عواقب افتراء بر ائمه و تمسک به دین در جهت اهداف مادی
۰۱ اسفند ۱۳۹۴ و ۱۱:۲۸
این روایت در کتاب «المجالس» شیخ مفید آمده است: «بسنده عن أبی النعمان
العجلی قال قال ابوجعفر علیه السلام»؛ (ابو نعمان عجلی، هم از اصحاب امام
صادق بوده و هم از اصحاب امام باقر علیهما السلام بوده) امام باقر علیه
السلام چند مطلب را به ابونعمان عجلی فرمودند: «يا أبا النعمان! لا تحققن
علينا كذبا فتسلب الحنيفية»؛
فرمود ابونعمان کذب بر ما را انجام نده، چیزی که ما نگفتیم را به ما نسبت
نده!
به این معنا نیست که ابونعمان این کار را کرده باشد یا حتّی زمینهاش
در او بوده باشد، البته باید یک مقداری در شرح حال ابونعمان عجلی، بیشتر
مراجعه شود، اما حضرت به او فرموده که دیگران هم بفهمند که کسی نیاید بر
مال اهلبیت علیهم السلام، کذب و افترایی را ببندد، یک حکمی را به ما نسبت
بدهد، یک اعتقادی که درست نیست را به ما نسبت بدهد، یک چیزی را که ما
نگفتیم را به ما نسبت بدهد، اگر کسی این کار را کرد چه میشود؟ این خیلی
مهم است «فتسلب الحنیفیه»؛ دینش از او گرفته خواهد شد.
اگر چیزی که
ائمه علیهم السلام نفرمودند را کسی به ایشان نسبت دهد (البته در زمان
صادقین علیهما السلام این مسئله رواج داشته، دروغهایی را به ایشان نسبت
میدادند برای اینکه آنها را از انظار مردم بیندازند، در پیش حکومت اینها
را خیلی خطرناک جلوه بدهند یا اینها را منحرف از سنّت رسول خدا به زعم باطل
خودشان معرفی کنند. یک چیزهایی را به آنها نسبت میدادند)، حضرت میفرماید
اثر وضعی و دنیویاش این است که اسلام حنیف و دین حنیف از اینها گرفته
میشود.
الآن در زمان ما خیلی شایع است، بعضیها میگویند ما با
حضرت ملاقات کردیم و حضرت این را فرمودند! خیلی از اینها کذب است، این اثرش
همین است و اینها دیگر مسلمان از دنیا نمیروند، «فتسلب الحنیفیه». ممکن
است به حسب ظاهر نماز بخواند، به حسب ظاهر بگوید من شیعهی اهلبیت هستم و
تا آخر عمرش هم اعمالش را انجام بدهد، اما وقتی از دنیا میرود این «مات
یهودیاً أو نصرانیاً»؛ یهودی یا نصرانی از دنیا میرود، «مات مسلماً» نیست.
این
دعای «ربّ توفّنی مسلماً و ألحقنی بالصالحین» این خیلی دعای عجیبی است،
ممکن است یک کسی یک عمری را ادعا کند که من مسلمانم، اما وقتی از دنیا
میرود از او سؤال میکنند دین تو چیست؟ نتواند بگوید من مسلمانم، این یک
خطر بزرگی است برای امثال ما.
ما که در این مسیر فقه اهلبیت و کلمات
اهلبیت علیهم السلام هستیم، یک چیزی که اینها نفرمودند را به اینها نسبت
بدهیم و بگوئیم فلان عمل را اینها فرمودند حلال است، یا چیزی که آنها
فرمودند حلال است را بگوئیم حرام است! و باز این را هم به ایشان منسوب
کنیم، کلام اینها را روی نظر شخصی خودمان، روی میل نفسانی خودمان، روی
اینکه الآن اگر اینطوری معنا کنیم، برای ما هورا میکشند و آفرین میکنند،
زندهباد میگویند.
الآن در زمان ما این قضایا خیلی فراوان است،
نمیخواهم یکی یکی و جزء به جزء وارد شوم. چقدر بعضی از ماها به راحتی
احکام را تغییر میدهیم روی تقصیرات باطل، اینها تمامش «کذب علینا» میشود،
«کذب علی الائمه» میشود، «افتراء علی الله» میشود. حالا همین آیات
افترای بر خدا و آثار افترای بر خدا هم خیلی عجیب است و باید در همین جا
مورد بحث قرار بگیرد.
ائمه علیهم السلام فرمودند مثلاً فلان عمل حلال است و
ما بگوئیم حرام است، یک استدلال ظاهری هم آدم برای خودش درست میکند و فکر
میکند که خودش را قانع میکند. ما باید تسلیم کلام آنها باشیم، آنچه
اینها فرمودند را از خودمان کم و زیاد نکنیم. علی ایّ حال یک خطر خیلی
بزرگی است و ما باید مراقبت کنیم که اگر کذب بر اینها داشته باشیم، اسلام
ما در انتهای عمرمان از ما سلب خواهد شد.
بعد فرمودند «يا أبا
النعمان لا تستأكل بنا الناس، فلا يزيدك الله بذلك إلا فقرا»؛ اگر به نام
ما بخواهید نان بخورید و مستأکل به نام ما از مردم باشید، باز این در زمان
ما خیلی زیاد شد، چقدر افراد میروند ادعای حسنی بودن، رؤیت امام زمان علیه
السلام میکنند. آخر که مشتشان را باز میکنند، یا فساد اخلاقی یا فساد
مالی است، دنبال مال و شهوت هستند، اینها استأکال است.
این است که آدم
بخواهد با دین نان بخورد! دین را باید به قصد قربت انجام بدهیم. حتّی فرقی
نمیکند یک کسی منبر میرود و به او پولی میدهند، این باید بین خودش و خدا
واقعاً قصدش را قصد قربت کند و بگوید من آیهی قرآن و روایت بیشتر بخوانم
برای اینکه پاکتم را بیشتر کنند. این هم از مصادیق استیکال به نام دین از
مردم است. اگر من درس بگویم بخواهم عنوانی پیدا کنم یا وضع مادیام پیدا
شود (نعوذ بالله)، این هم همین است و فرقی نمیکند، اگر بخواهم کتاب بنویسم
از این کتاب قصد اولیهام مسائل مادی باشد همینطور است، ما وظیفه داریم
دین را بشناسیم و به مردم برسانیم.
یک جملهای را رهبری معظم انقلاب
دام ظله در یکی از مصاحبههایشان فرمودند من خیلی لذت بردم. از دوران
جوانیشان در مشهد میفرمودند من دعوت شدم در مسجدی نماز بخوانم. رفتم آنجا
برای نماز، شب اول و دوم گذشت یک تعداد خیلی کمی هم بودند، بعد از شب
چهارم پنجم رو کردم به مردم گفتم شما یک حقّی بر من دارید و من هم یک حقّی
بر شما دارم، حقّی که شما بر من پیدا کردید این است که من از اسلام برای
شما بگویم و تبلیغ کنم، بیبنید فکر چقدر مهم است!
یعنی یک روحانی این را
حقّی برای مردم بداند، اگر من بتوانم درس بگویم طلبهای مراجعه بکند که این
درس را بگو و نگویم، مسئولیت دارم، تو چرا درس یاد گرفتی؟ بتوانم سخنرانی
کنم و نکنم، هر کاری برای دین خدا بتوانم انجام بدهم، اگر انجام ندهم حقّ
مردم را ضایع کردم. اگر پای حق است اگر من به این دین نگاه کنم که شما حق
دارید من میتوانم فی الجمله یک درسی بگویم اگر میگویم این حقّی است که
شما بر من دارید. ایشان فرمودند به مردم گفتم شما حق دارید بر من و باید
برای شما بگویم و من هم حق دارم بر شما و آن اینکه شما هم گوش کنید، این
رابطه باید حاکم باشد.
باب اینکه بگویم یک دهه، الآن ایام فاطمیه
میآید، انسان یک وظیفهای دارد فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به همهی بشریت
حق دارد (که من جای خودش صحبت خواهم کرد).
ما باید حقّ فاطمه را تا آن
مقداری که میتوانیم ادا کنیم، قصد قربت کنیم و برویم تبلیغ کنیم، حالا اگر
پولی دادند که دادند اگر هم ندادند ندادند، علی السویه باید در قلبمان
همینطور باشد. این خیلی مسئلهی مهمی است ما در راهی قرار داریم که خدایی
نکرده، به وسیلهی دین میخواهیم نان بخوریم، به وسیلهی این لباس
میخواهیم نان بخوریم و این خیلی خطرناک است.
حالا عجیب این است که حضرت
امام باقر علیه السلام به ابونعمان فرمودند اگر کسی با نام ما اهلبیت
بخواهد نان بخورد (که این در زمان ما فراوان است! به اسم ولایی بودن، به
اسم اهلبیتی بودن، به اسم شیعهی خالص بودن، چقدر دارند نان میخورند و
چقدر هم دارند به اساس شیعه ضربه میزنند که آن جهت دومش را فعلاً کار
ندارم)، میفرمایند «لا تستأکل من الناس»؛ نخور به وسیلهی نام ما مال
مردنم را! «فلا تزیدک الله بذلک إلا فقرا»؛ اگر کسی چنین نیّتی داشته باشد،
این جز اینکه فقرش زیاد میشود هیچ نیست. خدا ان شاء الله همهمان را حفظ
بفرماید.
عواقب افتراء بر ائمه و تمسک به دین در جهت اهداف مادی
۰۱ اسفند ۱۳۹۴ و ۱۱:۲۸
اگر چیزی که ائمه علیهم السلام نفرمودند را کسی به ایشان نسبت دهد (البته در زمان صادقین علیهما السلام این مسئله رواج داشته، دروغهایی را به ایشان نسبت میدادند برای اینکه آنها را از انظار مردم بیندازند، در پیش حکومت اینها را خیلی خطرناک جلوه بدهند یا اینها را منحرف از سنّت رسول خدا به زعم باطل خودشان معرفی کنند. یک چیزهایی را به آنها نسبت میدادند)، حضرت میفرماید اثر وضعی و دنیویاش این است که اسلام حنیف و دین حنیف از اینها گرفته میشود.
الآن در زمان ما خیلی شایع است، بعضیها میگویند ما با حضرت ملاقات کردیم و حضرت این را فرمودند! خیلی از اینها کذب است، این اثرش همین است و اینها دیگر مسلمان از دنیا نمیروند، «فتسلب الحنیفیه». ممکن است به حسب ظاهر نماز بخواند، به حسب ظاهر بگوید من شیعهی اهلبیت هستم و تا آخر عمرش هم اعمالش را انجام بدهد، اما وقتی از دنیا میرود این «مات یهودیاً أو نصرانیاً»؛ یهودی یا نصرانی از دنیا میرود، «مات مسلماً» نیست.
منبع : بحار الأنوار، ج 75، ص 184
کلمات کلیدی :
۱,۸۸۹ بازدید