درس بعد

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس قبل

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس بعد

درس قبل

موضوع: آيات معاد 2


تاریخ جلسه : ۱۳۹۶/۱۰/۴


شماره جلسه : ۲۰

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • مراد از «فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ»

  • ادعای اجماع فخر رازی در معنای«فَصُرْهُنَّ» به معنای« قطعهن»

  • ابی مسلم به نقل از فخر رازی قائل به عدم اماته و احیا طیور

  • دلائل ابی مسلم بر تمثیل و عدم اماته و احیا در طیور

  • بیان دلیل اول ابی مسلم و نقد آن از دیدگاه صاحب تفسیر تسنیم

  • نقد کلام صاحب تفسیر تسنیم

  • بیان دلیل دوم ابی مسلم و نقد آن از دیدگاه صاحب تفسیر تسنیم

  • نقد و پذیرش کلام صاحب تفسیر تسنیم

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين


مراد از «فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ»
بعد از اينكه روشن شد چرا چهار طير و اين طيور چه بودند؟ دنباله آیه این است که خداوند مي فرمايد «فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ»، راجع به معناي «فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ» بحث شد كه مراد چيست؟ «صُر» صيغه‌ي امر است مثل «قُل» كه از «قَول» است، اين هم از «صَور» است، خود «صُر» به اين معناست كه اينها را با خودت مأنوس كن.

و این مأنوس کردن طیور به خاطر دو جهت است:

الف). خوب به این طیور نگاه كن، شکل و قيافه ای آنها را، چشم‌های آنها را، خوب ببین، بعد كه من اينها را زنده كردم و تو دوباره ديدي، بداني كه اين همان است، يعني آنها بعد از احیا، موجود جديدي نيستند.

ب). اينها را به خودت عادت بده كه اينها صداي تو را بشنوند، زیرا وقتي که اینها را صدا كردي، صداي تو برایشان آشنا باشد و به سمت تو بيايند.

و مؤيد این مطلب كه «فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ» یعنی اينها را با خودت اخت و مأنوس کن و صدای تو برايشان آشنا بشود این است که خداوند نمی فرماید«فاجعل» بلكه مي فرماید«ثُمَّ اجْعَلْ» كه اين «ثمّ» یعنی مقداري بين اينكه اينها به حضرت ابراهيم گرايش پيدا كردند و بعداً اينها را مي‌خواهد ذبح كند و قطعه قطعه كند، زمان فاصله مي‌شود.

 پس «صُر» يا به معناي عادت دادن، گرايش دادن، خو گرفتن، از مِيل است. حتي در خود لغت هم گفته می شود: «فصار إلي هذا القول» يعني «مالَ إلي هذا القول«، تمايل به اين قول پيدا كرد.

مرحوم علامه طباطبائي مي‌گويند: علت اينكه «إلي» در اينجا آمده «فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ»  به جهت تضمین معنای «اماله» است يعني اينها را بگير به خودت گرايش بده و بعد اينها را قطعه قطعه كن.[1]

نكته‌اي كه اينجا وجود دارد این است كه اگر به معناي ميل باشد كه از همان «صار يصور» است، پس حذفی در آيه وجود دارد يعني «املهن و قطعهن»، و قرينه ای بر حذف، جمله «ثُمَّ اجْعَلْ عَلى‏ كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً» می باشد که می فرماید: بر هر كوهي جزئي را قرار بده و اين جزء، بعد از آن است كه تقطيع و ذبح شده باشد. تشبيه مي‌كنند به «أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ»[2] يعني «فضَرَبَ فانفلق»،

و يا به معناي خودِ قطع است «فَصُرْهُنَّ به معناي اماله و گرايش نيامده، به معناي «صار يصوره صوراً اذا قطع» كه ديگر نيازی به تقدير هم ندارد.

پس بر اساس قول اول كه به معناي اماله باشد نیاز به تقدیر دارد و «قطعهن» باید در تقدیر گرفته شود. اما بنابر قول دوم که به معناي قطع باشد همان طوري كه راغب می گوید: «صُرْهُنَّ» يعني اينها را تكه تكه كن، در این هنگام طبق این معنا، اماله در آن اشراب شده.

ادعای اجماع فخر رازی در معنای«فَصُرْهُنَّ» به معنای« قطعهن»
بحث مهمي كه اينجا وجود دارد این است که فخر رازي نقل مي‌كند: «أجمع أهل التفسير على أن المراد بالآية: قطعهن» همه‌ي مفسرين مي‌گويند مراد اين بوده كه در خارج اين طيور را ذبح كند، «و أن إبراهيم قطع أعضاءها و لحومها و ريشها و دماءها» و حضرت ابراهیم، رگ، استخوان، گوشت، پوست و همه را بريد «و خلط بعضها علي بعض»، مي‌گويد تمام مفسرين بر اين معنا اجماع دارند.

ابی مسلم به نقل از فخر رازی قائل به عدم اماته و احیا طیور
«غير ابي مسلم فإنه انكر ذلك»، فقط در ميان مفسرين يك نفر وجود دارد که او مي‌گويد اصلاً مسئله ذبح خارجي نبوده «و قال: إن إبراهيم عليه السلام لما طلب إحياء الميت من الله تعالى» حضرت ابراهيم خواسته اش اين بود كه خدايا احياي مردگان را به من نشان بده «أراه الله تعالى مثالا قرب به الأمر عليه» اين مثال امر را بر ابراهيم نزديك كرد، «و المراد بصرهن إليك الإمالة و التمرين على الإجابة، أي فعود الطيور الأربعة أن تصير بحيث إذا دعوتها أجابتك و أتتك، فإذا صارت كذلك، فاجعل على كل جبل واحداً حال حياته، ثم ادعهن/ يأتينك سعياً، و الغرض منه ذكر مثال محسوس في عود الأرواح إلى الأجساد على سبيل السهولة»[3]

ابو مسلم «فَصُرْهُنَّ» را به معناي اماله مي‌گيرد و مي‌گويد حضرت ابراهيم خواسته اش اين بود كه خدايا احياي مردگان را به من نشان بده و خداوند تبارك و تعالي يك تمثيلي را براي حضرت ابراهيم محقق مي‌كند از اين تمثيل جواب آن مسئله‌ي احياي موتي را مي‌گيرد، به ابراهيم مي‌گويد چند حيوان را بگير به خودت عادت بده و بعد زنده اين طيور را بر سر كوهها بگذار و بعد تو اينها را بخوان و اينها همه به سوي تو مي‌آيند، قيامت هم همينطور است، همه اينها در قيامت بندگانم هستند و ارواح اينها را دعوت مي‌كنم و به سوي من مي‌آيند.

 يعني خداي تبارك و تعالي براي احياي اموات در روز قيامت يك مثال محسوسي در اين عالم براي ابراهيم زده و اين مثال را محقق كرده، مثالش هم همين است نه كشتني در كار بوده و نه چيزي، حيوانات را به خودش عادت داده و بعد هر كدام را سر كوهي قرار بده و اگر خواندي به سوي تو مي‌آيند.

و ابو مسلم کلمه« جُزْءاً» را در جمله «ثُمَّ اجْعَلْ عَلى‏ كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً» را مي‌گويد: «واحداً من الاربعه» يك طير را سر يك كوه، طير دیگر را سر كوه ديگر، يك طير را هم سر كوه سوم و يكي را هم سر كوه چهارم قرار بده. در حالی که مشهور می گویند: «جُزْءاً» يعني جزئی از اين گوشت و پوست از این حیواناتی که به هم مخلوط کردی را بر هر جبلی قرار بده.

دلائل ابی مسلم بر تمثیل و عدم اماته و احیا در طیور
ابي مسلم بر مدعای خود سه تا دليل آورده:

1). مشهور ميان لغويين اين است كه «صُر» به معناي قطع نيست و به معنای ذبح نیامده و به معناي ميل دادن و گرايش دادن است.

2). اگر مراد قطع است چرا إليك را آورده؟ «قطّعهن» با «إلي» متعدي نمي‌شود.

3). اين ضمائري كه در آیه شریفه آمده «ثُمَّ ادْعُهُنَّ» اين ضمير آيا به خود طيور برمي‌گردد يا به اجزاءشان برمي‌گردد؟ ابومسلم مي‌گويد: «صُرْهُنَّ»، ضمیر«هنّ» به خود اين طيور برمي‌گردد «عَلى‏ كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ» به خود طيور برمي‌گردد، «ثُمَّ ادْعُهُنَّ» به خود طيور برمي‌گردد «يَأْتينَكَ» هم به خود طيور برمي‌گردد.[4]

 پس اگر مسئله‌ي ذبح مطرح نشود مرجع اين ضمائر همه روشن است كه به خود طيور برمي‌گردد ولي طبق اين تفسير مشهور که قائل هستند «فَصُرْهُنَّ»  به خود طيور برمي‌گردد و «عَلى‏ كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ» باز به خود طيور برمي‌گردد (اين «كُل» عموميت دارد يعني هر كوهي كه ابراهيم آنجا مشاهده مي‌كرده) اما «ادْعُهُنَّ» ضمیرش به اجزاء برمی گردد یعنی اين اجزاء را بر هر جبلی قرار بده.

بیان دلیل اول ابی مسلم و نقد آن از دیدگاه صاحب تفسیر تسنیم
ایشان می فرمایند: اين كلام ابومسلم مبناي كلام وهابيت است که منكر معجزات هستند. این مطلب باید مورد بررسی واقع شود که آيا واقعاً وهابيت جزء مباني‌شان است يا خیر؟ حالا وهابيت در آيه «أَوْ كَالَّذي مَرَّ عَلى‏ قَرْيَةٍ»[5] چكار مي‌كند؟ عبارت«فَأَماتَهُ اللهُ» در آن آیه آمده.

ایشان براي كلام ابومسلم شش پایه و محود ذكر می کند و بعد تمام اين شش محور را مورد نقد و مناقشه قرار می دهند، که بیان آن به این صورت است:

1). اين آيه‌ي «فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ» جنبه‌ي انشائي ندارد، جنبه‌ي خبري دارد، يعني خداوند متعال مي‌فرمايد: اگر مي‌خواهي مسئله‌ي احياي موتي براي شما حل بشود «تَأخُذ اربعةً من الطير»، امر در مقام خبر است مي‌گويد: همان طوري كه خبر در مقام انشاء می آید از امام (عليه السلام) مي‌پرسند كسي نمازش را اينطور خواند حالا بايد چكار كند؟ امام با صيغه مضارع مي‌فرمايد «يعيد» يعني اعاده مي‌كند اين در مقام امر است و يعني بايد اعاده كند، همانطور كه خبر در مقام انشاء می آید در اينجا نیز انشاء در مقام خبر است یعنی چهار پرنده را مي‌گيري نه اينكه چهار پرنده را بگير! همچنين مانند آنچه در پاسخ از كسي كه از كيفيت تهيه‌ي معجوني مي‌پرسند كه يك كسي مي‌گويد اين معجون چطور درست مي‌شود؟ به او گفته مي‌شود از چند ماده و هر يك به مقدار معيني تهيه كن، در هم بياميز یعنی چنانچه این کار را بکنی، فلامعجون ساخته می شود.

در ادامه دو مقدمه در نقد این امر اول ذكر مي‌كنند و مي‌گويند اصالة الظهور مي‌گويد هر ظهوري در حال خودش باقي است لذا اگر ظهور در امر است بايد حمل بر خبر شود.

نقد کلام صاحب تفسیر تسنیم
این مطالب صحیح است، ولي در عبارت فخر رازي مسئله‌ي استعمال انشاء در مقام خبر نيست و اصلاً كلام ابومسلم مبتني بر اين مطلب نیست كه اين انشاء در مقام خبر باشد، بلكه همان صورت انشائي را دارد، ابومسلم مي‌گويد اين تمثيل است خداوند فرموده: تو چهار پرنده را بگير به خودت عادت بده و هر پرنده‌اي را سر يك كوهي قرار بده و بعد اينها كه با صداي تو آشنا هستند، اینها را بخوان تا به سمت تو بیایند. اينجا كجايش امر در مقام خبر است؟ اصلاً در اینجا بحث انشاء و خبر نیست تا گفته شود خبر يا انشاء در مقام امر استعمال شده.

بیان دلیل دوم ابی مسلم و نقد آن  از دیدگاه صاحب تفسیر تسنیم
2). معنای «صُرْهُنَّ» تقطیع و ذبح نيست بلکه به معناي ايجاد ميل و رام كردن پرندگان است كه با حضرت ابراهيم انس بگيرند و او را بشناسند و شاهدش اين است كه متعدي به «إلي» شده و شاهد اين مدعا هم كلمه‌ي «ثُمَّ» است كه دلالت بر فاصله‌ي زماني دارد.

ايشان در ردّ اين مطلب مي‌فرمايند: درست است که بعضي از لغويين يا بسياري از لغويين «صُر» را به معناي ايجاد ميل و گرایش گرفته اند اما برخي از قدماي فن، لغت «صُر» را به معناي تجزيه كردن و تكه تكه كردن قرار دادن و تعدي به حرف «إلي» به اين دليل است كه اماله در او تضمين شده همان فرمايش مرحوم علامه طباطبائي است.

علت دستور ذبح پرندگان و كوبيدن و در هم آميختن و سپس تجزيه و بالاي بلندي گذاشتن گوشت آنها درخواست رؤيت نموداري از صحنه حشر اكبر در دنيا بود كه چطور همه مردگان به هم آميخته در هم تنيده، از اعماق زمين برمي‌خيزند و به سوي خدا مي‌شتابند، با اينكه در دنيا اندام گوناگون و مختلفي داشتند.

 گفتني است كه اگر هدف آن حضرت ادراكِ چگونگي زنده شدن مرده‏اي بود، تقاضاي زنده كردن يك انسان يا پرنده مرده‏اي را مي‏كرد و به كلمه (المَوتي) تعبير نمي‏كرد.[6]

نقد و پذیرش کلام صاحب تفسیر تسنیم
اين ذيل ارتباط به معناي لغوي ندارد، اينكه حضرت ابراهيم درخواست اين را داشته كه حشر اكبر را در دنيا ببيند و بعد شاهدش هم بياورد كه ‏«كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى» و گفته شود (الف و لام) يعني همه‌ي موتي را، در حالی که خداوند احياي همه‌ي موتي را در اينجا نشان نداد و اين ارتباطي به مسئله‌ي معناي «صُرْهُنَّ» ندارد.

 در اینجا هیچ راهی وجود ندارد جز اينكه از رواياتي كه در اين آيه آمده يا شأن نزولي كه در ذیل آیه آمده و می گوید: حضرت ابراهيم تمام اين حيوانات را ذبح كرده، به كمك اینها گفته شود در اينجا «صُر» به معناي «قطعهنّ» است در غیر این صورت «صُرْهُنَّ» همان معناي اماله و عادت دادن خواهد بود.

بنابراين از آنجا که  كثيري از لغويين به معناي اماله گرفتند و بعضي از لغويين مثل راغب در مفردات گفته به معناي قطع است، و صاحب تفسیر تسنیم نیز مي‌فرمايد برخي از قدماي فن به معناي تجزيه كردن آوردند پس گفته شود: لغت «صُر» دو تا معنا دارد و جواب ابومسلم نیز داده مي‌شود و «صُر» هم به معناي اماله و هم به معناي قطع آمده و در اينجا به معناي قطع آمده و علتي كه «الي» هم آوردند چون اماله در آن اشراب شده، اين جواب خوبي است.

ولي ابومسلم مي‌گويد: مشهور در لغت معناي «املهنّ» است، يعني اينكه کلمه «صُر» به معناي قطع، يك قول نادري است و با اين قول نادر نمي‌شود اين لفظ را به عنوان مشترك لفظي مطرح  کرد.

 پاسخ این است که: شأن نزول و رواياتی که شيعه و سني تقريباً بر آن اتفاق نظر دارند، این است که حضرت ابراهيم ذبح كرد، تكه تكه كرد، اينها را كوبيد، لحم و گوشت و خون و استخوان و همه‌ي اينها را قاطي كرد. لذا اين بهترين قرينه مي‌شود بر اينكه «صُرْهُنَّ» حمل بر تقطيع شود ولي اينكه خواسته‌ي حضرت ابراهيم این بوده که نمونه حشر اكبر را در دنيا ببیند. به نظر می رسد لزومی ندارد اينجا آورده شود.

پس در جواب از ابی مسلم گفته شود: 1. واژه «صُر» مشترك لفظي است بين اماله و قطع. 2. اگر مشترك لفظي هم نباشد و معناي دوم ولو معناي نادري هم باشد اما اجماع سني و شيعه و شأن نزولي كه براي اين آيه ذكر شده، دلالت بر وقوع ذبح دارد لذا همين قرينه می شود بر اينكه در کلمه «صُرْهُنَّ»  تصرف شود.


وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین


[1] ـ «و قرائن الكلام يدل على إرادة معنى القطع، و تعديته بإلى تدل على تضمين معنى الإمالة. فالمعنى: أقطعهن مميلا إليك أو أملهن إليك قاطعا إياهن على الخلاف في التضمين من حيث التقدير» المیزان فی تفسیر القرآن، ج2،ص:374.
[2] ـ «فَأَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ‏ فَكانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظيمِ» شعرا،63.
[3] ـ «المسألة الثانية: أجمع أهل التفسير على أن المراد بالآية: قطعهن، و أن إبراهيم قطع أعضاءها و لحومها و ريشها و دماءها، و خلط بعضها على بعض، غير أبي مسلم فإنه أنكر ذلك، و قال: إن إبراهيم عليه السلام لما طلب إحياء الميت من الله تعالى أراه الله تعالى مثالا قرب به الأمر عليه، و المراد بصرهن إليك الإمالة و التمرين على الإجابة، أي فعود الطيور الأربعة أن تصير بحيث إذا دعوتها أجابتك و أتتك، فإذا صارت كذلك، فاجعل على كل جبل واحداً حال حياته، ثم ادعهن/ يأتينك سعياً، و الغرض منه ذكر مثال محسوس في عود الأرواح إلى الأجساد على سبيل السهولة» مفاتیح الغیب، ج7،ص:37.
[4] ـ «و أنكر القول بأن المراد منه: فقطعهن. و احتج على بوجوه الأول: أن المشهور في اللغة في قوله‏ فَصُرْهُنَ‏ أملهن و أما التقطيع و الذبح فليس في الآية ما يدل عليه، فكان إدراجه في الآية إلحاقاً لزيادة بالآية لم يدل الدليل عليها و أنه لا يجوز و الثاني: أنه لو كان المراد بصرهن قطعهن لم يقل إليك» مفاتیح الغیب، ج7،ص:37.
[5] ـ «أَوْ كَالَّذي مَرَّ عَلى‏ قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها قالَ أَنَّى يُحْيي‏ هذِهِ اللهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى‏ طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى‏ حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير» بقره،259.
[6] ـ تفسیر تسنیم، ج12،ص:296.

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .