درس بعد

اصالة الاحتیاط

درس قبل

اصالة الاحتیاط

درس بعد

درس قبل

موضوع: اصالة الاحتياط


تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۱۱/۲۶


شماره جلسه : ۷۳

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • موضوع بحث: تنبیهات بحث دوران بین متباینین؛ تنبیه ششم‌ـ ملاقی با بعضی از اطراف شبهه محصوره؛ملاقی با یکی از دو آبی که علم اجمالی به نجاست یکی از آنها وجود دارد؛ مبانی فقها در بحث ملاقی نجاست

دیگر جلسات



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


مبانی فقها در بحث ملاقی نجاست

 بين فقها ترديدي وجود ندارد كه اگر يك شيئي با عين نجس ملاقات پيدا كند آن شيئ هم نجس مي‌شود، لكن بحث در اين است كه آيا اين نجاست ملاقي يك جعل مستقلي دارد، يك مصداق جديدي از نجاست است؟‌ به طوري كه اگر اين را بگوئيم ديگر اين نجاست ملاقي از آثار ملاقا نيست بلكه خودش يك نجس جديد و مصداق جديدي است محتاج به يك جعل جديدي دارد و به عبارت ديگر وجوب اجتناب از نجس روي اين مبنا شامل وجوب اجتناب از ملاقي نمي‌شود. بايد براي اجتناب از ملاقي يك دليل ديگري دلالت بر وجوب كند، گفتيم مشهور اين نظريه را قائل‌اند در مقابل مشهور ابن زهره و برخي ديگر مي‌گويند خير؛ ملاقي از شئون ملاقا است و نياز به جعل جديد ندارد و همان وجوب اجتناب ملاقا شامل ملاقي هم مي‌شود، اينها در كلماتشان اين تشبيه را هم دارند و مي‌گويند ملاقي مثل اين مي‌ماند كه الآن شما علم اجمالي داريد يكي از اين دو تا آب نجس است؛ حالا اگر أحد الإنائين را بيائيد دو قسمت كنيد، اين دو قسمت كه شد باز همان نجس است، اين ديگر يك شيئ جديد نيست، اگر آب در يك ظرف را دو قسمت كردي باز آن هم طرف علم اجمالي قرار مي‌گيرد.

در ملاقي هم مي‌گويند مثل همين مي‌ماند، ملاقي هم مثل اين مي‌ماند كه اين آب نجس دو قسمت بشود منتهي در ملاقي نجس توسعه پيدا مي‌كند، توسع پيدا مي‌كند، روي قول ابن زهره ملاقي موجب توسع نجس است، نجس قبلاً محدود بود به ملاقات، حالا ملاقي هم آمده، نجس توسع پيدا مي‌كند اما ديگر جعل جديد و حكم جديد وجود ندارد. گفتيم اينها به دو دليل استدلال كردند، دليل اول را ديروز خوانديم و رد كرديم.


اما دليل دوم يك روايت است، اين روايت در كتاب وسائل الشيعه ابواب ماء مضاف باب پنجم حديث دوم شيخ طوسي بإسناده عن محمد بن احمد بن يحيي عن محمد بن عيسي يقطيني عن النضر بن سويد عن عمرو بن شمر عن جابر عن أبي جعفر(ع)؛ «إنّه اتاه رجلٌ» جابر مي‌گويد يك كسي آمد خدمت امام باقر (ع) «فقال له وقعت فأرةٌ في خابيةٍ» يك موشي در يك خُم بزرگي افتاد «فيها سمنٌ أو زيتٌ» در آن روغن وجود دارد «فما تري في أكله» اين روغني كه موش داخلش افتاده را مي‌شود خورد يا نه؟ «فقال ابو جعفر (ع) لا تأكله» آن را نخور «فقال الرجل الفأرةُ أهون علي من أن أترك طعامي لأجله»‌ موش آسان‌تر است بر من تا اينكه به خاطر او بخواهم اين خُم بزرگ روغن را دور بريزم و آن را ترك كنم، اهون است يعني اين چيزی نيست! يك چيز كوچك در مقابل يك خُم بزرگ، ما بخواهيم يك خُم بزرگ هزار ليتري را دور بريزيم به خاطر يك موش كوچك. «فقال ابو جعفر (ع) إنّك لم تستخفّ بالفأرة» تو با اين حرفت فأره را استخفاف نكردي و كوچك نشمردي «و إنّما استخففت بدينك» تو دينت را خفيف شمردي و خار كردي و خار شمردي! «إنّ الله حرّم الميتة من كلّ‌ شيئٍ» خدا ميته‌ از هر شيئي را حرام كرده، ميته نجس است و فرق نمي‌كند آن بزرگ باشد يا كوچك! به اندازه موش باشد يا به اندازه فيل باشد، ميته حرام و نجس است.


اولاً ما سند اين روايت را بررسي كنيم؛ چون مرحوم آقاي خوئي قدس سره فرمودند اين روايت ضعيف السند است و در سندش «عمرو بن شمر» وجود دارد، اما اشاره نمي‌كنند وجه ضعف اين عمرو بن شمر چيست؟ نجاشي مي‌گويد كنيه‌اش ابو عبدالله جُعفي است، «روي عن أبي عبدالله» خودش از امام صادق(ع) نقل مي‌كند كه اين هم مختلف ذكر شده، در بعضي از كتب رجالي گاهي نوشتند از امام باقر نقل مي‌كند و گاهي نوشتند از امام صادق نقل مي‌كند، در اين روايت باز خودش نقل نمي‌كند، از جابر نقل مي‌كند كه جابر از امام باقر(ع) نقل مي‌كند. بعد نجاشي مي‌گويد ضعيفٌ جداً، «زيّد أحاديث في كتب جابر الجعفي ينسب بعضها إليه» احاديثي را خودش اضافه كرده يا اضافه شده، عمرو بن شمر به كتاب جابر جعفي احاديثي اضافه كرده  و منسوب به آن است «والأمر ملتبسٌ» باز در بعضي از نسخه‌ها «ملبسٌ» دارد يعني بالأخره مسئله عمرو بن شمر خيلي روشن نيست كه چرا اين روايات را جعل كرده، راجع به عمرو بن شمر هم مسئله غلوّ او را مطرح مي‌كنند و هم مسئله وضع احاديث را در آن مطرح مي‌كنند كه از اين «والامر ملتبسٌ» هم مي‌شود استفاده كرد.


شيخ طوسي در كتاب فهرست تضعيف نمي‌كند مي‌گويد «له كتابٌ و ذكره في رجال الباقر و الصادق عليهم السلام». ابن داود در رجالش تضعيف مي‌كند. اما نكته‌اي كه وجود دارد این است كه اولاً در جزء رجال كامل الزيارات هست، توثيق عام دارد و همچنين جزء رجال تفسير علي بن ابراهيم هم هست، علي بن ابراهيم قمي در اين تفسيرش روايات زيادي را كه در سندش همين عمرو بن شمر وجود دارد نقل مي‌كند، آن وقت نكته‌ي مهم این است كه اجلّا از اين شخص روايت زياد نقل مي‌كنند، در ميان اين اجلّا پنج نفر از اصحاب اجماع از اين شخص روايت نقل كردند كه خود اينها قرينه بر وثاقت است. مرحوم آقاي خوئي قدس سره نقل اجلّا را، يا نقل اصحاب اجماع را كافي در وثاقت نمي‌دانند ولي به نظر مي‌رسد كه اينها كافي است،‌ اگر اجلا آمدند از يك نفر روايات زيادي را نقل كردند اين نقل اجلّا در توثيق اين شخص كفايت مي‌كند، بنابراين اين قرائن و همچنين شيخ مفيد هم بر عمرو بن شمر اعتماد كرده و صدوق هم بر عمرو بن شمر اعتماد كرده، بزرگاني هم اعتماد كردند حالا نجاشي آمده او را تضعيف كرده و شايد به طبع نجاشي ابن غضائري ، ابن داود و ديگران هم آمدند تضعيف كردند، علي ايّ حال قرائن صدق و توثيقش بر قرائن تضعيفش رجحان دارد و مي‌شود اعتماد كرد بر روايت عمرو بن شمر. از نظر سند مي‌شود بالأخره بر اين روايت اعتماد كرد.


حالا بحث این است كه مرحوم آقاي خوئي مي‌فرمايند از جهت سند اين اشكال را دارد كه ما جواب داديم. اما اولاً استدلال براي ابن زهره به اين روايت به چيست؟ ابن زهره مي‌گويد امام(ع) براي اينكه نجاست طعام را اثبات كنند به همان نجاست ميته تمسّك كردند، يعني «إن الله حرّم المية من كل شيئ» ابن زهره مي‌خواهد بگويد اين زيت و اين روغن هم همين وجود اجتناب از ميته شاملش مي‌شود، يعني ديگر يك جعل و بيان جديد لازم ندارد، اين «إنّ الله حرّم الميتة» دلالت دارد كه خود ميته كه فأره است و اين روغن اتّحاد در حكم دارند، يك حكم هر دو را گرفته، اينطور نيست كه آن يك حكم دوّمي نياز داشته باشد.

بياني كه مرحوم محقق نائيني در فوائد الاصول آوردند این است كه مي‌فرمايد امام عليه السلام در اين روايت مي‌فرمايد آن روغني كه فأره در آن هست بايد اجتناب شود و كسي كه اين روغن و اين طعام را بخورد استخفاف به دين خدا دارد و استخفاف به دين را مستند به همين تحريم ميته قرار داده‌اند، در نتيجه نائيني مي‌فرمايد كه همين حرمتي كه شامل ميته مي‌شود شامل اين طعام هم مي‌شود، پس دلالت دارد بر اينكه نجاست و حرمت اين طعام من الأحكام المترتبة علي الميته است و از شئون ميته است.


بعد مرحوم نائيني در آخر اين استدلال را مي‌پذيرد منتهي به اين بيان كه «والانصاف أن الرواية لا تخلو عن اشعارٍ» مي‌فرمايدن روايت خالي از اشعار نيست و مي‌شود با اين بيان مدّعاي ابن زهره را پذيرفت، اما باز ايشان مي‌فرمايند اشكالش این است كه روايت ضعيف السند است. مرحوم امام و مرحوم آقاي خوئي قدس سرهما مي‌فرمايند روايت هيچ دلالتي بر اين معنا ندارد، اصلاً روايت در مقام بيان اين نيست كه ملاقي به چه دليلي نجس است؟ بلكه سائل چون مسئله را بُرد روي فأره‌ي ضعيف الجثه سائل به امام عرض كرد يك فأره‌ي كوچك در يك خُم بزرگ افتاده، ما به خاطر يك امر كوچك بيائيم اين همه طعام را دور بريزيم؟ و امام (ع) بيشتر مي‌خواهند به اين بفهمانند كه تو توجه كن كه اگر از اين فأره يا آن طعامي كه با اين فأره ملاقات كرده اجتناب نكردي اين استخفاف به دين خداست و اين «إنّ الله حرّم الميتة من كل شيء» يعني صغيراً كان أو كبيراً، اصلاً در مقام بيان اين جهت امام(ع) است، امام نمي‌خواهند بفرمايند حالا اين طعام به خاطر اينكه إنّ الله حرّم الميته حرام و نجس شده، هم مرحوم آقاي خوئي قدس سره و هم مرحوم امام مي‌فرمايند اين خبر دلالت ندارد، تعبير آقاي خوئي این است كه چون قول ابن زهره معروف به سرايت است، يعني وقتي مي‌گوئيم ملاقي خودش يك حكم جديدي ندارد مي‌گوئيم اين وجوب اجتناب از ملاقا به ملاقي سرايت مي‌كند و ملاقا و ملاقي حقيقتاً يكي مي‌شود،‌ بعد جواب همين است كه امام اصلاً در مقام بيان اين جهت نيست كه ملاقي چرا نجس است؟ سائل در ذهنش اين بوده كه اصلاً خود ملاقا و خود آن فعره ارزشي ندارد و چيزي نيست كه بخواهد يك چنين خُم بزرگي را نجس كند.


يادم مي‌آيد يك وقتي در همين قم كه مدرسه مي‌رفتيم يك معلم ديني داشتيم داشت همين مسائل حلال و حرام و نجس و غير نجس را مي‌گفت، بعد مي‌گفت يك كسي بود شيره فروشي داشت، صبح آمد ديد يك موشي افتاده در يكي از اين شيره‌ها، گفت اين نتوانست اين همه شيره را دور بریزد ، دم اين موش را گرفت و يك ليسي هم زد و گفت ان شاء الله كه بادمجان است و انداخت آن طرف.

حالا آن شخصي كه در زمان امام (ع) بوده بالأخره مكر و حيله‌ي اين زمان را نداشته و گفته اين چيز كوچكي است و نمي‌شود بگوئيم اين ظرف به اين بزرگي نجس مي‌شود. علي ايّ حال مسئله همينطور است؛ همين است كه مرحوم امام و مرحوم آقاي خوئي قائلند و اشعار هم در روايت ندارد، اصلاً روايت در مقام بيان اين نيست كه ملاقي به چه ملاكي و به چه دليلي نجس مي‌شود؟

تا اينجا ادله ابن زهره باطل. حالا امام رضوان الله عليه به بعضي از ادله اشاره مي‌كنند براي نظريه مشهور كه اين را در كتاب تهذيب الاصول جلد سوم صفحه 255 ببينيد، ببينيد آيا آنچه را كه امام براي مشهور استدلال كردند تام است يا نه؟


اين نوشته‌جات آقايان را من ديدم و تقدير مي‌كنم از زحماتي كه آقايان كشيدند، واقع مسئله اين است كه در بحث خارج اگر در هر بحثي اين كار نشود عقب مي‌افتيم، يعني واقعاً در هر فرعي، در هر بحثي، حالا همين بحثي كه ما داريم مي‌خوانيم كه آيا ملاقي نجاستش نياز به جعل جديد دارد يا نه؟ اين بحث كه تمام بشود خودتان بايد به يك نتيجه‌اي برسید، البته ممكن است اين نتيجه را بعداً تجديد نظر كنيد و نظر ديگري پيدا كنيد آن اشكالي ندارد و من مكرر عرض كردم كسي كه درس خارج مشغول است بايد فرض را بر اين بگذارد كه اين آخرين باري است كه اين بحث را مي‌بيند و حتماً بايد در آن اظهار نظر هم بكند و اگر اينطور خودتان را عادت ندهيد و برنامه‌ريزي براي خودتان نكنيد رشدي نخواهيد داشت؟ يكي از اشكالات حوزه ما اين است؛ يك طلبه‌اي افتخار مي‌كند من دو دوره درس خارج  بزرگاني كه درس خارج‌شان 20 سال طول مي‌كشد من دو دوره رفتم، حالا از ايشان مي‌پرسيم نظر شما در اين بحث چيست؟ مي‌ماند! حالا البته نمي‌خواهم بگويم بايد حافظه‌اش اينقدر قوي باشد، چون گاهي اوقات انسان اظهار نظر مي‌كند و بعد يادش مي‌رود چه گفته، ولي بعد از مراجعه مي‌تواند بگويد من در اين بحث به اين نتيجه رسيدم. حتماً و حتماً‌ آقايان اين برنامه را داشته باشيد بعد مي‌بينيدچقدر رشد شما مضاعف مي‌شود، در هر بحثي وقتي به ذهن خودتان فشار بياوريد.


همانطوري كه تا حافظه را به كار نگيريد به كار نمي‌افتد، ذهن تا به كار گرفته نشود و شروع به فكر كردن نكند خلاق نمي‌شود! فكر از او به وجود نمي‌آيد، توليد فكر نمي‌شود، توليد علم نمي‌شود، لذا هر مسئله‌اي را بايد ببينيد. گاهي من تعبير مي‌كردم به اينكه انسان به اين ديد كه در هر بحثي موظف است قضاوت كند، اين رأي درست است يا آن رأي؟ حالا گاهي اوقات يك مراحل خيلي بالاتري در اجتهاد است و آن مرحله بالاتر این است كه خودش يك سنگ بناء جديدي را در اين علم بياورد، مثل امام، مثل مرحوم آقاي خوئي، مثل شهيد صدر، شيخ انصاري، بزرگان قبل، اينها در علم يك سنگ بناي جديدي را آوردند. اين ديگر مرحله‌ي نهايي نهايي‌اش است، ابتكاراتي از خودشان اعمال كردند، حالا آن را ما فعلاً انتظار نداريم، اينكه متأسفانه در زمان ما خيلي خيلي «النادر كالمعدوم» هم شده! ولي اين مرحله مرحله‌ي اول اجتهاد قضاوت در انظار است، اين نظر و اين هم دليلش، شما كدام را بالأخره درست مي‌دانيد؟ به نظر شما كدام درست است؟ اين مقدار را بايد بتوانيد قضاوت كنيد.


مرحله دوم آن ابتكاراتي است كه انسان بايد در هر علمي داشته باشد كه اين هم مراتبي دارد؛ قضاوت گاهي اوقات به اضافه كردن يك دليل است، ‌به كم كردن و جواب دادن از يك اشكال است كه اينها خودش مراتبي دارد. من تقاضايم این است كه واقعاً از عمر استفاده شود، مجرّد حضور در بحث نباشد، ملاحظه مي‌كنيد سعي‌مان این است كه بحث را عميق بگوئيم، دنبال اين نيستيم كه سرسري و تند رد شويم و مباحث را بگذرانيم، اينكه هنر نيست، مي‌خواهيم واقعاً ذهن آقايان، يكي از عللي كه ما بحث را عميق مطرح مي‌كنيم مي‌خواهيم ذهن شما شخم بيشتري بخورد و تلاش بيشتري كند در اينكه بحث‌ها را دنبال كنيد. علي ايّ حال ما پيشنهاد كرده بوديم و آقايان زحمت كشيدند، حدود يازده نفر از آقايان بودند كه ما به دو قسمت تقسيم كرديم بعضي‌ها تلاش و دقت بيشتري كردند و بعضي‌ها هم وقت‌شان كمتر بوده و تلاش كمتري كردند.

يك كار جمعي را آقاي لطيفي و آقاي محبّي و آقاي چيتگر كردند كه از ايشان تشكر مي‌كنم، من در آخرش هم گاهي اوقات يكي دو جمله به عنوان دعا برايشان نوشتم البته جزوه را هم ديدم، بعضي از جاها نوشتم كه اين مطلب درست نيست و يا اين عبارت درست است. از آقاي آزادمنش هم تقدير داريم كه هميشه مطالبي را كمك مي‌كنند و براي ما ارسال مي‌كنند. آقاي محمد جمعه مقدسي هم خيلي خوب نوشتند كه انشاء‌الله موفق باشيد...

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

برچسب ها :

نحوه ی مطالعه و تحقیق در درس خارج اصاله الاحتیاط دوران بین متباینین ملاقی با بعض اطراف شبهه ی محصوره لزوم مصداق جدید نجاست دانستن ملاقی بر جعل جدید و مستقل وجه ضعف شخص عمرو بن شمر کفایت نقل اجلّا یا نقل اصحاب اجماع برای وثاقت استدلال ابن زهره به روایت ان الله حرم المیته من کل شییِ استخفاف به دین خدا روایت عمرو بن شمر از امام باقر در خصوص نجاست به خاطر ملاقات با میته اثبان نجاست طعام با تمسک به نجاست میته ملاقی با آن

نظری ثبت نشده است .