درس بعد

آیات الاحکام/ حجاب

درس قبل

آیات الاحکام/ حجاب

درس بعد

درس قبل

موضوع: حجاب


تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۲/۱۵


شماره جلسه : ۳۵

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بررسی استدلال به اطلاق روایت «النظر سهم من سهام ابلیس» برای وجوب ستر کفین و وجه

  • خلاصه مباحث گذشته

  • فرمایش مرحوم آقای حکیم (ره)

  • مناقشه حضرت استاد در فرمایش مرحوم آقای حکیم (ره)

  • روایت أبی یزید عطار

دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه مباحث گذشته
در بحث گذشته روايت «النساء عَى و عورة» را خوانديم و مورد بحث قرار دادیم و نهایت گفتيم كسانى كه به این روایت بر لزوم ستر وجه و کفین استدلال کردند، استدلال آنها نا تمام است و ما سه جواب بر وجه نا تمام بودن استدلال آنها به این روایت بیان کردیم. كلمه «عَى» ديروز معنا شد كه «داء لا دواء له» و شايد دقيقترين معناى باشد كه در کتب لغت براى «عى» ذكر شده است. از بعضى از عبارات لغويين استفاده مى‌شود که «عى» بمعناى عجز هم آمده است. و كشف از اين مى‌كند كه زنها مثلاً يك عجزى دارند و گاهى اوقات اين عجزشان را اظهار مى‌كنند با تعابير مختلف، لذا مى‌فرمايد: «فداووا عيهن بالسكوت» على اى حال، جواب از استدلال به اين روايت را داديم و معناي روایت را هم مفصل مورد بحث قرار داديم.

ممكن است در ذهن بعضى از آقايان بيايد كه «سکوت» یعنی ديگران در مقابل آنها سكوت بكنند؛ البته اين هم احتمالی است که داده می شود، روى آن عجزى كه زن دارد، حرفهاى كه مى‌زند، مطالبى را كه مى‌گويد خواسته‌‌هاى كه دارد، اين مداوايش اين است كه در مقابل او انسان سكوت بكند. ولى به نظر ما چون تعبير به «داووا» دارد كه بايد خود آنها را مداوا بكنيد، اين است كه ارشاد كنيم كه كمتر صحبت بكنند؛ نه اينكه ديگران در مقابل او سكوت بكنند.

ما بنا نداريم که در بحث از آيات الاحكام، بحث فقهى من جميع الجهات داشته باشيم، منتهی اين يك بحثى است كه خيلى مورد ابتلاست، گفتيم بعضى از رواياتى كه قائلين به لزوم ستر وجه و كفين، به آنها استدلال كرده‌‌اند را هم بيان كنيم.

رُوِيَ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عُقْبَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ ع النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ مَسْمُومٌ مَنْ تَرَكَهَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا لِغَيْرِهِ أَعْقَبَهُ اللهُ إِيمَاناً يَجِدُ طَعْمَهُ.[1]

«عن عقبه» كه اصل روايت را از من لا يحضره الفقيه نقل مى‌كند، «قال قال ابو عبدالله (ع) «النظرة سهم من سهام ابليس مسموم من تركها لله (عز و جل) لا لغيره، اعقبه الله امناً و ايماناً يجد طعمه» البته «نظره» در لغت بمعناى سوء الهيبه است. بيشتر روى آن قبحى كه هيأت يك شخصى دارد لغت معنا كرده است. منتهی اينجا از باب اين كه اين نگاه نگاه شيطانى است، نگاهى است كه خود نگاه قبيح است.

(عرض كردم نظره در لغت بمعناى آن شى‌ء قبيح است.) آن چيزى كه سوء الهيبة دارد، حالا شايد به اين نگاه هم كه مى‌گويند «نظرة» از باب اين است كه خود نگاه نگاه شيطانى است. مى‌فرمايد: «خود نگاه يك تيرى است از تيرهاى شيطان» «من تركها لله» حالا اگر كسى نگاه را به خاطر خدا ترك بكند «لا لغيره»، حالا کسی مى‌گويد اگر من نگاه بكنم مردم مى‌بينند من دارم به زن نا محرم نگاه مى‌كنم، آبرويم مى‌رود، مى‌گويند نمى‌شود در نماز به او اقتدا کرد «اما من ترك لله اعقبه الله ايماناً يجد طعمه» خدا يك ايمانى به او مى‌دهد كه طعم او را مى‌چشد.

افرادى كه به اين روايت استدلال كرده‌‌اند، گفته‌‌اند: اين روايت اطلاق دارد؛ نظر به بدن زن باشد یا به وجه و كفين زن باشد، هر قسمتى از اعضاء زن باشد مى‌گويد: «سهم من سهام ابليس مسموم» لذا استفاده ميشود كه نظر به وجه و كفين هم جايز نيست. و اساساً قائلين به لزوم ستر وجه و كفين ميگويند: وقتى روایت مى‌گويد «النظرة سهم من سهام ابليس» يا بايد بگوييم مراد خصوص وجه و كفين است چون غالباً نظر به وجه و كفين است، نظر ابتدائاً به ساير اندام زن نيست بلکه به وجه و كفين زن است.

يا اگر خصوص وجه و كفين را نگوييم قدر متيقن وجه و كفين است؛ هر كدام را بگوييم روايت وجه و كفين را شامل مى‌شود. و اگر وجه و كفين راشامل شد در روايت هم ندارد نظر با شهوت يا بى شهوت، با ريبه يا بدون ريبه (فراموش نفرماييد كه محل نزاع بين فقهاء نظر به وجه و كفين من دون الشهوة و من دون ريبه است و الا اگر مع الريبه و شهوة باشد همه فقهاء مى‌گويند جايز نيست. من دون شهوت را عده‌‌اى مى‌گويند جايز نيست و عده‌‌اى هم مى‌گويند جايز است)

در اين روايت اين قيود را كه ندارد، مورد روايت متيقن وجه و كفين است، مى‌گويد نگاه كردن به او (زن) سهم من سهام ابليس، مى‌خواهد با شهوت يا ريبه باشد و يا با شهوت و ريبه نباشد.

پس بيان استدلال اين شد كه ما يا مى‌گوييم وجه و كفين فقط مراد است، چون نظر معمولاً به وجه است، شما وقتى مى‌گوييد فلانى را ديدى يعنى چهره به چهره شدى با او، يا قدر متيقن وجه و كفين است. اولا : يعنى اگر سائر اندام زن و اعضاء زن را بگيرد مسلم وجه و كفين را هم شامل مى شود. ثانیا: در روايت نيامده نظر به شهوة يا غير شهوت، نظر با ريبة يا غير ريبه؛ روایت مطلق است. بنابر اين، روايت مى‌گويد نظر اولى بدون شهوت به زن سهم من سهام ابليس است و حرام.

فرمایش مرحوم آقای حکیم (ره)
مرحوم آقاى حكيم (قدس سره)[2] در جواب از اين استدلال فرموده: «فالظاهر انه بملاحظة ما يترتب على النظر من الاثر المحرم» مى‌فرمايد: اين تعبير كه النظرة سهم، خودش سهم نيست، اين بملاحظه چيزى است كه بر نظر مترتب مى‌شود.

 يعنى چون نظر مقدمه است براى وقوع در زناست لذا به اين تعبير گفتند كه «سهم من سهام ابليس».

«فان ذلك هو المناسب لتعبیر بالسهم» ايشان از اين تعبير به سهم اين استفاده را كردند كه اين تيرى که (سهم یعنی تير) پرتاب مى‌شود خود تير موضوعيت ندارد، بر آن هدفی که مى خورد موضوعيت دارد و الا خود اين تير كه پرتاب بشود اگر به هدف نخورد هيچ ارزشى ندارد بلکه پرتاب عنوان مقدميت را دارد. پس معلوم مى‌شود اين «سهم من سهام ابليس» به اعتبار خود نظر نيست.

به عبارت ديگر بيان ايشان را به این صورت توضيح بدهيم که صفت خود نظر نيست، نظر سهم من سهام ابليس نيست، بلكه نظر به اعتبار آن نتيجه‌‌ى كه برايش مترتب مى‌شود آن نتيجه سهم من سهام ابليس است؛ اگر اينطور شد، مى‌فرمايند بر كدام نظر آن اثر محرم مترتب است؟ آيا آن اثر محرم بر مطلق نظر مترتب است يا آن اثر مترتب فقط بر نظر شهوانى مترتب است؟ آن اثر محرم بر نظر شهوانى مترتب است.

مناقشه حضرت استاد در فرمایش مرحوم آقای حکیم (ره)
به نظر ما اين فرمايش آقاى حكيم قابل مناقشه است براى اين كه نياز به تقدير دارد، در روايت ندارد «النظر من حيث الترتب الاثر المحرم» اين را شما داريد اضافه مى‌فرماييد در روايت سهم من سهام ابليس را صفت خود نظر قرار داده است، خود نظر «من حيث هو النظر سهم من سهام ابليس».

پس اين بيان ايشان خلاف ظاهر روايت است، نياز به تقدير دارد و ما نمى‌توانيم اين را بپذيريم. جوابى را كه مى‌توانيم در مقابل اين استدلال بدهيم اين است كه ما روى صناعت علمى جلوى بياييم، روى صناعت علمى متعلق در اينجا محذوف است؛ مى‌گويد: «النظر يا النظرة» نمى‌گويد نظر عن شهوة يا عن غير شهوة؛ نمى‌گويد به وجه و كفين يا غير وجه و كفين، متعلق حذف شده است. حال اگر كسى بگويد حذف المتعلق يدل على العموم و اين قاعده را قبول بكند، اين استدلال تام است يعنى اگر كسى گفت: «حذف المتعلق يدل على العموم» اينجا نگفته نظر به چه؟ به چه قصدى؟ سهم من سهام ابليس.

منتهی اگر كسى اين كبرى را هم قبول داشته باشد یعنی کبرای حذف المتعلق یدل علی العموم که ما در بحثهای فقهی خودمان گفتیم این کبری هیچ اساسی ندارد اما اگر کسی کبری را قبول داشته باشد در خصوص این روایت نمی تواند این کبری را پیاده بکند؛ چرا؟ برای اینکه تخصیص اکثر لازم می آید!

اگر كسى بگويد: آقا! در روايت دارد «النظرة» و اين«النظرة» متعلقش محذوف است، ندارد عن شهوة يا عن غير شهوة ، ندارد به وجه و كفين يا غير وجه و كفين؛ متعلق ذكر نشده است و حذف المتعلق يدل على العموم آن وقت مدعايش بخواهد اثبات بشود كه پس نظر بدون شهوت به وجه و كفين هم حرام است؛ ما جواب مى‌دهيم:

اولاً اين كبرى را قبول نداريم؛ حذف المتعلق يدل على العموم در جاى خودش اثبات كرديم هيچ منشای ندارد و موارد زيادى هست كه اين نقض شده است.

ثانياً: اگر كسى كبرى را قبول داشته باشد در خصوص اين روايت نمى‌تواند اين كبرى را بپذيرد، چرا؟ چون تخصيص اكثر لازم مى‌آيد. يك وقت شما مى‌گوييد «حذف المتعلق يدل على العموم» نظر به ديوار را  هم مى‌گيرد، نظر به طبيعت را هم مى‌گيرد، نظر به استاد را مى‌گيرد، نظر به رفيق را مى‌گيرد، نظر به اولاد را مى‌گيرد، نظر به پدر و مادر را مى‌گيرد اين همه ما نظر داريم همه شان را مى‌توانيم بگوييم سهم من سهام ابليس؟ پس بالاخره ما يقين داريم در اينجا عموم متعلق اراده نشده است. اين براى ما روشن است چون اگر عموم بخواهد اراده شود تخصيص اكثر لازم مى‌آيد.

حالا كه عموم اراده نشده است؛ سوال می کنیم آقا! در اینجا چه چیزی اراده شده است؟ مى‌گويد اينجا قدر متيقن نظر به اجنبيه است، مى‌گوييم نظربه زن اجنبيه، نظر به اجنبيه آيا باز اگر گفتيم از اين روايت عموم را نمى‌فهميم مى‌توانيم بگوييم نظر به اجنبيه مطلقا؟ مى‌گوييم نه! مى‌گوييم آقا! (دقت کنید که در اینجا دو بيان داريم) يك بيان قرينه مناسبت حكم و موضوع است، قرينه مناسبت حكم و موضوع مى‌گويد اين نظر در اينجا بايد نظر شهوانى باشد؛ «من تركها لله» يعنى كسى كه مى‌خواهد نظر به يك زن لذت ببرد، و الا كسى كه نمى‌خواهد لذت ببرد «من ترك لله» معنا ندارد! كسى كه به يك پير زنى نگاه نمى‌كند بگوييم این ترکها لله شد؟ نه ، این قرینه مناسبت حکم و موضوع در اینجا به خوبی دلالت دارد مراد این نظر نظر شهوانی است و عرض کردیم با توجه به آن معنای لغوی «نظره» ، لسان العرب را ببینید ، یک روی قواعد عربی می گوییم نظره را جاى مى‌گويند كه يك چيز قبيحى باشد نگاه كردن به اجنبيه به كسى كه محرم نيست انسان نيست واقعاً هم قبيح است.

حالا اگر به معناى لغوى توجه نكنیم، بگوييم نظرة يعنى نگاه كردن، كارى به چيزهاى ديگر ندارد، اما قرينه مناسبت حكم و موضوع نظر شهوانى است.

ثانياً: ما چه بسا بتوانيم بگوييم ولو اين كه در ادله لفظى جاى قدر متيقن نيست؛ در ادله ی لفظى بايد ببينيم اطلاق دارد يانه؟ اينجا چون اطلاقش را بهم زديم، گفتيم اگر بخواهد اطلاق داشته باشد تخصيص اكثر لازم مى‌آيد، بعدش می توانيم قدر متيقن‌‌گيرى كنيم، مى‌گوييم آقا نظرة قدر متيقنش نظر به اجنبيه از روى شهوت است، اگر شد نتيجه اين مى‌شود روايت دلالت دارد نظر به اجنبيه از روى شهوت سهم من سهام ابليس است.

روایت أبی یزید عطار
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ أَبِي يَزِيدَ الْعَطَّارِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ ع إِيَّاكُمْ وَ النَّظَرَ فَإِنَّهُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ- وَ قَالَ لَا بَأْسَ بِالنَّظَرِ إِلَى مَا وَصَفَتِ الثِّيَابُ.[3]
حضرت فرموده: بپرهيزيد از نگاه كردن، نظر سهمى است از سهام ابليس، بعد يك استثناى آورده است. «لا بأس بالنظر الى ماوصفت الثياب» در بعضى از كتاب‌‌ها دارد ما وضعت الثياب كه مختلف است، روايت معنايش مشكل است.

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین.




[1] ـ وسائل الشيعة، ج‌20، ص: 192‌ ح5.
[2] ـ فالظاهر أنه بملاحظة ما يترتب على النظر من الأثر المحرم، فان ذلك هو المناسب للتعبير بالسهم، فيكون مختصاً بالنظر بشهوة. و أظهر منه في ذلك هو المناسب للتعبير بالسهم، فيكون مختصاً بالنظر بشهوة. و أظهر منه في ذلك ما ورد من أن زنا العين النظر‌، و أنه رب نظرة أوجبت حسرة‌. على أن الأخير إيجاب جزئي، و هو لا يدل على عموم التحريم. و أما الأمر بالتنقب في المكاتبة: فلا يظهر أنه للوجوب التعبدي، و من الجائز أن يكون للمحافظة على خفارة المرأة و منع ما يوجب الاستحياء. مع أنها تدل على جواز النظر الى بعض الوجه. و أما رواية الخثعمية: فتدل على الجواز، كما في المسالك، لأنه (ص) لم ينههما عن النظر، و إنما صرف وجه الفضل عن المرأة، معللا بخوف دخول الشيطان، الناشئ من التلذذ، الحاصل من وقوع النظر المؤدي إلى الافتتان. هذا مضافاً الى ما يظهر من الرواية من أن المرأة كانت مكشوفة الوجه، و أن النبي (ص) كان ينظر إليها، فرآها تنظر الى الفضل. و هناك وجوه أخرى للجواز، و التحريم، لا يهم ذكرها لوضوح المناقشة فيها. (مستمسك العروة الوثقى، ج‌14، ص: 29‌)
[3] ـ وسائل الشيعة، ج‌20، ص: 89‌ ح9.

برچسب ها :

آیات حجاب حجاب آیات الاحکام ادله لزوم ستر وجه و کفین روایت النسا عی و عوره معنای كلمه «عَى» بررسی روایت النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ معنای النظرة در لغت استدلال به روایت النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ بر لزوم ستر وجه و کفین نظر محقق حکیم در استدلال به روایت النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ بر لزوم ستر وجه و کفین نقد نظر محقق حکیم در استدلال به روایت النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ بر لزوم ستر وجه و کفین وجوب ستر کفین و وجه ستر وجه ستر کفین

نظری ثبت نشده است .