درس بعد

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس قبل

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس بعد

درس قبل

موضوع: آيات معاد 2


تاریخ جلسه : ۱۳۹۶/۱۱/۲۳


شماره جلسه : ۳۷

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • مراد از آیات خدا در قسمت اول آیه شریفه

  • کلام علامه طباطبایی

  • عطف خاص بر عام بودن«ولقائه» در آیه شریفه از دیدگاه علامه طباطبایی

  • نقد بر کلام علامه طباطبایی و احتملات موجود در کلمه‌ای «آیات الله»

  • بررسی قسمت دوم آیه شریفه «اولئك یئسوا من رحمتی و اولئك لهم عذاب ألیم»

  • غرض از تکرار کلمه‌ای «اولئک» در آیه شریفه از دیدگاه علامه طباطبایی

  • نقد بر دیدگاه علامه طباطبایی

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين


بحث از آیه 23 از سوره عنکبوت «وَالَّذِینَ كَفَرُوا بِآیاتِ اللهِ وَلِقَائِهِ أُوْلَئِكَ یئِسُوا مِنْ رَحْمَتِی وَأُوْلَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» دارای دو قسمت است:

1). «والذین كفروا بآیات الله و لقائه»، كسانی كه به آیات خدا و لقاء خدا كفر ورزیدند.

2). «اولئك یئسوا من رحمتی و اولئك لهم عذاب الیم» اینها كسانی هستند كه از رحمت من مأیوس شدند و اینها گرفتار عذاب ألیم و دردناك هستند.

مراد از آیات خدا در قسمت اول آیه شریفه
«آیات خدا» یعنی هر چه كه عنوان آیه‌ الهی را دارد.

کلام علامه طباطبایی
ایشان می‌فرمایند: «و المراد بآیات الله- على ما یفیده إطلاق اللفظ- جمیع الأدلة الدالة على الوحدانیة و النبوة و المعاد» همه‌ی ادله‌ای كه دلالت بر توحید، نبوت و معاد دارد. «من الآیات الكونیة و المعجزات النبویة و منها القرآن» و یكی از آیات خدا، قرآن كریم است.

در مجمع البیان هم می‌فرماید: «كفروا بآیات الله أی جحدوا بالقرآن و بأدلة الله»[1]، عمدتاً «آیات الله» را به مسئله‌ی قرآن معنا کرده اند.

اگر گفته می‌شود «آیات الله» یعنی همین آیات خدا كه «قرآن» باشد پس در این صورت «آیات الله» منحصر به قرآن می‌شود. اما اگر «آیات» جمع «آیه» گرفته شود و «آیه» هم به معنای «دلیل» می‌باشد پس «بآیات الله» یعنی «بادلة الله» که یكی از ادله‌ی خدا، قرآن است.

عطف خاص بر عام بودن«ولقائه» در آیه شریفه از دیدگاه علامه طباطبایی
ایشان در ادامه می‌فرمایند: «فالكفر بآیات الله یشمل بعمومه الكفر بالمعاد فذكر الكفر باللقاء و هو المعاد بعد الكفر بالآیات من ذكر الخاص بعد العام»[2] چون در آیه آمده «و الذین كفروا بآیات الله و لقائه»، در اینجا «آیات» به معنای «ادله» است یعنی هر چه كه دلیل بر خدا است و این معنای عام دارد لذا كفر به «آیات الله» شامل كفر به «معاد» نیز می‌شود، در نتیجه كلمه‌ی «لقاء» یعنی «كفروا بلقائه» از قبیل عطف خاص بر عام خواهد بود.

حالا این «خاص» چه خصوصیتی دارد كه خدای تبارك و تعالی این را مطرح می‌كند؟ می‌فرماید: «و الوجه فیه الإشارة إلى أهمیة الإیمان بالمعاد» از باب این است که ایمان به معاد بسیار مهم است.

نقد بر کلام علامه طباطبایی و احتملات موجود در کلمه‌ای «آیات الله»
اگر «آیه» عَلَم برای كلام خدا باشد پس «آیات الله» خصوص قرآن می‌شود، مثل آن آیاتی که بر خود آیات قرآن دلالت دارد نظیر آیه شریفه که می‌فرماید: وقتی آیات قرآن خواند می‌شود «وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»[3]، طبق این بیان، «والذین كفروا بآیات الله» خصوص قرآن می‌شود و كفر به «آیات الله» این است كه منكر شوند كه این آیات از ناحیه خدا باشد و نتیجه این می‌شود كسانی كه قرآن را منكر هستند، لقاء خدا را هم منكر می‌شوند.

 اما اگر گفته شود «آیات» جمع «آیه» است و «آیه» به معنای دلیل است پس «والذین كفروا بآیات الله» یعنی ادله‌ی خدا و این ادله‌ی خدا، ظهور در ادله‌ای دارد كه اصل وجود خدا، توحید خدا و اوصاف خدا را ثابت می‌کند، «آیات الله» یعنی نشانه‌ی اصل وجود خدا و وحدانیت خدا است که در این صورت شامل نبوت و معاد نمی‌شود در نتیجه جمله «ولقائه» عنوان عطف خاص بر عام را پیدا نمی‌كند.

لذا شیخ طوسی در تبیان «آیات الله» را به «ادلة‌ الله» معنا می‌کند و مسئله‌ی قرآن را بیان نمی‌کند.[4] اما صاحب مجمع البیان می‌گوید: «جحدوا بالقرآن و بأدلة الله» و ایشان شاید خواسته بین این دو احتمال مذکور جمع كند.

پس اینكه مرحوم طباطبائی می‌فرمایند: این «آیات» اطلاق دارد، «جمیع الأدلة الدالة على الوحدانیة و النبوة و المعاد من الآیات الكونیة» اشکال این است که نبوت و معاد از کجا استفاده می‌شود؟

به بیان دیگر ایشان می‌فرمایند: «آیات» معنای عامی دارد، شامل ادله‌ی بر وحدانیت، توحید، معاد، معجزات نبوی و قرآن می‌شود. در نتیجه «لقاء» عطف خاص بر عام می‌شود. بعد می‌گویند «من الآیات الكونیة و المعجزات النبویة و منها القرآن».

این فرمایش ایشان خلاف ظاهر است، زیرا بین «آیه» و «معجزه» فرق وجود دارد، معجزه دلیل بر این است كه این شخص «نبی» است و از طرف خدا آمده، اما به معجزه «آیات الله» گفته نمی‌شود. «آیات الله» یعنی آنچه را که مستقیماً خدا را اثبات می‌كند و این عالم که کشف از خداوند تبارک و تعالی می‌کند دلیل بر خدا شمرده می‌شود، در نتیجه هر چه انسان می‌بیند آیه خدا است.

لذا «نظم عالم»، «سماء»، «زمین» و «موجودات»، هیچ كدام دلیل بر نبوت نمی‌شود، اینها همه «آیه خدا» هستند نه آیه نبوت، در این هنگام به چه دلیلی «آیات الله» شامل نبوت و معاد گردد.

پس بین «آیه بر خدا» و «آیه بر نبوت» فرق وجود دارد، مثلاً: «نظم عالم» را آیا می‌توان دلیل بر نبوت قرار داد؟ «نظم عالم» دلیل بر خداوند تبارك و تعالی است اما دلیل بر نبوت نیست یا گردش «شب و روز» و «اختلاف اللیل و النهار»[5] دلیل بر خدا است، ولی دلیل بر نبوت نیست.

پس در قسمت اول آیه شریفه، دو كفر را خداوند بیان می‌كند:

الف). كفر به «خدا»، منتهی كفر به وجود خدا از راه كفر به «آیات خدا» است یعنی ادله‌ی داله بر وجود خدا را قبول ندارند.

ب). كفر به «لقاء خدا» یعنی انکار معاد.

دیگر بحث نبوت اصلاً مطرح نیست مگر اینکه گفته شود «آیات الله» شامل قرآن نیز می‌شود که در این صورت قسم اول، شامل كفر به خدا و نبوت هم خواهد شد و قسم دوم فقط دلالت بر كفر به قیامت و لقاء ‌می‌نماید.

