درس بعد

مرجحات تزاحم

درس قبل

مرجحات تزاحم

درس بعد

درس قبل

موضوع: مرجحات تزاحم


تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۷/۷


شماره جلسه : ۷

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه مباحث گذشته

  • ادامه کلام مرحوم صدر

  • بررسی کلام مرحوم صدر (اشکال اول)

  • بررسی کلام مرحوم صدر (اشکال دوم)

  • بررسی کلام مرحوم صدر (اشکال سوم)

  • بررسی کلام مرحوم صدر (اشکال چهارم)

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه مباحث گذشته
بحث در کلام مرحوم شهید صدر (رضوان الله تعالی علیه) بود. كلام ایشان به دنبال فرمایش مرحوم نائینی (قدس سره) بود که مرحوم نائینی می‌فرمودند اگر دو واجب با هم تزاحم كنند و یكی از نظر امتثال اسبق از دیگری باشد، بر واجب دیگر رجحان دارد و خلاصه اینکه یكی از مرجحات باب تزاحم اسبق زماناً فی الامتثال است. مرحوم آقای صدر این نظریه را نپذیرفتند و فرمودند به نظر ما اسبق بودن در امتثال از مرجحات نیست.

ایشان بر وِزان فرمایش مرحوم نائینی مسئله را دو صورت دنبال کردند الف- متزاحمین مقدور به قدرت عقلیه‌اند ب- متزاحمین مقدور به قدرت شرعیه‌اند. در هر دو صورت بیانی داشتند كه اثبات می‌‌کرد، اسبق بودن مرجح نیست. در ادامه دو صورت را تصویر كردند كه در این دو صورت اسبق بودن می‌‌توانست مرجح باشد اما فرمودند این دو صورت مجرد فرض و افتراض است.

ادامه کلام مرحوم صدر
ایشان در انتهای کلامشان استدراکی دارند و می‌گویند طبق اینکه اسبق بودن جزء مرجحات نباشد، ملکف بین مقدم و موخر مخیر است اما اگر مكلف احتمال بدهد واجب متأخر فوت می‌‌شود نمی‌‌تواند مخیر بین واجب مقدم و واجب مؤخر باشد. مثلاً اگر مكلف می‌داند مریض می‌شود و به سبب این مرض عاجز از امتثال واجب متأخر می‌‌شود باید واجب مقدم را انجام بدهند.

استدلالشان در تقدیم مقدم این است «و ذلك تمسكا بإطلاق خطابه لإثبات فعلیته و تنجزه‏». می‌فرماید واجب مقدم فعلیت دارد و منجز است در نتیجه چه قدرت بر واجب مؤخر داشته باشد و چه نداشته باشد اطلاقش می‌گوید واجب مقدم فعلیت دارد و منجّز است[1].

بررسی کلام مرحوم صدر (اشکال اول)
اولین مطلبی كه ایشان از قول قائلین به مرجح بودن اسبقیت مطرح کردند این بود که واجب اسبق فعلیت من جمیع الجهات یا فعلیت تام دارد ولی واجب متأخر فعلیت ندارد.

اولین اشكالی كه وجود دارد این است كه این از محل بحث خارج می‌شود چون در باب تزاحم باید دو واجب یا دو حكم كه با هم تزاحم می‌كنند هر دو فعلی باشند اما اگر گفتیم این واجب فعلی است و واجب دیگر فعلیت ندارد از باب تزاحم نیست. به نظرما اگر مسئله روی خود حكم بیاوریم، تزاحم بین واجب كه زمانش امروز و واجبی كه زمانش فردا است جایی واقع می‌‌شود که فعلیة الحكمین حاصل شود یعنی در باب تزاحم دو حكم ولو واجبِ معلق باشند ولی وجوبشان فعلی و بر عهده‌‌ی مکلف است و همین در باب تزاحم کفایت می‌‌کند. لذا مرحوم آقای خوئی که مانند استاد بزرگوارشان اسبق زماناً را از مرجحات قرار می‌دهند می‌گویند دو حكم فعلی ولو تعلیقی.

مثلاً در مورد کسی که در روز شنبه نذری برای یک‌‌شنبه و دوشنبه انجام می‌‌دهد می‌‌گوئیم هر چند زمان و ظرف امتثال اینها هنوز هنوز نیامده ولی چون نذر محقق شده، وجوب وفای به نذر از الان به گردن او می‌‌آید لذا اگر امتثال نذر روز یكشنبه متوقف بر مقدماتی باشد عقلاً باید دنبال تحصیل آن مقدمات باشد مثلا اگر امتثال روز یكشنبه نیاز دارد به اینكه قدرتش را حفظ كند، باید حفظ كند یا باید سحری تهیه کند، باید تهیه کند و اگر چنین نکند عقلاً قبیح است.

 به مرحوم آقای صدر عرض می‌‌كنیم چرا می‌گوئید یكی فعلی و دیگری فعلی نیست؟ در این صورت از محل بحث خارج می‌شود چون شرط تزاحم این است كه هر دو حكم فعلی من جهة الحكم باشند. در باب تزاحم نباید مسئله‌ی فعلیة الامتثال را در نظر بگیریم چون در باب تزاحم فعلی بودن امتثال دو واجب ملاك نیست. وقتی می‌گوئیم تزاحم بین الحكمین است، تزاحم را وصف حكم می‌دانیم و می‌گوئیم این دو حكم با هم تزاحم می‌كنند. منشأ تزاحم مقدور بودن امتثال حكم اول یا حكم دوم است اما فعلیت امتثالین ملاك نیست.

اگر كسی بگوید فعلیت امتثالین ملاك است، در مانحن فیه تزاحم قابل تصویر نیست لذا مرحوم نائینی و خوئی که اصل تزاحم را در ما نحن فیه پذیرفتند به این جهت است كه ملاك در باب تزاحم، تزاحم بین الحكمین است و این دو حكم در ما نحن فیه هر دو فعلی‌اند.

بله شبیه این بیان مرحوم آقای صدر در کلمات مرحوم نائینی وجود دارد ولی باید دقت کرد که هر چند مرحوم نائینی می‌‌فرمایند واجب مقدم فعلی است و مانعی عقلا و شرعا از امتثال او وجود ندارد لذا باید امتثال کند اما نمی‌گویند واجب مؤخر غیر فعلی است. پس اولین اشكال این شد که دلیلی كه ایشان بر مدعا آوردند درست نیست.

بررسی کلام مرحوم صدر (اشکال دوم)
در ادامه ایشان مسئله را در دو صورتِ مقدور به قدرت عقلی و مقدور به قدرت شرعی دنبال کردند و فرمودند در مقدور به قدرت عقلی به شما یاد دادیم که یك قید لبّی عقلی وجود دارد آن اینست كه هر واجبی مقید به عدم اشتغال به ضد واجب مساوی یا اهم است یعنی عقل می‌گوید شارع زمانی می‌‌تواند واجبی را بیاورد که شما اشتغال به واجب دیگری كه ملاكش با این واجب مساوی یا اهم باشد نداشته باشید.

اولاً ما در بحث‌های سال گذشته این تقییدی كه مرحوم آقای صدر مطرح كردند را قبول نكردیم و گفتیم مثلا اگر شارع نماز را واجب کرد ولی مکلف مشغول به ازاله شد، شارع نمی‌تواند او را مؤاخذه كند كه چرا نماز را ترك كردی ولی این معنایش چنین تقییدی نیست که بگوئیم شارع می‌گوید هذا واجبٌ فی ما لم تشتغل بضدٍ مساوی أو أهم.

بررسی کلام مرحوم صدر (اشکال سوم)
ثانیاً بر فرض اینكه بگوئیم مبنا درست است یعنی کلام مرحوم آقای صدر قبول کنیم که ایشان می‌گویند هر واجبی دو قیدِ عقلی دارد که اولا واجب مقید به وجود قدرت است و ثانیا مقید به عدم اشتغال به ضد مساوی یا اهم است. به ایشان می‌‌گوئیم شما برای اینكه این مرجح را خراب كنید فرمودید این قید لبّی اطلاق دارد یعنی فرقی نمی‌كند این واجب مساوی یا اهم مقدم، مقارن یا مؤخر باشد در نتیجه این اطلاق در دو واجبی كه مقدور به قدرت عقلی هستند و با هم تزاحم می‌كنند یکسان است یعنی چه اولی و چه دومی را اول انجام بدهید فرقی ندارد پس اسبق بودن مرجح نیست.

اشكال بعدی ما به مرحوم آقای صدر این است كه شما به فعلیت مطرح شده در استدلال توجه نکردید و جواب ندادید. ایشان در ابتدای کلام استدلالی برای مرجح بودن اسبق ذكر كردند ولی در دنباله‌ی كلام تا آخر اصلاً توجهی به این استدلال نكرده‌‌اند. پس در مقدور به قدرت عقلی روی همین استدلال كه اسبق فعلی است باید رجحان داشته باشد.

بررسی کلام مرحوم صدر (اشکال چهارم)
در مقدور به قدرت شرعی مرحوم آقای صدر در جواب مرحوم نائینی فرمودند قدرت شرعی یعنی قدرتی كه در ملاك این حكم دخالت دارد و خدا می‌فرماید اگر تو قدرت داشتی، این فعل برای من مطلوبیت دارد و اگر نداشتی این فعل مطلوبیت ندارد. آقای صدر فرمودند این قدرت كه در ملاك دخالت دارد یا قدرت فی ظرف الامتثال و قدرت خاص و یا اصل القدرة است.

اگر مراد قدرت فی ظرف الامتثال باشد فرمودند هر چند اسبق مقدم می‌شود ولی مقدم شدنش به خاطر اسبقیت نیست بلکه بخاطر وجود قیدی است که این قید رافع موضوع واجب دیگر است لذا گفتند اگر مقدم مستحب و دارای قیدی باشد كه رافع موضوع واجب متأخر باشد باز مقدم می‌شود. و اگر مراد اصل القدره است از این جهت بین واجب مقدم و مؤخر فرقی نیست یعنی اصل القدره هم در واجب مقدم و هم در مؤخر وجود دارد لذا وجهی برای ترجیح اسبق نیست.

باز به مرحوم آقای صدر عرض می‌كنیم ما شق دوم یعنی معتبر بودن اصل القدرة را اختیار می‌‌کنیم که ظاهر کلام مرحوم نائینی هم همین است. ولی اشکال این است که فعلیت مطرح شده در استدلال كجا رفت؟ درست است بین واجب مقدم و مؤخر در اینكه در هر كدام اصل القدره در ملاك دخالت دارد فرقی وجود ندارد ولی شما آن فعلیت را جواب ندادید. مستدل به قول خودِ شما می‌گوید واجب مقدم فعلی ولو مشروط به قدرت شرعیه و واجب مؤخر هم كه مشروط به قدرت شرعیه است غیر فعلی و شما فعلیت را جواب ندادید[2].


وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین


[1] ـ بحوث فی علم الأصول، ج‏6، ص: 87 و 88: نعم یمكن دعوى ترجیح الأسبق زمانا، فیما لو كان یحتمل فوات الواجب المتأخر فی ظرفه، بسبب الموت أو العجز عنه، فإنّه حینئذ یمكن أن‏ یقال بلزوم تقدیم الأسبق زمانا، و ذلك تمسكا بإطلاق خطابه لإثبات فعلیته و تنجزه، لأنّ المقید اللّبّی الذی تقدم معنا، لا یقتضی التقیید بأكثر من الاشتغال بواجب مساو أو أهم عرضیا كان أو طولیا، و حینئذ هذا المقید لا ترفع الید عنه إلّا بمقدار انحفاظ القدرة علیه فی ظرفه، و ذلك كما یقال فی الترجیح بالأهمیة الاحتمالیة، إذ لا یكون الإطلاق فی الخطاب الأسبق، لغوا حینئذ، و انّما هو من أجل الاحتیاط و التحفظ على أحد الملاكین فی كل حال.
[2] ـ اشکال پنجم که در جلسه رفع اشکال مطرح شد: با مبنایی که شهید صدر ارائه کردند و وجود قید لبی را در واجب لازم دانستند این مسئله پیش می آید که در یک لحظه تنها یک تکلیف از سوی شارع می تواند بر عهده مکلف باشد و این مطلب سبب می شود که طبق این پیش فرض بحث از باب تزاحم خارج شود.

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .