درس بعد

مهدويت در قرآن

درس قبل

مهدويت در قرآن

درس بعد

درس قبل

موضوع: مهدويت در قرآن


تاریخ جلسه : ۱۳۹۳/۶/۲۵


شماره جلسه : ۵۵

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • آیه 47 ـ 49 از سورۀ مبارکۀ کهف

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


آیه 47 ـ 49 از سورۀ مبارکۀ کهف
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
«وَ يَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبالَ وَ تَرَى الْأَرْضَ بارِزَةً وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً (47) وَ عُرِضُوا عَلى‌‌ رَبِّكَ صَفًّا لَقَدْ جِئْتُمُونا كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَكُمْ مَوْعِداً (48) وَ وُضِعَ الْكِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمينَ مُشْفِقينَ مِمَّا فيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً إِلاَّ أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً» (49)


این آیه شریفه ارتباط مستقیم با موضوع مهدویت ندارد، بلکه به تناسبی با مسئله‌ رجعت و قیامت ارتباط پیدا می کند، چون مسئله‌ی رجعت یکی از شؤون مهدویت است، آن طور که از آیات و روایات استفاده می‌شود رجعت از اتفاقاتی است که بعد از ظهور رخ خواهد داد، از این جهت ظهور حضرت عجّل الله تعالی فرجه الشریف ظرف تحقق رجعت می‌شود که یک امر مسلّم اعتقادی و قرآنی است، به طوری که اگر موضوع مهدویت نباشد، معنای معقول و صحیحی برای رجعت نمی توان تصویر کرد. تصویر صحیح رجعت، فقط در ظرف ظهور امکان دارد.

آیات قبل این آیه مربوط به خساست دنیا و شرافت قیامت است. و این آیه شریفه به حوادثی که قبل از قیامت و یا مقارن قیامت و رستاخیز واقع می‌شود اشاره می‌نماید. خدای تبارک و تعالی در این آیات خصوصیاتی را می‌فرماید «و یوم نسیّر الجبال» روزی که ما کوهها را به حرکت در می‌آوریم. نصب یومَ بنا بر فعل مقدر اذکر است یعنی «و اذکر یوماً»، البته احتمالات دیگری هم مطرح شده ولی أظهر همین است.

در قرآن کریم این حرکت جبال به عنوان یکی از اشراط الساعة و علائم قیامت است، و پنج مرحله برای آن مطرح شده. یکی اصل سیر و حرکت کوهها است. هنگام وقوع قیامت این جبال که موجب سکون و ثبات زمین هستند به حرکت در می‌آیند.

مرحله دوم، این جبال تبدیل به توده‌ای روان از ریگ شده و عنوان کثیب را پیدا می‌کند، در سورة مزّمل آیۀ 14 می فرماید: «وَ كانَتِ‌‌ الْجِبالُ كَثيباً مَهيلا» یعنی این جبال خرد می‌شود و تبدیل به توده‌ای از ریگ می‌شود.

مرحله سوم این است که کوهها تبدیل به عهن منفوش و پشم حلاجی شده می‌گردد، وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوش‌‌، وقتي پشم را حلاجی کنند تمام تار و پودش از بین می‌رود.

مرحله چهارم، فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا، کوهها تبدیل به غبار می‌شود.

مرحله پنجم، وَ سُيِّرَتِ‌‌ الْجِبالُ‌‌ فَكانَتْ سَرابا. سراب می‌شود یعنی هیچ است. انسان فکر می‌کند که چیزی هست ولی با دقت بیشتر از بین می‌رود.

فخر رازی در بیان مقصد حرکت کوهها می‌گوید: «لیس في لفظ الآیة ما یدلّ علی أنّها إلی أین تسیر، یحتمل أن یقال إنَّه تعالی یسیرها إلی الموضع الذی یریده و لم یبیّن ذلک الموضع لخلقه» ظاهر آیه شریفه نسیّر الجبال دلالتی ندارد که کوهها به‌سوي کجا حرکت می‌کنند، احتمال دارد گفته شود خدا این کوه‌ها را به جایی می‌برد ولی محلش را برای مردم بیان نفرموده.

بعد می‌گوید: «و الحق إنَّه تعالی یسیرها إلی العدم» قول حق این است که خداوند آنها را به سوی عدم و نابودی حرکت می‌دهد. شاهد مطلب هم کلام خداست که می‌فرماید: «وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ‌‌ الْجِبالِ»، مردم از رسول خدا سوال می کردند در قیامت این کوهها چه می‌شود.

«فَقُلْ يَنْسِفُها رَبِّي نَسْفا فَيَذَرُها قاعاً صَفْصَفا»، اینها در هم کوبیده شده و هموار می شوند. صفصفاً یعنی اینها همه علی السویه و هموار می‌شود. لا تَرى‌‌ فيها عِوَجاً وَ لا أَمْتا. یا در آیه دیگر می‌فرماید غبار پراکنده می‌شوند. «وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا (5) فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا (6)».

به نظر ما بهترین شاهد همین مرحله پنجم است که ما از آیات استفاده کردیم، خدای تبارک و تعالی می فرماید فکانت سراباً، جبال از بین می رود و مثل سراب می شود. سراب این است که انسان فکر می‌کند یک گوشه‌ای چیزی هست ولی واقعاً چیزی نیست. به طور کلی جبال از بین می‌رود. «و یوم نسیر الجبال» یکی از خصوصیات قیامت است.

بعد می‌فرماید: «وتری الأرض بارزة». وقتی کوهها از زمین جدا شود و از بین برود زمین بروز و ظهور پیدا می‌کند، خود را نشان می‌دهد. در برخی تفاسیر دو یا سه احتمال اینجا مطرح است.

احتمال اول این است که کوهها و ساختمان‌ها و هر چیزی که مرتفع است حتی درختان از بین می‌رود و زمین صاف صاف می‌شود و هیچ مانعی، هیچ درختی، هیچ بنائی هیچ کوهی روی آن باقی نمی‌ماند و تمام زمین آنگونه می‌شود که هر کسی در هر نقطه از زمین باشد می تواند دیگری را ببیند.

احتمال دوم این است که زمین هر چه را در درون دارد آشکار ساخته و ظاهر می‌کند، حتی آن امواتی که در آن دفن شده‌اند، هر چه در دل زمین هست بیرون می‌ریزد. البته این احتمال دوم نیاز به تقدیر دارد. یعنی فهي بارزة الجوف و البطن. که در این فرض با آیه «و أخرجت الأرض أثقالها» یکی می‌شود.

این دو احتمال در تفاسیر شیعه و اهل‌سنت هر دو آمده، ولی احتمال دوم نیاز به تقدیر دارد.

احتمال سوم احتمالی است که فخر رازی می‌گوید: در تفسیر این آیه وجوهی است. «أحدها أن لن یبقی علی وجهها شیء من العمارات و لا شیء من الجبال و لا شیء من الأشیاء، فبقیت بارزة ظاهرة لیس علیها ما یسترها». چیزی بر روی زمین باقی نمی‌ماند که آن را بپوشاند، لذا زمین بارز و ظاهر می‌شود. دوم آن است که بگوئیم ابرزت ما فی بطنها زمین آنچه در درون دارد را ظاهر می‌سازد، که آیه «و ألقت ما فیها او تخلت» و آیه «أخرجت الأرض أثقالها»، و آیه «وبرزوا لله جمیعاً» مؤید آن است.

بعد می‌فرماید: «ثالثها أن وجوه الأرض کانت مستورة بالجبال و البحار، فلما أفنی الله الجبال و البحار فقد برزت وجوه تلک البحار بعد أن کانت مستورة». این احتمال محدودتر از احتمال اول است. وجوه ارض، یعنی قسمت‌های مهم زمین، وجه هر شيء چیزی است که مرآت و عنوان و علامت برای آن شيء است. به طوری که الآن قسمت‌های مهم زمین را کوهها و دریاها فرا گرفته. بعد از اینکه اینها از بین برود قسمت های مهم زمین که مستور بوده آشکار می شود.

پس آیه شریفه به دو علامت قیامت اشاره می‌فرماید؛ علامت اول «تسیر الجبال» حرکت کوهها است. علامت  دوم «تری الأرض بارزة» آشکار شدن زمین که به حسب احتمال اول معنای آن هیچ مؤونه و نیازی به قرینه ندارد. «و تری الأرض بارزة» یعنی بر روی زمین چیزی نیست که بتواند آنرا بپوشاند همه عمارات، جبال، أشیاء و ساختمانها، همه از بین می‌رود.

به طوری که مرحوم علامه طباطبائی(قدس سرّه) می‌فرمایند کسی که در هر نقطه‌ای از زمین باشد می‌تواند دیگری را ببیند. یعنی از حیث عدم مانع امکان رؤیتش هست، الان بین خیلی از روستاها کوهها فاصله انداخته است و مانع رؤیت‌شان می‌شود اما با از بین رفتن کوهها دیگر مانعی برای رؤیت نیست.

البته موانع دیگر مثل کروی بودن محل بحث نیست.

بعد می‌فرماید «و حشرناهم فلم نغادر منهم أحداً»، ما همه انسانها را محشور می‌کنیم، نغادر از غدر به معنای ترک کردن شيء است. الغدیر ما ترکته السیول برکه‌های آب را از دو جهت غدیر می‌گویند، یک جهت آن است که سیل این برکه‌ها را ترک کرده است. وقتی سیل می‌آید و می‌رود این برکه‌ها را از خود به جای می‌گذارد که به آن غدیر می‌گویند. وجه دیگر آن است هنگامی که از این برکه‌ها آب بر می‌دارند مقداری از آن را ترک می‌کنند و باقی می‌گذارند.

خدا می فرماید «فلم نغادر منهم أحدا»، همه محشور می شوند. از این حشر تعبیر به حشر عام می‌شود، حشر عامی برای جمیع بشر است. مجمع البیان می‌گوید: «وبعثناهم من قبورهم و جمعناهم فی الموقف، فلم نترک منهم أحداً إلّا حشرناه و عرضوا علی ربّه»، آنها را از قبرهایشان برانگیخته و در موقف جمع می‌کنیم و احدی را باقی نمی‌گذاریم مگر آنکه او را محشور کرده و بر پروردگارش عرضه می‌داریم.

همه شاهد بحث ما در این «وحشرناهم فلم نغادر منهم أحداً» است. در تفسیر علي بن إبراهیم قمّي آمده، علی إبن إبراهیم عن أبیه عن إبن أبي عمیر عن حمّاد عن أبي عبدالله(علیه‌‌السلام). سند روایت صحیح است.

امام صادق(عليه السلام) به یکی از اصحابشان به نام حمّاد فرمودند: «ما یقول الناس في هذه الآیة، و یوم نحشر من کل امّة فوجاً» اهل سنت راجع به این آیه چه می‌گویند؟ روزی که از هر امتی گروهی را زنده و محشور می‌کنیم منظور از ناس، عرف عمومی مردم نیست. بلکه مراد اهل سنت است.

«قلت یقولون إنها فی القیامة» حماد عرض کرد آنها می‌گویند: این مربوط به قیامت است. حضرت فرمود «لیس کما یقولون إنها فی الرجعة» آنها اشتباه می‌کنند، این مربوط به رجعت است. بعد فرمودند «یحشر الله فی القیامة من کل أمّة و یدع الباقي إنما آیة القیامة وحشرناهم فلم نغادر منهم أحداً» این چه حرفی است که اهل سنت می‌زنند، آیا خدا در قیامت از هر امتی یک گروه را محشور می کند و بقیه را رها می‌کند ؟ بعد فرمودند: آیه قیامت آیه 47 سورة کهف است که مورد بحث ما می‌باشد.

تفسیر نور الثقلین این روایت را نقل می‌کند: «في کتاب جعفر بن محمد الدوریستی بإسناده إلی إبن عباس، قال لما نزلت هذه الآیة علی رسول الله صلی الله علیه و آله و حشرناهم فلم نغادر منهم أحدا، غشي علیه». ابن عباس می‌گوید: وقتی این آیه بر وجود مبارک پیامبر نازل شد، حضرت بیهوش شدند. «و حمل إلی حجرة أم سلمة فانتظره اصحابه فلم یخرج»، پیامبر را برداشتند و به اتاق ام سلمه بردند، هنگام نماز شد و اصحاب منتظر ایشان بودند، و رسول خدا از خانه بیرون نیامدند. یعنی اینقدر این آیه برای رسول خدا سنگین بود.

«فاجتمع المسلمون و قالوا ما لنبي الله قالت ام سلمة: ان نبی الله عنکم مشغول». به ام سلمه گفتند برای نبی خدا چه پیش آمده؟ ام سلمه گفت پيامبر مشغول از شما است. جواب ام سلمه یک معنایش این است که نبی الله کار دارد و الان به شما کاری ندارد.

احتمال دیگر این است که رسول خدا با نزول این آیه به جهت شما الان ناراحت است. که من این احتمال را بعید نمی‌دانم. إنَّ نبی الله عنکم، یعنی «لأجلکم مشغول» ناراحت شماست.

«ثم خرج بعد ذلک فرقی المنبر فقال ایها الناس انّکم تحشرون یوم القیامة کما خلقتم حفاة عراةً، ثم قرأ علی اصحابه وحشرناهم فلم نغادر منهم احداً، ثم قرأ کما بدأنا أول خلقاً نعیده وعداً علینا، انا کنا فاعلین» عریان محشور میشوید. البته روایات دیگری داریم که کفن‌هایشان بر بدنشان هست. اما این روایت می‌فرماید حفاة و عراةً، که باید بین این روایات جمع کنیم.

هدف از بیان این مطالب در آیه شریفه «و یوم نسیر الجبال و تری الأرض بارزة و حشرناهم فلم نغادر منهم أحدا»، اشاره اجمالی به آیه «یوم نحشر من کل امّة فوجاً» است که مربوط به رجعت است و در قرآن دو حشر آمده؛ یک حشر عام که مربوط به قیامت است و همه آن را قبول دارند و یک حشر فوجی که به حسب تعبیر اين آیه مربوط به رجعت است.

سوال این است که حشر فوجی برای چیست؟ آقایان اهل سنت که رجعت را انکار می‌کنند، در مورد حشر فوجی چه می خواهند بگویند ؟ به تعبیر امام صادق علیه السلام معنا ندارد بگوئیم خداوند در قیامت گروهی را محشور می کند و گروهی دیگر را رها می کند و باقی می گذارد. حشر فوجی باید در همین دنیا باشد و اگر باید در همین دنیا باشد، این معنایش رجعت است. چون حشر یعنی زنده شدن. یعنی در همین دنیا زمانی می‌آید، که از هر امتی (ظاهر آیه این است که رجعت اینگونه نیست که مخصوص مسلمانان باشد و اختصاص به ائمه معصومین علیهم السلام داشته باشد). از امت نوح، از امت ابراهیم، از امت عیسی، امت موسی، از امت هر پیامبری، فوجی زنده می‌شوند که ما شیعیان آن را رجعت می‌نامیم.

بر حسب آنچه در اعتقادات ما هست، اینها برای چه رجعت می‌کنند؟ آیا خداوند می‌خواهد از این فوج حساب و کتاب بگیرد ؟ نه برای آن است که آن زمان دولت حقه را همه ببینید. ظالمین ببینند و اين یک سزای دنیوی است که برای ظلم آنها مقدر شده، عابدین و موحدین هم آن دولت حقه‌ای را که خدای تبارک و تعالی وعده داده است ببینند. آنچه همه انبیاء برای آن آمده اند این دولت حقه است. و الا اگر ما برای رجعت چنین تفسیری نکنیم اکثر اینها محشور شوند و حساب و کتاب هم نشوند، این کار لغو خواهد بود.

پس این آیه از این جهت ارتباط با این بحث پیدا می‌کند و ادامه آیه هم «و عرضوا علی ربک صفاً»، قرینه می‌شود بر اینکه «حشرناهم فلم نغادر» و «لقد جئتمونا فرادی کما خلقناکم اول مرّة» مربوط به قیامت است.

برخی علائم قیامت با علائم الظهور یکسان و قابل جمع است. همین را هم در مورد اين آيه می‌توان گفت که هم از أشراط الساعة است و هم از علائم الظهور. مانعی ندارد که بگوئیم بعد از رجعت کم کم دنیا تمام می‌شود.

البته ما الان هم در آخر الزمان قرار داریم در روایتی رسول خدا(صلوات الله علیه) فرمودند، قیامت نزدیک است همانطور که به غروب آفتاب چیزی نمانده، یعنی آخر الزمان از زمان رسول خدا شروع شده است. حالا این آخر الزمان پنج هزار سال طول می‌کشد یا ده هزار سال معلوم نیست چقدر طول بکشد.

وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین.



برچسب ها :

تفسیر آیه 47 ـ 49 از سورۀ مبارکۀ کهف مسئله‌ رجعت علامات قیامت مفردات آیات 47 ـ 49 از سورۀ مبارکۀ کهف حشر عام آیات مربوط به رجعت علت رجعت مدت زمان آخر الزمان روایات ذیل آیات 47 ـ 49 از سورۀ مبارکۀ کهف معنای لغوی غدیر وحشرناهم فلم نغادر منهم أحداً

نظری ثبت نشده است .