پس بعید است که «لقاء» عطف خاص بر عام گردد؛ چون اگر «آیه» در «و الذین كفروا بآیات الله» به معنای آیات موجود در قرآن گرفته شود، یعنی «والذین كفروا بالقرآن»،  در این صورت هیچ تناسبی با آیات قبل پیدا نمی‌كند،

نکته: متعلق کفر اگر قرآن باشد در این صورت نتیجه آن انکار نبوت است یعنی ممکن است خدا را قبول داشته باشند مثل کفار در صدر اسلام که خدا را قبول داشتند ولی قرآن و نبوت را منکر بودند.

و اگر گفته شود «آیه» به معنای لغوی است و «آیات» جمع «آیه»، به معنای «دلیل» است یعنی «والذین كفروا بادلة الله»، كسانی كه به ادله‌ای كه دال بر وجود خدا كافر شدند، بعد خداوند تبارک و تعالی می‌فرمایند: «و لقائه» یعنی «كفروا لقائه» پس خداوند متعال دو تا موضوع را در صدر آیه بیان می‌كند و طبق این احتمال نیز عطف خاص بر عام نمی‌شود در نتیجه طبق هر دو احتمال در معنای آیه، عطف خاص بر عام نشد تا مدعای مرحوم علامه ثابت شود.

در قرآن مسلما «آیات الله» در مواردی درخود قرآن استعمال شده«وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَیهِمْ آیاتُنا»[6]، بعید هم نیست مرحوم طبرسی در مجمع البیان كه قرآن را هم اضافه كرده به همین خاطر بوده باشد.

بررسی قسمت دوم آیه شریفه «اولئك یئسوا من رحمتی و اولئك لهم عذاب ألیم»
نسبت به ذیل آیه شریفه دو احتمال وجود دارد:

1). این مجموع و ذیل آیه، برای آن مجموع و صدر آیه است، یعنی كسانی كه كفر به خدا و معاد دارند هم مأیوس از رحمت خدا هستند و هم گرفتار عذاب الیم‌اند كه این مجموع ذیل، برای مجموع صدر است.

2). این ذیل آیه شریفه مثل لف و نشر مرتب است، «اولئك یئسوا من رحمتی» مربوط به آنهایی هستند كه «كفروا بآیات الله» و «اولئك لهم عذاب الیم» مربوط به آنهایی است كه «كفروا بلقاء الله».

غرض از تکرار کلمه‌ای «اولئک» در آیه شریفه از دیدگاه علامه طباطبایی
بحث دیگری که مطرح است اینکه چرا در آیه شریفه دو تا «اولئك» آمده؟

مرحوم علامه طباطبائی می‌فرمایند: آیه شریفه «و الذین كفروا بآیات الله و لقائه» خطاب مصروف إلى النبی (ص)»، یعنی تا آیه پیشین«یعذب من یشاء» می‌فرمود همه مقول قول «قل سیروا فی الارض» در آیه 20 است به این بیان: «قل یعذب من یشاء»، «قل و ما انتم بمعجزین»، اما این آیه شریفه مورد بحث، دیگر نمی‌توان گفت: «قل والذینَ کفروا بآیات الله» این مقول قول نیست، این دیگر خطابی است كه خداوند تبارك و تعالی به خود نبی(صلی الله علیه وآله) دارد.

و مقصود از این آیه این است که «و المطلوب فیه أن ینبئه (ص) صریح الحق فیمن یشقى و یهلك یوم القیامة» خداوند تبارك و تعالی به پیامبر خبر می‌دهد كه كسی كه بدبخت و هلاك می‌شود این چنین است. «فإنه أبهم ذلك فی قوله اولا «یعَذِّبُ مَنْ یشاءُ وَ یرْحَمُ مَنْ یشاءُ»» در حقیقت می‌فرمایند: این آیه، تفصیل آیه «یعذب من یشاء و یرحم من یشاء» است، این یعذب چطوری است؟ یعذب به این است كه اینها مأیوس از رحمت الهی‌اند و اینها گرفتار عذاب الیم هستند، پس در آن آیه مبهم گذاشته شده اما در این آیه به این نحو به پیامبر مطرح می‌كند.

بعد می‌فرماید: «و من الدلیل علیه الخطاب فی «أُولئِكَ‏» مرتین و لو كان من كلام النبی ص لقیل: أولئكم»[7] دلیل ما بر اینكه می‌گوئیم این مقول قول كلام پیامبر نیست، (خدا نمی‌فرماید به اینها بگو «قل والذین كفروا بآیات الله» بلكه این خطاب را به خود پیامبر می‌كند یعنی با پیامبر مستقیم صحبت می‌کند، و یك خبری را به پیامبر می‌دهد كه میفرماید: «والذین كفروا بآیات الله ولقائه اولئك یئسوا من رحمتی») این است که: «اولئك» را دو بار تكرار كرده و تکرار قرینه است بر اینكه این آیه شریفه مقول قول كلام پیامبر نیست، در غیر این صورت اگر مقول قول بود خدا به پیامبر می‌فرمود «قل والذین كفروا بآیات الله و لقائه و اولئكم یئسوا من رحمتی و لهم عذاب الیم».

نقد بر دیدگاه علامه طباطبایی
اولاً: اگر این مقول قول هم باشد فرق نمی‌كند «اولئكم» گفته شود یا «اولئك» را تکرار نماید یعنی اگر خدا به پیامبر می‌فرمود «قل و الذین كفروا بایات الله اولئك یئسوا من رحمتی و اولئك لهم عذاب الیم» اشكالی داشت؟ ثانیا: هیچ ملازمه‌ای ندارد بر اینكه تكرار کلمه‌ای «اولئك» قرینه است بر اینكه حتماً مقول قول كلام رسول خدا نیست.

البته اصل فرمایش (که این «خطاب مصروفٌ إلی النبی»، یعنی خدا یك خبری را به پیامبر می‌دهد، به پیامبر نمی‌گوید كه تو برو  به مردم اینطوری بگو، بلکه یك خبری را دارد به پیامبر می‌دهد) درست است.


وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین


[1] ـ مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج‏8، 438.
[2] ـ «و المراد بآیات الله- على ما یفیده إطلاق اللفظ- جمیع الأدلة الدالة على الوحدانیة و النبوة و المعاد من الآیات الكونیة و المعجزات النبویة و منها القرآن فالكفر بآیات الله یشمل بعمومه الكفر بالمعاد فذكر الكفر باللقاء و هو المعاد بعد الكفر بالآیات من ذكر الخاص بعد العام و الوجه فیه الإشارة إلى أهمیة الإیمان بالمعاد إذ مع إنكار المعاد یلغو أمر الدین الحق من أصله و هو ظاهر» المیزان فى تفسیر القرآن، ج‏16، ص: 119.
[3] ـ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُكِرَ اللهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیتْ عَلَیهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یتَوَكَّلُون‏» انفال، 2.
[4] ـ « ثم قال تعالى (وَ الَّذِینَ كَفَرُوا بِآیاتِ اللهِ) ای جحدوا أدلة الله و لقاء ثوابه و عقابه یوم القیامة»، التبیان فى تفسیر القرآن، ج‏8، 199.
[5] ـ «إِنَّ فی‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللیلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْباب‏». آل عمران، 190.
[6] ـ «وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَیهِمْ آیاتُنا بَیناتٍ قالَ الَّذینَ كَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا أَی الْفَریقَینِ خَیرٌ مَقاماً وَ أَحْسَنُ نَدِیا». مریم، 73.
[7] ـ قوله تعالى: «وَ الَّذِینَ كَفَرُوا بِآیاتِ اللهِ وَ لِقائِهِ أُولئِكَ یئِسُوا مِنْ رَحْمَتِی وَ أُولئِكَ‏ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ» خطاب مصروف إلى النبی ص خارج من مقول القول السابق «قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ» إلخ و المطلوب فیه أن ینبئه (ص) صریح الحق فیمن یشقى و یهلك یوم القیامة فإنه أبهم ذلك فی قوله أولا: «یعَذِّبُ مَنْ یشاءُ وَ یرْحَمُ مَنْ یشاءُ» و من الدلیل علیه الخطاب فی «أُولئِكَ» مرتین و لو كان من كلام النبی ص لقیل: أولئكم». المیزان فى تفسیر القرآن، ج‏16، ص: 119.

 

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .