در کتاب «کافی» شریف، جلد دوم بابی است به نام «باب وجوب إجتناب المحارم و
المعاصی و الخطایا و الذنوب»؛ اجتناب از ذنوب و معاصی. بعد یک روایتی از
«مسمع بن عبدالملک» از امام صادق علیه السلام آمده که: «قال قال رسول الله
صلی الله علیه و آله إنّ العبد لیحبس علی ذنبٍ من ذنوبه مائة عام وإنه
لینظر الى أزواجه و إخوانه فی الجنة یتنعمن».
به
قرینه ذیل روایت استفاده میشود که گاهی اوقات ممکن است انسان خدایی
ناکرده مرتکب یک ذنبی شود، توبه هم بکند، حالا توبه «التائب من الذنب کمن
لا ذنب له» به
قرینهی بعضی از روایات دیگر از حیث عقوبت است. گاهی اوقات ما فکر میکنیم
«التائب من الذنب کمن لا ذنب له» یعنی مثل آن آدمی است که هیچ گناهی نکرده و
هیچ چیزی واقع نشده! ظاهر روایات با این سازگاری ندارد، «التائب من الذنب
کمن لا ذنب له»، آنچه روشن از اوست وجه شبه، در عدم عقوبت است، اما آثار
دیگرش باقی میماند، از جمله همین روایتی که الآن میگوئیم.
ظاهر
روایت این است که یک انسانی اهل بهشت شده و این ذنبی که آدم انجام داده
توبهاش قبول شده و باید به بهشت برود، اما این اثر برطرف نمی شود، کدام
اثر؟ صد سال او را پشت درِ بهشت نگه میدارند، «لیحبس علی ذنب من ذنوبه
مائة عام»، صد سال او را نگه میدارند و او میبیند ذریهاش، پدر و مادر،
فرزندان و ... همه وارد میشوند و در بهشت هستند. عجیب این است که میبیند
که اینها در حال تنعّم هستند و نعمت های بهشتی را استفاده میکنند، اما او
«یحبس».
بالأخره اگر بگوئیم آن روایات «التائب من الذنب کمن لا ذنب
له» حکومت بر همهی روایات دارد، اینها را کنار میگذارد، بعد باید بیائیم
این روایت را طور دیگری معنا کنیم و بگوئیم برای کسی است که توبه نکرده و
از گناه خودش استغفار نکرده و حال آنکه اگر توبه نکرده باشد، او باید اهل
جهنم باشد، اما ظاهر روایت این است که این آدم اهل بهشت است، «یحبس» یعنی
اینکه او را به جهنم نمیبرند. پشت بهشت در حالی که خودش بهشت را نظاره
میکند که بهشتیان مشغول چه تنعّمی هستند (مثل یک انسان گرسنهای که پشت یک
در نگه دارند و این در هم شیشهای باشد و ببیند چه سفره هایی پهن است و
افراد هم مشغول خوراکند)، خود همین برای انسان عذاب است. یا باید بگوئیم آن
روایت «التائب من الذنب کمن لا ذنب له»، بر تمام اینها حکومت دارد بگوئیم
پس در نتیجه این روایت مربوط به کسی است که توبه نکرده، عقوبتش هم همین حبس
است (این یک احتمال).
اما احتمال دوم آنکه؛ با توجه به روایات دیگر
که استفاده می شود گناه، بالأخره برای انسان بُعد از خدا میآورد، گناه
بالأخره برای انسان سقوطهایی را به دنبال دارد، انسان خیلی ساقط میشود و
این اثرش هست. حال فقط اگر انسان موفق شود به اینکه توبه کند، این توبه
عقوبت اخروی را از بین میبرد، دیگر انسان گرفتار جهنم نمیشود و استحقاق
عذاب پیدا نمیکند.
گاهی اوقات میگویند علم حجاب است، انسان گاهی
اوقات می خواهد با همین ضوابط اجتهادی و ضوابط فقهی و علمی، این روایات را
به نحوی آشپزی مخصوص کند و چیزی که به نفع خودش هست درآورد، بگوئیم این
مربوط به جایی است که کسی توبه نکرده، میشود گفت و ما هم نمیخواهیم به
ضرس قاطع بگوئیم حرفمان درست است، این احتمال هم وجود دارد که این «لیحبس»
مربوط به کسی باشد که توبه نکرده و عقوبتش هم همان حبس پشت در بهشت است.
ولی عرض کردم با توجه به روایات دیگر که در مورد آثار گناه هست (خصوصاً
آثار وضعی آن)، آثار وضعی گناه با استغفار به این زودیها از بین نمیرود،
آثار وضعی هم چند جور است که یک وقتی من در یکی از بحثها گفتم. بعضی از
آثار وضعی ممکن است از بین برود، اما بعضی از آثار وضعی از بین نمیرود.
از
جمله آثار وضعی که از بین نمیرود این است که بالأخره این انسان با گناه،
این گناه به مسافتهای زیادی این را از دایرهِ حق تعالی دور کرده، ذهن او و
ظرف وجودی او را از قابلیّت انوار الهی دور کرده، حالا حالاها قابلیت پیدا
نمیکند. این ظرفی که گناه کرده یک ظرف شکسته، آلوده، خراب، لجنزار شده.
گاهی اوقات در بعضی از روایات هست که کسی که مرتکب یک گناه میشود مثل یک
لکه سیاهی میماند که روی چیز سفیدی قرار داده شود. هر چه هم گناه اضافه
شود این لکه توسعه پیدا میکند،
ولی این روایات برای این است که یک مقداری عوام و نوع مردم حقیقت گناه را
بفهمند و الا هر گناهی اینطور است که انسان را آلوده میکند و انسان را دور
میکند.
حالا این روایت را برای همین عرض کردم که در درجهی اول
خطاب به خودم و بعد هم به شما، خیلی مراقبت کنید، اگر یک چیزی احتمال گناه
میدهیم، بگوئیم باید صد سالی برای این معطل شویم، نگذاریم در زندگی ما، در
وجود ما، در کار ما راه پیدا کند، از خیلی از چیزها، در خوردنیها باید
اجتناب کنیم، یک چیزی که آدم احتمال میدهد حرام است نخورد، احتمال میدهد
نجس است نخورد.
یک وقتی یکی از آقایان به من گفت و کتابش هم آورد
گفت این دلسترهایی که درست میکنند، کارخانهای که اینها را درست میکند،
این اول الکل پیدا میکند، نجس میشود و بعد تقطیر میکنند، الکلش را در
میآورند. از من سؤال کرد که این درست میشود؟ گفتم نه، نجس است و نجاستش
را چکار کردند؟ حتی چند روز پیش یکی از آقایانی که مؤسسهای هم در قم دارند
در موضوع شناسی، ایشان به من گفت عدهای را فرستادیم به آن کارخانه، از
نزدیک دیدیم همانطور است و گفتیم تعطیلش کردند.
حالا یک وقتی به کسی
گفتیم این دلستر را احتیاط کن نخور، گفت نمیدانیم حالا نجس است یا نه؟!
به راحتی در مأکولات، در مشروبات، در اعمال، اصلاً «ورع» یعنی چه؟ «ورع» به
همین معناست که انسان نسبت به شبهات هم اجتناب کند و الا آنچه حرام است
را، اگر انسان اجتناب کرد که ورع نمیگویند. ورع درجهی بالاتر است، از
تقوا بالاتر است، بالاتر بودنش هم این است که حتی در شبهات نیز آدم باید
اجتناب کند.
البته باز آن آقا گفت که یک کارخانه دیگری آوردند که
نمیگذارند این الکل پیدا کند، گفتند یک دستگاههای دیگری آوردند که
نمیگذارند، چون مایعی که برای این به کار میبرند همان آب جو و مالت است و
الآن نمیگذارند به آن مرحله برسد که نجس شود. من کاری ندارم که در خارج
چی هست و چی نیست؟ ولی انسان باید به خورد و خوراکش مراقبت کند، یک وقتی
یکی از علمای بزرگ که به رحمت خدا رفته نقل میکرد گفت همین سرمای زمستان
که میشد، گاهی اوقات بعضی از بازاریهای قم میآمدند گونیهای زغال را پشت
درِ حجرههای طلبهها میگذاشتند، گفت طلبهها غالبشان میگفتند تا ندانیم
چه کسی آورده و چطور آدمی است، استفاده نمیکنیم؟ اما ما حالا مقیّد
نیستیم. عرض میکنم که این روایات را بیشتر توجه کنیم و انشاء الله
خداوند توفیق ما را زیاد کند بتوانیم از همهی محرمات و مشتبهات اجتناب
کنیم.
عواقب گناه در آخرت
۲۹ بهمن ۱۳۹۴ و ۱۱:۲۶
در کتاب «کافی» شریف، جلد دوم بابی است به نام «باب وجوب إجتناب المحارم و المعاصی و الخطایا و الذنوب»؛ اجتناب از ذنوب و معاصی. بعد یک روایتی از «مسمع بن عبدالملک» از امام صادق علیه السلام آمده که: «قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله إنّ العبد لیحبس علی ذنبٍ من ذنوبه مائة عام وإنه لینظر الى أزواجه و إخوانه فی الجنة یتنعمن».
به قرینه ذیل روایت استفاده میشود که گاهی اوقات ممکن است انسان خدایی ناکرده مرتکب یک ذنبی شود، توبه هم بکند، حالا توبه «التائب من الذنب کمن لا ذنب له» به قرینهی بعضی از روایات دیگر از حیث عقوبت است. گاهی اوقات ما فکر میکنیم «التائب من الذنب کمن لا ذنب له» یعنی مثل آن آدمی است که هیچ گناهی نکرده و هیچ چیزی واقع نشده! ظاهر روایات با این سازگاری ندارد، «التائب من الذنب کمن لا ذنب له»، آنچه روشن از اوست وجه شبه، در عدم عقوبت است، اما آثار دیگرش باقی میماند، از جمله همین روایتی که الآن میگوئیم.
ظاهر روایت این است که یک انسانی اهل بهشت شده و این ذنبی که آدم انجام داده توبهاش قبول شده و باید به بهشت برود، اما این اثر برطرف نمی شود، کدام اثر؟ صد سال او را پشت درِ بهشت نگه میدارند، «لیحبس علی ذنب من ذنوبه مائة عام»، صد سال او را نگه میدارند و او میبیند ذریهاش، پدر و مادر، فرزندان و ... همه وارد میشوند و در بهشت هستند. عجیب این است که میبیند که اینها در حال تنعّم هستند و نعمت های بهشتی را استفاده میکنند، اما او «یحبس».
بالأخره اگر بگوئیم آن روایات «التائب من الذنب کمن لا ذنب له» حکومت بر همهی روایات دارد، اینها را کنار میگذارد، بعد باید بیائیم این روایت را طور دیگری معنا کنیم و بگوئیم برای کسی است که توبه نکرده و از گناه خودش استغفار نکرده و حال آنکه اگر توبه نکرده باشد، او باید اهل جهنم باشد، اما ظاهر روایت این است که این آدم اهل بهشت است، «یحبس» یعنی اینکه او را به جهنم نمیبرند. پشت بهشت در حالی که خودش بهشت را نظاره میکند که بهشتیان مشغول چه تنعّمی هستند (مثل یک انسان گرسنهای که پشت یک در نگه دارند و این در هم شیشهای باشد و ببیند چه سفره هایی پهن است و افراد هم مشغول خوراکند)، خود همین برای انسان عذاب است. یا باید بگوئیم آن روایت «التائب من الذنب کمن لا ذنب له»، بر تمام اینها حکومت دارد بگوئیم پس در نتیجه این روایت مربوط به کسی است که توبه نکرده، عقوبتش هم همین حبس است (این یک احتمال).
اما احتمال دوم آنکه؛ با توجه به روایات دیگر که استفاده می شود گناه، بالأخره برای انسان بُعد از خدا میآورد، گناه بالأخره برای انسان سقوطهایی را به دنبال دارد، انسان خیلی ساقط میشود و این اثرش هست. حال فقط اگر انسان موفق شود به اینکه توبه کند، این توبه عقوبت اخروی را از بین میبرد، دیگر انسان گرفتار جهنم نمیشود و استحقاق عذاب پیدا نمیکند.
گاهی اوقات میگویند علم حجاب است، انسان گاهی اوقات می خواهد با همین ضوابط اجتهادی و ضوابط فقهی و علمی، این روایات را به نحوی آشپزی مخصوص کند و چیزی که به نفع خودش هست درآورد، بگوئیم این مربوط به جایی است که کسی توبه نکرده، میشود گفت و ما هم نمیخواهیم به ضرس قاطع بگوئیم حرفمان درست است، این احتمال هم وجود دارد که این «لیحبس» مربوط به کسی باشد که توبه نکرده و عقوبتش هم همان حبس پشت در بهشت است. ولی عرض کردم با توجه به روایات دیگر که در مورد آثار گناه هست (خصوصاً آثار وضعی آن)، آثار وضعی گناه با استغفار به این زودیها از بین نمیرود، آثار وضعی هم چند جور است که یک وقتی من در یکی از بحثها گفتم. بعضی از آثار وضعی ممکن است از بین برود، اما بعضی از آثار وضعی از بین نمیرود.
از جمله آثار وضعی که از بین نمیرود این است که بالأخره این انسان با گناه، این گناه به مسافتهای زیادی این را از دایرهِ حق تعالی دور کرده، ذهن او و ظرف وجودی او را از قابلیّت انوار الهی دور کرده، حالا حالاها قابلیت پیدا نمیکند. این ظرفی که گناه کرده یک ظرف شکسته، آلوده، خراب، لجنزار شده. گاهی اوقات در بعضی از روایات هست که کسی که مرتکب یک گناه میشود مثل یک لکه سیاهی میماند که روی چیز سفیدی قرار داده شود. هر چه هم گناه اضافه شود این لکه توسعه پیدا میکند، ولی این روایات برای این است که یک مقداری عوام و نوع مردم حقیقت گناه را بفهمند و الا هر گناهی اینطور است که انسان را آلوده میکند و انسان را دور میکند.
حالا این روایت را برای همین عرض کردم که در درجهی اول خطاب به خودم و بعد هم به شما، خیلی مراقبت کنید، اگر یک چیزی احتمال گناه میدهیم، بگوئیم باید صد سالی برای این معطل شویم، نگذاریم در زندگی ما، در وجود ما، در کار ما راه پیدا کند، از خیلی از چیزها، در خوردنیها باید اجتناب کنیم، یک چیزی که آدم احتمال میدهد حرام است نخورد، احتمال میدهد نجس است نخورد.
یک وقتی یکی از آقایان به من گفت و کتابش هم آورد گفت این دلسترهایی که درست میکنند، کارخانهای که اینها را درست میکند، این اول الکل پیدا میکند، نجس میشود و بعد تقطیر میکنند، الکلش را در میآورند. از من سؤال کرد که این درست میشود؟ گفتم نه، نجس است و نجاستش را چکار کردند؟ حتی چند روز پیش یکی از آقایانی که مؤسسهای هم در قم دارند در موضوع شناسی، ایشان به من گفت عدهای را فرستادیم به آن کارخانه، از نزدیک دیدیم همانطور است و گفتیم تعطیلش کردند.
حالا یک وقتی به کسی گفتیم این دلستر را احتیاط کن نخور، گفت نمیدانیم حالا نجس است یا نه؟! به راحتی در مأکولات، در مشروبات، در اعمال، اصلاً «ورع» یعنی چه؟ «ورع» به همین معناست که انسان نسبت به شبهات هم اجتناب کند و الا آنچه حرام است را، اگر انسان اجتناب کرد که ورع نمیگویند. ورع درجهی بالاتر است، از تقوا بالاتر است، بالاتر بودنش هم این است که حتی در شبهات نیز آدم باید اجتناب کند.
البته باز آن آقا گفت که یک کارخانه دیگری آوردند که نمیگذارند این الکل پیدا کند، گفتند یک دستگاههای دیگری آوردند که نمیگذارند، چون مایعی که برای این به کار میبرند همان آب جو و مالت است و الآن نمیگذارند به آن مرحله برسد که نجس شود. من کاری ندارم که در خارج چی هست و چی نیست؟ ولی انسان باید به خورد و خوراکش مراقبت کند، یک وقتی یکی از علمای بزرگ که به رحمت خدا رفته نقل میکرد گفت همین سرمای زمستان که میشد، گاهی اوقات بعضی از بازاریهای قم میآمدند گونیهای زغال را پشت درِ حجرههای طلبهها میگذاشتند، گفت طلبهها غالبشان میگفتند تا ندانیم چه کسی آورده و چطور آدمی است، استفاده نمیکنیم؟ اما ما حالا مقیّد نیستیم.
عرض میکنم که این روایات را بیشتر توجه کنیم و انشاء الله خداوند توفیق ما را زیاد کند بتوانیم از همهی محرمات و مشتبهات اجتناب کنیم.
منبع : اصول کافی، ج 2، ص 272
کلمات کلیدی :
۱,۸۰۴ بازدید