درس بعد

قاعده فراغ و تجاوز

درس قبل

قاعده فراغ و تجاوز

درس بعد

درس قبل

موضوع: قاعده فراغ و تجاوز


تاریخ جلسه : ۱۳۸۳/۸/۲۲


شماره جلسه : ۲۳

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بررسی عدم حریان قاعده تجاوز در جزء الجزء

دیگر جلسات



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


آيا قاعده تجاوز در جزء الجزء هم جاري است

يکي از مباحثي که در اين قاعده تجاوز مطرح است اين است که آيا قاعده تجاوز همانطوري که در اجزاء جاري است آيا در جزء الجزء هم جاري است يا خير؟ مورد روايات و ادله‌اي که در مورد قاعده تجاوز بود معمولا اين بود که اگر کسي در تکبيرة الاحرام شک کند نسبت به اذان و قرائت، يا شک کند نسبت به رکوع، اما بحث به اين است که مثلا در خود، قرائت‌ اگر ما مشغول يک آيه‌اي هستيم و شک کرديم که آيا آيه قبلي را انجام داديم يا نه؟

آيا در اينجا هم قاعده تجاوز جريان دارد يا خير؟ يا اگر در يک آيه‌اي شک مي‌کنيم در کلمه قبلي، که در اين آيه گفتيم يا نه؟ مي‌گوييم اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ به مستقيم که رسيديم شک مي‌کنيم که کلمه اهدنا را گفتيم يا نه؟ کلمه صراط را گفتيم يا نه، تعبير مي‌شود به جزءالجزء آيا قاعده تجاوز در جزء الجزء جريان دارد يا خير؟ در کلمات بزرگان وجوهي ذکر شده بر اينکه قاعده تجاوز در جزء الجزء جريان ندارد.


دليل اول در عدم جريان قاعده تجاوز در جزء الجزء

وجه اول فرمايش مرحوم محقق نائيني(اعلي الله مقامه الشريف) است ايشان فرمودند که اين روايات تجاوز بر روايات فراغ حکومت دارد. روايات تجاوز شک در جزء را ملحق به شک در کل مي‌کند. فرمودند که طبق روايات تجاوز شکِ در جزء تنزيل شده منزله شک در کل. و در باب تنزيل ما دستمان بسته است. همان مقداري که تنزيل شده، همان مقدار را مي‌توانيم بپذيريم. شارع آمده شک در جزء را نازل منزله شک در کل قرار داده فرموده همانطوري که بعد از نماز، در شک در کل نبايد اعتناء کنيم، شک در جزء هم همين طور است.

اما شارع ديگر شک در جزء الجزء را نازل منزله کل قرار نداده بعبارت خلاصه‌تر ادله تنزيل شامل شک در جزءالجزء نمي‌شود. قبلا ملاحظه فرموديد که ما از اساس با اين بيان مرحوم نائيني مخالف بوديم. ما عرض کرديم که از روايات قاعده فراغ مستقلا استفاده مي‌شود، از روايات قاعده تجاوز هم مستقلا استفاده مي‌شود. هيچ کدام ناظر به ديگري هم نيست، دو تا قاعده مستقل از يکديگر است. حکومت، تنزيل را گفتيم درست نيست بنابراين اگر اصل تنزيل از نظر ما مردود شد ديگر اين استدلال هم بطور کلي کنار مي‌رود.


دليل دوم

دليل دوم بر اينکه قاعده تجاوز شامل جزء الجزء نمي‌شود اين است که از روايات تجاوز استفاده مي‌شود که اگر از يک جزئي به جزء ديگري وارد شديم از آن دخول در غير و خروج عن محل استفاده مي‌شود. منتها محلي که شارع براي او مقرر کرده. يعني در باب نماز اين رکوع دو تا خصوصيت دارد يک خصوصيت اين است که عنوان مأموربه را دارد خصوصيت دوم اين است که شارع يک محلي را به عنوان شارع آمده براي او معين کرده که از آن محل مقرر شرعي تعبير مي‌کنيم. محل مقرر شرعي کِي است؟ بعد از قرائت و قيام و قبل از رکوع است. قاعده تجاوز در چنين اجزائي جريان دارد يعني در اجزايي که علاوه بر اينکه خودشان عنوان مأموربه هستند يک محل مقرر شرعي دارند. بطوري که اين محل مقرر شرعي مقوّم براي وجود مأموربهي آنها نيست. يعني اگر کسي رکوع را بعد از سجده آورد اين همان جزء را آورده منتهي اخلال به ترتيب وارد کرده. اما در جايي که يک محل مقرر شرعي ندارد، الله الصمد دو تا کلمه است. اولي الله و دومي صمد. اگر اين جا به جا بشود يا خود کلمه الله اکبر اگر اين جا به جا شد. اين اصلا مأموربه آورده نشده، نه اينکه بگويند مأمور به آورده شده اما ترتيبش بهم خورده.

بعبارة اخري اين محل يک محل مقرر شرعي نيست بلکه دخيل در ماهيت اين کلمه است. اگر بجاي الله اکبر گفتيم اکبر الله اين اصلاً مأموربه آورده نشده يک چيز ديگري بيان شده. لذا وقتي گفتيم اکبر شک مي‌کنيم که الله را گفتيم يا نه؟ نمي‌دانيم بگوييم الله داراي يک محل مقرر شرعي است و ما الان از او عبور کرديم داريم مي‌گوييم اکبر. اينجا بگوييم قاعده تجاوز جاري است. اين وجه دوم.

پس خلاصه دليل دوم اين شد که قاعده تجاوز در اين جزئي جريان دارد که يک محل مقرر شرعي دارد و مقوّم براي مأمور به نيست. اما آنجايي که اگر جابجا شود اينجا اصل مأمور به بهم مي‌خورد. حالا چون اين نزاع در خود کلمه اکبر هم مي‌آيد وقتي راء اکبر را گفتيم شک مي‌کنيم که کاف اکبر را گفتيم يا نه؟ الف اکبر را گفتيم يا نه؟ اگر الف يا کاف او گفته نشده باشد، اصلاً مأموربه آورده نشده اصلاً آن اکبري که عنوان مأموربه را دارد محقق نشده، لذا اينجا بايد بگوييم قاعده تجاوز جريان ندارد.

اين دليل هم دليل باطلي است براي اينکه حالا ما بعداً يک بحثي داريم که اصلاً مراد از محل در قاعده تجاوز چيست؟ آنجا خواهيم گفت که مراد از محل در قاعده تجاوز يک محل مقرر شرعي نيست. مراد مطلق عبور از محل يک جزء است. و اين بحثش را ان شاءالله بعداً بيان خواهيم کرد. بنابراين اين دليل دوم هم دليل صحيحي نيست.


دليل سوم

دليل سوم دليلي است که مرحوم محقق اصفهاني در نهاية الدراية بيان فرمودند و آن اين است که ايشان ادعاي انصراف کردند، فرموده‌اند در روايات تجاوز کلمه شيء وجود دارد اذا شککت في شيء و دخلت في غيره اين في شيء انصراف دارد به خود جزء. اما شامل جزء الجزء نمي‌شود. الان در الله وقتي «ه» را گفتيم شک کنيم که الف را گفتيم يا نه؟ اذا شککت في شيء اين شيء شامل جزء الجزء نمي‌شود. انصراف دارد به آن، خود جزئي يک جزء مستقلي باشد. اذا شککت في شيءٍ شامل جزء الجزء نمي‌شود و انصراف از او دارد.

اين دليل را هم مرحوم محقق اصفهاني اقامه کرده به نظر مي‌رسد که اين دليل ولو اينکه مورد خدشه بعضي از بزرگان قرار گرفته که فرمودند، انصراف يک چيز برهاني نيست که انسان بخواهد بتواند بگويد آيا قابل قبول هست يا نه؟ يک کسي انصراف را ادعا مي‌کند ديگري مي‌گويد اين ادعاي انصراف ادعاي درستي نيست. حالا نظيرش هم در همين مسئله صوم و رويت هلال است.


