درس بعد

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس قبل

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس بعد

درس قبل

موضوع: آيات معاد 2


تاریخ جلسه : ۱۳۹۶/۹/۱۱


شماره جلسه : ۲۳

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بررسی آیه 5 و 6 و 7 از سوره مبارکه حج در مسئله معاد

  • متفرع بودن آیه ششم و هفتم بر آیه پنجم

  • بیان اجمالی از آیات سه گانه

  • مراد از کلمه «ریب»

  • وجه آفریده شدن انسان هم از تراب و هم از نطفه

  • مراد از «مضغه»

  • مراد از «مخلقه»

  • احتمالات در مفعول«لنبيّن»

  • مراد از «اجل مسمی»

  • مراد از «ارذل العمر»

  • رشد گیاهان و نبات نمونه‌ي ديگري از بعث

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين


بررسی آیه 5 و 6 و 7 از سوره مبارکه حج در مسئله معاد
از آياتي كه دلالت بر اثبات روز قيامت و مسئله‌ي معاد دارد اين سه آيه در سوره مباركه حج است که خداوند می فرمایند: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ في‏ رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى‏ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهيجٍ»، «ذلِكَ بِأَنَّ اللهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ يُحْيِ الْمَوْتى‏ وَ أَنَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ»، «وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فيها وَ أَنَّ اللهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ»

متفرع بودن آیه ششم و هفتم بر آیه پنجم
خداوند تبارك و تعالي در این آیه، مراحل خلقت انسان را بيان مي‌كند و مراحل به وجود آمدن گياهان و نباتات را از اين زمين ذكر مي‌كند و بعد كه اينها را ذكر مي‌كند، در آيه ششم مي‌فرمايد: «ذلِكَ بِأَنَّ اللهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ يُحْيِ الْمَوْتى‏ وَ أَنَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ»، سه مطلب را بر آیه پنجم متفرع مي‌كند و مي‌گويد: هر كسي كه مراحل تطور و تكون انسان و مراحل تكون نبات را ملاحظه كند، پي مي‌برد به حق بودن خداوند تبارك و تعالي و اينكه خدا احياء موتي مي‌كند و اينكه خدا بر همه چيز قادر است.

 و در آيه هفتم نیز دو تا مطلب را مي‌آورد «وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فيها» روز قيامت مي‌آيد و هيچ شكي در آن نيست «وَ أَنَّ اللهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ» خداوند تبارك و تعالي تمام كساني كه در قبور هست را مبعوث مي‌كند؛ يعني در آيه ششم و هفتم مجموعاً پنج مطلب را بر آن دو مطلبي كه در آيه پنجم(مراحل تکون انسان و نبات) وجود دارد متفرع كرده.

بیان اجمالی از آیات سه گانه
بر اساس روش سابق، ابتداء بيان اجمالي از آيات مطرح می شود و آن این است که:

 مراد از کلمه «ریب»
در آيه پنجم خداوند تبارك و تعالي مي‌فرمايد: «إِنْ كُنْتُمْ في‏ رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ» اي مردم اگر در ريب و شك نسبت به بعث و محشور شدن در روز قيامت هستيد.

 در اينكه آيا بين شك و ريب فرق وجود دارد، مجمع البيان مي‌گويد[1]: «الريب اقبح من الشك»، ريب اقبح از شك است، از خود آيات قرآن هم همين استفاده مي‌شود. مثلاً در اين آيه شريفه «إِنَّهُمْ كانُوا في‏ شَكٍّ مُريب»[2] يعني «في شكٍ شكيك»، بر اساس آنچه در مجمع البحرين و بعضي از كتاب‌ها آمده، «ريب» شك ريشه‌دار را مي‌گويند، شكي كه به اين زودي از انسان خلاص نمي‌شود و انسان نیز از دست او خلاص نمي شود.

در مجمع البحرين آمده: «حقيقة الريبة غَلَق النفس و اضطرابها» اينكه نفس انسان غَلَق دارد و اضطراب دارد، دائماً‌ يا اين طرف و يا آن طرف است، «ريب» بدتر از «شك» است، «شك» آن است كه به راحتي انسان از آن خلاص مي‌شود و بيرون مي‌آيد اما در «ريب» انسان به راحتي بيرون نمي‌آيد و شايد يك جهت ديگرش اين است كه در «شك»، نفس خيلي مضطرب نمي‌شود، به خلاف «ریب» که نفس مضطرب می شود و در انتخاب این طرف یا آن طرف مردد می شود و اين ترديد اين چنيني را عرب «ريب» مي‌گويد. و «إِنْ كُنْتُمْ في‏ رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ» در آیه شریفه به این معنا است که: شما شك در بعث در روز قيامت داريد، نفس‌تان مضطرب است و دائماً بين نفس و اثبات حركت مي‌كند.

وجه آفریده شدن انسان هم از تراب و هم از نطفه
در ادامه خداوند تبارك و تعالي مي‌فرمايد: شما اگر نسبت به مبعوث شدن روز قيامت شك داريد به اين دو خلقت توجه كنيد «فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ» شما را از تراب آفريديم « ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ» سپس از نطفه، اين چطور مي‌شود كه بگوئيم هم انسان از تراب آفريده شده باشد و هم از نطفه؟ حضرت آدم (علي نبينا و آله و عليه السلام) از تراب آفريده شد بعد از حضرت آدم، اولاد ايشان از نطفه آفريده شدند اينكه مي‌فرماید: «خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ»؛ يعني بعد از حضرت آدم و حوا، بقيه را از نطفه آفريد.

مراد از «مضغه»
«ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ» علقه به خون خشك شده مي‌گويند «ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ» مُضغه از مَضغ به معناي گوشت جويده شده است. در مجمع البيان آمده: «شِبه قطعة من اللحم ممضوغة»[3] اگر يك قسمتي از گوشت، جويده شده باشد به آن مُضغه مي‌گويند، «فإنه مضغة مقدار ما يُمضَغ من اللحم» آن مقداري كه از گوشت جويده مي‌شود.

شما را از نطفه آفريديم مرحله‌ي بعد علقه است كه يك بحثي در فقه وجود دارد كه در ادامه بحث از آيه، باید بررسی شود و آن این است که: روايات در این زمینه دو دسته است يك رواياتي دلالت دارد که نطفه چهل روز است و بعد از چهل روز علقه و چهل روز مضغه، يك رواياتي نیز وجود دارد که نطفه سي روز است، علقه سي روز است و جمع بين اينها چطور است؟ آيا اصلاً قابل جمع هستند يا قابل جمع نيستند؟

مراد از «مخلقه»
بعد مي‌فرمايند «مضغه» كه شد «مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ» براي «مخلقه» چند معنا شده، 1. قتاده و ابن عباس می گویند: «مخلقه» يعني تام الخلقه «غير مخلقه» يعني ناقص الخلقه، 2. بعضی نیز گفته اند: «مخلقه» يعني مصوّرَه و غير مصوّرَه. غير مصوره يعني چه؟‌ «و هي ما كان سِقطاً لا تخطیط فيه و لا تصوير» آنچه سقط مي شود و تصويري در او نيست.

در بعضي از تفاسير روايي نیز آمده كه «غير مخلقه» همان سقط است يعني وقتي به مرحله «مضغه» مي‌رسد بعضي‌ها «مخلقه» مي‌شود و بعضي ها «غير مخلقه».

احتمالات در مفعول«لنبيّن»
اینکه خداوند می فرمایند: «فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ» مفعول «نبيّن» چيست؟ سه احتمال وجود دارد:

1. «لنبيّن لكم مقدورنا» تا اينكه ما روشن كنيم قدرتمان چطوري است و شما را از كجا به كجا رسانديم و چه مراحلی طی می شود تا خلق شوید.

2. «لنبيّن لكم أنّ من قَدَر علي الابتداء قَدَر علي الاعاده» كسي كه در ابتدا قدرت دارد، كسي كه قدرت دارد از خاك یا از نطفه انسان را بيافريند قدرت دارد كه بعداً همين انساني هم كه از دنيا مي‌رود او را در قیامت دوباره برگرداند.

3. «لنبيّن لكم ما یُزیل رِيبَكم» ما مي‌خواهيم براي شما بيان كنيم چيزي كه ريب شما را برطرف كند.

مراد از «اجل مسمی»
بعد مي‌فرمايد «وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى»  يعني «نُبقي في ارحام الامهات ما نشاء إلي وقت تمامه»، «نقرّ» يعني ما ابقاء مي‌كنيم، «في الأرحام» يعني در ارحام مادران، «ما نشاء» يعني آن چيزها و اشخاصي كه بخواهيم.

راجع به اين «اجل مسمي» دو معنا بیان شده:

1. معناي معروف این است كه: در ارحام آنچه را كه بخواهيم تا اجل مسمّي قرار مي‌دهيم، اين اجل مسمي يعني تا زماني كه وقت آن تمام بشود و «ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ». طبق این احتمال، کلمه «ما» در «ما نشاء» موصوله است. يك بحثي بين فقهاي شيعه و فقهاي اهل‌سنت وجود دارد و آن این است که «اقصي الحمل» چه مقدار است؟ در بين فقهاي شيعه، نُه ماه است ولي فقهاي عامه، دوازده ماه و عمدتاً دو سال را مي‌گويند.

2. صاحب مجمع البيان مي‌گويد: «قيل و نقرّ من قدّرنا له اجلا مسمّي في رحم امه الی اجله»؛ يعني بچه‌اي كه در شكم مادر است ما اين را تا اجل مسمي نگه مي‌داريم، نه اينكه در شكم مادر نگه می داریم. اشاره به اجل تا آخر عمر دارد و طبق این احتمال کلمه «ما» موصوله نیست و «ما نشاء» مفعول «نقر» است یعنی مقدار زمانی که بخواهیم تا اجل مسمی نگه می داریم.

پس «اجل مسمي» طبق احتمال اول: «اجل مسمی» در رحم و طبق احتمال دوم: «اجل مسمي» اشاره به اجل تا آخر عمر است.

« ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً» سپس اين را به عنوان طفل از رحم خارج مي‌كنيم، از همان لحظه‌اي كه فرزند به وجود مي‌آيد صدق طفل می کند. بعد «ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ» اشدّ آن حالي است كه انسان عقل و قوايش تكميل مي‌شود، بعضي‌ها هم گفتند «اشدّ» همان مرحله احتلام و مرحله بلوغ است، پس اين مراحل که از تراب مربوط به آدم و نطفه که اولاد آدم است شروع می شود بعد «علقه» و بعد «مضغه» و بعد «طفل» و سپس «اشد» که مرحله بلوغ باشد و بعد مي‌فرمايند: «وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى» بعضي‌ها در همين مرحله‌ي «اشد» مي‌ميرند.

مراد از «ارذل العمر»
 «وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى‏ أَرْذَلِ الْعُمُرِ» بعضي هم عمر طولاني پيدا مي‌كنند «ارذل عمر» يعني «اسوأ عمر و اخبث»، چرا به آن «ارذل عمر» مي‌گويند؟ چون انسان بعد از او هيچ اميدي به صحت و سلامتي و قوت ندارد، يعني عمر آدم به جايي مي‌رسد كه يقين مي‌كند که قوي‌تر از اين نمي‌شود بلكه دائماً ضعيف‌تر مي‌شود، يا حالتي است كه انسان «يرتقب الموت و الفناء»، در حال طفوليت اين چنين نيست و آدم اميد به قوّت دارد اما «ارذل عمر» اين حالتي است كه انسان بعد از او اميدي به صحت و قوّت ندارد لذا به آن بدترین زمان عمر می گویند.

 پس «ارذل العمر» يعني «اسوأ العمر» بدترين زمان عمر گفته می شود، مقدار عمر را در بعضي از روايات صد سال و در برخی، هفتاد و پنج سال ذكر كرده اند و بعضی ها در جمع میان این روایات گفته اند: به اختلاف مکان یا کشورها و یا امزجه، مختلف می شود یکی ارذل عمرش صد سال است و دیگری هفتاد و پنج سالش است.

بعد مي‌فرمايد «لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً» اين «لكي» غايت براي «ارذل العمر» است اينها كه به ارذل عمر مي‌رسند، دیگر چيزي را نمي‌دانند بعد از هر آنچه كه دانستند. «لا يعلم من بعد علم شيئا» اين يا به اين معنا است كه تمام آنچه كه ياد داشتند را از دست مي‌دهند.

 چه بسا از همین ملاکی که در خود آیه بیان شده بگوییم مراد از «ارذل عمر» یعنی هر آنچه که مي‌دانسته از دست مي‌دهد و این ممکن است در هفتاد يا صد سالگی رخ دهد.

صاحب مجمع البيان مي‌گويد: «لکیلا لا يعلم من بعد علم شيئا» یعنی «لكيلا يستفيد علماً و ينسی ما كان به عالما»، آنچه كه عالم به آن بوده را فراموش مي‌كند «و قيل معناه لكي يصير إلى حال ينعدم عقله أو يذهب عنه علومه هرما فلا يعلم شيئا مما كان علمه و إذا ذهب أكثر علومه جاز أن يطلق عليه ذهاب الجميع»[4] البته اينجا از عكرمه نقل مي‌كند: «من قرأ القرآن لم يصر بهذه الحاله» اگر كسي عادت و انس با قرائت قرآن داشته باشد گرفتار اين حالت كه هر چه مي‌دانسته فراموش كند نمي‌شود.

تا اينجا راجع به خلقت انسان بود كه ما آدم را از تراب، شما را از «نطفه»، بعد «علقه»، بعد «مضغه»، بعد «نقر في الارحام» و بعد« نخرجکم طفلا» و  بعد «تبلغوا اشدکم» بعد هم يك عده‌ ای در همان «اشد» مي‌ميريد و يك عده هم تا ارذل عمر مي‌روند.

رشد گیاهان و نبات نمونه‌ي ديگري از بعث
در ادامه خداوند به یک نمونه‌ي ديگري از بعث اشاره می کند و می فرمایند: «وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً» «هامده» به معناي هالكه است، هالكه يعني خشك، هیچ گیاهی در آن وجود ندارد، راغب اصفهاني مي‌گويد: «همدت النار» أي طفئت يعني خاموش شد. أرض هامده يعني «لا نبات فيها»، حتي «نباتٌ هامد» يعني خشك، نباتي كه تر نيست، رطوبت ندارد و خشك است.

 «فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ»، وقتي آب و باران بر او نازل مي‌شود «اهتزّت»، «اهتزاز» آن شدّت حركت را مي‌گويند، حركت مي‌كند «ربت» رشد مي‌كند.

 «وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهيجٍ» اين زمين از هر زوجي نبات مي‌دهد، اين زوج را بعضي به معناي نوع بيان كرده اند كه از هر نوعي از انواع گياهان، بعضي‌ها هم به همان زوج در مقابل فرد معنا كردند كه اين خيلي بعيد است.

«بهيج» يعني «موجب للبهجة»، نبات و گیاهان، بهجت و سرور مي‌آورد.
بعد مي‌فرمايد «ذلِكَ بِأَنَّ اللهَ هُوَ الْحَقُّ» خدا حق است « وَأَنَّهُ يُحْىِ الْمَوْتَى وَأَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَا رَيْبَ فِيهَا وَأَنَّ اللهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ» اين دو آيه نتايج دو موردي است كه در آيه پنجم بيان شده است.


وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین


[1] ـ مجمع البیان فی تفسیر القرآن،ج7،ص:113.
[2] ـ «وَ حيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ما يَشْتَهُونَ كَما فُعِلَ بِأَشْياعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا في‏ شَكٍّ مُريب‏» سبأ، 54.
[3] ـ مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج‏7، ص: 114.   
[4] مجمع البیان فی تفسیر القرآن،ج7،ص:114.

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .