۲۹ بهمن ۱۳۹۴ و ۱۷:۳۴


روایتی در کتاب «وسائل الشیعه»، کتاب الجهاد، ابواب «جهاد النفس و ما یناسبه» باب ششم است (که باید توجه داشت که عناوین ابواب در کتاب وسائل، فتوای صاحب وسائل است) «باب استحباب التخلّق بمکارم الاخلاق و ذکر جملةٍ منها». عنوان باب عبارت است از اینکه یکی از مستحبّات این است که انسان خودش را به مکرمت‌های اخلاقی متخلّق کند.

حدیث اول «عبدالله بن بکیر» از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند «قال (علیه السلام) إنّا لنحبّ من کان عاقلاً فهماً فقیهاً حلیماً مداریاً صبوراً صدوقاً وفیّا»؛ حضرت فرمود آدمی که این اوصاف در او جمع است یعنی آدمی است عاقل، فَهِم، فقیه (که فقیه یعنی کسی که فهم دقیقی دارد)، حلیم (یعنی حلم دارد)، مداریاً (یعنی مدارات با مردم می‌کند و در عمل بر مردم سخت‌گیری نمی‌کند، بر خانواده‌اش سخت‌گیری نمی‌کند، بر دوستانش سخت‌گیری نمی‌کند)، صبور، صدوق، و اهل وفاء، ما چنین آدمی که دارای این اوصاف است را دوست داریم.

 بعد فرمود: «إن الله عزوجل خصّ الانبیاء بمکارم الاخلاق»؛ خدای تبارک و تعالی انبیاء خودش را تخصیص داد و انبیاء خودش را یک ویژگی‌ای که به ایشان داده این است که ایشان را مزیّن به مکارم الاخلاق فرمود یعنی تمام انبیاء، این مکارم اخلاقی را دارند. «فمن کانت فیه فلیحمد الله علی ذلک»؛ هر کسی که این مکارم اخلاقی در او هست، خدا را حمد کند و شکر کند «و لم یکن فیه فلیتضرّع إلی الله عزوجل و لیسأله إیاها»؛ کسی که ندارد، تضرّع کند و از خدا مسئلت کند.

ببینید چقدر مسئله عجیب است که حضرت می‌فرماید چه چیز از خدا بخواهید، چه چیز تضرّع کنید، سر به سجده بگذارید، نگوئید خدایا به من مال بده، مقام بده، اعتبار بده، اینها را نخواهید. نمی‌گویم آنها را نفی می‌کند! آنچه در انسان در درجه‌ی اول باید از خدا بخواهد اینهاست.

گاهی اوقات می‌گوئیم «ربّ زدنی علماً»؛ خدا به ما علم بده، «زدنی فی العقل و العمل کذا...»، دعا ممکن است در این موارد داشته باشیم، ولی تضرّع نداریم، ملتمسانه، عاجزانه، این خیلی نکته‌ی مهمی است یعنی انسان باید این گونه امور را، با حالت تضرّع و با حالت ملتمسانه و ذلیلانه و عاجزانه از خدا بخواهد. انسان نسبت به این مسئله، خیلی به خدای تبارک و تعالی اصرار کند، شما ببینید گاهی اوقات، انسان یک بیماری پیدا می‌کند، چقدر تضرّع می‌کند در درگاه خدا، اما تا حالا شده یک قطره‌ای اشک بریزیم بگوئیم خدایا عقل ما را زیاد کن؟! (خودم را عرض می‌کنم)

سائل سؤال کرد «جعلت فداک ما هنّ»؛ این مکارم اخلاقی (که خدا این ویژگی‌ها را به انبیاء داده و در هر پیامبری این مکارم اخلاقی بوده و شما می‌فرمائید ما هم متضرّعانه از خدا بخواهیم)، چیست؟ فرمود «هنّ الورع»، انسان ورع داشته باشد یعنی در درونش یک نیرویی باشد که واقعاً جلوی گناه را مانع شود، غیبت نکند، تهمت نزند، مسخره نکند، اهانت نکند، بدگوئی نکند، فحش ندهد، ناسزا نگوید. یک کنترل کننده‌ی قوی در درون انسان به وجود بیاید، ورع و تقوا داشته باشد. (حال بگوئیم ورع بالاتر از تقواست یا همان تقواست؛ چون ورع را معمولاً نسبت به محرمات و خودداری از محرمات استعمال می‌شود، حالا تقوا اعم است، در واجبات انسان واجبات را انجام بدهد، «الورع عن محارم الله»؛ آنچه که حرام است).

«القناعة»؛ قانع باشد، از دعاهایی که حین طواف وارد شده این است که «ربّ قنعنی بما رزقتنی». در انسان واقعاً یک آرامشی باشد و به آن مقداری که خدا روزی کرده راضی باشد. «و الصبر» صبور باشد؛ صبر بر بلا و مصیبت، صبر در مقابل شهوات، «و الشکر»؛ شاکر باشیم، «و الحلم و الحیا»؛ حلیم باشیم، زود تصمیم نادرست و عجولانه نگیریم.

انسان حیا داشته باشد که هر کدام از این عناوین خودش خیلی بحث دارد. «و السخاء»؛ سخی باشد «و الشجاعة و الغیرة»؛ غیرت و جوانمردی داشته باشد، نسبت به دفاع از خودش، ناموس و کشورش اهتمام داشته باشد نگوید به من چه! یک مسلمانی آن طرف دنیا کشته می‌شود بگوید به من چه ارتباطی دارد؟! این خودش از علائم بی‌غیرتی است. غیرت آن است که انسان، همان اندازه‌ای که برای دفاع از خودش و ناموسش حساس است، نسبت به یک مسلمانی هم که در آن گوشه‌ی دنیا به او ظلم می‌شود، رنج می‌برد، «و البرّ»؛ نیکی کردن به دیگران، «و صدق الحدیث» راستگویی، «و اداء الأمانة».

ورع، قناعت، صبر، شکر، حلم، حیا، سخاوت، شجاعت، غیرت، برّ، صدق الحدیث و اداء الامانه. این دوازده مورد را می‌فرماید مکارم اخلاق است و حضرت می‌فرماید از خدا بخواهید که این‌ها را در شما جمع کند (جمعش هم خیلی مهم است. ممکن است یک آدمی غیرت دارد، ولی برّ ندارد و به دیگران نیکی نمی‌کند، برّ دارد، ولی صدق الحدیث ندارد، صدق الحدیث دارد، ولی قناعت ندارد!)

در روایت داریم اگر این‌گونه امور مهمه را که از خدا بخواهید، امور دیگر را هم خدا عنایت می‌کند، شاید در روایات است یا بالأخره بزرگان این را فرمودند. گاهی انسان می‌گوید در قنوت، خدا چه بگویم نسبت به خدای تبارک و تعالی؟ خدا را حمد کنم؟ «لا اله الا الله هو الحی القیوم، هو العلیم و ...» این اسماء خدا، گاهی که تمام می‌شود می‌گوید من چیزی برای خودم از خدا نخواستم و فقط خدا را ستایش کردم. در روایات دارد آن انسانی که مشغول ستایش خدا و تحمید خدا و تسبیح خدا می‌شود، اگر از حاجات خودش هم غافل شود، خدا آن حاجات را نیز به او می‌دهد.

می‌خواهیم بگوییم به همان ملاک قطعی (که در این روایات اخلاقی هم، گاهی اوقات باید آن روش‌های اجتهادی و استنباطی را بیاوریم)، اگر انسان سراغ مکارم اخلاق برود مکارم اخلاق یعنی آنچه که انسان را در پیش خدای تبارک و تعالی بزرگ نشان می‌دهد مانند صبر، قناعت، ورع، این انسان را بلند مرتبه می‌کند، اگر انسان اینها را بخواهد تحصیل کند، خدا حاجاتی هم که این آدم دارد را می‌دهد.

پس واقعاً اگر موفق شدید به نماز و نماز شب، در سجده و در قنوت متضرعانه اینها را بخواهید. یکی از سؤالاتی که برایم بود این بود که در این موارد علم نیست.

خیلی عجیب است که در مکارم اخلاقی علم نیست. آیا بگوئیم حصر در این روایات حصر اضافی است؟ (یعنی ممکن است مکرمت‌های اخلاقی دیگری هم باشد) یا اینکه بگوئیم ممکن است در اینها یک خصوصیاتی وجود دارد که در علم با نورانیّتش و تمام ویژگی‌هایی که دارد و با تمام ثوابهایی که دارد، این ویژگی که در اینها وجود دارد در علم نیست، شاید هم همین‌گونه باشد که روی این یک دقّت بیشتری بفرمائید.

خداوند این مکارم اخلاقی را در همه‌ی ما قرار بدهد ان شاء الله.




منبع : وسائل الشیعه،‌ ج 15، ص 198



کلمات کلیدی :

امام صادق مکارم اخلاق فضایل اخلاقی

۳,۶۴۴ بازدید