درس بعد

آیات الاحکام/ حجاب

درس قبل

آیات الاحکام/ حجاب

درس بعد

درس قبل

موضوع: حجاب


تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۲/۳


شماره جلسه : ۲۹

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • وجه تمام بودن دلیل اول مرحوم آخوند (ره) و بررسی دلیل دوم ایشان

  • خلاصه مباحث گذشته

  • پاسخ حضرت استاد به آخرین اشکال صاحب اسداء الرغاب

  • معنای لغوی «دون»

دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه مباحث گذشته
بحث در معناى صحيحه فضيل بود، كه فضيل در اين روايت سؤال كرد از اين كه آيا «ذراعين» از مصاديق زينتى كه در اين آيه شريفه «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ» هست يانه؟ امام در جواب فرمودند: « نعم» و بعد دو جمله را فرمودند: «و ما دون الخمار من الزينة و ما دون السوارين من الزينة» بحث در اشكالاتى بود كه بر معناى مرحوم فيض در وافى وارد شده بود كه عرض كرديم فيض مى‌فرمايد: «دون» در اين روايت بمعناى تحت است. ما دون الخمارين، يعنى ما تحت الخمار، و ما تحت الخمار يعنى ما يستره الخمار. آن وقت ما يستره الخمار طبق معناى فيض مرادش اين است كه خمار مو، گردن و گريبان را مى‌پوشاند. اما وجه كه مكشوف است و لا يستره الخمار اين ديگر اشكالى ندارد.

گفتيم صاحب اسداء الرغاب اشكالاتى بر مرحوم فيض داشتند كه تا حال چندين اشكال را بيان كرديم و اين اشكالات را مورد مناقشه قرار داديم. آخرين اشكالى كه ايشان دارد اين است كه اگر «دون» را در اين روايت بمعناى تحت معنا بكنيم، اولاً تكرار لازم مى‌آيد، تكرارش اين است كه فضيل از ذراع سؤال كرده، ذراع را امام فرموده «نعم» از زينت باطنه است.

 دوباره كه «ما دون السوارين» را به «ما تحت السوارين» معنا مى‌كنيم، «ما تحت السوارين» هم همان ذراع است، پس تكرار لازم مى‌آيد. و تكرار در فرمايش امام معصوم (ع) درست نیست. و ثانيأ اين اشكال تكرار هم مقدمه براى اين است كه مى‌خواهد بفرمايد اگر ما اين روايت را اینطوری معنا بكنيم اين روايت چندان معناى مهمى و معناى مفيدى ندارد.

بيانى كه دارد اين است كه مى‌گويد سائل كه سؤال از ذراع كرده ظاهرش اين بوده كه حكم وجه و كفين براى سائل مكشوف بوده، سائل كه از ذراع سؤال مى‌كند مى‌آيد از امام سؤال مى‌كند كه آيا ذراع از زينتى است كه در اين آيه شريفه «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ» است اگر از اين قسمت دارد سؤال مى‌كند معلوم بوده حكم كفين براى فضيل روشن بوده و این مطلب را هم ضميمه بكنيم که بين وجه و كفين هم هيچ كسى تفصيل نداده است. کسی نیامده بگوید اگر چه کفین مجاز است اما وجه مجاز نیست یا بالعکس؛ همه فقها یا هردو را قائل به جواز کشفش هستند یا یا هردو را قائل به حرمت کشفش هستند.

صاحب اسداء الرغاب می گوید كه معلوم ميشود حكم وجه و كفين براى فضيل روشن بوده. حالا كه حكم وجه و كفين براى فضيل روشن بوده شما مى‌خواهيد روايت را يك طورى معنا بكنيد كه از مفهوم كلام امام همين معناى كه براى فضيل روشن بوده نتيجه بگيريد! اين چه كارى شد؟ سائل سؤال مى‌كند از «ذراعين» معلوم ميشود كه حكم وجه و كفين براى سائل روشن بوده اگر روشن نبوده نمى‌آمد از « ذراعين» سؤال کند، مى‌گفت تمام يدين.

پس معلوم ميشود حکم وجه و كفين را فضيل مى‌دانسته، شما هم الان «ما دون» را به كف معنا مى‌كنيد، بمعناى «ما يستره الخمار» معنا مى‌كنيد، ما يستر را مو و گردن مى‌گيريد، مى‌گوييم پس مفهومش اين است كه صورت مانعى ندارد.

 ما يستر را در ذراع ما تحت السوار مى‌گيريد پس معلوم مى‌شود كف مانعى ندارد. پس شما روايت را يكطورى داريد معنا مى‌كنيد كه آن معناى واضح در نزد فضيل را امام دوباره دارد بازگو می کند، چه چيزى دارد؟ اما اگر اين معناى كه ما داريم معنا مى‌كنيم، كه صاحب اسداء الرغاب مى‌گويد ما از «مادون الخمار و ما دون السوارين» استفاده مى‌كنيم حرمت كشف و جه و يدين را. طبق اين معنا امام مى‌فرمايد: «فضيل! تو كه دارى از ذراع سؤال مى‌كنى ذراع كه «نعم» ذراع كه من الزينة التى لا يجوز ابدائها هست؛ دو چيز دیگر اضافه هم مى‌خواهم برايت بگوييم، يكى «ما دون الخمار» است كه وجه است، که ما دون صورت را شامل مى‌شود، و دیگری «ما دون السوار» ما دون سوار مى‌شود كف ،يدين. يعنى طبق معناى كه صاحب اسداء الرغاب دارد براى اين روايت مى‌كند.

اسداء الرغاب «دون» را بمعناى پايين معنا مى‌كند، «ما دون الخمار» يعنى پايين خمار از پيشانى به پايين، از قصاص الشعر به پايين، ما دون السوار يعنى خود كفين. اما اگر طبق معناى كه شمايى فيض معنا كرديد، همانى كه در ذهن سائل است امام همان را دارد دوباره بيان مى‌كند؛ برای سائل مسلم است که وجه و كفين كشفش جايز است، مى‌گوييم از كجا مسلم است؟ مى‌گويد براى اينكه آمده از ذراع سؤال كرده است؛ آن وقت امام دو مرتبه در جواب يكطورى بيان مى‌كند كه علاوه بر اين كه طبق معناى شما كه «دون» را بمعناى «تحت» مى‌گيريد، تكرار لازم مى‌آيد علاوه بر او يك معناى واضح مفروغ عنه در ذهن فضيل را امام مجدداً دارد بيان مى‌كند؛ و هذا لغو لا فائدة فيه. ما كلام امام معصوم (ع) را يكطورى معنا بكنيم كه هيچ فائده‌‌اى درش نباشد.

خلاصه اشكال: اگر «دون» را بمعناى تحت بگيريم «ما دون الخمارين» زير خمار كه صورت را بگيرد، زير خمار كه مو و زير گردن، و زير سوار دست است، در نتيجه گفتيم طبق همان مفهومى كه مى‌گيرند فيض و صاحب حدائق مى‌گويند مفهومش اين است كه ابداء الوجه جايز است، ابداء الكفين هم جايز است، اين نتيجه كلام فيض و نتيجه كلام صاحب حدائق است.

اشكال صاحب اسداء الرغاب این است که مى‌گويد اين نتيجه و فايده‌‌اى برايش مترتب نيست؛ براى اينكه همين نتيجه در ذهن فضيل بوده قبل از اينكه سؤال بكند، مى‌گوييم از كجا مى‌گوييد اين نتيجه در ذهن فضيل بوده مى‌گويد چون فضيل سؤال از ذراع كرده است معلوم مى‌شود اين مقدار برايش روشن بوده كه ليس من الزينة الباطنه اما بالاتر از اين مقدار ذراع آيا اين هم (چون زنها معمولاً مچشان يك مقدار باز است) اينها هم جزء زينت باطنه هست يانه؟

 پس در ذهن فضيل مسلم بوده كه وجه وكفين كشفش جايز است .حالا روايت و كلام امام رايكطورى معنا بكنيد كه نتيجه‌‌اش جواز كشف وجه و كفين باشد اين لغو است و اين فايده‌‌اى برايش مترتب نمى‌شود.
 
پاسخ حضرت استاد به آخرین اشکال صاحب اسداء الرغاب
به نظر ما اين اشكال هم قابل جواب است. در جواب این اشکال ما چند مطلب داریم:

مطلب اول: اين است كه آن عبارت آيه «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ منها» در آن «الا ما ظهر» در بعضى از رواياتش ذراع آمده در بعضى‌ها نيامده است چه بسا اين اختلاف روايات سبب تشكيك فضيل شده است. بالاخره فضيل برايش شك حاصل شده است كه ذراع جزء «ما ظهر» است و يا جزء آن زينت باطنه است منشأ سؤال اختلاف روايات است.

مطلب دوم: این است که وقتى به لغت مراجعه مى‌كنيم دو معنا براى ذراع ذكر شده است، در قاموس اللغة آمده: «الذراع من الطرف المرفق الى طرف الاصبع الوسطى» اصلاً ذراع را ما بيخود معنا مى‌كنيم تا مرفق، از مرفق است تا نوك انگشت؛ وسط تمام اين ذراع است، آن روز هم من عرض كردم الان هم بازارى‌ها وقتى مى‌خواهند پارچه‌‌ اى را اندازه كنند ذراعشان نوك انگشت است تا مرفق، در لغت ذراع را اينطورى معنا كرده است. و بعد مى‌گويد بعنوان يك قول ضعيفى ذارع را به ساعِد هم معنا كرده است اما قول و معناى مشهور ذراع همه است.

حالا در جواب دوم مى‌گوييم با قطع نظر از جواب اول اصلاً بگوييم چه اشكال دارد كه فضيل همه اين را سؤال كرده؛ امام هم كه اول مى‌فرمايد «نعم» معناى نعم اين است كه بلى تمام ذراع جزء زينت باطنه است، منتها بعد خود امام به ما دون السوارين می آید تقریبا یک تقیدی می زند، می‌گويد ذراع كه ما گفتيم همه‌‌اش زينت باطنه است فقط محدوده مادون السوارين است، كه ما دون السوارين يعنى از آنجايى كه زير سوار است (چون داريم از طرف فيض جواب مى‌دهيم) دون را بايد بمعناى تحت معنا بكنيم.

 پس اشتباه صاحب اسداء الرغاب اين است كه فكر كرده مفروغ عنه است، امام يك بار جواب داده است، يك بار هم مى‌گويد ما دون السوارين همين است تكرار لازم مى‌آيد، نه ذراع از نوك انگشت وسط است تا مرفق با «نعم» هم يعنى تمام آن بايد پوشيده بشود تمام اين عنوان زينت باطنى را دارد، با ما دون السوارين مى‌آيد همين را هم تقيد مى‌زند مى‌گويد از اين مقدار به بعد. پس به نظر ما اين اشكال اسداء الرغاب هم به مرحوم فيض وارد نيست.

معنای لغوی «دون»
حالا نكته‌‌ى كه وجود دارد اين است كه بالاخره اين روايت را چه بايد معنا بكنيم؟ آيا «دون» را در اينجا به تحت مى‌شود معنا كرد يانه؟ ممكن است كسى بگويد اكثر كتب لغت تفسير «دون» به تحت درش نيامده است، ما وقتى به قاموس المحيط فيروزى آبادى مراجعه مى‌كنيم، مى‌گويد: «دون بالضم نقيض فوق و يكون ظرفاً» فوق بالا دون پايين، بمعناى امام جلو هم مى‌آيد بمعناى پشت هم مى‌آيد، دون بمعناى غير هم آمده است.

 در صحاح اللغة جوهرى دارد « دون نقيض فوق» آنجا دون را بمعناى الحقير الخسيس هم معنا كرده است، به معناى قرب هم معنا كرده است. در بعضى ديگر از كتب لغت دارد «دان يدون دوناً» بمعناى ضعيف شدن، پست شدن، بى ارزش شدن، تنها جايى كه دون را ديديم بمعناى تحت معنا كرده است دو جاست، يكى در لسان العرب است، در لسان العرب نقل مى‌كند از قول بعضى از نحوى‌ها كه «دون» به 9 معنا آمده است، 1- قبل -2 امام 3- وراء 4- تحت 5- فوق 6- الساقط من الناس 7- الشريف بمعناى امر 9- و عيد و اغراء.

 در لسان العرب نه معنا برايش ذكر كرده است، آن وقت مثال مى‌زند، مى‌گويد عرب وقتى مى‌گويد كه دون قدمك خد عدوك يعنى تحت قدمك.

 المنجد هم يكى از معانى دون را بمعناى « تحت» معنا كرده است، لذا اگر كسى باز بخواهد به اينها اشكال بكند كه دون بمعناى تحت در كتب لغت نيامده است در اين دو كتاب لغت مراجعه کند. من به هفت، هشت كتب لغت مراجعه كردم در اكثرش نبود اما در اين دو کتاب آمده است. در اقرب الموارد نيست، در بعضى ديگر از كتاب‌‌هاى ديگر لغت كه من مراجعه كردم هم نبود. حالا نتيجه مى‌گيريم پس از جهت لغوى هم دون بمعناى «تحت» آمده است و اين معناى كه مرحوم فيض كرده به نظر ما بمعناى «تحت» آمده آن وقت مى‌شود ما دون الخمار يعنى ما يستره الخمار.

 خمار و مقنعه مو گريبان را مى‌پوشاند، «ما دون السوار» از مچ را مى‌پوشاند تا مرفق، آن وقت اگر اين معنا را براى اين روايت كرديم، روايت به خوبى دلالت دارد كه كشف وجه و يدين و كفين مانعى ندارد. عرض كرديم به اين روايت فضيل بعضى‌ها استدلال كردند بر اين كه كشف وجه و كفين جايز نيست، چطور استدلال كردند؟ ما دون السوار را از بالا به پايين گرفتند مى‌گويند يعنى كفين، ما دون الخمار را از بالا گرفتند كه صورت را هم شامل بشود، و در نتيجه گفتند ابداء وجه و كفين جايز نيست.

ما يك اشكال خيلى واضح داريم حالا نظير همان اشكالى كه اسداء الرغاب بر مرحوم فيض مى‌كرد، بر خود ايشان وارد است و آن اشكال اين است اگر ما ذراعين را كه با «نعم» گفتيم از زينت باطنه است، ما دون السوارين را هم كه ميگوييم از زينت باطنه است، وجه را هم مى‌گوييم از زينت باطنه است، پس همه‌‌اش شد زينت باطنه پس الا ما ظهر كجا رفت؟ پس زن تمام وجودش شد زينت باطنه؛ ببينيد! ما باشيم و فهم عرفى امام مى‌خواهد بگويد مادون الخمار و مادون السوارين اين يك حدى است براى جدا شدن زينت باطنه از زینت ظاهره اما اينطور كه شما معنا مى‌كنيد كه نتيجه‌‌اش اين باشد كه كشف وجه و يدين هم جايز نباشد ديگر معنا و فايده‌‌اى براى اين تعابير وجود ندارد؛ امام مى‌فرمود: «المرأة كلها زينة باطنه» و السلام، چرا مى‌گويد ما دون؟ اين ما دون حتماً مفهوم دارد، اين مى‌خواهد حتماً يك موردى را استثناء بكند اين مورد استثنايش بايد همان وجه و كفين باشد، كه با همان «الا ما ظهر» است.

پس به نظر ما هم، نظر مرحوم فيض نظر بسيار خوبى است، مرحوم آقاى مطهرى (قدس سره) هم در مسئله حجابشان وقتى اين روايت را معنا مى‌كند، مى‌فرمايد: «ما دون الخمار» يعنى آنچه زير خمار و روسرى قرار مى‌گيرد. البته بعدش هم يك عبارتى دارند كه يك مقدار نياز به دقت دارد، ايشان هم همينطور معنا كرده است. پس اولاً اين تفسير فيض مطابق با لغت است و قرائن خوبى هم دارد اشكالات صاحب اسداء الرغاب برايش وارد نيست و در درجه اول ما دون را بمعناى تحت معنا مى‌كنيم.

سلمنا بگوييد آقا «دون» بمعناى پايين است، تحت يك استعمال نادر است، خيلى خوب! ما گفتيم كه دست حقيقتش از انگشت شروع مى‌شود نه از بالا كسى كه مى‌خواهد دستش را نشان بدهد، از كتف كه نمى‌تواند نشان بدهد، زنى كه دستش را مى‌خواهد نشان بدهد، از انگشت و از اصابع مى‌آورد بيرون مخصوصاً زنى كه بخواهد زيبايى دست را نشان بدهد پايين نمى‌گيرد دست را، دست را مى‌آورد در مرآ و منظر. در مرآ و منظر ما دون سوار پايين‌‌تر از سوار مى‌شود، ديگر ما دون سوار قرار نمى‌گيرد، پس اولاً دون را بمعناى تحت مى‌گيريم. ثانياً اگر بمعناى پايين هم معنا بكنيم روى هردو تفسير ما از روايت استفاده مى‌كنيم ـ ان شاء الله معنايش هم همينطور باشد و الله العالم ـ كه كشف وجه و كفين جايز است.

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین.


برچسب ها :

بررسی صحیحه فضیل ذیل ایات حجاب نظرصاحب اسداء الرغاب نسبت به صحیحه فضیل ذیل ایات حجاب معنای (ما دون الخمار ) نظر صاحب اسداء الرغاب در معنای(ما دون الخمار ) بررسی روایات ذیل آیات حجاب تفسیر آیه 31 سوره نور معانی ذراع معنای لغوی «دون» حکم كشف وجه و كفين نظر فیض کاشانی نسبت به صحیحه فضیل ذیل ایات حجاب نظر شهید مطهری نسبت به صحیحه فضیل ذیل ایات حجاب

نظری ثبت نشده است .