درس بعد

بحث برائت

درس قبل

بحث برائت

درس بعد

درس قبل

موضوع: برائت


تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۳/۷


شماره جلسه : ۲۲۱

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بررسی اصالة الاحتیاط

  • بررسی مقدمات بحث اصالة الاحتیاط

  • بررسی مقدمه سوم بحث اصالة الاحتیاط

  • فرق علم اجمالی در بحث قطع و بحث اصالة الاحتیاط چیست؟

  • بیان نظر محقق انصاری و محقق اصفهانی و بررسی فرق چهارم از منظر امام خمینی در مقام

  • بیان نظرات مختار

دیگر جلسات

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم


الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سیدنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ و لعنةُ الله علی أعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین

 یادآوری1؛ چهار فرق بین مباحث علم اجمالی در بحث قطع و اصالة الاحتیاط وجود دارد در جلسه گذشته عرض کردیم که یکی از بحث هایی که در ابتدای بحث «اصالة الاشتغال»مطرح است این است که: هم در مباحث قطع آنجا بحث می کنند که آیا در اطراف علم اجمالی جریان «اصول ترخیصیه»ممکن است یا ممکن نیست و هم در بحث «اصالة الاشتغال»این بحث را دارند که آیا در اطراف علم اجمالی جریان «اصول ترخیصیه»ممکن است یا نیست؟ و آن وقت این سؤال مطرح می شود که فرق میان این بحث در اینجا و همین بحث در مباحث قطع چیست؟ آیا بحث تکرار شده است؟ یا اینکه حیث بحث در این دو مورد با یکدیگر اختلاف دارد؟

در جلسه گذشته تقریبا عرض کردیم وقتی همه کلمات را انسان ملاحظه می کند؛ چهار جواب و چهار فرق برای این بحثی که در «اصالة الاشتغال»می شود و بحثی که در مباحث قطع مطرح می شود ذکر شده.

یادآوری2؛ فرق چهارم از منظر امام خمینی: اولاً: علما محل نزاع را به خوبی تقریر نکردند. ثانیاً: محل بحث در «اصالة الاشتغال» جایی است که مکلف بواسطه اطلاق یا عموم دلیلی به یک تکلیف دارد. و در فرق چهارم رسیدیم به کلام امام خمینی که ایشان می فرمودند: اساسا بزرگان از قبیل شیخ انصاری و بعد از شیخ مثل مرحوم آخوند و مرحوم نائینی و دیگران، اینها در ما نحن فیه درست محل نزاع را تقریر و تنقیح نکردند؛ و فرمودند: محل نزاع در بحث از «اصالة الاشتغال»در جایی نیست که مکلف، یک علم وجدانی دارد به یک تکلیفی؛ منتها علم وجدانی اجمالی دارد، نه تفصیلی؛ حالا بگوییم با وجود این علم وجدانی اجمالی آیا اجراء «اصول ترخیصیه»در اطراف علم اجمالی ممکن است یا نه؟

در ما نحن فیه بحث در این است که اگر مکلف به یک حجت معتبر مثل یک اماره و از این طریق به یک تکلیفی به نحو اجمال برسد و آنجایی که کسی اجمالا می داند در یک موردی تکلیف وجود دارد اما نه به علم وجدانی نفسانی بلکه به اطلاق یک دلیلی و یا به عموم یک دلیلی ببیند که در یک جا یک تکلیفی وجود دارد، فرمودند از برخی از کلمات شیخ انصاری همین هم استفاده می شود که شیخ می فرماید: در موارد تردید بین اینکه کدامیک از این دو ظرف خمر است عموم یا اطلاق «اجتنب عن الخمر» اینجا وجود دارد و اطلاق «اجتنب عن الخمر» می گوید هم از این ظرف باید اجتناب بکنی و هم از آن ظرف دیگر باید اجتناب بکنی.

حال ِآیا با وجود چنین اطلاقی ممکن است که بگوییم یک «اصالة الاباحة»ای را شارع در این طرف جاری می کند و یک «اصالة الاباحة»ایرا در طرف دیگر جاری می کند و این «اصول ترخیصیه»را اینجا جاری می‌کند. پس ببینید محل نزاع را ایشان می فرماید: آنجایی نیست که علم وجدانی باشد؛ در حالی که در مباحث قطع همانطوری که مقصود از قطع تفصیلی، علم و قطع وجدانی بود همانطور منظور از قطع اجمالی هم علم و قطع وجدانی است و در مباحث قطع وقتی می گوییم «القطع حجة ام لا»؟

مراد از قطع، علم وجدانی است حالا چه قطع تفصیلی و چه قطع اجمالی. اما اینجا که می گوییم در اطراف علم اجمالی آیا «اصول ترخیصیه»جریان دارد یا نه؟ مراد علم وجدانی نیست؛ این خلاصه نظریه امام خمینی(ره) است.

فرق شیوه اجتهادی امام خمینی(ره) با سایر بزرگان در ما نحن فیه؛ شیوه سایرین: در موارد علم اجمالی آیا امکان جعل حکم ظاهری در اطراف علم اجمالی هست؟ و علی فرض الامکان آیا ادله احکام ظاهریه شامل اینجا می شود. 2. شیوه امام: باید بین علم به حجت و علم به تکلیف فرق بگذاریم و اساسا ایشان با همین شیوه ای که در اینجا وارد در بحث می شوند اصلا نحوه ورود در بحث را عوض می کنند و برخلاف روش متعارف دیگران وارد بحث می شوند و از بحث خارج می شوند چه اینکه: دیگران مثل مرحوم شیخ و همچنین من تبع شیخ می آیند بحث می کنند که حالا وقتی علم اجمالی داریم به اینکه یکی از این دو ظرف نجس است آیا امکان جعل حکم ظاهری در اطراف این علم اجمالی هست یا نه؟ و بعد از اینکه بحث از امکان را تمام می کنند می گویند «علی فرض الامکان» آیا ادله احکام ظاهریه اینجا را شامل می شود یا نه؟ و عمدتاً در بحث از امکان می آیند محاذیر ثبوتی را مورد توجه قرار می دهند یعنی آیا در چنین موردی که ما علم داریم یکی از این دو ظرف نجس است با وجود علم، آیا شارع می تواند ترخیص بدهد یا نه؟ و می آیند مساله اذن در معصیت را مطرح می کنند و یا تناقض این حکم ظاهری با علم را مطرح می کنند اما امام می فرماید: نباید بحث را این چنین مطرح کرد و بحث را طوری مطرح بکنیم که نتیجه بحث یک محاذیر ثبوتی و استحاله ثبوتی بشود که حالا عرض می کنم که باز چگونه وارد بحث می شوند.

خلاصه اینکه: امام می آیند در اینجا محل نزاع را تغییر می دهند و من در بحثی که روز پنج شنبه در «همایش روش شناسی اجتهاد امام(ره)» داشتم آنجا گفتم یکی از برجستگی های امام در همین است؛ زیرا دیگران وقتی می خواهند وارد بحث شوند همان چارچوبی که پیشینیان برای مباحث چیده‌اند بر طبق همان چارچوب وارد می شوند و خارج می شوند؛ اما ایشان در مباحث-البته آنجایی که لازم باشد نه همه جا یعنی آنجایی که می بیند بحث را گذشتگان به صورت ثنائی مطرح نکردند می آیند خودشان یک چارچوب دیگری را می چینند و به یک نحو دیگری وارد مباحث می شوند و از مباحث خارج می شوند که نظیرش همین مورد بحثی است که الان داریم و این را خوب دقت کنید.

چون این بحث در روش شناسی اجتهاد بسیار مهم است و بسیار هم کار مشکلی است چه اینکه: -آن روش اول یک روش آسانی است یعنی انسان ببینید دیگران نزاع را چگونه مطرح کردند و چگونه استدلال کردند لذا بیاید بر طبق همان نحوه‌ای که دیگران مطرح کردند شروع بکند و همان چینش را رعایت بکند و همان استدلال را مد نظر قرار بدهد و حالا فوقش این است که بگوید من این استدلال را قبول دارم و یا این استدلال را قبول ندارم یعنی یک نقدی بر استدلالات وارد بکند؛ این کار در عین اینکه کار مهم و با ارزشی است اما کار دشواری نیست مثل یک ساختمان آماده‌ای می ماند که انسان بگوید این تیغه را از اینجا بردارید و در اینجا قرار بدهید یا این رنگ را عوض بکنید و اینجا یک قسمت را اضافه بکنید؛ -اما چینش ساختمان از ابتدا و استقلالا این کار، کار مشکلی است و این نوع اجتهاد محقق نمی شود مگر برای کسی که به مباحث خیلی احاطه دارد یعنی آن کسی که تمام بحث را بر آن احاطه دارد و تسلط دارد بگوید این بحث را نباید مانند این نحوه که دیگران مطرح کردند نباید مطرح کرد و مطرح کردن صحیح اش به این بیان است که ما بیان می کنیم.

حالا ببینید من نمی خواهم بگویم این کار در همه جا نتیجه درستی هم دارد البته ممکن است کسی بگوید این چینش شما درست نبوده و نیست و چینش دیگران درست است ولی اصل این کار خیلی مهم است و در بسیاری از مباحث امام به این شیوه توجه دارند و روش امام در اجتهاد در بسیاری از مباحث بر این محور است ازجمله در ما نحن فیه که توضیح بیشترش را عرض می کنیم. نکات قابل توجه اینکه: اولاً: اینجا ولو اینکه حالا در کلمات امام بین این و بین آنجایی که علم وجدانی به تکلیف ممکن است بگوییم بینشان تفکیک هم شده.

ایشان می گوید آنجایی که از محل نزاع خارج است آنجایی است که علم وجدانی به تکلیف باشد این را خارج می کند؛ و آنجایی که علم وجدانی به حکم شارع دارید؛ مثلا در اینجا می دانید شارع یک حکمی برای شما قرار داده ایشان می گوید: معنا ندارد که بیاییم بحث کنیم که آیا همین شارعی که ما علم داریم که یک تکلیفی برای ما قرار داده آیا اصول مرخصه را هم اینجا آورده یا نه؟ اما آنجایی که به حکم و تکلیف شرع علم نداریم و از راه اطلاق مثلا می گوییم چرا «اجتنب عن الخمر» در اینجا می آید می گوییم اطلاقش می آید و اطلاقش هم خمر معین را می گیرد و هم خمر مردد را می گیرد؛ بله نسبت به اینکه در خارج شما الان علم وجدانی دارید به اینکه یکی از این دوتا خمر هست این را ایشان از محل بحث خارج نمی کند؛ و آن که از محل بحث خارج می کند علم وجدانی به حکم و تکلیف است.

ثانیاً: ایشان علم وجدانی به تکلیف را می گوید از محل نزاع خارج است و می گوید اگر کسی در جایی علم وجدانی دارد بر اینکه شارع یک تکلیفی بر او کرده اما نمی داند این تکلیف متعلقش چیست و مردد بین نماز ظهر و مثلا جمعه است اینجا مجالی برای اینکه بگوییم آیا «اصول ترخیصیه» جریان دارد یا ندارد، نیست که در بحث گذشته عرض کردیم و لذا در عبارت امام علم وجدانی به تکلیف است نه به متعلق و نه به موضوع بلکه می گوید اگر علم وجدانی به تکلیف بود اینجا اصلا شکی نداریم که موافقت قطعیه واجب و مخالفت قطعیه هم حرام است چه شبهه محصوره باشد و چه غیر محصوره باشد؛ وگفتیم چون این اجتماع نقیضین لازم می آید یعنی لازمه اش جمع بین اراده لزومیه و اراده ترخیصیه است ولی آنجایی که شما علم اجمالی و علم وجدانی دارید که یکی از این دو ظرف خمر است اینجا باز داخل در محل نزاع هست.

ثالثاً: ببیند شما آنجایی که علم به خود تکلیف دارید می گویید من یقین دارم که شارع یک وجوبی را اینجا آورده یعنی این را یقین دارم؛ آنوقت حالا با وجود این یقین بگویید من حالا می خواهم بحث کنم آیا در اطرافش همین شارع ترخیص در ترک داده یا نه؟ این که تناقض می شود؟! اما آنجایی که من علم وجدانی به تکلیف ندارم بلکه یک اماره ای بر تکلیف قائم است و «اصالة الاطلاق» می گوید وجوب اجتناب از خمر در اینجا هست که البته این ممکن است مطابق با واقع باشد ممکن است مطابق با واقع نباشد.

و نکته مهمی که امام در این بحث تفکیک کردند و در ذهن شریفشان بوده این است که ما باید بین حجت و تکلیف فرق بگذاریم و بین علم به حجت و علم به تکلیف فرق بگذاریم؛ اگر ما علم به حجت پیدا کردیم این داخل در نزاع هست و در این نزاع می گوییم اینجایی که یک حجتی داریم مثل «اصالة الاطلاق» با وجود این «اصالة الاطلاق» آیا شارع ترخیص در ترک هم به ما می دهد یا نه؟ اینجا مجالی برای این وجود دارد؛ اما آنجایی که شما علم به یک تکلیفی دارید ولو علم وجدانی اینجا اصلا معنا ندارد که بگویید شارع آیا ترخیص داده یا نه؟ چون ترخیص می شود تناقض و تناقض هم یکی از محذور های ثبوتی است که در کلمات دیگران وجود دارد؛

در کلمات دیگران وقتی می خواهند اینجا وارد در بحث شوند می گویند امکان اینکه شارع بیاید ترخیص در ترک بدهد ثبوتاً نیست؛ بخاطر دو محذور: «محذور اول»: این است که شارع اذن در معصیت داده و شارعی که ما علم داریم یک تکلیفی برای ما قرار داده و عقل می گوید حالایی که علم داری باید اطاعت کنی الان بگوییم خود شارع بیاید و بگوید حالا اینجا ولو تو به این تکلیف علم داری، ولو احتمال می دهی این مطابق با واقع هم باشد اما من ترخیص در ترک می دهم این نمی شود چون می شود اذن در معصیت.

«محذور دوم»:مساله تناقض است که حالا اینها را ما توضیح می دهیم. اما حالا ببینید اول آن بحث را تمام کنیم بعد وارد این بحث بشویم بالاخره شما ممکن است سؤال بفرمایید بین این بحث علم اجمالی در اینجا و علم اجمالی در مباحث قطع چیست؟ اگر آمدیم این نظر شریف امام را پذیرفتیم که فرق خیلی روشن می شود و می گوییم در آنجا بحث در علم وجدانی به تکلیف است منتها علم وجدانی که اجمالی است و من می دانم شارع یک وجوبی برای من آورده ولی نمی دانم وجوب مربوط به نماز ظهر است یا نماز جمعه؟

و یک وجوبی را نمازی را شارع برای ما جعل کرده اما نمی دانیم این وجوب نماز مربوط به ظهر است یا مربوط به جمعه است؟ نکات قابل توجه اینکه: اولاً: علم وجدانی دو جور است: -«علم وجدانی تفصیلی»: شما یک وقتی علم وجدانی دارید به اینکه شارع بر شما نماز ظهر را واجب کرد این می شود علم وجدانی تفصیلی. -«علم وجدانی اجمالی»: و یک وقت علم دارید شارع نمازی را بر شما واجب کرده لذا می گویید صد در صد شارع یک نمازی را بر من واجب کرده اما نماز ظهر است یا جمعه می گویید نمی دانم. ثانیاً: اگر از راه اطلاق و اینها بدست بیاید؛ داخل در محل نزاع است حالا اگر کسی گفت من علم وجدانی پیدا کردم این را که نمی شود جلویش را بست.

ثالثاً: به قول شیخ انصاری -که امام هم به عبارت شیخ تمسک می کند- شیخ فرموده است: نزاع در جریان «اصول ترخیصیه»، «فی غیر ما علم باجماع او ضرورة» در غیر آن موردی است که شما از راه اجماع یا از راه ضرورت، حالا از راه ضرورت فهمیدید که الان در روز جمعه یا نماز ظهر واجب است یا نماز جمعه یعنی «بالضرروة» می دانید که خدا یک نمازی را بر شما واجب کرده و «بالضرروة» می‌دانید که این طور نیست که در روز جمعه بر شما نمازی واجب نباشد و ضرورت دین این است که یک نمازی واجب است اما نمی دانید نماز ظهر است یا جمعه و اینجا امام می فرماید این از محل نزاع خارج است و خود شیخ هم در رسائل فرموده «فی غیر ما علم باجماع او ضرورة».

نظر مختار: در صورتی که فرق چهارم (نظر امام) را بپذیریم فرق روشن است اما اگر نظر ایشان را نپذیریم حق با نظر محقق اصفهانی است حالا می خواهیم این را عرض کنیم اگر ما آمدیم این نظریه امام را پذیرفتیم فرق خیلی روشن می شود؛ اما اگر کسی گفت نه؛ نزاع هم در اینجا و هم در آنجا عام است یا لا اقل این طور گفت که نزاع در آنجا منحصر به علم وجدانی است اما نزاع در اینجا عام است و فرقی نمی کند چه آنجایی که شما علم وجدانی به تکلیف داشته باشید و چه آنجایی که برای رسیدن به تکلیف از راه اماره یا یک دلیل دیگر ظنی به تکلیف رسیده باشید؛ بالاخره نزاع در اینجا عام است و آن وقت باید این طور عرض کنیم بگوییم حق با مرحوم محقق اصفهانی است که ایشان فرمود حیث بحث فرق می کند در آنجا ما می خواهیم بحث از شئون علم و اقتضای علم بکنیم و بگوییم علم چه اقتضایی دارد؟ اما در ما نحن فیه و در بحث «اصالة الاحتیاط» می خواهیم بگوییم شک چه اقتضایی دارد و جهل چه اقتضایی دارد و اگر کلام امام را ما نپذیریم دیگر فرق منحصر می شود به همین کلامی که مرحوم محقق اصفهانی فرمودند.

رد یک توهم از جانب امام خمینی در مقام:

ادله واقعیه به «اصول ترخیصیه» تقیید نمی خورند. خوب حالا در اینجا باز قبل از اینکه وارد اصل بحث بشویم یک تنبیهی در کلمات امام وجود دارد که آن را هم عرض بکنیم و بعد وارد بحث بشویم در ص 181 از ج 3 کتاب «تهذیب الاصول» می فرمایند: ما وقتی بحث می کنیم که در اطراف علم اجمالی آیا «اصول ترخیصیه»جاری است یا نه؟ کسی توهم نکند بحث در این است که آیا ادله واقعیه اینجا تقیید می خورد به این «اصول ترخیصیه»یا تقیید نمی خورد؟

یعنی ما وقتی باز کلمات دیگران را ببینیم در کلمات دیگران می بینیم مساله این طوری مطرح شده که: اگر آمدیم گفتیم در اطراف علم اجمالی «اصول ترخیصیه»جاری است آن ادله واقعیه احکام باید تقیید بخورد و اگر گفتیم «الخمر حرام»که یک حکم واقعی هست اما اینجایی که نمی دانیم کدامیک از اینها خمر است و فرض می کنیم که ادله «اصول ترخیصیه»جریان دارد؛ نتیجه جریان این می‌شود که بگوییم «الخمرحرام» مگر در موردی که «مردد بین الانائین» باشد؛ مگر در موردی که اجمال در آن موجود باشد و تقیید بزنیم و از آن طرف آنهایی که گفتند «اصول ترخیصیه»جریان ندارد عکس این مطلب را گفتند یعنی گفتند ادله احکام واقعیه می آید این «اصول ترخیصیه»را تقیید می زند و ما یک اصلی داریم بنام «اصالة الطهارة» و بنام «اصالة الاباحة» و «اصالة البرائة» که اینها از «اصول ترخیصیه»است اگر آمدیم گفتیم این «اصول ترخیصیه»در ما نحن فیه شامل نمی‌شود معنایش این است که آن ادله واقعیه احکام آمده اینها را تقیید زده؛ می‌گوییم «اصالة البرائة»و «اصالة الاباحة» جایی جریان پیدا می کند که موجب مخالفت با یک حکم واقعی نشود و آنجایی که مستلزم مخالفت با یک حکم واقعی اجمالی بشود آنجا این اصل ترخیصی جریان ندارد. نکته اینکه: حالا تقدیمش یا به تقیید یا به تخصیص و یا به ورود باشد الان روی این عناوین کاری نداریم بلکه اجمالا می خواهیم بگوییم یعنی علماء گفته‌اند و در کلمات هم البته نه به این صراحت بلکه گاهی اوقات یک اشاره‌ای دارند گفتند که: اگر ما گفتیم «اصول ترخیصیه»جاری است این مقید به ادله واقعیه احکام است.

و عکسش اگر گفتیم «اصول ترخیصیه»جاری نیست آن ادله واقعیه احکام مقدم بر این «اصول ترخیصیه»می شود و مقدم شدنش یا به تقیید است و یا به ورود است و به هر نحوی که می خواهد از انحاء تقدم باشد. بیان تنبیه از جانب امام:

نزاع در تقیید یکی بر دیگری نیست بلکه نزاع در این است که در موارد وجود علم اجمالی به تکلیف از راه اماره و اصالة الاطلاق، آیا شارع ملاک «اصول ترخیصیه» را بر ملاک اماره مقدم می کند؟ نکته ای که امام در اینجا به عنوان تنبیه بیان می کنند و مطلب بسیار مهمی است این است که اصلا نزاع در جریان «اصول ترخیصیه» در اطراف علم اجمالی در این نیست که کدام، کدام را تقیید بزند و کدام بر کدام مقدم بشود به یکی از انحاء تقدم نه، بلکه نزاع در این است که آیا در مواردی که ما علم وجدانی به تکلیف نداریم و به یک تکلیفی از راه اماره مثل «اصالة الاطلاق» رسیدیم ِآیا شارع می آید ملاک در «اصول ترخیصیه»را مقدم کند بر ملاک این اماره یا نه؟

که بحث در باب تزاحم می رود و اگر گفتیم شارع «اصول ترخیصیه»را جاری کرده معنایش این است که شارع بخاطر رعایت یک ملاک اهم از آن ملاک اماره دست برداشته و می فرماید: شما چطور در شبهات بدویه می آیید می گویید خوب الان شک می کنید آیا این مایع خون است یا نه لذا شبهه، شبهه بدوی است در اینجا «اصالة الطهارة»می گوید پاک است آیا با این «اصالة الطهارة»آمدید «اجتنب عن الدم» یا «النجس و حرام» را شما تقیید زدید؟ نه نمی آیید بگویید که شارع که فرموده «الدم نجس» مقید است به آنجایی که علم پیدا بکنید؛ نه هیچ وقت این را نمی گوید و در شبهه بدوی می آید «اصالة الطهارة» و «اصالة البرائة» را جاری می کنید بدون اینکه بخواهید بوسیله این جریان آن دلیل حکم واقعی را تقیید بزنید ابدا چنین نیست؛

خوب حالا که تقیید نمی زنید شارع اینجا چکار کرده؟ از شما می پرسیم شارع در لوح محفوظ فرموده «الخمر نجس و حرام» و الان هم شما این مایع را به شبهه بدویه نه شبهه مقرون به علم اجمالی- شک می کنید خمر است یا نه شارع فرموده اینجا «اصالة الاباحة»جاری می شود و «اصالة الاباحة»را جاری می کنید و حالا اگر در واقع هم این خمر باشد این «اصالة الاباحة»نمی آید «الخمر حرام و نجس» را تقیید بزند؛ پس شارع در اینجا چه کرده در اینجا شارع کسر و انکسار ملاکات کرده و شارع برای یک ملاک اهم که امام اینجا اشاره می کنند به اینکه ملاک اهم یک جهتش این است که مردم اگر بخواهیم همیشه در شبهات موضوعیه مردم را بگوییم احتیاط کنید! احتیاط کنید! احتیاط کنید!

اگر این گونه بگوییم اینها از دین اعراض می کنند که این هم خودش نکته لطیفی است که فرمودند و من در کلام دیگران ندیدم؛ «اعراض عن الدین»و بی رغبتی از دین برای مردم بوجود می آید؛ لذا شارع برای حفظ این ملاک می گوید شما اصل اباحه را جاری کن اما این «اصالة الاباحة»نمی آید آن دلیل حکم واقعی را تقیید بزند یا اساسا می فرماید در جایی که یک خبر واحدی بر خلاف واقع قائم می شود واقع این است که نماز جمعه واجب است ولی این خبر واحد می گوید واجب نیست و آنجا که شارع می گوید عمل به خبر واحد و عمل به اماره لازم است.

آیا این خبر واحد می آید آن حکم واقعی را تقیید می زند می‌گوییم نه؛ پس شارع چکار کرده می فرماید: کسر و انکسار ملاکات کرده و می فرماید نظیر این دو مورد در ما نحن فیه است یعنی در ما نحن فیه یک طرف «اصالة الاطلاق» می گوید باید از این دو ظرف اجتناب کنید و طرف دیگر «اصالة الاباحة»است؛ ما که بحث می کنیم آیا در اطراف معلوم بالاجمال «اصول ترخیصیه»جاری می شود بحث در این است که آیا یک ملاک اهم که شارع او را در نظر بگیرد و بر ملاک حکم واقعی مقدم بکند وجود دارد یا نه؟ اما بحث تقیید و تخصیص و ورود و حکومت و تقدم یک دلیل بر دلیل دیگر به حسب لفظی نیست بلکه بحث در این است که آیا یک ملاک اهمی در کار هست تا شارع بیاید این «اصول ترخیصیه»را بیاورد یا نه؟ نظر مختار: امام با توجه عمیق به مباحث و عنایت به حقیقت مطالب، در برخی از موارد برای کشف واقع، از منظر شارع با قضایا برخورد می کردند.

ببینید اینجا من یک نکته‌ای را عرض کنم این خیلی جاها بدرد می خورد این را هم ما باز از خود روش اجتهادی امام استفاده کردیم اما گاهی اوقات در مباحث توجه عمیق خودشان را می برند روی حقیقت مطلب و حقیقت مطلب چیست؟ یعنی حالا این تعبیر را می خواهیم بکنیم برای اینکه مطلب روشن بشود نه اینکه حالا تعبیر درستی باشد به اینکه امام گاهی اوقات خودش را می نشانند جای شارع و می گوید اگر «شارع بما انه شارع» می گوید اینجا یک مکلف یک حکمی برایش معلوم بالاجمال است من بخواهم اجازه بدهم هر دو طرف را ترک کند من به چه ملاکی می توانم این ترخیص را بدهم؟ باید منِ شارع بیایم اهم و مهم بکنم و ببینیم آیا آن ملاک ترخیص، اهم از ملاک حکم هست یا اهم از ملاک حکم نیست؟ و این مطلب را عرض کردم.

خیلی از جاهای فقه و اصول دیگر اگر امام نظری را دارند مبتنی بر همین است اساسا اگر امام به نظریه «خطابات قانونیة»رسیده‌اند برای این است که خودشان را جای شارع می نشانند و آن وقت می گویند حالا بررسی کنیم و الا اگر انسان خودش را بخواهد درگیر و دارهای همین نزاعی که دیگران مطرح کردند بکند و در همان مسیر و در همان خط راه را بخواهد طی کند به واقع نمی رسد و واقع الان همین است که خدا می بیند مکلفی در یک جایی می داند یکی از این دو ظرف خمر است و «اصالة الاطلاق»ای هم که در اختیارش هست می گوید باید از هر دو اجتناب کنی حال آیا من شارع می توانم اینجا هم ترخیص و هم ترک را اجازه بدهم یا نه؟ حالا این کلام امام را هم ملاحظه کنید تا فردا ان‌شاء الله.


وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه‌‌.


برچسب ها :

جریان اصول ترخیصیه در اطراف علم اجمالی اصالة الاحتیاط فرق بین مباحث علم اجمالی در بحث قطع و اصالة الاحتیاط محل بحث در اصالة الاشتغال فرق شیوه اجتهادی امام خمینی با سایر بزرگان انواع علم علم وجدانی عدم تقییدادله واقعیه با اصول ترخیصیه یکی از برجستگی های امام تغییر محل نزاع در بحث اصاله الاحتیاط تفاوت بین حجت و تکلیف

نظری ثبت نشده است .