درس بعد

مرجحات تزاحم

درس قبل

مرجحات تزاحم

درس بعد

درس قبل

موضوع: مرجحات تزاحم


تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۷/۱۱


شماره جلسه : ۱۱

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • حدیث اخلاقی هفته؛ سحرخيزی

  • اشکالات فضلای درس و پاسخ حضرت استاد

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين


حدیث اخلاقی هفته؛ سحرخيزی
امام باقر (علیه السلام) می‌فرماید «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یحِبُّ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ كُلَّ عَبْدٍ دَعَّاء» خدای تبارك و تعالی از میان عباد مؤمنش آن مؤمنی كه دَعّاء باشد یعنی زیاد اهل دعا باشد را دوست دارد. «فَعَلَیكُمْ بِالدُّعَاءِ فِی السَّحَرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ» دعا را در این زمان بالخصوص انجام بدهید كه زمانش سحر تا طلوع شمس است كه در روایات راجع به بهترین اوقاتی كه دعا مستجاب می‌شود چند وقت را ذكر كردند، یكی از اوقات مهم آن وقت سحر است. بعد تعلیل می‌آورد «فَإِنَّهَا سَاعَةٌ تُفَتَّحُ فِیهَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ» ابواب سماء مفتوح می‌شود. تفتح فیها ابواب السماء كنایه از اینست كه این دعا بالا می‌رود و برنمی‌گردد اینطور نیست كه دعا بالا نرود یا بگوئیم ملائكه آمادگی دارند و مأموریت دارند این دعا را به اجابت برسانند از ناحیه خدا، این كنایه است. «وَ تُقَسَّمُ فِیهَا الْأَرْزَاقُ» ارزاق در این ساعت تقسیم می‌شود «وَ تُقْضَى فِیهَا الْحَوَائِجُ الْعِظَام‏» حوائج بزرگ در این ساعات انجام می‌شود و محقق می‌شود[1].

این روایت را در درجه اول برای تذكر به خودم خواندم. یكی از سنت‌هایی كه در میان علما و بزرگان بوده مسئله‌ی سحرخیزی است. اینكه انسان قبل از اذان صبح نیم ساعت، یك ساعت برخیزد و مشغول دعا، نماز و قرآن باشد كه برخی از مفسران بزرگ در شرح حال‌شان نوشته‌اند كه ما نكات عمده‌ای كه در تفسیر به ذهن‌مان وارد شد و خطور كرد، در همین لحظات بوده.

این سنت و این روش، روش همه یا اكثر علمای ما بوده و الآن هم در حوزه‌ها باید همین را داشته باشیم. واقعاً طلبه‌ای كه سحرخیزی نداشته باشد از خیلی از امور محروم است. از علم، معنویت و حتی شكوفایی تعقل مرحوم است. آن زمان مناسب ترین زمان در تعقل و درایت انسان است. علاوه بر اینكه هم در روایات آمده و هم علم روز اثبات می‌كند كه برای صحت بدن چقدر اثر دارد.

عرض من این است كه آقایانی كه سحرخیزی دارند، خوشا به حالشان، این را حفظ كنند و نگذارند به آن صدمه بخورد. حتی اگر یك شب از انسان فوت شود خسارتی است كه قابل جبران نیست. اگر نماز شب از انسان فوت شد درست است كه انسان می‌تواند قضای آن را انجام بدهد اما این قضا با خود وقت خیلی فاصله دارد.

واقعاً اگر بخواهیم به جایی برسیم، نه اینكه مقام دنیوی، داریم می‌بینیم افرادی در همین انقلاب خود ما به مقامات خیلی بالا رسیدند، زمانش كه تمام شد مثل یك طلبه‌ی معمولی شدند، مقام‌های دنیوی ولو در همین نظام جمهوری اسلامی ارزشی ندارد آنچه ارزش دارد این است كه انسان بداند، امروز و امشب یك قدم به خدا نزدیك شد یا نشد؟ خدا دست او را گرفت یك قدم به سمت خودش بیاورد یا نه؟ همیشه این مثال در ذهن‌مان باشد كه ما دائماً در حال پرت شدنیم و باور كنیم كه دنیا پرتگاه است، دنیا آدم را به چاه بدبختی پرت می‌كند، چه كسی باید به فریاد ما برسد؟ خدای تبارك و تعالی. چه زمانی؟ یكی از اوقات سحر است، یعنی مثل اینكه فرض كنید انسان اگر یك سحر را از دست بدهد چقدر پشیمان می‌شود؟ چقدر نادم می‌شود؟ چقدر گرفته می‌شویم! ولی ما متأسفانه (خودم را می‌گویم) ممكن است سحرهایی بگذرد و موفق هم نشویم و روزش هم برای ما فرق نكند.

گاهی روایاتی كه داریم خدای تبارك و تعالی گاهی اوقات سحر را از آدم می‌گیرد برای اینكه غرور پیدا نكند، ولی این در افراد ضعیف است، این در افرادی است كه با یك سحر، یك ماه، یك سال، ممكن است یك غروری پیدا كند و مشكلاتی برای جامعه ایجاد كند ولی چرا ما خودمان را در حد این ضعفا قرار بدهیم؟ ما باید از این نعمت الهی و موقعیت استفاده كنیم. سحرخیزی برای درس و بحث ما، برای روز ما بسیار بسیار لازم و ضروری است.

استغفار در دل شب، انسان در دل شب سجده طولانی داشته باشد، من گاهی اوقات فكر می‌كردم این عرفا یا بزرگان و اهل معنا، یا در روایات هم آمده چرا اینقدر ذكر یونسیه را مورد تأكید قرار داده‌‌اند؟ چقدر تأكید در آن وجود دارد «سبحانك إنی كنتُ من الظالمین» اگر واقعاً باورمان باشد نمی‌شود سحر بیدار نشویم. اگر انسان بداند در پرتگاه است، بداند دائماً به خودش ظلم می‌كند، خودش از مصادیق ظالمین است، دنبال این است كه راهی پیدا كند، چطور انسان اگر نیمه شب سردرد و دل‌درد بگیرد حاضر است این بیمارستان و آن بیمارستان برود و برایش یكی دو ساعت هم فرقی نمی‌كند اما برای این امراض معنوی، برای این مشكلات روحی، برای این ظلمی كه دائماً به خودمان می‌كنیم، اینكه تقرّب پیدا نمی‌كنیم و دائماً از خدا دور می‌شویم چه ظلمی از این بالاتر است؟ اول شب كه می‌شود واقعاً در محاسبات خودمان اینها را داخل كنیم، حتماً شب بیدار می‌شویم، حتماً خدا سحرخیزی را به انسان نصیب می‌كند

البته سحرخیزی خودش مراتب و كیفیت‌های زیادی دارد، این روایت را هم از رسول خدا6 بخوانیم كه حضرت فرمود «خَیرُ وَقْتٍ دَعَوْتُمُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ الْأَسْحَار» بهترین وقتی كه شما خدا را می‌خوانید سحر است، «وَ تَلَا هَذِهِ الْآیةَ فِی قَوْلِ یعْقُوبَ ع- سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّی» حضرت یعقوب به فرزندانش فرمود من برای شما استغفار می‌كنم پیامبر این آیه را خواندند و فرمود «وَ قَالَ أَخَّرَهُمْ إِلَى السَّحَر» وقتی كه بچه‌ها از یعقوب خواستند برای ما استغفار كند، یعقوب هم فرمود سوفَ. برای این بود كه سحر بیاید و در سحر این استغفار را داشته باشد[2].

امیدوارم كه ان شاء الله خدا به ما توفیق بدهد و واقعاً از بركات اصحاب، از فیوضات خاصی كه خدا در اسحار به عباد خاص خودش می‌كند نصیب همه ما بفرماید.

اشکالات فضلای درس و پاسخ حضرت استاد
اشکال: روی مبنای مرحوم نائینی كه می‌گوید در قدرت شرعیه اسبق زماناً از مرجحات است یعنی اسبق متعین می‌‌شود لذا نباید آن را ترک کند ولی در عین کسی آن را ترک کرد و سراغ واجب دیگر رفت. آیا انجام واجب متاخر صحیح است؟

جواب: مسلم آن واجب صحیح است و انجامش از جهت صحت و ملاك هیچ مشكلی ندارد منتهی سوال این است که آیا با این تأخیر معصیت كرده یا نه که جواب این سوال در كلمات مرحوم محقق نائینی بر حسب آنچه در فوائد الاصول آمده نیست. روی مبنای ما كه اسبقیت از مرجحات نیست روشن است كه معصیتی نیست. روی مبنای نائینی معصیت محقق می‌‌شود چون باید قدرتش را صرف امتثال آن واجب اول می‌‌کرده اما همین اندازه كه تأخیر انداخته و واجب دوم را ولو صحیحاً انجام داده مستحق مذمت است. این مطلب موید نظر ما و كسانی كه این را از مرجحات نمی‌دانند است به این بیان که كسی نذر روزه‌ی روز پنجشنبه و جمعه را کرد ولی قدرت بر احدهما دارد اما اگر روزه‌‌ی روز پنجشنبه را نگرفت ولی جمعه را گرفت بعید است که بگوئیم برای تأخیر در پنجشنبه معصیت حاصل می‌‌شود چون یک قدرت بر امتثال برای مولا داشت و آن را انجام داده ولی در یک روز متاخراست.

اشکال: اینکه مبنای شما معیار بودن عقل در امتثال است آیا ضابطه خاصی دارد؟

جواب: وقتی می گوئیم معیار در امتثال عقل است به این معناست که مثلا عقل می‌‌بیند شما نسبت به تکلیف متاخر و متقدم قدرت دارید پس می‌‌گوید چون قدرت داری هر کدام را که خواستی امتثال کن شما هم که یک قدرت را بین انجام متقدم و متاخر مخیری. عقل در امتثال تکالیف در پی این است که اوامر شارع انجام شود و بین متقدم و متاخر فرقی نمی‌‌گذارد چون هر کدام را انجام بدهی امتثال محقق می‌‌شود. بله اگر با انجام متاخر امتثال انجام نمی‌‌شد عقل تعیینا حکم به انجام متقدم می‌‌کرد و یا اگر بحث اهم و مهم مطرح باشد عقل حکم به انجام اهم می کند لذا اگر کسی اهم را انجام نداد استحقاق مذمت نیز دارد.

اشکال: اینکه مرحوم نائینی گفتند در قدرت شرعیه علم اجمالی داریم یکی ملاک ندارد چگونه قابل تصویر است؟

جواب: مرحوم آقای صدر در مقام اشکال به نائینی گفتند شما که می گوئید چون قدرت یکی بر اینها وجود دارد پس یکی از اینها ملاک دارد یا مرادتان قدرت در ظرف امتثال است و یا اصل القدرة. اگر مراد اصل القدرة است که موجود است لذا فرقی نمی کند اولی را انجام بدهیم یا دومی را و اگر مراد قدرت در ظرف امتثال است اشکالش را بیان کردیم.

اینكه مرحوم نائینی می‌فرماید در قدرت شرعیه با امتثال یكی موضوع دیگری از بین می‌رود و نتیجه باید بگوئیم یكی از اینها ملاك دارد در نتیجه مسئله اهم و مهم در این بحث مطرح نمی‌‌شود، صحیح نیست چون احتساب ملاك باید قبل الامتثال بشود و بررسی کنیم که آیا قبل الامتثال این دو واجب ملاك دارند یا نه که به نظر ما ملاك دارند. هر چند مرحوم آخوند در فرق بین تعارض و تزاحم فرمود در تعارض احدهما ملاك دارد ولی در تزاحم هر دو ملاك دارد ولی ملاك قبل العمل و قبل الامتثال است. به نظر ما قبل العمل هر دو ملاک دارد و لذا برخلاف مرحوم نائینی بحث اهم و مهم هم در اینجا جاری می‌‌شود.

البته این مسائل در فرضی است که ما اصل انقسام قدرت به عقلی و شرعی را بپذیریم. ما قبلاً عرض كردیم هر چند قدرت شرعیه ثبوتاً قابل تصویر است اما اثباتاً قابل تصویر نیست یعنی در مقام اثبات دلیلی مبنی بر اینکه بگوئیم چون شارع قدرت را در لسان دلیل آورده پس این قدرت در ملاك دخالت دارد، در دست نیست.

 
اشکال: اینکه شما معیار عقل قرار می دهید، عقل می گوید آنچه اسبق است به ظاهر نقد و آنچه متاخر است نسیه است پس باید نقد را گرفت و نسیه را رها کرد.

جواب: این کلام روحش به همین دلیل برمی‌گردد كه بگوئیم اسبق فعلی و غیر اسبق هم غیر فعلی است. جواب دادیم كه اگر اینطور باشد بین یك حكم فعلی و غیر فعلی تزاحمی نیست چون فرض ما در جایی است كه هر دو فعلی است. کسی که روز چهارشنبه نذر كرده وجوب وفای به نذر به نحو واجب معلق یا واجب مشروط گریبانش را گرفته، منتهی یك مصداقش پنجشنبه است و یك مصداقش جمعه است. اگر بگوئیم وجوب دومی نیامده تزاحمی وجود ندارد. به نظر ما ضابطه این است که در بحث هر دو فعلی و به قول شما نقد باشند پس اگر یکی غیر فعلی یا نسیه باشد از محل بحث خارج است.

اشکال: اینکه می گویند دو واجب رافع موضوع یکدیگرند در مورد متقدم صحیح است اما در مورد متاخر صحیح نیست چون وقتی متقدم را رها کرد و به زمان متاخر رسید، محل متقدم دیگر فوت شده.

جواب: کلام شما از لحاظ تکوینی صحیح است اما از نظر اعتباری اگر متاخر را آوردیم کشف می کند که موضوع متقدم علی فرض وجود متقدم موضوع نداشت چون قدرت دخالت در موضوع دارد. اگر مکلف قدرتش را صرف در متاخر کرد، کشف می کند که قدرت بر متقدم نداشته است.


وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین


[1] ـ الكافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 478: عَنْهُ عَنِ الْجَامُورَانِی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ صَنْدَلٍ عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْكِنَانِی عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یحِبُّ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ كُلَّ عَبْدٍ دَعَّاءٍ فَعَلَیكُمْ بِالدُّعَاءِ فِی السَّحَرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِنَّهَا سَاعَةٌ تُفَتَّحُ فِیهَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ تُقَسَّمُ فِیهَا الْأَرْزَاقُ وَ تُقْضَى فِیهَا الْحَوَائِجُ الْعِظَامُ.
[2] ـ الكافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 477: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ شَرِیفِ بْنِ سَابِقٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِی قُرَّةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص خَیرُ وَقْتٍ دَعَوْتُمُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ الْأَسْحَارُ وَ تَلَا هَذِهِ الْآیةَ فِی قَوْلِ یعْقُوبَ ع- سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّی وَ قَالَ أَخَّرَهُمْ إِلَى السَّحَرِ.

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .