درس بعد

مكاسب محرمه

درس قبل

مكاسب محرمه

درس بعد

درس قبل

موضوع: مکاسب محرمه


تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۲/۳۱


شماره جلسه : ۹۱

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • وجوه جمع بین سه طائفه از روایات در بیع خنزیر

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


سه طائفه روايات در بيع خنزير

ملاحظه فرموديد که در بحث بيع خنزير سه طائفه روايات داريم؛ يک طائفه دلالت داشت بر اينکه بيع خنزير مطلقا باطل و حرام است، يک طائفه دلالت داشت بر اينکه بيع خنزير مطلقا صحيح و جايز است، و طائفه سوم تفصيل بود بين اين که بايع مسلمان باشد يا بايع ذمي باشد، که اگر بايع ذمي باشد صحيح است و اگر مسلمان باشد باطل و حرام است .


وجوه جمع بيع اين سه طائفه روايات

بحث اين است که اينجا صناعت اجتهاد چه اقتضايي دارد؟ و بالاخره به چه نتيجه اي مي توانيم برسيم چند راه در اينجا به صورت احتمال است که بيان مي کنيم ببينيم کدام يک از اينها خالي از اشکال است .


احتمال اول

احتمال اول اين است که بگوييم روايات مانعه تماما ضعيف السند است، لذا روايات مانعه را کنار بگذاريم و بگوييم دو دسته روايات داريم؛ يکي روايات مطلقه که بر جواز بيع خنزير دلالت دارد و ديگري روايات مقيده که فقط مي گويد اگر بايع ذمي باشد اين بيع صحيح است، آنگاه روايات مطلق را حمل بر مقيد کنيم و نتيجه بگيريم که بيع خنزير آنجايي که شخص ذمّي است مانعي ندارد .


اشکال احتمال اول

اين احتمال چند اشکال دارد: اشکال اول اين است که درست است که روايات مانعه ضعيف السند است، اما در حدّ استفاضه است، يا اگر تعبير به استفاضه هم نکنيم، در روايات مانعه لا اقل تواتر اجمالي وجود دارد و ما اجمالا مي دانيم که اين معنا از امام(ع) صادر شده است، لذا نمي شود روايات مانعه را مطلقا کنار گذاشت .

اشکال دوم اين است که بين روايات مجوزه مطلق و مقيّد - که مرحوم صاحب وسائل در کتاب وسائل فرموده است - روايات مجوزه مطلق را از باب قانون حمل مطلق بر مقيّد، بايد حمل بر مقيد کنيد. اشکالي که در اينجا وجود دارد – که اين اشکال در کلمات محقق خوئي(ره) وارد شده - اين است که حمل مطلق بر مقيد در جايي است که تنافي وجود داشته باشد، مثل اين که مولا بگويد «اعتق رقبة»، بعد بگويد «لا تعتق رقبة کافرة»، اما در جايي که تنافي نيست، مثل اين که مولا گفت «اعتق رقبة» بعد گفت «اعتق رقبة مؤمنة»، که تنافي وجود ندارد و يا به اصطلاح، مطلق و مقيد مثبتين است، اينطور نيست که حمل شود و آنکه مطلوب مولا است اصل اعتق رقبة است و رقبه مؤمنه رجحان ديگري دارد، اما اگر غير مؤمنة را هم به استناد «اعتق رقبة» آزاد کرد آنجا هم امتثال محقق شده است. در مانحن فيه ميان روايات مجوزه مطلق و مجوزه مقيد تنافي نيست، حالا که تنافي وجود ندارد چرا مطلق را حمل بر مقيّد کنيم .