اجمالي از بحث رؤيت هلال

ما در روايات هلال داريم اذا رأي اهل بلد آخر. اگر اهل يک بلد ديگري ديدند. که حالا بد نيست که مناسبت اين طوري با بحث ما ندارد من يک نکته‌اي را که حالا مربوط به فتواي اخير والد بزرگوار ما بود عرض بکنم. در باب روايات صوم اين روايات معروف را شنيديد صوم للرؤية، افطر للرؤية يا دارد اذا رأيتم فصوموا، اينجا مشهور ـ البته به مشهور نسبت داده شده معلوم نيست که مشهور هم قائل به اين باشند ـ عده‌اي فرموده اند که اين ظهور در اين دارد صم للرؤية يعني وقتي در بلد خودت، خودتان ديديد شما روزه بگيريد. و از اين استفاده مي‌کنند. که لکل بلد حکم نفس البلد ، چون از اين عبارت يک ادعاي انصراف و يک ادعاي ظهوري مي‌کنند.

اينجا دو تا جواب مهم وجود دارد.

يک جواب اين است که کجاي صم للرؤية در بلد خودت دارد. باصطلاح علمي اين تعبير کلي صوم، معلق است بر کلي رؤيت. يعني شارع دارد بيان مي‌کند که صوم معلق است بر کلي و صرف الوجود رؤيت. حالا مي‌خواهد اين رؤيت اينجا باشد يا در يک کشور ديگري باشد يا هر کجا مي‌خواهد باشد. اين اولا.

ثانياً حالا بر فرضي که اين کلمه صم للرؤية ظهور در اين دارد که اگر در بلد خودت ديدي روزه بگير، ما يک روايات ديگري داريم که اذا رأي اهل بلد آخر. که آن اذا رأي اهل بلد آخر بر فرضي که اين روايت صم للرؤية ظهور در بلد خود شخص داشته باشد، آن روايات بر اين روايت حکومت دارد مي‌آيد تفسير مي‌کند و توسعه مي‌دهد مي‌گويد اين صم که معلق بر رؤيت است فرقي نمي‌کند که در بلد خودتان باشد يا در بلد ديگر. مشهور اينجا که مي‌رسد خب مي‌گويند اين بلد آخر انصراف دارد به آن بلدهاي مجاور. اذا رأي احد بلد آخر اين انصراف به همان بلدهاي هم افق و بلدهاي مجاور دارد. اين انصراف اصلاً هيچ وجهي ندارد. حتي در بعضي از روايات دارد في مصر من الامصار يعني اگر در يک مصري از امصار، در يک شهري از شهرها، في مصر من الامصار يک نکره حسابي است و ظهوري بر بلد مجاور ندارد. انصراف را نمي‌شود رد به طور کلي کرد يک استظهاري است، البته انصراف هم منشأ مي‌خواهد و بدون سبب هم نمي‌تواند باشد. بعضي از بزرگان اينجا در رد فرمايش مرحوم اصفهاني فرمودند ما انصراف را قبول نمي‌کنيم. يک امر وجداني است.

شما و وجدان خودتان بگوييد اين لفظ شيء در روايات تجاوز انصراف دارد از جزء الجزء و فقط شامل جزء ‌ مي‌شود. اما ما چنين چيزي را در وجدان خودمان از لفظ شيء، اذا شککت في شيء. في شيء هم جزء را شامل مي‌شود هم جزء الجزء را شامل مي‌شود. پس در اين دليل سوم مرحوم اصفهاني مسئله انصراف را ادعا کردند ولو اينکه بعضي از بزرگان اين ادعاي انصراف را نپذيرفتند به نظر ما هم، گفتيم يک امر وجداني است يک امر برهاني نيست. وقتي در روايت اذا شککت في شيء و دخلت في غيره، کلمه شيء را به قرينه دخول در غير کنار هم بگذاريم، استفاده مي‌کنيم جزء الجزء را شامل نمي‌شود.

