ثقه بودن و جلالت شان و عزم حفظ مشهورتر از آن است که یادآوری شود.[3]
1. ر. ک. به: البرهان في تفسير القرآن، بحرانی(رحمه الله)، ج3، ص891 و تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، استرآبادی، ص337.
2. ر. ک. به: رجال، شیخ نجاشي(رحمه الله)، ص94.
3. ر. ک. به: الفهرست، شیخ طوسی(رحمه الله)، ص28.