درس بعد

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس قبل

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس بعد

درس قبل

موضوع: آيات معاد 2


تاریخ جلسه : ۱۳۹۶/۱۱/۳


شماره جلسه : ۳۲

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • موارد اختلاف بین آیه 19 و 20 از سوره عنکبوت

  • وجه آوردن «کیف» در هر دو آیه 19 و 20

  • نحوه ای از دلالت جمله «ثم یعیده» بر اثبات معاد

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين


موارد اختلاف بین آیه 19 و 20  از سوره عنکبوت
در جلسه گذشته بیان شد که این آیات 19 و 20 از سوره عنکبوت بسیار به هم شباهت دارند، «أَوَلَمْ یرَوْا كَیفَ یبْدِءُ اللهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یعِیدُهُ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللهِ یسِیرٌ»، «قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَیفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللهُ ینشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللهَ عَلَى كُلِّ شَی‏ءٍ قَدِیرٌ».

اما نقاط اختلاف این دو آیه در این است که:

الف). در آیه 19 با استفهام توبیخی، خداوند تبارك و تعالی می‌فرماید: «أولم یروا»، آیا اینها نمی‌دانند «كیف یبدء الله الخلق ثم یعیده» ؟ واسطه و گفتنی در كار نیست. اما در آیه 20 خداوند متعال دارد راهنمایی می‌كند آن هم از طریق پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله)  كه می‌فرماید: به اینها بگو «سیروا فی الأرض» كه این كلام رسول خدا و مقول قول پیامبر است.

پس فرق اول این است که خدا مستقیماً نمی فرماید: تو به اینها بگو، اینها خودشان باید بدانند «أولم یروا» یعنی «أولم یعلموا»، تعبیری كه مرحوم شیخ طوسی در تبیان دارد می‌فرماید: «أولم یروا» یعنی «أولم یفكّروا فیعلموا»[1] آیا اینها خودشان فكر نمی‌كنند تا بدانند، اما در آیه دوم مسئله‌ی سیروا فی الأرض است آن هم با ارشاد پیامبر كه می‌فرماید سیروا فی الأرض.

ب). در آیه نخست «یروا» دارد، اما در این آیه كه پیامبر به اینها امر می‌كند «سیروا فی الأرض» بعد می‌فرماید «فانظروا» به صیغه‌ی امر آمده. و در اینجا فخر رازی این تعبیر را دارد كه می‌گوید: نظر مقدمه‌ی رؤیت است، «نظرتُ فرأیت»، و طبق بیان ایشان، «نظر» از «رؤیت» ضعیف‌تر است «و الرؤیة أتم من النظر لأن النظر یفضی إلى الرؤیة»[2] كه این هم بیان درستی است و این هم یک فرق دیگری بین دو آیه است.

پس فرق دوم این شد كه در آیه نخست، از ماده و كلمه‌‌ی «رؤیت» استفاده شده كه نتیجه‌اش این می‌شود كه اگر انسان تفكر كند، به رؤیت می‌رسد می‌فهمد كه آن خدایی كه این خلق را اولاً به وجود آورد یك زمانی هم كه این از بین برود، دوباره اعاده می‌كند. اما در آیه دوم «فانظروا» آمده، آن هم با «سیروا فی الأرض» كه انسان ببیند گذشتگانی كه از بین رفتند، بگوید آن خدایی كه اینها را به وجود آورد و اینها را از بین برد، مجدداً «ینشئ النشأة الآخرة»

به بیان دیگر فخر رازی در اختلاف بین آیه‌ی اول و آیه دوم می گوید: در آیه نخست دلیل أنفسی است كه باید به خودش مراجعه كند اما در آیه دوم دلیل آفاقی است و باید «سیروا فی الأرض» نماید.

حالا اگر از تعبیر و اصطلاح آفاقی و انفسی هم استفاده نشود، حقیقت این است كه در آیه‌ی نخست همان طور كه بیان شد «أولم یروا» ظهور در این دارد که انسان وقتی خودش فكر بكند، می‌داند این مطلب را كه خدا چگونه خلق را ایجاد كرد و اعاده‌اش هم بر خدا آسان است و در آیه دوم  با سیر در زمین «سیروا فی الأرض فانظروا كیف بدء الخلق» به این مطلب پی می برد.