آن بيان مرحوم شيخ راجع به کل وضو ـ که شارع کل وضو را شيء واحد قرار داده و ما آنجا دليل شيخ را قبول نکرديم ـ آن بيان اينجا فايده دارد، يعني جزء‌الجزء ديگر دو چيز نيست، کسي نمي‌آيد بگويد الله اکبر دو چيز است. شک کرد في الشيء در الله بعد از دخول در اکبر. اين عنوان اصلاً از نظر عرفي صدق نمي‌کند. ولي عرف دو تا آيه را جداي از هم مي‌داند، شما الان داريد مي‌خوانيد مالک يوم الدين شک مي‌کنيد آيه قبلي را گفتيد يا نه؟ اينجا به نظر ما قاعده تجاوز جاري مي‌شود. در هر جايي که تفکيکش عرفيت داشته باشد به طوري که بشود لحاظ استقلالي کرد جاري است. در دو تا آيه لحاظ استقلالي مي‌شود کرد، بگوييم آقا شک کرد در آيه قبلي، داخل در آيه بعدي شد.

اما در الله اکبر نمي‌شود بگوييم آقا شک کرد در الله، داخل در اکبر شد. الله اکبر را عرف يک چيز حساب مي‌کند. به نظر مي‌رسد اين ادعاي مرحوم اصفهاني يک ادعاي خوبي است منتها با اين توضيحي که ما عرض کرديم، چون اين توضيح در فرمايش مرحوم اصفهاني نيست. نتيجه اين شد که ما قبول نمي‌کنيم که حتما بايد محل مقرر شرعي داشته باشيم، محل مطلق است ولي قاعده تجاوز در آن اجزائي جاري مي‌شود که عرف از نظر دخول و خروج، او را به نحو استقلالي لحاظ بکند. در دو تا آيه، در قرائت، در هر آيه‌اي که مي‌خوانيم اگر شک کرديم آيه قبلي را گفتيم يا نه، قاعده تجاوز جاري است.

اما در يک کلمه مثل الله اکبر يا در خود اکبر، «ر» به گوشمان خورد اما نمي‌دانيم «الف» اکبر را گفتيم يا نه، اينجا ديگر نمي‌توانيم قاعده تجاوز را جاري کنيم. آيا از راه تعبير اذکريت نمي‌شود بگوييم قاعده تجاوز در همان جزء جزء الجزء هم جريان دارد؟ بگوييم اذکريت در اينجا هست؟ جواب اين است که ما قبلاً گفتيم اذکريت مربوط به قاعده فراغ است ما اينطور استنباط کرديم و در مورد قاعده تجاوز اذکريت جريان ندارد. علاوه بر اينکه گفتيم اذکريت عنوان حکمت را دارد و عنوان علت را ندارد.

اين هم يکي از مباحثي که لازم بود و مورد ابتلاع هم هست، اين بحثي امروز خيلي ثمره دارد، در اعمالي که داريم انجام مي‌دهيم ثمرات زيادي دارد. مخصوصاً با توجه به اينکه ما قاعده تجاوز را گفتيم اختصاص به باب صلاة هم ندارد در همه ابواب فقهي جريان دارد اين بحث ملاحظه مي‌فرماييد که ثمره فراواني دارد. اينجا قاعده تجاوز و فراغ به نظر من تقريبا حداقل ده جلسه ديگر لازم داشته باشد تا اينکه اين بحث تکميل شود.

ما در ذهنمان اينطور آمده که اگر بشود در هفته در سال تحصيلي يک شب بعد از نماز مغرب و عشاء اين بحث را ادامه بدهيم که ان شاء الله اين بحث قاعده فراغ و تجاوز را تکميل بکنيم ما آمادگي داريم اگر آقايان هم آمادگي دارند و تشريف مي‌آورند ما هم تنظيم کنيم و بياييم و اين بحث را ادامه بدهيم. پس چهارشنبه شب تصويب شد ان شاءالله.

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .