کسانی که عزاداری ها را بی پایه می دانند مورد عذاب خداوند هستند

۰۵ مهر ۱۳۹۶

۱۹:۲۹

۴,۱۱۱

خلاصه خبر :
فلسفه عزاداري و تحليل قيام اباعبدالله الحسين(عليه السلام) از منظر فقاهت؛ گفتگوي حضرت آیت الله حاج شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی(دامت برکاته) با خبرگزاری شفقنا 96/7/1
آخرین رویداد ها

بسم الله الرحمن الرحیم

 فلسفه عزاداري بر اهلبيت(عليهم السلام)
و درس دینداری در کلام امام حسین(ع)

الف) به شهادت رساندن انسان کاملى که واسطه فيض خدا و خلق بود
ایام حزن و اندوه اهلبيت(عليهم‌‌السلام) را به شیعیان و پیروان أباعبدالله الحسین(عليه‌‌السلام) تسلیت عرض می‌کنم.
*امروز در فضاهاي مجازي ملاحظه مي‌شود که برخي از شبهات در مورد عزاداري را مطرح مي‌کنند، يک شبهه‌اي که از قديم بوده و هست، اين است که افرادي در حدود 1400 سال پيش به درجه‌اي از شهادت رسيدند، حال چه لزومي دارد که در اين زمان براي آنها عزاداري شود!؟ يا برخي از افراد گفتند که اگر مردم ما براي اميرالمؤمنين(ع) عزاداري مي‌کنند، چرا براي برخي ديگر از خلفا که کشته شدند، عزاداري نمي‌کنند، عزاداري براي امام حسين(ع) به چه معناست و چرا ساليان سال است که ادامه دارد؟

پاسخ اين است که در کربلا یک انسان کامل که واسطه‌ی فیض خدای تبارک و تعالی بوده با یارانش به شهادت رسیده، این چنین نیست که ما براي یک انسان مجاهد عادی عزاداری می‌کنیم، در کربلا شخصیتی به شهادت رسیده که به اعتقاد ما واسطه‌ی فیض خدای تبارک و تعالی و حجّت بین خدا و مردم بوده. اگر فقط روی همین نکته دقت کنیم و اصلاً کاری به روایاتی که در مورد عزاداری آمده نداشته باشیم. ما باشیم و همین تصور شهادت يک انسان کامل که واسطه‌ی فیض خدا و بشر است پاسخ سؤال روشن مي‌شود.

ب) واسطه فيض بودن مختص زمان حيات انسان کامل نيست
ما معتقدیم انسان‌های کامل فقط در زمان حیات‌شان واسطه‌ی فیض نیستند بلکه بعد از فوت هم واسطه‌ی فیض‌اند، چون اين وساطت مربوط به جسم آنها نيست. ادله‌ای هم که در بحث زیارت مطرح مي‌شود بر همین مبنا استوار است، حال یک جمع از بشر، جمعي دنیاطلب، و شيفته قدرت و مقام، جمعی دلبسته به تمام مظاهر دنیوی یک چنین جنایت بزرگی را انجام دادند، آیا این مطلب به انسان نمی‌گوید این یک خیانت بود به همه‌ی بشریت در طول تاریخ تا قیامت؟ آیا این نمی‌گوید این جنایت هم بر مردم آن زمان انجام گرفت و هم بر مردمی که در تمام ازمنه می‌آیند؟ یعنی یزید با به شهادت رساندن امام حسين(عليه السلام) فقط بر مردم زمان خودش ظلم و جور نکرد، بلکه الآن هم آثار آن ظلم و جور ادامه دارد، لذا عزاداری به همین معناست، گاهی اوقات مسئله‌ی عرب و عجم را مطرح می‌کنند اين حرف‌‌ها در کار نیست.

جوانان عزيزي که دنبال تحقیق هستند به این نکته توجه کنند محور عزاداری همين نکته است، آن فردي که در خارج نشسته و می‌گوید علی بن ابیطالب خلیفه‌ی رسول خدا بود اگر ما برای شهادتش عزاداری می‌کنیم پس چرا برای دو خلیفه‌ی دیگر رسول خدا که کشته شدند عزاداری نمی‌کنیم؟ انسان تعجب می‌کند، امیرالمؤمنین کجا و سایر بشر کجا؟ امیرالمؤمنین حجت خدا و وصی رسول خدا، ، انسان کامل و واسطه فیض خدا بوده است.
چطور این آقا فکر نکرده چنین قیاسی انجام داده و اين حرف بي‌ربط را زده است؟ مخصوصاً کسی که يک زماني مدعی شرح نهج البلاغه بوده است.

ج)شخصيّت ائمه اطهار(عليهم السلام) در طول تاريخ
ما بر مبناي اعتقادتمان مي‌گوييم امامان ما واسطه‌ی فیض خدای تبارک و تعالی هستند، اگر یک مرحله از این هم پايین بیايیم، اینها در طول تاریخ نه قبل و نه بعد، نظیر نداشته و ندارند. بشریت شخصيتي را به ما نشان بدهد مثل رسول خدا و امیرالمؤمنین و ائمه اطهار(عليهم‌‌السلام) با صد در‌جه پائین‌تر؟ غیر از قضیه‌ی امامت، شخصيّت فوق العاده آنها مطرح است که وجودشان متجلی تمام ارزشهای بشری است.

بشر اگر تا قیامت در عزای اين اشخاص بگرید کم است. حال در کنار اين شخصيّت اعتقادات ما هم ضميمه مي‌شود و مي‌گوييم آن جنايت‌کاران واسطه‌ی فیض خدا را کشتند، کشتنِ امام مثل کشتنِ یک انسان معمولی نیست و لذا امام می‌شود ثارالله و خدا منتقم خون او می‌شود. اين همان نکته‌ی مهمی است که اگر کسی به آن دقت کند مي‌فهمد که در سوگ و ماتم شهادت چنين شخصيتي باید عزاداری ‌ما هر سال بیشتر شود چون این مسئله جنايت بسیار بزرگي بود که نظير ندارد. در روایات وارد شده که این حادثه‌ای است که هیچ حادثه‌ای به پای آن نمی‌رسد و هیچ مصیبتی به اندازه این مصیبت در آسمان‌ها و زمین نبوده و نخواهد بود.

عزادارى چيست؟
عزاداری را می‌توان در این چند جمله خلاصه نمود:
1) عزاداری فقط اشک و گریه نیست بلکه موجب تکامل انسان است، این نکته‌ای است که بسياري غافل از آن هستند. انسان با رفتنِ به مجلس روضه روح خودش را متکامل می‌کند، اصلاً در عزاداري بر اهلبيت(عليهم‌‌السلام) یک تکامل قهری به وجود می‌آید ولو خود فرد هم به آن توجه نداشته باشد امام هشتم(عليه‌‌السلام) فرمود: «يا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَي مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا»؛ اگر بخواهيم در درجات بالای بهشت در کنار ائمه قرار بگیريم باید در حزن آنها محزون و در شادي‌شان مسرور شویم؛ اصلاً‌ راه تکامل انسان همین است. البته بهشت هم یک اثر ظاهری آن است ولی راه تکامل این است.
2) عزاداری احیای امر ائمه(علیهم‌‌السلام) است، اين مطلب در روایات زیادي بيان شده است مثل روایتي که امام صادق(ع) به فضیل فرمود «رَحِمَ اللهُ مَن اَحْيا أمْرَنا».
3) عزاداري موجب غفران گناهان بزرگ است.
4) عزاداری برای انسان آرامش به همراه مي‌آورد. ظاهرش اشک است ولی در باطن چون اتصال به یک حقایقی در عالم است آرامش براي انسان مي‌آورد.
5) عزاداري انسان را مورد توجّه و لطف اهلبيت(عليهم‌‌السلام) قرار مي‌دهد. شايد کمتر شنيده باشيم. در روايات مي‌فرمايند کسي که در رثاي حسين(عليه‌‌السلام) يک قطره اشک از چشمش جاري شود امام حسين(عليه‌‌السلام) به او نظر مي‌کند و براي او از خدا استغفار می‌کند، نه تنها خودش بلکه از آباءش نيز می‌خواهد که برای این فرد از خدا طلب رحمت و غفران کنید.

عقوبت مخالفان و موهنان عزادارى
این نکته هم قابل بيان است. کسی که با این عزاداری‌ها مخالفت کند، و دنبال کمرنگ کردن آن باشد و بگوید اینها مال عهد قجر یا عهد حجر است و بخواهد با تعابیر این چنینی عزاداری‌ها را سست و موهون نمايد، براساس يک روايتي که از وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) نقل شده این فرد مورد غضب و سخط خدا قرار می‌گیرد.

آن کسي که در خارج نشسته و راجع به عزاداری‌ها یک حرفی می‌زند و فکر می‌کند شیعه با این حرف‌های باطل ارادتشان به امام حسين(عليه‌‌السلام) کم می‌شود در اشتباه است. ما هر سال می‌بینیم که این عزاداري‌ها در کل دنیا بیشتر می‌شود، آن افراد بدانند که حرف‌هاي باطلشان موجب خشم و غضب خداست. ما علاقمندان به اهلبيت(عليهم‌‌السلام) بايد تمام تلاش خود را بکنيم که هم در اين زمان و هم در زمان‌هاي آينده إلي يوم القيامة مردم هرچه بيشتر عزاداري کنند.

امام هشتم(عليه‌‌السلام) فرمود «إِنَّ يوْمَ الْحُسَينِ(ع) أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا» مصيبت حسين(عليه‌‌السلام) قلب‌های ما را جریحه‌دار و اشک‌های ما را جاری کرده است. «وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ کَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا الْکَرْبَ وَ الْبَلَاءَ إِلَى يوْمِ الاِنقِضَاءِ» امام هشتم(ع) می‌گوید ما تا قیامت عزاداریم و باید مصيبت بر جدمان حسین(عليه‌‌السلام) اشک بريزيم. امام هشتم که خود یک انسان کامل است این چنین می‌گوید چه رسد به ما. لذا باید هر سال عزاداری‌ها را بیشتر کنیم، مردم خودشان می‌دانند ما هم عزاداری نکنیم آسمان و زمین همیشه عزادار حسین است اما به برکت این عزاداری‌ها بلکه إن شاء الله بتوانیم خودمان را به این انسان کامل نزدیک کنیم.

دستور ائمّه بر عزادارى
*اين روزها صداهايي شنيده مي‌شود، برخي مي‌گويند که گريه براي امام حسين(ع) لازم نيست که بلند باشد و از سوي ديگر عده‌اي معتقدند که گريه در مصيبت حضرت با صدايي بلند باشد؛ چرا که عظمت اين مصيبت بسيار است. گاهي اوقات اين سؤال مي‌شود که اين فريادها در هنگام عزاداري چيست؟

اولاً دلیلش همان مطلبی است که بيان شد. جنایت، جنایتی است که نه قبل و نه بعدش نظیر نداسته است. ثانياً اين دستور ائمه ما در روايات است. به عناويني که در روايات وارد شده توجّه کنيد. برای امام حسین «نوحه کنید»، عرب به گریه شدید نوحه می‌گوید، «جزع کنید و صیحه بزنيد». صيحه همان صدای بلند است، یعنی اینقدر راجع به امام حسین(ع) بايد داد زد که همه بگویند چه خبر است؟ یک بچه، یک زن، یک غیر مسلمان بگوید چه خبر شده و قضیه چه بوده؟ «صرخه بزنيد». صرخه شديدتر از صيحه است.

روايت مي‌فرمايد وقتی قیامت برپا می‌شود، به حضرت زهرا(سلام الله علیها) عرض می‌شود بفرمائید داخل بهشت شويد، حضرت می‌فرمایند تا حسین من نیاید داخل بهشت نخواهم شد. اینجا تعابیر در روایات مختلف است بعضی مي‌گويد حضرت فرزند خودش را بدون سر می‌بیند «فَتَنْظُرُ اِلَي الْحُسَينِ(ع) قائِماً لَيسَ عَلَيهِ رَأْس فَتَصْرخُ صَرْخَةً»؛ یعنی این بانو در قیامت و در محشر آنچنان فریاد جانکاه بلندي سر مي‌دهد که پیغمبر می‌فرماید من هم به دنبال او صرخه می‌زنم ملائکه هم صرخه می‌زنند، آن‌گاه خداوند عزوجل خشم و غضب خود را بر قاتلين حضرت نمايان مي‌سازد؛ «فَيغْضَبُ اللهُ عَزّ وَ جَلَّ لَها عِنْدَ ذلِکَ».
تعبير ديگر در روايات «عويل» است. عویل گریه‌ی با صدای بلند را می‌گویند. نگويید چرا هیئتی‌ها و عزادارهای ما گریه‌های بلند بلند می‌کنند، در زيارت ناحيه مقدّسه مي‌فرمايد: وقتی اهل‌بیت امام حسین(ع) اسب آن حضرت را دیدند «فَلَمَّا رَأَينَ النِّسَاءُ جَوَادَکَ مَخْزِياً وَ أَبْصَرْنَ سَرْجَکَ مَلْوِياً بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ لِلشُّعُورِ نَاشِرَاتٍ وَ لِلْخُدُودِ لَاطِمَاتٍ وَ لِلْوُجُوهِ سَافِرَاتٍ»، در آخر اين عبارت مي‌فرمايد «وَ بِالْعَوِيلِ دَاعِيات»، با صدای بلند گريه و ناله سر دادند. تعابير و الفاظ ديگر عبارتند از عجه، ضجه، زفره، شهقه و لطمه.
این تعابیر در کیفیت عزاداری است، البته این برداشت نشود که ما عزاداری را در اين امور خلاصه مي‌کنیم! نه، ولی در کنار آن اشعار پرمغز و پر معنا و آن پیام های اساسی امام حسین(ع) اینها هم باید باشد، نگويیم گريه لازم نيست همه بنشينند راجع به حادثه عاشورا، سخنرانی گوش دهند این کار صحیحی نیست.
ضرورت تحليل فقاهتى و اجتهادى از نهضت امام حسين(عليه السلام)
*امام حسين(ع) فرمودند: «به راستي که مردم بنده‌ي دنيا هستند و دين لقلقه زبان آنهاست، تا جايي که دين وسيله زندگي آنهاست، دين دارند و چون در معرض امتحان قرار گيرند، دينداران کم مي‌شوند.» اين فرمايش امام به چه معنا و مفهومي است و براي دنياي امروز چگونه قابل تفسير است؟

یکی از کارهای لازم نسبت به جریان کربلا و عاشورا این است که با دید اجتهادی وارد این قضیه بشویم کاري که متأسفانه هنوز نشده.

*منظورتان از دید اجتهادی، چه نگرش و دیدی است؟
مقصود از دید اجتهادی این است که ببینیم این کلام را امام کجا و در چه مقطعی فرموده؟ با چه کسانی مطرح کرده؟ با این دید تحلیل کلمات امام حسین(ع) جلوه‌ی دیگری پیدا می‌کند.
مثلا این کلام حضرت که فرمود «إِنَّ النَّاسَ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُون‏»، چه زمانی بوده؟

امام در روز پنج‌شنبه دوم محرم سال 61 به سرزمین کربلا رسیدند بعد از آنکه حُر پیامی از طرف عبیدالله بن زیاد دريافت کرد که «فَجَعجِع بِالحُسَینِ»، حسين را محاصره کن و راه بر او تنگ بگیر، حُر کاملاً از این مطلب تبعیت کرد، حُری که تا روز قبل پشت سر امام ایستاد و با لشکرش نماز خواند، حُری که می‌دانست امام حسین(عليه‌‌السلام) کیست ولی از این طرف تابع امیر و حاکمش هم هست، امام به او فرمود «دَعنَا»، ما را رها کن تا به جای ديگري برویم، گفت نه من از امیر دستور دارم که نگذارم شما جایی بروید، اینجا امام اين جمله را فرمود «الناس عبید الدنیا»، اینکه عرض کردم با دید اجتهادی، یعنی اینکه ببينيم این کلام را امام چه زمانی و به چه کساني فرموده؟ اگر این دید اجتهادی را نداشته باشیم نمی‌توانیم درست تحلیل کنیم.

چگونه دين لقلقه‌ى زبان انسان مى‌شود؟
*امام حسين(ع) مي‌فرمايند: «إنَّ النَّاس عبيدُ الدُّنيا» مردم بنده دنيا هستند «والدّينُ لَعْقٌ عَلي اَلْسِنَتِهِمْ» و دين هم لقلقه لسان آنها شده است، «يَحوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ». امام در اين سخن چند مطلب کليدي را بيان کردند از جمله اينکه دين لقلقه عده‌اي ديندار است. چه کساني دين را لقلقه زبان خود قرار مي‌دهند؟ در اين موضوع اديان و اقوام مختلف متفاوت هستند يا شامل عموم مي‌شود؟

سؤال بسیار خوبی است. این جمله خطاب به مسلمانان است، آنها که ادعای اسلام نموده و به حسب ظاهر نماز می‌خوانند، روزه می‌گیرند، حج می‌روند و ظواهر دینی را حفظ می‌کنند، منتهی امام می‌فرماید اگر کسی ظاهر دین را حفظ کند اما باطن دین را که ولایت و تبعیت از حجّت خدا است رها سازد دين او یک دین شکلی است که لقلقه‌ی لسانش گرديده است.

وقتی که دین در خطر باشد ولو حجّت خدا هم حضور نداشته باشد چنانچه انسان ببيند دین در خطر است اما هیچ تغییری در او ایجاد نشود، اگر ببيند امروز اسرائيل يک گروه جنايتکار به نام داعش درست کرده و دنبال اسلام هراسي در دنيا هستند تا دين را از بين ببرند، آمدند سوريه را گرفتند تا به زعم باطل خود حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) را، بعد هم کربلا و عتبات را ويران سازند، آنگاه بگويد به من چه ارتباطی دارد هنوز که به ایران حمله نشده؟!

این از زمره افرادي است که ظاهر دین را گرفته اما باطن آن را رها کرده‌اند.

در مورد دید اجتهادی در قضيه کربلا، یکی از خصوصیات اجتهاد این است که مجتهد اولاً ببیند این کلام کجا صادر شده و نسبتش با بقیه‌ی کلام‌های امام حسین چیست؟ این جمله را امام(عليه‌‌السلام) هنگام خروج از مدینه فرموده یا وقتی که در مکه بودند و نامه‌ای به سران شیعه مثل سلیمان بن صرد خزاعي و دیگران نوشتند، اين جمله را که از پيامبر(ص) نقل مي‌کند بسيار عجیب است: در نامه‌اي که قیس بن مسهر صیداوی به کوفه برد امام فرموده بود: «مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللهِ يَعْمَلُ فِي عِبَادِ اللهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَه‏»؛ اگر کسی سلطان جائری را ببیند که حرام الهی را حلال شمرده و عهد خدا را شکسته و با سنت رسول خدا مخالفت مي‌کند، اما هیچ تغيير و واکنشي در قول و عمل او به وجود نيايد خدا بايد در قیامت این را همان جایی ببرد که آن حاکم ستمگر را می‌برد.

شاخصه‌هاى تديّن و ديندارى واقعي
الف) توجّه به حفظ دين
این حرف یک قانون و یک دستور و مطلب بسیار اساسی است که پیامبر فرموده و امام حسین هم آن را بیان می‌کند. نتیجه فرمايش حضرت اين است حتی اگر مسئله‌ی ولایت هم نباشد، شاخصه‌ی اولی تدیّن در فرد متديّن حفظ دین است. مگر کسي که علاقمند به اموال و اولاد و زندگي خود هست با تمام وجود آنها را حفظ نمي‌کند؟!

انساني که به دينش علاقه دارد اگر بداند این دین سرنوشت دنیا و آخرت او را عوض می‌کند، اگر بداند این دین در نسل او تحول ايجاد مي‌کند مگر می‌تواند آرام بنشیند؟ ببيند مسلمانان میانمار را اين چنين وحشيانه می‌کشند آرام بنشيند، لااقلش این است که در درون خود محزون شده و بگوید خدایا از دست من چه برمی‌آید؟! آن را به من الهام کن و به ذهنم بياور.

از اينرو شاخصه لعق و لقلقه‌ی لسان بودن دین هم این است که انسان دین را پوشش و ظاهری برای کار خود قرار داده و در اعماق جانش نفوذ نکرده است.

ببينيد این قضیه‌ی شهید حججی را که واقعاً خیلی عجیب است کسی که پدر و مادرش را به مشهد ببرد و متوسل به امام هشتم بشود و آن مراحل را طی کند تا به این مرتبه والاي شهادت برسد، این جز آن است که اصل اولی برای او دینش بوده نه زندگی؟ آدم‌های دنیا طلب ولو به حسب ظاهر اهل نماز و روزه هم باشند اما اصل اولی نزد آنها دین نیست. باید اصل اولی برای ما دین باشد، امام حسین(عليه‌‌السلام) در این جمله می‌فرمایند دین را مادام که زندگی‌شان را اداره کند قبول دارند و اطراف آن می‌چرخند ولی هنگام امتحان که فرا رسد، «فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُون‏» متدیّن کم می‌شود و به تعداد عدد انگشتان یک دست یا کمتر مي‌رسد.


ب) تعبد به همه احکام الهى
*در دنياي امروز چه تغييري در ذات انسان‌هايي که خود را ديندار معرفي مي‌کنند، رخ مي‌دهد که دين لقلقه لسان آنها مي‌شود؟
زمان امتحان انسان شانه خالی می‌کند. يک شاخص ديگر در دينداري حقيقي تعبد به احکام الهي است. اگر کسي بشنود خدا فرموده باید حجاب داشته باشی، بگويد من همه چیز دين را قبول دارم و اين را قبول ندارم، این می‌شود مصداق «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» همان‌طور که یکی از معیارهای لقلقه زبان این است آنجا که از دین خوشم آید آن را قبول کنم دین گفته دروغ نگو خوب است، دین گفته دزدی نکن خوب است، اما آنجا که با ذوق من سازگاری نداشت آن را قبول نکنم. متدیّن واقعی آن است که بگوید به همه چیزهايی که در قرآن و سنّت پیامبر آمده بدون استثناء ایمان دارم.

ما مسلمان‌ها به این نکته کمتر توجّه کرده‌ايم. بر حسب اعتقادات ما مؤمن کسی است که نه تنها به تمام آنچه که پیامبر آورده ایمان داشته باشد، بلکه به تمام آنچه هم که انبیاء گذشته آورده‌اند ایمان داشته باشد، یعنی فرد در صورتی مؤمن واقعی است که به هر آنچه موسی به وسیله تورات حقيقي و عیسی به وسیله انجیل واقعی آورده مؤمن باشد. این در آیات متعددی از قرآن کریم بيان شده است. حرف ما به مسيحيان و يهوديان اين است ما تمام آنچه را که پيامبر شما گفته است قبول داريم ولي نه آنچه که تحریف کرده‌اید بلکه آنچه که پیامبرتان آورده است. این یک شاخصه و معیار خوب است.

کسی که می‌خواهد بداند دین لقلقه‌ی زبان او هست ببیند آيا در درون خود می‌گوید همه چیز اسلام را قبول دارم ولی خمسش را يا جهادش را يا حجابش را يا آن حکمي را که در ارث آمده قبول ندارم، اين فرد مصداق «الدین لعقٌ علی السنتهم» مي‌شود.

آثار و تبعات ديندارى ظاهرى
1ـ رياکارى
از آثار دينداري ظاهري و لقلقه‌ی لسان بودن دين اين است که چنين افرادي جزء ریاکاران جامعه مي‌گردند. یعنی اگر انسان بخواهد ریاکاران را بشناسد باید این افراد را ببیند، آدمهایی که دین ندارند می‌گویند ما دین نداریم و همه زندگی ما همین است که می‌بینید باطن و ظاهر، اما کسي که دین لقلقه‌ی لسانش شده در حضور مردم یک جور و در خلوت طور دیگری عمل می‌کند، در حضور مردم جانماز آب می‌کشد در خلوت اختلاسهای هزار میلیاردی می‌کند، در حضور مردم «اللَّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّکَ الفَرَجَ» می‌گوید ولی در باطن آنچه را که امام زمان(عليه‌‌السلام) فرموده قبول ندارد، امام زمان فرموده در عصر غیبت باید به مراجع و فقها رجوع کنید که نایب ما هستند، اینها می‌گویند ما قبول نداریم.

اين می‌شود ریاکاری! در عصر غیبت باید سراغ ولیّ فقیه آگاه رفت که بحمدالله امروز در نظام ما به برکت انقلاب از این نعمت برخورداریم و نمی‌دانیم چه نعمت بزرگی است؟

واقعاً نعمت بزرگی است و قدر این نعمت را نمی‌دانیم، اگر امام زمان فرمود در زمان غیبت باید سراغ فقها و ولی فقیه برويد، ما هم گفتيم سمعاً‌و طاعةً این می‌شود دین واقعی. گروههايی در اوایل انقلاب و بعد از آن بودند و الآن هم عده‌اي هستند که با مرجعیت زاویه دارند، ممکن است وقتی با شما بنشینند آيات و احاديث بسياري بخوانند و راجع به امام زمان هم خيلي قشنگ حرف بزنند که لذّت ببريم ولي چه فايده؟ وقتي بگويند ما همه دين را قبول داريم ولي اين قسمتش را قبول نداريم. اين ریاکاری در ابعاد مختلف ظهور مي‌کند. چرا دروغگویی در جامعه‌ی ما هست برای اینکه دین لقلقه‌ی لسان ما است، چرا یک مسئول به خودش اجازه می‌دهد حقوق مردم را از بین ببرد، برای اینکه دین لقلقه زبان او است.

2ـ کمرنگ شدن و ضربه به ارزش‌هاى دينى
ديگر از آثار لقلقه‌ی لسان شدن دين ضربه به ارزشهای انسانی و دینی است. منِ طلبه اگر دین لقلقه‌ی لسانم باشد صحبت‌ها و رفتارم به صورت قهری طوري مي‌شود که آرام آرام به ارزش‌های دینی و انسانی ضربه می‌زنم.
وقتی دین لقلقه زبان شد تمام ارزشهای دین در محاقّ قرار می‌گیرد فرقی نمی‌کند چنين فردي مسئول باشد يا نباشد، روحانی باشد یا نباشد، منحصر به قشر خاصی نیست.

3ـ بدعت گذارى
یکی از آثار لقلقه شدن دين، بدعت گذاری است؛ یعنی اگر کسی دین واقعی در اعماق وجودش رسوخ نکند ممکن است بدعت‌گذار بشود، اگر ما بگويیم اسلام فقط دین رحمت است و طوری برای جوانان صحبت کنیم که گويا خدا چیزی به نام جهنم و عذاب ندارد این هم یک نوع بدعت‌گذاری است که ریشه‌اش در لقلقه‌ی لسان بودن دين است.
ما بايد ببينيم قرآن چه فرموده است. قرآن می‌فرماید: «يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ»؛ يا همان‌طور که رحمت من گسترده است عذاب من هم دردناک و زجرآور است. قرآن هر دو را کنار هم قرار مي‌دهد.

مي‌پرسند چرا امروز در جامعه مسلمان ما فساد زیاد است؟ يک علتش این است که دین لقلقه‌ی لسان شده است، علتش این است که رسانه‌هاي ما دین را با تمام ابعادش بیان نمی‌کنند. یکی از عللش این است که جلوی بدعت‌ها گرفته نمی‌شود. مسئولين رسانه ملي و کسانی که دستی در فضای مجازی دارند وظیفه سنگینی بر دوش دارند.

وقتي می‌بینید بدعتها در جامعه مطرح می‌شود از آن جلوگیری کنید و برای مردم آن را مطرح کنید. چقدر مدعی امام زمان و مهدويت در این دو دهه اخیر در کشور ما پیدا شده! و چقدر دین‌های جعلی، معرفتهای کاذب و معنویت‌های کاذب به ترويج در آمده، البته بايد انصاف داد بخشی از آن را رسانه ملی مطرح و روشن‌گري کرده ولی باز می‌بینیم که خلأ بسيار است و بايد اين خلأ برطرف شود.

به نظر بنده این جمله امام حسین(عليه‌‌السلام) را بايد هر دینداری روی میز کار و اتاقش قرار دهد و در دهه محرم منبری‌های ما به مردم بگویند. این جملات بايد تابلو چشم ما در زندگی باشد که «الناس عبید الدنیا»، مردم بنده‌ی دنيا هستند، حُر تا روز قبل پشت سر امام نماز خوانده اما آن روز برای اینکه فرمانده‌اش دستور داده بايد جلوي امام حسين(عليه‌‌السلام) را بگيري، سدّ راه حضرت مي‌شود و نمي‌گويد خدا از اين کار راضي است يا نه؟ لذا عبيد و بنده دنيا مي‌شود که دين لقلقه زبانش شده است. دين حقيقي انسان را از بند غير خدا آزاد مي‌کند. دين واقعي است که انسان را فقط بنده خدا می‌کند اما اگر دین ظاهری و شکلی شد، آن هویّت دینی و باطن دین را که ولایت است از او مي‌گيرد و آن‌گاه به وقت امتحان و وقت دفاع از دين، دينداران کم مي‌شوند.

بحمدالله بسياري از مردم انقلابي و متدين ما در زمان دفاع مقدس امتحان بسیار خوبی دادند، شهدای مدافع حرم به نظر من در امتحان جهاد موفق‌تر از شهدای دفاع مقدس هستند. بايد ديد وقتی نوبت امتحان می‌رسد چگونه وارد میدان می‌شویم.


*پس از اينکه دين لقلقه زبان شد، اين امر چه تأثيراتي بر جامعه مي‌گذارد و راه برون رفت از آن چيست؟

ریا، فساد و بدعت را به جامعه مي‌‌آورد و تمام ارزشها را از بین مي‌‌برد. اگر دین لقلقه زبان شود‌ در نقاب همین دین ظاهری تمام آنچه که شیطان می‌خواهد به کرسی می‌نشیند، آن کسی که بي‌دین است روی آن فکر باطل خودش تا حدّ کمي جلو می‌رود ولی کسی که با نقاب دین جلو می‌آید بیشتر می‌تواند به بشریت و جامعه ضربه بزند. لذا در روایات وارد شده اگر يک عالِم فاسد شود می‌تواند عالَمی را به فساد بکشاند، بدعت‌ها می‌آید، ارزشهای خوب جاي خود را به ارزشهای بد می‌دهد. این آثار و تبعات تظاهر به دينداري است.

4ـ استفاده ابزاري از دين
*در راه برون رفت از اين مسئله که دين لقلقه زبان نباشد و استفاده ابزاري از دين صورت نگيرد، علما چه نقشي دارند؟
به نظرتان دستگاه و مکتب خاصي به دنبال اين است که دين لقلقه زبان شود يا عده‌اي به فراخور اينکه بتواند استفاده از دين کنند، آن را لقلقه مي‌کنند؟

یک نکته قابل توجّه اين است که ما نبايد از دین به عنوان ابزار استفاده کنیم. در زمان ما متأسفانه در مناسبت‌های مختلف گاهی اوقات از دین به عنوان ابزار استفاده شده، در حالي که امام خميني رضوان الله تعالی علیه دین را برای مردم ایران مسئول‌ساز قرار داد و در آنها احساس مسئوليت را زنده کرد. یعنی اگر از مردمي که در مقابل حکومت طاغوت ایستادند مي‌پرسيديم چرا؟ مي‌گفتند دین ما می‌گوید.

حال اگر امروز مسئولی بخواهد دين را ابزار حفظ خود قرار دهد، کسی که می‌خواهد رئیس جمهور شود از دین و ظواهر دینی برای رسیدن به پست و مقام استفاده کند نه استيفاي حق و اجراي عدالت، این نتیجه‌ی لقلقه‌ی لسان شدن دين است. وقتی دین لقلقه‌ی لسان شد تبديل به دين ابزاری می‌شود که مسئولیت ساز نیست و انسان‌ها را رشد نخواهد داد. دینی است که مثل سایر عوامل قدرت به میدان می‌اید و از آن برای حفظ و استحکام قدرت استفاده مي‌شود.

مسئولین ما، علمای ما، حوزه‌های علمیه ما، دانشگاهیان ما، نخبگان ما، توجّه فرمايند که ما باید همیشه حقیقت دین را به جامعه تزریق کنیم، اگر حقیقت دین را به جامعه تزریق کردیم در سیاست مشکل پیدا نمی‌کنیم، در اقتصاد مشکل پیدا نمی‌کنیم، یک مسئولی که هزاران میلیارد اختلاس کرده و از کشور خارج مي‌کند حقيقت دین در وجودش نبوده، در حاليکه ظاهر دین را از خیلی‌ها هم بهتر حفظ مي‌کرده است.

ما باید راه را پیدا کنیم. مردم باید بدانند زبان روحانيت زبان دین است اگر احساس کنند به خاطر تقویت یک جناح يا تضعیف جناح ديگر صحبت می‌کنيم دیگر زبان من طلبه را زبان دین نمی‌دانند. حتی اگر مي‌خواهيم بگوئیم اسلام سیاست دارد باید ببینیم اين کلام را دین چطوری بیان کرده است. آیا دین می‌گوید اگر کسی سیاست نداشت دین ندارد؟ هیچ جای دین ما چنین چیزی نمی‌گوید، من هيچ‌گاه نمی‌توانم بگویم کسی که در امور سیاسی وارد نشود این فرد بی‌دین است، می‌گویم او دین کامل را درک نکرده، آن دین جامعی را که امام حسین و يارانش برای آن کشته شدند درک نکرده است.

اگر يک فردي که اصلاً فکر و قالب فکری‌اش گنجايش مسائل سیاسی را ندارد، نماز و روزه و عباداتش را انجام می دهد و ولایت را هم تا اندازه‌ای که عقلش می‌رسد قبول دارد ولی مسائل سیاسی را نمی‌فهمد، کسي حق ندارد بگويد این فرد بی دین است چنين تعبیري غلط است، بله مي‌توان گفت دینش کامل نیست، چون دین کامل مقرون و ممزوج با سیاست است تعجب از کسانی است که این حرفها را می‌زنند و خود مدعی مخاطب شناسی هم هستند.

باید به مردم بگويیم آن سیاستی که دین با آن عجین شده سیاست مبتنی بر مبانی دینی است، نه سیاستی که امروز به اقتضای زمان می فهمیم و می‌گوئیم باید این کار را بکنیم، چه بسا مردم از سیاست قدرت طلبی را بفهمند، مردم از سیاست نزاع و جنگ را بفهمند، ما باید ذهن مردم را راجع به این واژه یک مقدار آشنا کنیم.

امروز روحانیت وظیفه دارد دین را آن طوری که فهمیده بيان کند بدون اینکه یک کلمه کم و زیاد کند، خدا به پیامبرش می‌فرماید تو اگر یک کلمه به دین من کم يا زیاد کنی، رگ گردنت را می‌زنم، ما حق نداریم چيزي را به دین کم يا زیاد کنیم، باید آنچه را در دین هست با دلیل بیان کنیم.

اکنون در آستانه اربعین هستیم و آن حرکت عظیم و بي‌نظيري که چندین سال است از نجف و ساير شهرهاي عراق به کربلا انجام مي‌شود و در دنيا موجب یک عظمت و اقتدار برای شیعه شده است. کجا و کدام جمعیت 20 میلیونی سراغ داریم که همه خالص، با انگیزه، با ارادت به سوي يک هدف در حرکت باشند.

من معتقدم بر حسب روايات اهلبيت(عليهم‌‌السلام) هر کسی که با پای پیاده کربلا می‌رود امام حسین(ع) را می‌بیند، همان طوری که معتقد هستيم امام حسین(ع) او را می‌بیند، اين حرکت عظيم چقدر ثواب و اجر دارد، چقدر آثار جهانی دارد؟ حال اگر من در وصف اين اجتماع بي‌نظير بگویم این یکی از علائم ظهور است، حرف بنده این است که این کلام از کجا درآمد؟ چرا من بیایم اضافه کنم و بگویم یکی از علائم ظهور این است.
ما از زمان ظهور چه مي‌دانيم؟ مسئله زمان ظهور لا یعلم إلا الله است و غير از خدا حتی خود امام زمان(عج) هم آن را نمی‌داند و در روایات هم تشبیه به قیامت شده است که از جمله علومي هستند که هيچ کس غیر از خدا حتّي پيامبر و اهلبيت او از آن اطلاع ندارند.

متإسفانه در زمانه ما خصوصاً در این دو دهه مسئله زمان ظهور بر سر زبان‌ها افتاده، نظير آنکه ترويج مي‌کنند در سال 1414 چون دو تا 14 دارد آقا می‌آید، یک حرف‌هاي استحساني ذوقی غیر مبتنی بر مسائل دینی را در جامعه رواج مي‌دهند.

علما، نخبگان، اساتید، موظف‌اند آنچه را مبتني بر متون دینی و مستند به دین هست، بیان کنند، کسی حق ندارد کم و زیاد کند، اگر من در بیان دین کم و زیاد کردم دین لقلقه‌ی لسان مردم خواهد شد، و در قیامت جلوی ما را خواهند گرفت که شما ما را اینطور بار آوردید و دین را اين چنين به ما یاد دادید، گفتید ظهور دو روز دیگر يا یک سال بعد است دیدیم نشد و ما هم از همه چیز برگشتیم، لذا باید خیلی مراقبت کنیم این وظیفه‌ای است که علما و نخبگان دارند.

تحليل صحيح کلمات امام حسين(عليه السلام) نيازمند تفقه است
*در جريان کربلا بحث آزادي و اختيار در موارد گوناگوني به چشم مي‌خورد، آنجا که حضرت در کلامي بيان مي‌کنند، «من بيعت خودم را از شما برمي‌دارم، هر کس که مي‌خواهد از همين راه که آمده است، باز گردد» حضرت به آزادي و اختيار انسان چه نگاهي داشتند؟ چرا امام وراي از دين، تا اين حد به انسانيت انسان و حق اختيار آنان اهميت دادند؟

یکی از آموزه‌هاي بسیار جالب حادثه عاشورا مطالبي است که امام(علیه‌‌السلام) فرموده‌اند؛ که بر مبناي نگاه اجتهادي بايد ديد امام حسین چه زمانی این جمله را فرمودند؟ در مدینه یا مکه، يا در نامه‌هایی که به مردم کوفه نوشتند.

وقتي به نقل از پيامبر فرمود «مَنْ رَأی سُلْطاناً جايراً مُسْتَحِلاًّ لِحُرُمِ اللهِ، ناکِثاً لِعَهْدِ اللهِ» اگر کسی سلطان جائری را ببیند و به میدان نیاید جایگاهش در قيامت همان جایگاه حاکم است و وقتی هم از بعضي افراد دعوت به همراهي کرد و آنها عذر و بهانه تراشيدند و نيامدند حضرت فرمودند «اینقدر دور شوید که صدای من را نشنوید، هر کسی صدای من را بشنود و به کمکم نیاید خدا با او چه خواهد کرد، در عين حال چطور مي‌شود که شب عاشورا امام به اصحابش مي‌فرمايد اینها با من دشمن‌اند، اگر مرا بکشند با شما کاری ندارند، اکنون شب است هر کسی دست رفیقش را بگیرد و از تاریکی شب استفاده کند و برود؟

بر مبناي ديد اجتهادی، اولاً بايد بررسي شود این کلمات را امام چه زمانی بیان فرموده است؟ حضرت این جملات را بعد از آن می‌گوید که قبلش فرموده «إني لَا أَعْلَمُ أَصْحَابًا أَوْفَي وَلَا خَيرًا مِنْ أَصْحَابِي، وَلَاأَهْلَ بَيتٍ أَبَرَّ وَلَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَيتِي» ابتدا از اصحاب و اهل‌بیتش یک تعریف با تأیید تام می‌کند و می‌گوید شما امتحان‌تان را دادید و دعايشان مي‌کند سپس می‌فرماید «أَلَا وَإنِّي قَدْ أَذِنْتُ لَکمْ، فَانْطَلِقُوا جَمِيعًا فِي حِلٍّ؛ لَيسَ عَلَيکمْ مِنِّي ذِمَامٌ. هَذَا اللَيلُ قَدْ غَشِيکمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلًا»، نقلها در این مورد مختلف است.

*همان‌طور که اشاره کرديد، امام حسين(ع) فرمودند: «مَنْ َراي سُلْطاناً جايِراً مُسْتَحِلاً لِحُرُمِ الله، ناکِثاً لِعَهْد الله»، در جاي ديگري حضرت فرمودند: آنقدر دور شويد که صداي من را نشنويد، به بزرگان کوفه نامه نوشت، يا در جوابي که به محمد حنيفه داد، فرمود: اگر کسي کمک من نکند، به رستگاري نمي‌رسد. با اين حال چرا امام در مورد اصحاب خود اين جملات را فرمودند؟

به همین دلیل مي‌‌گویم که باید حادثه عاشورا را با دیدی اجتهادی نگریست. در این مورد بحثهای فقهی مطرح می‌شود. یک عده با امام بیعت کرده‌اند و امام بیعتش را از آنها بر مي‌دارد. آيا اين از اختیارات امام است که اگر مردمی با او بیعت کنند به هنگام جنگ می‌تواند بیعتش را از آنها بردارد؟ آن شب امام حسين(عليه‌‌السلام) بیعتش را برداشت، این اختیار امام بوده و امام خواسته از اختیار خودش به نفع اصحاب استفاده کند، یا اینکه اصلاً شرایط به گونه‌اي بود که پیروزی ظاهری به هیچ وجه معنا نداشت و در روايات جهاد هست جایی که پیروزی ظاهری معنا ندارد مسئله‌ی جهاد یک مقداری متوقف می‌شود.

ولی به نظرم در کنار این احتمالات، مي‌توان گفت امام در اینجا خواسته‌اند یک حماسه ديگر خلق کنند. و نام اصحاب و يارانش را در تاريخ جاودانه کنند که فوق حيات ظاهري آنهاست. لذا فرمود شما تا امشب «شب عاشورا» همراه من آمدید، الآن هم سی هزار دشمن در مقابل است، شکی هم ندارید که به حسب ظاهر پیروز نمی‌شوید شما امتحان خود را به خوبي داديد و من هم همين مقدار را قبول دارم اکنون بيعت خود را از شما بر مي‌دارم و از تاريکي شب استفاده کنيد و برگرديد.

به جملاتي که اصحاب در جواب امام گفتند دقّت کنيد که نظيرش را در هیچ جای تاریخ نمی توان پیدا کرد. عده‌ای گفتند کجا برویم؟ اصلاً بعد از شما زندگی برای ما مرگ است! عده‌ای ديگر گفتند اگر هزار بار کشته شویم باز هم می‌خواهیم برای شما کشته شویم، به نظرم امام دنبال خلق این حماسه هم بوده است. یعنی امام اصحابی داشت که نه قبل از آن در تاريخ نظير داشتند و نه بعد. و امام مي‌خواست آنها در تاريخ جاودانه‌تر شوند.

از اين رو اينجا نه بحث فقهي بيعت مطرح است و نه بحث برداشت بيعت. درست است حضرت به حسب ظاهر فرمود من شما را در حل قرار دادم و از جانب من هیچ مسئولیتی ندارید ولی امام می‌دانست آنها هیچ کدام نمی‌روند لذا شب عاشورا بعد از آن صحبت‌ها احدي از اصحاب امام را ترک نکرد.

بعد حماسه‌هایی که امام خلق کرد را مشاهده کنيد. حضرت فرمود حال که می‌خواهید بمانید جایگاه تک تک آنها را در بهشت نشان‌شان داد. این عمل انگیزه‌های آنها را صد برابر کرد. اين مسائل را باید به نظرم اين‌گونه تحلیل کنیم نه آنکه بحث آزادی سیاسی و آزادي فقهي را مطرح کرده و بگويیم امام خواسته بفرمايد من بار مسئولیت بيعت را از شما برداشتم، که در اين‌صورت آن بحث‌های فقهی مطرح می‌شود که اين فرمايش امام با آن جملات دیگر که فرمود من راي سلطاناً جائراً چطور قابل جمع است؟ که به این سؤال باید در بحث‌های فقهی بپردازیم ولی من معتقدم فوق این مباحث فقهی، فوق بحث آزادی و اختیار سیاسی، فوق اینکه یک رأفت و محبتی به‌ آنها نمايد.

امام براي آنکه اصحابش را هزاران درجه بالا بیاورد، یک امتحان دیگر برای آنها ایجاد کرد و به آنها اختیار دیگری داد و آنها نيز باز بهترین راه را انتخاب کردند که همراه امام حسین بمانند و اینطور است که همگی آنها در تاريخ جاودانه شدند.

*با توجه به فرمايش اخيرتان حضرت مي‌دانستند که شهيد مي‌شوند و از سوي ديگر مي‌دانستند که اصحابشان ايشان را ترک نخواهند کرد و در ميدان و در رکاب حضرت با دشمن خواهند جنگيد، با توجه به اينکه فرموديد بايد حادثه عاشورا را ديد اجتهادي نگريست، از اين مسئله چه برداشتي مي‌توان داشت؟
امام(ع) می‌‌خواستند درجات اصحاب خود را بالاتر بیاورند.

*اينکه امام آزادي و اختيار را مطرح مي‌کنند، چه پيامي دارند؟
پيام اين حرکت زيبا براي ما اين است که هيچ‌گاه در هیچ میدانی صحنه حفاظت دين و حجت خدا را خالی نکنیم ولو به حسب ظاهر در آن شکست باشد. اگر انگیزه ما انگیزه‌ی دینی و الهی است هیچ‌گاه نبايد میدان را خالی کنيم. بايد در صحنه حضور داشته باشيم و به هر نتیجه‌ای راضي باشيم و بدانیم چون انگیزه الهی است خدای تبارک و تعالی آثارش را مترتب می‌کند.

*يک‌سري از محققين معتقدند اين جملات امام بدين معناست که ايشان وراي از دين، تا اين حد به انسانيت انسان و حق اختيار آنان اهميت داد و به آنان حکم نکرد و دستور نداد، مي‌توان اين برداشت را داشت که از نظر امام انسانيت زيربناي دينداريست؟
اگر آن شب اصحاب هم حضرت را رها می‌‌کردند و می‌رفتند چون با اجازه‌ی امام بود، هیچ اشکالی به آنها وارد نمی‌شد ولی امام می‌دانست آنها نمی‌روند و با اين گفتار دوباره یک امتحان و تعالی جدیدی برایشان به وجود آورد که این خود فوق همه‌ی این حرف‌هاست.

*گفتن اين کلام مختص به امام حسين(ع) و موقعيتي اين چنيني است يا اينکه ديگر معصومان هم اين سخنان را دارند؟
اولا این قضایا و شرایطی که برای امام حسین(عليه‌‌السلام) به وجود آمد بر هیچ کدام از معصومین به وجود نیامد، مثل قضیه یزید و شرب خمرهاي علني او. حاکمان دیگر به حسب ظاهر، ظواهر را حفظ می‌کردند، اما شرایطی که برای امام حسین(ع) به وجود آمد، برای هیچیک از ائمه معصومین(ع) بوجود نیامد.

مي‌توانيم از اين موضوع استفاده فقهي کنيم؟
بله! یک طرف بيعت امام و طرف دیگر مردم هستند،‌ هر زمانی که امام بیعت را برداشت مردم به حسب ظاهر تکلیفی ندارند و اگر آن شب یک نفر هم می‌رفت پیش خدا حجت داشت و می‌گفت خود امام اجازه داد و من رفتم، ظاهراً در بعضی از مقاتل آمده که قبل از آن شب بعضی‌ها اجازه گرفتند و این اولاً اختیار خود امام مسلمین است در درجه‌ی اول، امام مسلمین هم واقعاً بعد از این همه مراحل، بيعت را از آنها برداشت و ثانيا اگر آنها مي‌رفتند معذور بودند.

امّا شما ببینید اینها از مدینه تا مکه با امام بودند، مکه هم نرفتند اعمال حج را انجام بدهند باز همراه امام به عراق آمدند، تمام این منازل را با امام بودند، کشته شدنِ مسلم، بچه‌های مسلم، قیس بن مسهر، تمام اینها را شنیدند، جلوگیری حُر را ديدند و می‌دانستند چند روز دیگر در همین سرزمین کشته خواهند شد، امتحانشان را داده بودند منتهی عرض کردم هم امام چنین اختیاری داشت اینها هم اگر می‌رفتند اشکالی نداشت، اما به نظر من امام خواست خلق یک تعالی جدید روحی برای اینها کند و اینها را باز در مقامی که پیش خدا دارند اوج دهد.    
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 اهم مطالب:
1. این چنین نیست که ما براي یک انسان مجاهد عادی عزاداری می‌کنیم، در کربلا شخصیتی به شهادت رسیده که به اعتقاد ما واسطه‌ی فیض خدای تبارک و تعالی و حجّت بین خدا و مردم بوده.
2. یزید با به شهادت رساندن امام حسين(عليه السلام) فقط بر مردم زمان خودش ظلم و جور نکرد، بلکه الآن هم آثار آن ظلم و جور ادامه دارد
3. کسي که در رثاي حسين(عليه‌‌السلام) يک قطره اشک از چشمش جاري شود امام حسين(عليه‌‌السلام) به او نظر مي‌کند و براي او از خدا استغفار می‌کند، نه تنها خودش بلکه از آباءش نيز می‌خواهد که برای این فرد از خدا طلب رحمت و غفران کنید.
4. شاخصه‌ی اولی تدیّن در فرد متديّن حفظ دین است.
5. شاخصه دوم تعبد به همه احکام الهي است. متدیّن واقعی آن است که بگوید به همه چیزهايی که در قرآن و سنّت پیامبر آمده بدون استثناء ایمان دارم.
6. اگر کسی ظاهر دین را حفظ کند اما باطن دین را که ولایت و تبعیت از حجّت خدا است رها سازد دين او یک دین شکلی است که لقلقه‌ی لسانش مي‌گرديده است.
7. آن کسی که بي‌دین است روی آن فکر باطل خودش تا حدّ کمي جلو می‌رود ولی کسی که با نقاب دین جلو می‌آید بیشتر می‌تواند به بشریت و جامعه ضربه بزند.
8. مردم باید بدانند زبان روحانيت زبان دین است اگر احساس کنند به خاطر تقویت یک جناح يا تضعیف جناح ديگر صحبت می‌کنيم دیگر زبان من طلبه را زبان دین نمی‌دانند.
9. باید به مردم بگويیم آن سیاستی که دین با آن عجین شده سیاست مبتنی بر مبانی دینی است
10. علما، نخبگان، اساتید، موظف‌اند آنچه را مبتني بر متون دینی و مستند به دین هست، بیان کنند، کسی حق ندارد در دين کم و زیاد کند.
11. تحليل صحيح کلمات امام حسين عليه السلام نيازمند تفقه است. چگونه مي‌شود به نقل از پيامبر(صلي الله عليه وآله) بفرمايند اگر کسي سلطان جائري را ببيند که حرام‌هاي الهي را حلال مي‌شمارد آنگاه با زبان و عمل به مقابله بر نخيزد جايگاهش در جهنم همان جايگاه حاکم جائر خواهد بود، حال در شب عاشورا به اصحابش مي‌فرمايد من بيعتم را از شما برداشتم، از تاريکي استفاده کنيد و برويد؟
12. امام در اینجا خواسته‌اند یک حماسه ديگر خلق کنند. و نام اصحاب و يارانش را در تاريخ جاودانه کنند که فوق حيات ظاهري آنهاست.
13. پيام اين حرکت زيبا براي ما اين است که هيچ‌گاه در هیچ میدانی صحنه حفاظت دين و حجت خدا را خالی نکنیم ولو به حسب ظاهر در آن شکست باشد.


برچسب ها :

فاضل لنکراني مصاحبه گفتگو عزاداري فلسفه عزاداري درس دينداري فلسفه عزاداري در کلام امام حسين(ع) واسطه فيض