مرحوم مجلسي(قدس سره) در بحار روايتی را از امام موسی کاظم(ع) نقل ميكند كه فرمود:
«وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ فِی أَرْبَعٍ»، یعنی حقیقت علم در این چهار مطلب است، حالا
درست است که اضافهی علم به ناس، یعنی هر کسی بخواهد علمی را پیدا کند و در
مسیر علم برود، علم در این چهار تا خلاصه شده، این ظاهر وجدتُ علم الناس
است، حضرت نمیخواهد از علم موجود بین مردم حکایت کند! نمیخواهد بفرماید
مردم در این چهار تا بروند، این را هم حضرت نمیخواهد بفرماید بلکه
میفرماید علم در این چهار امر است.
«أَوَّلُهَا أَنْ تَعْرِفَ رَبَّكَ»، اول علم و
اولین این چهار تا این است که تو ربّ خودت را بشناسی، آنکه تو را خلق کرده،
تو را تربیت کرده، و تو را تا ابد ربوبیت میکند نه در همین دنیا، او را
بشناس که چه موجودی ربّ من است و تربیت من به عهدهی اوست.
«وَ الثَّانِیَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِكَ»، علم دوم اینست که این ربّ با من چه خواهد کرد؟ با من
چه میکند در دنیا، این خیلی نکتهی مهمی است که انسان توجه و علم داشته
باشد به اینکه ربّش کیست، صاحب دارد، مولا دارد، کسی دارد که تدبیرش در دست
اوست، تربیتش در دست اوست، این چقدر به انسان کمک میکند! انسان غالباً از
این جهت غافل است.
ما خیلی هنر داشته باشیم گاهی اوقات یک توجهٌ مائی به
خالقیت خدا میکنیم ولی ربوبیت خدا از آن لحظه که به دنیا آمدیم، آناً فآناً در
همهی شئون، خوردن، گفتار، کردار، فکر، نگاه، رفتار و همه چیز به ید تدبیر
او جلو میرویم، آناً فآناً این را توجه نداریم «أن تعرف ربّک» یعنی توجه به این
جهت، «أن تعرف ما صنع بک»، این ربی که آنا فآنا من را تدبیر میکند میخواهد
مرا کجا ببرد و با من چه کند؟
«وَ الثَّالِثَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْكَ»، علم
سوم این است که ببینم از من چه میخواهد؟ این خیلی مسئلهی مهمی است، «ما أراد
منک»، از من چه میخواهد؟ این ارتباط بین رب و مربوب باید در این جهت بیشتر
تمرکز پیدا کند که الآن رب از من چه میخواهد؟ امروز از من چه
میخواهد؟ از وجود من چه هدفی دارد و چه انتظاری دارد؟ که این را غالباً
باید از خدای تبارک و تعالی بخواهیم بگوئیم آنچه میخواهی بر زبان، فکر و
قلب و ید ما قرار بده و الا خودمان عاجزیم، خیلی عاجز هستیم.
اصلاً
نهایت عجز، اصلاً نمیتوانیم عجز خودمان را تصور کنیم، از چیزهایی که غافل
تصور نیست همین است، حالا اصطلاحات علمی هم بخواهیم در آن بیاوریم بالأخره
قدرت و عجز متضادان هستند، متضایفان هستند، ظاهراً متضایفان هستند، یا
ملکه و عدم ملکه باشند، حالا اگر گفتیم متضایفان هستند همانطوری که قدرت
بینهایت از درک انسان خارج است طرف مقابلش هم همینطور است، ما هم بینهایت
عاجزیم نمیتوانیم عجز خودمان را درک کنیم اگر به این توجه داشته باشیم
دائماً توسل پیدا میکنیم، ما توسلمان به خدا باید دائمی باشد، حتی در نوم
و خواب هم باید متوسل باشیم و راه ذکر کردند برای توسل در نوم، انسان در
همهی حالاتش باید متوسل باشد، بعد ما أراد الله من الانسان تا یک حدی محقق
میشود.
«الرَّابِعَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا یُخْرِجُكَ مِنْ دِینِكَ»، علم چهارم این است که
بداند چه چیز او را از دایرهی دین خارج میکند، روشن است: فرض کنید موارد
ضروریات را اگر انسان در آن انکار کند و یا تردید کند از دین خارج میشود
ولی خروج از دین که در این روایت آمده فقط خروج فقهی نیست. «مَا یُخْرِجُكَ مِنْ دِینِكَ»، غفلت از ربوبیت خدا خروج از دین است (این برداشتی است که من دارم)
این ما یخرجک من دینک فقط مسئلهی خروج فقهی از دین و آن مسئلهی ارتداد
نیست بلکه آن یک بخش است.
انسان اگر غفلت از ربوبیت خدا کند، اگر در توحید
افعالی سیر نکند، توحید افعالی را قبول نداشته باشد و توجه نکند که خیلی از
ما توجه نداریم یک مصیبتی که بر انسان به وجود میآید، ببینید چطور ما به
عجز خودمان میرسیم و چطور بیاختیار میشویم؟ اینها خروج از دین است.
انسان اینها را بداند که همهی امور دست خداست.امیدواریم که خداوند این
چهار علم را در همهی ما قرار بدهد إن شاء الله.
انواع حقیقی علم
۰۵ بهمن ۱۳۹۴ و ۱۰:۳۷
«وَ الثَّالِثَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْكَ»، علم سوم این است که ببینم از من چه میخواهد؟ این خیلی مسئلهی مهمی است، «ما أراد منک»، از من چه میخواهد؟ این ارتباط بین رب و مربوب باید در این جهت بیشتر تمرکز پیدا کند که الآن رب از من چه میخواهد؟ امروز از من چه میخواهد؟ از وجود من چه هدفی دارد و چه انتظاری دارد؟ که این را غالباً باید از خدای تبارک و تعالی بخواهیم بگوئیم آنچه میخواهی بر زبان، فکر و قلب و ید ما قرار بده و الا خودمان عاجزیم، خیلی عاجز هستیم.
اصلاً نهایت عجز، اصلاً نمیتوانیم عجز خودمان را تصور کنیم، از چیزهایی که غافل تصور نیست همین است، حالا اصطلاحات علمی هم بخواهیم در آن بیاوریم بالأخره قدرت و عجز متضادان هستند، متضایفان هستند، ظاهراً متضایفان هستند، یا ملکه و عدم ملکه باشند، حالا اگر گفتیم متضایفان هستند همانطوری که قدرت بینهایت از درک انسان خارج است طرف مقابلش هم همینطور است، ما هم بینهایت عاجزیم نمیتوانیم عجز خودمان را درک کنیم اگر به این توجه داشته باشیم دائماً توسل پیدا میکنیم، ما توسلمان به خدا باید دائمی باشد، حتی در نوم و خواب هم باید متوسل باشیم و راه ذکر کردند برای توسل در نوم، انسان در همهی حالاتش باید متوسل باشد، بعد ما أراد الله من الانسان تا یک حدی محقق میشود.
منبع : بحار الانوار، ج 75، ص 328
کلمات کلیدی :
۱,۵۸۰ بازدید