به نظر ما اين اشکال قابل جواب است
و جواب آن اين است که بعضي از روايات طائفه سوم لسان نفي دارد، که مي گويد اگر ذمي مقداري خمر و خنزير دارد و حالا مسلمان شده، آيا مي تواند آنها را بفروشد و دين ديگران را ادا کند؟ امام(ع) مي فرمايد «لا» که لسان نفي دارد. اگر لسان روايات طائفه دوم و سوم، هر دو اثباتي بود، مثلا طائفه دوم مي گفت «يجوز بيع الخنزير» و طائفه سوم ميگفت «يجوز للذمي أن يبيع الخنزير»، مي گفتيم اينها مثبتين هستند و بين آنها اطلاق و تقييد جايي ندارد. اما در روايات طائفه سوم در بعضي از آنها لسان نفي دارد و مي گويد اگر ذمي مسلمان شد و مقداري خمر و خنزير در اختيارش بود، خودش نمي تواند بفروشد. اين لسان نفي است و با اين لسان نفي مي شود آن لسان اطلاق را تقييد زد .


احتمال دوم

احتمال دوم اين است که با طائفه سوم، طائفه دوم را تقييد بزنيم . با تقييد و بعد التقييد در ظاهر طائفه اولي تصرف کنيم، به اين بيان که بگوييم بين طائفه اولي و طائفه ثانيه، تعارض ظاهر و نصّ يا ظاهر و اظهر است. طائفه اولي ظهور در حرمت دارد و مي گويد «بيع الخنزير يا ثمن الخنزير سحت» که سحت ظهور در حرمت دارد . قبلا هم گفتيم سحت در کراهت هم استعمال شده است. اما طائفه ثانيه مي گويد «لا بأس» و اين اظهر از آن است. حال طائفه ثانيه را با طائفه ثالثه تقييد بزنيم، بعد التقييد مي گوييم اگر ذمي خنزير فروخت لا بأس ، با اين مقيّد تصرف کنيم در «ثمن الخنزير سحت» و آنرا حمل بر کراهت کنيم .


اشکال احتمال دوم

اشکال اين احتمال اين است که در ميان فقها ي اماميه، هيچ کس بر اين معنا فتوا نداده که «بيع الخنزير مکروه» ، در ميان فقهاي عامه هم احدي فتوا نداده است الا ابو حنيفه – چنانکه  قبلا اقوال را خوانديم - که مرحوم شيخ در کتاب خلاف فرموده که ابو حنيفه قائل به اين است که بيع خنزير مکروه است، اما تمام مذاهب عامه بر اين معنا فتوا نداده اند .


تذکر يک نکته در باب اجتهاد

 اين نکته را عرض کنم که يکي از نکات مهمي که در اجتهاد بايد روي آن توجه کرد اين نکته است که فقيه نبايد يک فتوايي دهد که تا بحال لم يفت بها أحد، اگر چنين فقيهي باشد بايد در او تأمل کرد . ما وقتي شيوه فقها را مي بينيم اگر مي خواهند به فتوايي برسند ميبينند آيا اين فتوا در بين قدما و اکابر فقها قائلي دارد يا نه؟ درست است که باب اجتهاد باز است اما ديگر بي در و پيکر نيست که هر کسي هر حرفي را بزند .

اين مسئله مهمي است که انسان يک مطلبي که هزار سال است فقها مي گويند باطل است، بگويد صحيح است . ممکن است  يک روايت صحيحه دارد و يک مستندي پيدا مي کند، در بين فقها هم اينطور بوده است، مثلا تا زمان مرحوم علامه کسي اين نظر را نداده، اما علامه اين نظر را داده است، اما به دليل معتبر استناد مي کند، اما انسان بدون استناد به دليل معتبر و روي يک استحساناتي نظري دهد اين درست نيست. شما وقتي روش اجتهاد شيخ انصاري، صاحب جواهر، سيد مرتضي، علامه، محقق و مرحوم نراقي(رحمهم الله) ، چه متقدمين و چه متاخرين را ببينيد اصل اساسي در بين آنها اين است که فتوايي ندهند که کسي تا به حال چنين فتوايي نداده است . هنر اجتهاد اين است که بشود مسائل مستحدثه را با ضوابط حل کرد . باب اجتهاد مفتوح است يعني ما ضوابطي که براي استنباط حکم الهي داريم، اين ضوابط قادر است الي يوم القيامه هر موضوع مستحدثي را حل کند، اما معنايش اين نيست که بگوييم چيزي که تا بحال همه فرموده اند حلال است، بگوييم حرام است و بالعکس .