یك نكته‌ی دیگری كه فخر رازی اینجا دارد این است که می‌گوید: «متی رأی الانسان بدء الخلق حتی یقال أولم یروا»[3] این را مطرح می‌كند و در آخر می‌گوید: مراد از این رؤیت همان فكر است و مراد «العلم الواضح» است نه مراد رؤیت حسّی و دیدن از روی مشاهده است، این طور نیست که اولین زمانی كه خداوند تبارك و تعالی خلق كرده گفته شود انسان آن زمان را دیده، زیرا این انسان، خلق را كه ندیده، پس مراد از رؤیت، فکر و علم واضح است.

پس فارق بین آیه 19 و 20  این شد که در آیه نخست، انسان خودش اگر فكر كند به این نتیجه می‌رسد كه آن موجودی كه این انسان را ابتداءً خلق كرده، همان موجود، این انسان را اعاده می‌كند و این برای او آسان است و در آیه دوم: انسان وقتی سیر در زمین می‌كند به این نتیجه می رسد كه همان موجودی كه این گذشتگان را به وجود آورد و از بین برد باز قدرت دارد كه دوباره به وجود بیاورد بنابراین آیه نخست با فكر و نیاز به سیر در زمین ندارد و آیه دوم به سیر در ارض نیاز دارد.

وجه آوردن «کیف» در هر دو آیه 19 و 20
سؤالی كه مطرح می‌شود این است كه در آیه 19 می‌فرماید «اولم یروا كیف یبدء الله الخلق» چگونه خدا خلق را آغاز كرد؟ در حالی كه هیچ انسانی چگونگی خلق را نمی‌داند، یعنی از هر كسی سؤال كنید، حتی اگر آن آیه ای قبلاً  مورد بررسی واقع شد «فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَة...»[4] اگر خدا اینها را نمی‌فرمود، این مراحل هم برای انسان روشن نبود. پس این كیفیت در اینجا مراد چیست؟ آیا اینها نمی‌دانند خدا چگونه خلق را آغاز كرد ؟ چرا كلمه‌ی «كیفَ» آورده؟

جوابی كه فخر رازی می‌دهد این است که می گوید: مراد از «كیف» به این معنا نیست كه خدا چگونه خلقت آدم را شروع كرد، بلکه مراد این است که «كانَ معدوماً ثم صار مخلوقاً و موجوداً» همین كه از عدم به وجود آورد.

«كیف یبدء الله الخلق» آیا اینها نمی‌دانند خدا خلق را آغاز كرد، «بدء الخلق» را همه می‌دانند كه یك زمانی ما نبودیم و خدا ما را خلق كرده، انسان‌های گذشته یك زمانی نبودند خدا اینها را خلق كرده، ( اعمّ از اینکه مراد از خلق، مجموع مخلوقین یا خلقت انسان باشد اما به قرینه‌ای «یعَذِّبُ مَنْ یشاءُ وَ یرْحَمُ مَنْ یشاءُ»[5] که در آیه بعد آمده پس خلق، به خلق آدمی برمی‌گردد)

 پس «بدء الخلق» انسان، برای انسان روشن است، یك زمانی ما نبودیم، یك زمانی هیچ انسانی نبوده و خدا او را آفریده، در این جهت هم كه خدا او را آفریده تردیدی نیست برای اینكه یك برهانی وجود دارد و برهانش این است كه اگر یك مخلوقی مثل خودش آفریده باشد باز آن مخلوق خلق اول نیست. این استدلال در كلمات فخر رازی هم وجود دارد.

در نتیجه سؤالی در «كیف یبدء الله الخلق» نیست و مسئله روشن است لذا از جهت این كلمه‌ی «كیف» كه هم آیه در 19 و هم در آیه 20 آمده بحثی نیست.

نحوه ای از دلالت جمله «ثم یعیده» بر اثبات معاد
اما این «ثم یعیده» را از كجا اینها بدانند؟ با وجود اینکه «ثم یعیده» تحت «أو لم یروا» است، « أو لم یروا كیف یبدء الله الخلق ثم یعیده»، چون اشكال منكرین معاد و اشكال این كفار در همین «ثم یعیده» است، پس چطور خداوند تبارك و تعالی«ثم یعیده» را تحت«أو لم یروا» قرار داده؟

اما در آیه «قل سیروا فی الأرض فانظروا كیف بدأ الخلق» چنین اشکالی لازم نمی آید زیرا بعد از اتمام آن، می فرماید: «ثم الله ینشئ نشأة الآخرة»، به عنوان یك جمله‌ی مستقلی می‌فرماید: خدا نشئه‌ی آخرت را ایجاد می‌كند و «إن الله علی كل شیء قدیر»، ولی در آیه پیشین «اولم یروا كیف یبدء الله الخلق ثم یعیده» یعنی همین خلق را «یعید»، ظاهرش این است كه «یعیده» تحت همان «أولم یروا» در می آید یعنی «أولم یعلموا أن الله یبدء الخلق ثم یعیده»، حال اشكال این است كه همه حرفهای اینها همین بود که «ثم یعیده» را نمی‌دانند، و از آن طرف بگوئیم خدا می‌فرماید شما نمی‌دانید خدا شما را خلق كرد دوباره شما را برمی‌گرداند و قیامت تشکیل می‌شود.

مرحوم شیخ در تبیان فقط فرمود: «اولم یروا» یعنی «اولم یفكروا فیعلموا كیف اخترع الله الخلق من العدم ثم یعیده ثانیاً اذا اعدمهم بعد وجودهم»[6] بیان درستی فرمودند و ظاهرش هم همین است ولی این اشكال را جواب ندادند، زیرا ظاهر آیه این است كه خدا می‌فرماید شما نمی‌دانید خدا شما را خلق كرد و دو مرتبه شما را بعد از مُردن زنده می‌كند، در حالی كه اصل اشكال و سؤالشان همین است.

در ادامه می‌فرماید: «قال قَتاده معنی ثم یعیده بالبعث بعد الموت و قیل ینشئه بالاحیاء ثم یعیده بالردّ إلی حال الموت» احتمالی كه قتاده دارد این است كه بعد از اینكه اینها را میراند از دنیا بُرد، دو مرتبه یك روزی اینها را زنده می‌كند، و احتمال دیگر این است که این را كه خلق كرد «عاده إلی الموت»، «یعوده إلی الموت»، برمی‌گرداند به حالت موت یعنی اصلاً «یعیده» را به مردن معنا كرده و دیگر صحبت از بعث و قیامت نیست. بعد شیخ می‌فرماید: «و الاول اصح»، اولی درست است.

پس آیه می‌فرماید: مگر اینها نمی‌دانند چگونه خدا خلق را آغاز كرد سپس اینها را برگرداند، ما می‌گوئیم انسان‌ها همه می‌دانند یك زمانی نبودند و به دنیا آمدند، اما «ثم یعیده» چطوری است؟ «ثم یعیده» اول اشكال مخاطبین است كه آنها منكر معاد بودند.

یکی از جواب ها این است که «کیف» مربوط به «بدء خلق» است، خداوند می فرماید: شما به بدء خلق خودتان توجه بکنید و اگر توجه کنید «تعلموا» که «یعید» یعنی به این نتیجه ای قهری می رسید که خداوند متعال شما را بر می گرداند.

پس آیه فقط می‌خواهد «بدء الخلق» را دلیل بر معاد قرار بدهد، زیرا خداوند متعال می فرماید: شما به «بدء خلق» خودتان نگاه کنید که یک زمانی نبودید و خداوند شما را به وجود آورد، به همین که توجه کنید به معاد می رسید. وقتی که ما نبودیم به وجود آورد پس بعد از موت نیز به طریق اولی می تواند بر گرداند.

 پس غرض خداوند تبارک و تعالی از بیان این جمله «اولم یرو كیف یبدء الله الخلق»، در این جهت تمام می‌شود؛ یعنی همین كه شما توجه كنید که بدء خلق شما از چی بوده و خدا چطور شما را به وجود آورده؟ اگر به این توجه كنید «ثم تعلموا» كه «أنّه یعیدكم»، باید«ثم تعلموا»  تقدیر گرفته شود غیر از تقدیر چاره ای وجود ندارد، زیرا در غیر این صورت باید «ثم یعیده» را مثل «یبدء الله الخلق» تحت پوشش كیف درآورده شود و معنایش این می شود كه مشركین «بدء خلق» را می‌دانند و «اعاده» را هم می‌دانند. در این هنگام اشکال این است  که ‌اولاً: نیاز نبود خدا توبیخ كند، نیاز به استدلال نبود، از آن طرف هم مسلم است که منکرین «یعیده» را قبول نداشتند، لذا خدا می‌فرماید: به همین بدء خلق‌تان توجه كنید، این توجه به «بدء خلق»، ملازمه قهری دارد که دوباره  برگردانده شوید.

خلاصه اگر در «ثم یعیده» تقدیرگرفته شود در این هنگام آیه دلیل بر معاد می‌شود و اگر تقدیر گرفته نشود «ثم یعیده» را باید به رجوع الی حال الموت معنا شود و در نتیجه دیگر نیازی به «إن ذلك علی الله یسیر» نخواهد داشت، زیرا معنای «إن ذلك علی الله یسیر»  این است که: بعد از مُردن دوباره شما را بر می گرداند و برگرداندن برای خداوند تبارك و تعالی آسان است.


وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین


[1] ـ «ثم قال‏ (أَ وَ لَمْ یرَوْا كَیفَ یبْدِئُ اللهُ الْخَلْقَ) ای أ لم یفكروا فیعلموا كیف‏اخترع الله الخلق من العدم (ثم یعیده) ثانیاً إذا اعدمهم بعد وجودهم». التبیان فى تفسیر القرآن، ج‏8، ص: 196.
[2] ـ «فی الآیة مسائل: الأولى: قال فی الآیة الأولى بلفظ الرؤیة و فی هذه بلفظ النظر ما الحكمة فیه؟ نقول العلم الحدسی أتم من العلم الفكری كما تبین، و الرؤیة أتم من النظر لأن النظر یفضی إلى الرؤیة، یقال نظرت فرأیت‏ و المفضی إلى الشی‏ء دون ذلك الشی‏ء، فقال فی الأول أما حصلت لكم الرؤیة فانظروا فی الأرض لتحصل لكم الرؤیة». مفاتیح الغیب، ج‏25، 40.   
[3] ـ «و فی الآیة مسائل: الأولى: الإنسان متى رأى بدء الخلق حتى یقال: أَ وَ لَمْ یرَوْا كَیفَ یبْدِئُ اللهُ‏؟ فنقول المراد العلم الواضح الذی كالرؤیة و العاقل یعلم أن البدء من الله لأن الخلق الأول لا یكون من مخلوق و إلا لما كان الخلق الأول خلقا أول، فهو من الله هذا إن قلنا إن المراد إثبات نفس الخلق، و إن قلنا إن المراد بالبدء خلق الآدمی أولا و بالإعادة خلقه ثانیا، فنقول العاقل لا یخفى علیه أن خالق نفسه‏ «1» لیس إلا قادر حكیم یصور الأولاد فی الأرحام، و یخلقه من نطفة فی غایة الإتقان و الإحكام، فذلك الذی خلق أولا معلوم ظاهر فأطلق على ذلك العلم لفظ الرؤیة»، مفاتیح الغیب، ج‏25، ص: 40.
[4] ـ «یا أَیهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فی‏ رَیبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَیرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَینَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِی الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ یتَوَفَّى وَ مِنْكُمْ مَنْ یرَدُّ إِلى‏ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَیلا یعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیئاً وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهیج‏». حج، 5.
[5] ـ «یعَذِّبُ مَنْ یشاءُ وَ یرْحَمُ مَنْ یشاءُ وَ إِلَیهِ تُقْلَبُونَ ». عنکبوت، 21.
[6] ـ التبیان فى تفسیر القرآن، ج‏8، ص: 196.

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .