بعضي از آقايان ميفرمايند روزهاي چهارشنبه يک حديثي گفته بشود ما هم
سال هاي گذشته گاهي اوقات داشتيم گاهي موفق بوديم خب گاهي هم نه، انصافش هم
اين است که وقتي من شب چهارشنبه ميشود خودم هم دنبال اين ميگردم که يک
حديثي را انسان پيدا بکند واقعاً در درجهي اول آني که مفيد هست براي خود
بنده است که خودم مجتاج تر از آقايان هستم. اما حالا اين هفته نشد ان شاء
الله باز سعي ميکنيم ولي يک هفته هم ما بتوانيم حديث بگوييم خودش غنيمت
است، ان شاء الله اين را خواهيم داشت عمده اين است که واقعاً انسان بايد
واعظ خودش باشد يعني اگر سؤال بشود که چه چيزي براي موعظه بيشتر از همه چيز
در انسان اثر دارد، خود انسان است و روايات هم داريم که کفي بنفسه که عن
واعظاً لنفسه، انسان واعظ خودش باشد، واعظ خود بودن خيلي مهم است يعني
واقعاً انسان هميشه به آن معايب خودش به نواقص خودش به آلودگيهاي خودش،
آلودگيهاي روحي خودش، آلودگيهاي فکري خودش واقعاً توجه بکند و براي خودش
هر چه بيشتر اينها را بزرگ بکند هنر يک انسان با تقوي اين است که هر چه
ميتواند اعمال خوب را اعمال قوي را اعمال پسنديده را در نزد خودش حالا در
نزد خدا که ان شاء الله بزرگ است در نزد خودش ناچيز بداند قابل عرضه در
پيشگاه خدا نداند يعني نه اينکه به صورت لفظي و به صورت لساني واقعاً معتقد
باشيد يعني نمازي که انسان ميخواند حالا با مقدمه و مؤخره و اينها آخر
نماز واقعاً شرمنده باشيم از اينکه نتوانستيم يک دو رکعت نماز قابل عرضهي به
خدا تحويل خدا بدهيم و ساير اعمال. درسمان همينطور و کارهاي ديگرمان هم
همينطور اما در اين جهت هر چه بتوانيم آن گرفتاري هاي خودمان را پيش خودمان
بزرگ بکنيم البته نه به حدي که يأس از رحمت خدا پيدا بشود، نه اين بزرگ
کرد نه در حدي است که انسان را بيشتر بياندازد توي ميدان براي اصلاح، انسان
اگر بگويد که حالا من نفسم فوقش يک حسادت درش وجود دارد، در نفس من فوقش اين
است که يک خيانتي وجود دارد فوقش اين است که عرض ميکنيم من حالا گاهي يک
غيبتي ميکنم يک تهمتي مي زنم در يک حد محدودي، اين اگر اين چنين باشد هماني
است که تو روايات هم داريم که انسان گناهان کبيرهاش از گناهان صغيرهاش
شروع ميشود او را انجام ميدهد تا ميرسد به گناهان کبيره، اما وقتي انسان
واقعاً اينکه من دارم عرض ميکنم اگر انسان در روز يک خطايي کرد يک الودگي
روحي و فکري پيدا کرد، طوري باشد خواب را از چشم انسان ببرد، اگر اين
باشد، اميدي بايد انسان به خودش داشته باشد و الا اگر انسان بگويد که خب
حالا ما کاري نکرديم يک عرض ميشود که مثلاً خلافي را مرتکب شديم خدا غفار
الذنوب است ميگذرد. اين اگر باشد، همين سبب طغيان بيشتر انسان ميشود، ما
واعظ خودمان باشيم حساب کنيم سنّمان چقدر شده، چقدر از ما باقي است چقدر
الان توشه فراهم کرديم و عرض ميشود زمينههايي را براي معنويت خودمان در
آينده فراهم کرديم اينها همه براي انسان مهم است دست انسان الان پر است اگر
انسان بخواهد ازاين دار برود واقعاً چيزي هست که انسان در پيشگاه خدا عرضه
بکند يا نه؟ خودمان را يک مقداري موعظه بکنيم خودمان را و نفس خودمان را
بياوريم توي ميدان آنچه که واقعش هم هست، ديگر انسان سر خودش که نميتواند
کلاه بگذارد، الانسان علي نفسه بصيره، هيچ کسي ابصر به نفس انسان بعد از
خدا از خود انسان نيست، خودمان را ديگر فريب ندهيم حالا اگر ديگران را
توانستيم فريب بدهيم جلوي ديگران گفتيم که آقا ما آدم خوبي هستم آدم متقي
هستيم آدم اهل ولايت هستيم، نميدانم اهل نماز شب هستيم اهل چي هستيم، حالا
ديگران را فريب داديم، خودمان را چي؟ واقعاً ما که معتقد به يک مبدأ و
معاد و ختم بدوي هستيم و ميدانيم که تمام امور ما مورد حساب و کتاب واقع
ميشود، حالا اينجا براي ديگران چه پايگاهي داريم؟ اين براي ما از همه
مهمتر است ان شاء الله خداوند همهي ما را واقعاً در همه امور دستگيري
بفرمايد: عمر ما برکت علمي و برکت معنوي بيشتر عنايت بکند و سرانجام همهي
ما را ختم به خير بفرمايد.
لزوم حسابرسی و موعظه ی خود
۱۰ بهمن ۱۳۹۴ و ۱۲:۱۲
بعضي از آقايان ميفرمايند روزهاي چهارشنبه يک حديثي گفته بشود ما هم سال هاي گذشته گاهي اوقات داشتيم گاهي موفق بوديم خب گاهي هم نه، انصافش هم اين است که وقتي من شب چهارشنبه ميشود خودم هم دنبال اين ميگردم که يک حديثي را انسان پيدا بکند واقعاً در درجهي اول آني که مفيد هست براي خود بنده است که خودم مجتاج تر از آقايان هستم. اما حالا اين هفته نشد ان شاء الله باز سعي ميکنيم ولي يک هفته هم ما بتوانيم حديث بگوييم خودش غنيمت است، ان شاء الله اين را خواهيم داشت عمده اين است که واقعاً انسان بايد واعظ خودش باشد يعني اگر سؤال بشود که چه چيزي براي موعظه بيشتر از همه چيز در انسان اثر دارد، خود انسان است و روايات هم داريم که کفي بنفسه که عن واعظاً لنفسه، انسان واعظ خودش باشد، واعظ خود بودن خيلي مهم است يعني واقعاً انسان هميشه به آن معايب خودش به نواقص خودش به آلودگيهاي خودش، آلودگيهاي روحي خودش، آلودگيهاي فکري خودش واقعاً توجه بکند و براي خودش هر چه بيشتر اينها را بزرگ بکند هنر يک انسان با تقوي اين است که هر چه ميتواند اعمال خوب را اعمال قوي را اعمال پسنديده را در نزد خودش حالا در نزد خدا که ان شاء الله بزرگ است در نزد خودش ناچيز بداند قابل عرضه در پيشگاه خدا نداند يعني نه اينکه به صورت لفظي و به صورت لساني واقعاً معتقد باشيد يعني نمازي که انسان ميخواند حالا با مقدمه و مؤخره و اينها آخر نماز واقعاً شرمنده باشيم از اينکه نتوانستيم يک دو رکعت نماز قابل عرضهي به خدا تحويل خدا بدهيم و ساير اعمال. درسمان همينطور و کارهاي ديگرمان هم همينطور اما در اين جهت هر چه بتوانيم آن گرفتاري هاي خودمان را پيش خودمان بزرگ بکنيم البته نه به حدي که يأس از رحمت خدا پيدا بشود، نه اين بزرگ کرد نه در حدي است که انسان را بيشتر بياندازد توي ميدان براي اصلاح، انسان اگر بگويد که حالا من نفسم فوقش يک حسادت درش وجود دارد، در نفس من فوقش اين است که يک خيانتي وجود دارد فوقش اين است که عرض ميکنيم من حالا گاهي يک غيبتي ميکنم يک تهمتي مي زنم در يک حد محدودي، اين اگر اين چنين باشد هماني است که تو روايات هم داريم که انسان گناهان کبيرهاش از گناهان صغيرهاش شروع ميشود او را انجام ميدهد تا ميرسد به گناهان کبيره، اما وقتي انسان واقعاً اينکه من دارم عرض ميکنم اگر انسان در روز يک خطايي کرد يک الودگي روحي و فکري پيدا کرد، طوري باشد خواب را از چشم انسان ببرد، اگر اين باشد، اميدي بايد انسان به خودش داشته باشد و الا اگر انسان بگويد که خب حالا ما کاري نکرديم يک عرض ميشود که مثلاً خلافي را مرتکب شديم خدا غفار الذنوب است ميگذرد. اين اگر باشد، همين سبب طغيان بيشتر انسان ميشود، ما واعظ خودمان باشيم حساب کنيم سنّمان چقدر شده، چقدر از ما باقي است چقدر الان توشه فراهم کرديم و عرض ميشود زمينههايي را براي معنويت خودمان در آينده فراهم کرديم اينها همه براي انسان مهم است دست انسان الان پر است اگر انسان بخواهد ازاين دار برود واقعاً چيزي هست که انسان در پيشگاه خدا عرضه بکند يا نه؟ خودمان را يک مقداري موعظه بکنيم خودمان را و نفس خودمان را بياوريم توي ميدان آنچه که واقعش هم هست، ديگر انسان سر خودش که نميتواند کلاه بگذارد، الانسان علي نفسه بصيره، هيچ کسي ابصر به نفس انسان بعد از خدا از خود انسان نيست، خودمان را ديگر فريب ندهيم حالا اگر ديگران را توانستيم فريب بدهيم جلوي ديگران گفتيم که آقا ما آدم خوبي هستم آدم متقي هستيم آدم اهل ولايت هستيم، نميدانم اهل نماز شب هستيم اهل چي هستيم، حالا ديگران را فريب داديم، خودمان را چي؟ واقعاً ما که معتقد به يک مبدأ و معاد و ختم بدوي هستيم و ميدانيم که تمام امور ما مورد حساب و کتاب واقع ميشود، حالا اينجا براي ديگران چه پايگاهي داريم؟ اين براي ما از همه مهمتر است ان شاء الله خداوند همهي ما را واقعاً در همه امور دستگيري بفرمايد: عمر ما برکت علمي و برکت معنوي بيشتر عنايت بکند و سرانجام همهي ما را ختم به خير بفرمايد.
کلمات کلیدی :
۱,۳۶۵ بازدید