درس بعد

بحث ظن

درس قبل

بحث ظن

درس بعد

درس قبل

موضوع: ظن


تاریخ جلسه : ۱۳۸۶/۱۱/۲۱


شماره جلسه : ۴۹

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • جواب اول از فرمایش میرزای قمی

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


بيان اشکالات نظريه مرحوم ميرزاي قمي

ملاحظه فرموديد که مرحوم ميرزاى قمى (رض) در حجيت ظواهر بين من قصد افهامه و من لم يقصد افهامه تفصيل دادند؛ و فرمودند: ظواهر براى كسى كه مقصود بالافهام نيست، حجيت ندارد؛ و در منع صغري نيز فرمودند که ظواهر و كلام متكلم براى كسى كه مقصود بالافهام نيست، ظهور ندارد. بعد از مرحوم ميرزا، تقريباً جميع اصوليين نظريه‌‌ى مرحوم ميرزا را مورد اشكال قرار داده و همه آن را رد كرده‌‌اند؛ البته برخى اصل نظريه را فرموده‌‌اند نظريه متينى است، اما اثرى كه مرحوم ميرزا بر آن مترتب كرده را انكار كرده‌‌اند؛ از آن جمله، در ميان بزرگان معاصر، صاحب منتقى الاصول (رض) است که اصل نظريه مرحوم ميرزا را پذيرفته اما اثري را که بر آن مترتب کرده‌اند را رد کرده و فرموده‌اند آن اثر مورد قبول نيست. حالا اشكالاتى كه بر کلام مرحوم ميرزا مجموعاً وارد می‌‌شود را ذكر كنيم و ببينيم آيا اين اشكالات، اشكالات واردى است يا خير؟ وقتى كلمات بزرگان را جمع بندى كنيم، مجموعاً چهار جواب وجود دارد.


جواب مرحوم آخوند خراساني و ديگر بزرگان

جواب اول كه كثيرى ازبزرگان از جمله مرحوم آخوند بيان كردند، اين است كه بناى عقلا كه دليل حجيت ظواهر است، عموميت دارد و اختصاص به حجيت ظواهر در مقصودين بالافهام ندارد. ممكن است كسى سؤال كند كه از كجا بفهميم عقلا چنين بنايى دارند، اينجا بايد برويم سراغ قرائن و شواهدى و از آنها به عموميت بناي عقلا پى ببريم. به عبارت ديگر، اين نكته‌‌اى است كه بايد قابل توجه واقع شود و آن اين كه، بناى عقلا يك دليل لبى است و در ادله لبيه بايد به قدر متيقن اكتفا بشود؛ اگر دليل لفظى باشد، در دليل لفظى، اصالة العموم و اصالة الاطلاق را می‌‌آوريم اما اگر دليل، دليل غير لفظى شد، بايد به قدر متيقن تمسك كنيم. و نظير اين در فقه و اصول فراوان است كه تا بزرگان به يك دليل غير لفظى می‌‌رسند، مي‌گويند شك می‌‌كنيم که آيا به حسب واقع عموميت دارد يا ندارد، چون دليل غير لفظى است، بر قدر متيقن اكتفا می‌‌كنيم. اينجا هم سؤال اين است كه چرا اين حرف زده نمی‌‌شود؟ بگوييم مرحوم ميرزا بگويد بناى عقلا يك دليل غير لفظى و يك دليل لبى است و بايد قدر متيقن‌‌گيرى كنيم.

قدر متيقن از حجيت ظواهر هم جايى است كه مخاطب مقصود بالافهامى در كار باشد؛ اما براى غير مقصود بالافهام، براي ما روشن نيست كه عقلا ظاهر را در اين مورد حجت قرار بدهند. براى جواب از اين اشكال می‌‌گوييم: اين حرف زماني درست است که اين شك باقى بماند و استقرار پيدا ‌‌كند و به نتيجه‌‌اى نرسيم؛ اما اگر بگوييم تا كسى اين شك را ابراز كرد، می‌‌گوييم قرائن داريم بر اينكه بناى عقلا عموميت دارد و از راه شواهد و قرائن می‌‌توانيم پى ببريم به اينكه اين بناى عقلا عموميت دارد و اختصاص به من قصد افهامه ندارد، ديگر نمى‌توان گفت که اين دليل، دليل لبى است و به قدر متيقنش بايد اكتفا شود. و همانطور که عرض كردم اين يك مطلبى است كه در ذهن شريفتان بايد باشد که در جاهاى ديگر در فقه و در اصول مورد استفاده قرار می‌‌گيرد؛ مثلاً در قاعده يد آنجا هم می‌‌گويند عمده دليل حجيت و اماريت يد، بناى عقلاست؛ آن وقت بحث واقع می‌‌شود در اين كه يد در صورتى حجيت دارد كه ذى اليد خودش هم مدعى باشد يا اين که مطلقا اعتبار دارد؛ مي‌گويند يد اعتبار دارد مطلقا، چه ذى اليد مدعى باشد و چه نباشد. آنجا هم همين كلام می‌‌آيد.  لذا، ببينيد در مانحن فيه بايد به دنبال اين باشيم که ببينيم آيا شاهدى بر توسعه بناى عقلا داريم يا نداريم؟


بيان شواهد مرحوم آخوند بر عموميت بناي عقلا

مرحوم آخوند در كفايه دو شاهد براى عموميت بناى عقلا ذكر كرده‌‌اند: شاهد اول اين است که: «لا يسمع اعتذار من لا يقصد افهامه اذا خالف ما تضمنه ظاهر الكلام المولا من تكليف يعمه»؛ می‌‌فرمايند: اگر كسى كه غير مقصود بالافهام است، با تكليفى كه ظهور در عموميت دارد، مخالفت كند، اگر بعداً بگويد من مقصود بالافهام نبودم و كسى كه مقصود بالافهام بوده، بايد آن عمل را انجام بدهد، عقلا اين عذر و اعتذار را نمی‌‌پذيرند. «و يصح به الاحتجاج لدى المخاصمة و اللجاج»، و عقلا هنگام دعوا می‌‌توانند به همين ظاهر احتجاج كنند. اين شاهد اول مرحوم آخوند با توضيحى كه ما براى محل نزاع ذكر كرديم، جوابش روشن است. مرحوم ميرزاى قمى در موردى كه تكليفى غير مقصود بالافهام را نيز در بر بگيرد، مي‌‌‌گويد مثل اين که مولا به يکي از عبدهايش بگويد يجب للعبيد ان يعملوا كذا اينجا تكليف عموميت دارد و شامل عبد مخاطب و غير او می‌‌شود؛ اگر عبد ديگري غير از عبد مخاطب بعداً بيايد بگويد من مقصود بالافهام نبودم، عذر او پذيرفته نيست. اين از محل نزاع خارج است.

گفتيم محل نزاع در جايى است كه مولا يك تكليفى می‌‌آورد و اين تكليف يك مخاطب معين يا مخاطبين معينى دارد و غير اينها ديگر مقصود بالافهام نيستند. اما اينجايى كه می‌‌فرمايد يك دليلى «يعم غير مقصود بالافهام» ديگر از محل نزاع خارج است؛ و اين مطلب را در بحث ديروز توضيح داديم؛ لذا، شاهد اول مرحوم آخوند ليس بشاهد. شاهد دوم ايشان اين است كه اگر كسى نزد ديگري اقرار بكند و به او بگويد من فقط به تو می‌‌خواهم بگويم كه فلانى اين مقدار پول از من طلب دارد، نمی‌‌خواهم عمرو بفهمد؛ اگر عمرو هم پشت ديوار می‌‌شنود يا چند نفر ديگر پشت ديوار حرف او را می‌‌شنوند، ولو اينكه اين شخص نزد زيد اقرار می‌‌كند، اما عمرو من وراء الجدار می‌‌تواند نزد حاكم شهادت بدهد به اينكه اين شخص چنين اقرارى را كرد؛ اين اقرار اعتبار و حجيت دارد. در بحث ديروز گفتيم كه اگر كلامى را متكلم بگويد و مقصودش اين باشد كه براي كل من ينظر اليه و كل من سمعه معتبر باشد، اين از محل نزاع خارج است.

آن وقت مرحوم نائينى آمد وصايا، اوقاف و اقارير را داخل در همين مورد قرار داد؛ يعنى فرمود اينها از محل نزاع خارج هستند؛ ولى اقرارى كه مرحوم آخوند در اينجا به عنوان شاهد می‌‌آورد، مقرّ تصريح می‌‌كند كه من اين اقرار را فقط نزد توي مخاطب می‌‌كنم و نمی‌‌خواهم ديگرى بفهمد، يعنى قصدش عدم افهام ديگران هم هست، مع ذلك عقلا می‌‌گويند اين قصد بيخود است و ديگران هم مي‌توانند عليه او شهادت دهند. البته توجه داشته باشيد اين عموميتي که در اينجا مي‌گوئيم و براي آن شاهد مي‌آوريم با اصالة العموم فرق دارد و اين را با آن اشتباه نکنيد. تا اينجا دو شاهد مطرح شد. شاهد سوم در كلمات مرحوم والد ما وجود دارد.


بيان مرحوم آيت الله العظمي فاضل در مورد شاهد بر عموميت بناي عقلا

ايشان در جلد دهم سيري كامل در اصول فقه از صفحه 243 تا صفحه 252 اين مطلب را بحث فرموده‌‌اند. بيان داشتند: اگر كسى نزد ديگرى فرد ثالثي را دشنام بدهد، يا به بيان ديگر اگر كسى كسى را دشنام بدهد، حالا به آن كسى كه دشنام می‌‌دهد فرق نمی‌‌كند حاضر باشد يا غايب، اگر حاضر باشد پيش روى خودش دارد دشنام می‌‌دهد و اين دشنام و ناسزاست؛ اگر نزد ديگرى هم دارد دشنام می‌‌دهد و خود او غايب است، باز هم دشنام و ناسزاست؛ فرقى نمی‌‌كند كه او حاضر باشد يا غايب. اين هم شاهدى است كه ايشان بيان فرموده‌‌اند. به نظر می‌‌رسد همان اشكالى كه بر مرحوم آخوند وارد است بر اين شاهد هم وارد باشد. اصلاً در جايى كه انسان نسبت به شخص معينى دارد حرف می‌‌زند، می‌‌گويد زيد آدم فاسقى است؛ اگر از ميرزا سؤال كنيم و بگوييم کسي چنين حرفي را مي‌زند، آيا شما می‌‌گوييد اين فقط براى مقصود بالافهام معنا دارد و براي غير مقصود بالافهام معنا ندارد؟ اينجا هم ميرزا اين حرف را نمی‌‌زند؛ يعنى جايى كه كلام از قبيل دشنام و اهانت است و يك مصداق معين دارد، نمی‌‌توانيم بگوييم اگر نزد خودش باشد و خودش حاضر باشد، عنوان دشنام را ندارد و نزد ديگري باشد، دشنام است؛ بلکه دشنام، دشنام است؛ وقتى متعلقش معين شد، فرقى نمی‌‌كند که حاضر باشد يا غايب.

لذا، اين شاهد هم شاهد قابل قبولى نيست. بنابراين، همان شاهد دوم كه « صحت الشهادة بالاقرار من كل من سمعه ولو قصد عدم افهامه فضلاً عما اذا لم يكن بصحة افهامه» ، بهترين شاهد براى اين معناست. پس، جواب اول از مرحوم ميرزا اين شد که بناي عقلا عموميت دارد و چنين تفصيلي با بناي عقلا سازگاري ندارد. جواب دوم را آدرسش را عرض بكنم که آن را پيش مطالعه بفرماييد؛ مرحوم ميرزاى نائينى در جلد سوم فوائد الاصول صفحه 138 جواب داده است که مطالعه بفرماييد. جواب بعد، جوابى است كه امام (رض) و مرحوم آقاى خوئى داده‌‌اند که اين‌‌ها را ببينيد روز سه‌شنبه ان شاء الله بيان خواهيم کرد.  بيان مطالبي در مورد شرکت در راهپيمايي 22 بهمن فردا هم روز 22 بهمن است كه شايد يا تحقيقاً بتوانيم بگوييم بزرگترين و مهمترين روز انقلاب ماست كه امام (رض) راجع به 22 بهمن اين تعبير را دارند که 22 بهمن بايد سر مشق همه ملت‌‌ها باشد؛ و سر مشق براى خود ما هم بايد باشد. وقت نيست كه راجع به اين مقدار بيشتري توضيح بدهم، اما انقلاب ما در اين مسيرى كه دارد به حيات خودش ادامه می‌‌دهد كه واقعاً مسير بسيار پر حادثه، پر فراز و نشيب و پر خطرى را هم پشت سر گذرانده است، در حدود اين 29 سالى كه از انقلاب می‌‌گذرد و ما داريم آثار و بركاتش را نسبت به همه ملت‌‌ها می‌‌بينيم، آثار و بركاتى كه در داخل کشور داشته که بالاخره الان توجه به دين، توجه به دستورات دينى به عنوان يك ملاك و يك اصل در اين كشور مطرح است.

ولي آيا در همه ابعاد موفق شدند كه نشدند، اما بالاخره دين به عنوان يك اصل و يك ملاك در اين نظام و در اين كشور است و چه توفيق و چه موفيقتى از اين بالاتر؟! كشورى كه نه تنها اصلاً دستورهاى دينى هيچ حضورى در تصميم‌‌گيرى‌‌ها و در قوانينش نداشته، بلكه اميال و هواهاى نفسانى پايه‌‌هاى ‌‌قانونگذارى كشور، پايه‌‌هاى اداره كشور بوده و دخالت بيگانگاني كه در اين كشور بود. سرنوشت يك ملت عظيم شيعه به دست چند نفر يهودى بوده، حالا به بركت اين انقلاب سرنوشت مردم به دست اسلام و قوانين اسلام افتاده است. از اين نظر هست كه واقعاً اين ايام مخصوصاً 22 بهمن بسيار اهميت دارد و بايد در راهپيمايى حضور پيدا كنيم. خدا رحمت كند والد ما را رضوان الله عليه كه اين ايام كه می‌‌شد، گاه تذكرهايى می‌‌دادند و می‌‌فرمودند براي همه اينها صبغه عبادت بدهيد. حضور ما در راهپيمايى براى يك حزبى و يك جناحى و يا حتى فرض كنيد شخصيتى كه خوشايند او باشد، نيست؛ بلکه براى اسلام و براى اعتلاى اسلام است. انسان می‌‌تواند جنبه عباديت به او بدهد و واقعاً بايد اين انقلاب را هرچه بيشتر بشناسيم و هرچه بهتر معرفى كنيم و هرچه قوى‌‌تر ان شاء الله از آن نگهدارى كنيم. فردا درس تعطيل است و روز سه شنبه ان شاء الله ادامه بحث را عرض خواهيم کرد.

برچسب ها :

ظن حجیت ظواهر اختصاص حجیت ظواهر به مقصود بالافهام میرزای قمی عمومیت بنای عقلا در حجیت ظواهر لزوم اخذ به قدر متیقن در ادله لبیه اختصاص قدر متقین از حجیت ظواهر به مقصود بالافهام عدم اعتذار غیر مقصود بالافهام در صورت مخالفت با عمومیت ظهور تکلیف شواهدی بر عمومیت بنای عقلا در حجیت ظواهر روز 22 بهمن اهمیت شرکت در راهپیمایی

جلسه 49 : بحث ظن

۱۳ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۲۶

سلام. خدا خیرتون بده اینکه هم متن درس هست و هم صوتش و به صورت رایگان و در وبسایت که در سرچ عمومی در دسترسه خیلی عالیه. برای من بسیار مفید و کمک کننده بود. تشکر بسیار

پاسخ :

سلام علیکم از لطف شما سپاسگزاریم