بيان اشکال احتمال دوم

در رد اين نکته دوم مهم ترين بيانمان اين است که اگر جايي از نظر صناعت اين اقتضا را داشت که از باب حمل ظاهر بر اظهر، سحت را حمل بر کراهت کنيم، حمل مي کنيم چرا که صناعت همين اقتضا را دارد، چطور در روايتي که مي گويد اين کار «لا يجوز» و روايت ديگر مي گويد «لا بأس» با «لا بأس»، «لا يجوز» را حمل بر کراهت مي کنيم، در فقه فراوان داريم. ولي اينجا نمي توانيم ظاهر را حمل بر اظهر کنيم براي اينکه نتيجه اش چيزي مي شود که لم يفت به احدا و اين درست نيست .


احتمال سوم

احتمال سوم که در کلمات مرحوم محقق خوئي(ره) آمده – اين بحث يک بحث تمرين اجتهادي است، در فقه آن بحثهايي که روايات مختلف و متعارض دارد يکي از جاهايي است که مي شود تمرين اجتهادي کرد – مرحوم محقق خوئي(ره) فرموده اند که اين روايات مانعه اي که به صورت مطلق منع کرده است، اول با اين روايات طائفه سوم، طائفه اولي را تقييد کنيم، يعني طائفه اولي مي گويد «لا يجوز بيع الخنزير» يا «ثمن الخنزير سحت»، طائفه ثالثه مي گويد اگر بايع ذمي باشد اشکالي ندارد، و بين اين دو تنافي بدوي است. با طائفه سوم، طائفه اولي را تقييد بزنيم. بعد از آن انقلاب نسبت مي شود و بين طائفه اولي و طائفه دوم يک نسبت جديدي بوجود مي آيد .


اگر فقط طائفه اولي و طائفه ثانيه بود، نسبت آنها نسبت تباين است. طائفه اولي مي گويد «ثمن الخنزير سحت مطلقا» چه بايع ذمي باشد و چه مسلمان. طائفه ثانيه مي گويد «لا بأس ببيع خنزير» که اين اهم اطلاق داشت. در توضيح رواياتش عرض کرديم که از طائفه ثانيه استفاده مي شود که فرقي نمي کند بايع ذمي باشد يا مسلمان . نسبت ابتدايي بين اين دو طائفه تباين است، پس تعارضا، و اگر مرجحي نبود تساقط .

اما اگر طائفه ثالثه را مقيد طائفه اولي قرار داديم، بعد از آنکه طائفه اولي تقييد خورد ديگر نتيجه اين مي شود که مطلق بيع خنزير حرام نيست، بلکه  اذا کان البايع مسلم حرام است. وقتي با طائفه ثالثه طائفه اولي را تقييد زديد نتيجه اين مي شود که «ثمن الخنزير سحت اذا کان البايع مسلما»، حالا نسبتش با طائفه ثانيه عام و خاص مطلق مي شود . الان روايات مانعه بعد التقييد، اخص از روايات مجوزه مي شود، يعني روايات مانعه مي گويد اگر بايع مسلمان بود بيعش اشکال دارد، اما روايات مجوزه مطلق است و حمل مطلق بر مقيد مي کنيم و از اين راه اشکال مثبتين هم پيش نمي آيد. نتيجه اين مي شود که بايع اگر مسلمان باشد بيعش اشکال دارد، اما اگر ذمي باشد در زمان ذمي بودن اشکال ندارد، آنهم در صورتي که مشتري هم ذمي باشد، والا همان طوري که بيع الخنزير من المسلم جايز نيست، اگربايع مسلمان باشد به مسلمان هم جايز نيست، اما بيع ذمي به ذمي مانعي ندارد.


نتيجه بحث و طرح يک اشکال

عرض کرديم که بين طائفه ثانيه و ثالثه حمل مطلق بر مقيد مي شود و مثبتين نيستند. در نتيجه با توجه به آن بيان، بين آن راه که ما اول ثانيه را تقييد، بزنيم و بعد از تقييد، روايات طائفه ثانيه مي شوند اخص از مانعه، و بين اين راهي که مرحوم آقاي خويي(ره) فرموده اند از حيث نتيجه فرقي وجود ندارد. نتيجه اين مي شود که ما بگوييم از مجموع روايات استفاده مي شود بايع خنزير اگر ذمي باشد بيعش اشکالي ندارد. لکن يک اشکالي در روايات مجوزه وجود دارد که اين اشکال مقداري فقيه را متوقف مي کند، و آن اين است که در اين روايات مجوزه، بيع  خمر هم تجويز شده است، در حالي که ادعا شده است که بيع الخمر بالضرورة باطل است ولو اينکه بايع هم ذمي باشد، بيع الخمر شايد مثلا روي اين جهات باشد که خمر هم در کتب آسماني در همه شرائع حرام بوده است، ولي بيانش در سال دوم و سوم هجرت بوده است، اما به حسب واقع در تمام شرايع خمر حرام بوده است . اين معنا که در روايات مجوزه بيع الخمر تجويز شده است بر خلاف ضرورت فقه است ولو بايع آن ذمي باشد .


جواب اشکال

آيا بايد بگوييم چون در روايات مجوزه چنين معنايي وجود دارد، کل روايات مجوزه را کنار بگذاريم يا همين قسمت را کنار بگذاريم؟ اگر يک روايتي چند قسمت دارد، يک قسمتش بر خلاف ضرورت بود اما بقيه آن مانعي ندارد، مگر در اصول ياد نگرفتيم که تبعيض در حجيت مانعي ندارد. تبعيض در حجيت يک فرد و مصداقش اين است که در جايي دلالت مطابقي از حجيت ثابت شد، دلالت التزامي تابع دلالت مطابقي در اصل حدوث است اما در حجيت نيست، و مي گويند تبعيض در حجيت مانعي ندارد . که ما اين نظر را نپذيرفتيم. اما مصداق ديگرش اين است که اگر صدر روايتي بر خلاف اجماع يا بر خلاف ضرورت بود، اما ذيلش نه، اينجا تبعيض در حجيت را همه مي پذيرند. اگر در اين روايات مجوزه نسبت به بيع خمر اشکالي بود ما تبعيض در حجيت را مي پذيريم و مي گوييم آن مقداري که بر خلاف ضرورت است کنار برود اما بقيه را روي صناعت عمل مي کنيم، و نتيجه مي گيريم که بايع ذمي اگر خنزير را به ذمي ديگر فروخت اين بر حسب ضوابط اشکالي ندارد.


تمسک شيخ انصاري(ره) به اجماع

 اين نکته را عرض کنم که تعجب اين است که مرحوم شيخ انصاري(اعلي الله مقامه الشريف)، در بحث بيع خنزير فقط به اجماع تمسک کرده اند. آيا در نظر شيخ اين بوده چون رواياتش همه با هم متعارض است فرموده اين تعارض سبب مي شود که ما همه را کنار بگذاريم برويم سراغ اجماع؟


نقد مرحوم شيخ(ره)

ما روي صناعت اين را حل کرديم و قابل جمع است و حالا که قابل جمع است و روي صناعت قابل توجيه است و امکان دارد اين اجماع هم مستند به اين روايات باشد، اين اجماع مي شود اجماع مدرکي يا محتمل المدرک و کنار مي رود. بقيه درس جلسه بعد ان شاء الله.


و صلی الله علی سیدنا محمد و آله اجمعین.



برچسب ها :

بيع خنزير روايات در بيع خنزير ضعیف بودن روایات مانعه از بیع خنزیر وجود تواتر اجمالي در روایات مانعه از بیع خنزیر يک نکته مهم در باب اجتهاد لزوم ملاحظه فتاوا قبل از فتوا وجوه جمع بين سه طائفه از روايات در بيع خنزير جمع بين روايات بيع خنزير از نظر محقق خویی دلیل شیخ انصاری بر بیع خنزیر جمع بين روايات بيع خنزير از نظراستاد فاضل لنکرانی

نظری ثبت نشده است .