۰۵ بهمن ۱۳۹۴ و ۱۲:۱۲

در فقه و اصول انسان هر چه کار کند خیلی اثر دارد، این بحث حِرمان زوجه از عقار در باب ارث؛ رهبری معظم انقلاب دام ظله العالی فتوای شریف‌شان را داده بودند به مجلس هم ابلاغ شده بود، مجلس هم قانونگذاری کرد و شورای نگهبان هم تأیید کرد و در مرحله‌ی اجرا آمد و الآن هم اجرا می‌شود که نظر ایشان برخلاف نظر مشهور فقها شده، بعد از اینها بعضی از رفقا به ما گفتند در یک ماه رمضان این بحث را مطرح کنیم، من هم این بحث را در یک ماه رمضان مفصل مطرح کردم و هم فارسی و هم عربی چاپ شد، نخبة الانظار فی حرمان الزوجة من العقار.

این خاطره را عرض کنم که یک شبی در همان ماه رمضان که داشتم این نخبة الانظار را می‌نوشتم یک وسوسه‌ای بر من غلبه پیدا کرد که داعی بر نوشتن این هست من که اینقدر باید بنویسم و از طرف دیگر قیامت باید بر کلمه کلمه آن جواب بدهم، من قبلاً زیاد چیز نوشته بودم و هیچ وقت این وسوسه عارضم نشده بود اما این وسوسه عارض شد و آن شب کنار گذاشتم، ولی دو تا قضیه اتفاق افتاد؛ این را عرض می‌کنم تا ببینید چقدر دنبال کردن یک حکم شرعی، اینها همه نه برای اینست که ما قدرت فکر و قدرت علمی‌مان را نشان بدهیم اگر این باشد که واقعاً بیچارگی است بلکه می‌خواهیم به حکم خدا برسیم، همان شب من مرحوم والد(رضوان الله علیه) را خواب دیدم و ایشان اسم من را بردند و فرمودند محمد جواد جزوه‌ی ارث‌ات را به من بده، به ایشان عرض کردم که پیش من نیست و ناقص هست، جوابم تمام می‌شد و فرمودند بده به من جزوه را، باز سوم با تندی بیشتری فرمودند بده من این جزوه را، از خواب که بیدار شدم فهمیدم که باید حتماً این را دنبال کنم.

دنبال کردم و چاپ شد، سه نسخه از این را برای مراجع نجف فرستادم که یک وقتی هم خدمت آیت الله العظمی سیستانی دام ظله رسیدم ایشان فرمودند از اول تا آخر خواندم و خیلی هم دعا کردم، اما یک خواب عجیبی دیدم خواب دیدم آیت الله بهجت و دو نفر دیگر از طرف امیرالمؤمنین علیه السلام به دیدن من آمدند و آقای بهجت روبرو نشسته بود و دو نفر دیگر را  نشنیدم، آقای بهجت فرمودند ما شنیدیم شما جزوه‌ی فقهی دارید آمدیم آن را ببینید، واقعاً به قدری در همان عالم رؤیا تعجب کردم، اول به ایشان عرض کردم که اینجا نیست که نشان بدهم، بعد یک کمدی کنارم بود بلند شدم برای پذیرایی دیدم سه نسخه از همین‌ها آنجاست، دادم خدمت ایشان و دیدم وقتی ایشان باز کرد، در عالم رؤیا ایشان بین 60 تا 70 بود یعنی محاسنش سفید نشده بود، ولی وقتی باز کرد دیدم عکس خود ایشان در کتاب من خورده، منتهی عکس روزهای آخر ایشان، من در عالم خواب گفتم چه کسی این را در کتاب من گذاشته.

ولی مقصود این است که دائماً ورق زد و دعا کرد، فقه و اصول اینقدر مهم است، حالا ما یک طلبه‌ی ناچیزِ ناچیز، یک حکم را خواستیم بررسی کنیم ببینیم چطور عنایت امیرالمؤمنین(ع) هست که برای تشویق اینطور انجام می‌شود، می‌خواهم بگویم هیچ وقت وسوسه نکنید، این وساوس سراغ‌تان نیاید، ما می‌خواهیم شما در مراحل اجتهادی قوی شوید و الا عبور کردن بحث برای من خیلی راحت است، نظرم را راجع به کلام آخوند بگویم و سراغ بحثهای دیگر برویم، ولی پخته می‌شوید و برای مراحل اجتهادی‌تان خوب است، ما انشاء الله روز شنبه نهم آبان اگر زنده باشیم خدمت آقایان می‌رسیم.

کلمات کلیدی :


۱,۵۶۶ بازدید