۱۷ دی ۱۳۹۴ و ۱۱:۱۵

در روايتي که اهل سنت آن را از پيامبر نقل نموده‌اند و در کنز العمال آمده است ودر منابع شيعی نيز اين روايت از امام صادق ( علیه السلام)  در اصول کافي است[1] و بسيار نقل شده است که «الناس معادن کمعادن الذهب والفضة» مردم همانند معدن‌هاي طلا و نقره‌اند در کنز العمال آمده: «خيارهم في الجاهليه خيارهم في الاسلام» آنکه جوهره‌اش در جاهليت خوب بوده، نسل و جوهره او در اسلام خوب است.

اين روايت نکات بليغي دارد. اولاً معدن از عدن است، عدن جايي است که کسي در آن اقامت داشته باشد مثل جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَار(طه76) معدن هم از آن جهت مي‌گويند که طلا يا نقره و یا سنگ‌هاي قيمتي در آن‌جا اقامت کرده‌اند. حال مقصود پيامبر از اين‌که مردم همانند معدن هستند، چيست؟ احتمالات گوناگوني وجود دارد: يک احتمال اين است که هر يک از آحاد و افراد مردم داراي يک واقعيت دروني است که با ديگري متفاوت است. مثل معادني که در دل زمين است که هر زميني معدن خاص به خود را دارد که در ديگري نمي‌باشد جوهره برخي مردم جوهره خوبي است و براي به فعليت رساندن آن زحمت زيادي لازم نيست. مثل اين‌که يک معدن خوب طلا پيدا شود که ناخالصي و شوائب در آن نباشد. اصلاح چنين طلايي نياز به زحمت و تلاش زيادي ندارد. اما برخي معادن جوهره مطلوبي ندارند و براي استخراج نياز به کار فراوان دارد مردم هم همين‌گونه‌اند گاهي با يک تذکر، متوجه رفتار خود مي‌شوند و از اعمالشان مراقبت مي‌کنند و گاه نياز به مراحل ديگر دارند.

عرض بنده اين است که انسان بايد جوهره‌ي خود را شناسايي کند و بداند براي به فعليت رساندن آن چه بايد انجام دهد. گاه بايد در ترک محرمات، تلاش فراوان نمود. اگر در يک بعد موفق شديم در ابعاد ديگر هم توفيق مي‌يابيم. اين مسأله در طلبه‌ها به وفور يافت مي‌شود برخي از شدت توغّل و پرداختن به درس،جوهر‌ه‌هاي ديگرشان را از دست مي‌دهند. جوهره عبادت و معنويتشان کم رنگ مي‌شود انسان بايد جوهره خود را بشناسد و بداند با هر نوري که خداوند در دل او قرار داده، مي‌تواند ظلمت‌هايي را بشکافد و به پيش برود. ما طلبه‌ها بايد به اين نکته توجه داشته باشيم.

 بسياري از مردم به اين دنيا مي‌آيند و از آن مي‌روند و نه از اصل نفس خود و نه جوهره و معادن آن هيچ خبري ندارند .اما ما چرا غافل باشيم؟ چرا امروز فردا کنيم و اصلاح خود را به آينده واگذاريم چرا به دنبال ابعاد نفس و قدرت‌هاي نفساني خود نمي‌رويم؟ چرا خود را به يکي دو بحث و درس قانع مي‌شويم و گمانمان اين است که جوهره‌ي موجودي خودمان را به فعليت رسانده‌ايم؟ چرا به اندرون خودمان نظاره نمي‌کنيم؟

«اتزعم انك جرم صغير وفيك الظوي العالم الاکبر»[2].

اين‌که امير مؤمنان مي‌فرمايد در درون تو عالم بزرگي است، يعني همين جوهره‌هايي که در انسان است و ريشه‌هايي که در او وجود دارد و بايد آن‌ها را به فعليت برساند و راهي جز اين نيست که در خود تأمل کند و در شناخت آن، به خالق اين نفس توکل کند و از او بخواهد که «اللهم عرفني نفسک». نفس خودم را به خودم بشناسان. ما طلبه‌ها که مقدماتي را تحصيل کرده‌ايم و قدم‌هايي برداشته‌ايم، نبايد مثل مردم کوچه و بازار قانع باشيم. بايد ابعاد وجودي خودمان را تقويت کنيم اگر سراغ بررسي جوهره‌هاي خود رفتيم آن‌گاه درهايي بر ايمان باز مي‌شود و حقايقي بر ايمان شکوفا مي‌گردد و بر اسراري اطلاع خواهيم یافت . کليد اين‌ها تفکر در خود خداوند است. اگر انسان به خود و خدا نينديشد ؛خود را به يک دروغ يا غيبت نفروشد؛ خود را به مسائل مادي نفروشد،صلاحيت کشف ابعاد خود را ندارد.

الناس معادن به اين معناست که هر انساني داراي معادن متعدد است. گاه اين معدن‌ها موجب هلاکت مي‌شوند، نه اين‌که هميشه معدن‌ها مفيد و نوراني باشند. گاه معدن درون انسان معدن حسد وحب رياست است .استخراج اين معادن باعث هلاکت انسان مي‌شود .هنر اين است که معدن اصلي و نوراني کشف و استخراج شود و اين در سايه تهذيب به دست مي‌آيد.

[1]ـ سهل عن بکر بن صالح رفعه عن ابي عبد الله قال: الناس معادن کمعادن الذهب و الفضة فمن کان له في الجاهلية اصل فله في الاسلام اصل، کافي، 8 / 177.در برخی نقل های کنز العمال امده است الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه خيارهم فی الجاهليه خيارهم فی الاسلام اذا فقهوا والارواح جنود مجنده فما تعارف منها ائتلف وما تناکر منها اختلف .کنز العمال 1/149

[2]ـ ديوان مرتضوي، ص145.



منبع : کنز العمال، ج1، 149



کلمات کلیدی :

ظرفیت های انسان جوهره ی انسان باطن انسان شناخت خود معرفت نفس ابعاد نفس

۲,۵۶۷ بازدید