۰۲ اسفند ۱۳۹۴ و ۱۱:۴۸


«و باسناده عن محمد بن سنان عن المفضل بن عمر قال قال الصادق جعفر بن محمد علیه السلام: مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَاعِظٌ مِنْ قَلْبِهِ وَ زَاجِرٌ مِنْ نَفْسِهِ- وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ قَرِينٌ مُرْشِدٌ اسْتَمْكَنَ عَدُوُّهُ مِنْ عُنُقِهِ.»

 در همین روایاتی که در ابواب جهاد النفس وسائل هست، رسیدیم به این روایت که امام صادق علیه السلام می‌فرماید هر انسانی باید قلب خودش را واعظ خودش قرار بدهد، قلبش او را موعظه کند. «من لم یکن له واعظٌ من قلبه»؛ اگر قلب کسی واعظ او نباشد، قلب که می‌خواهد واعظ قرار بگیرد به چه نحوی است؟ گاهی اوقات قلب به انسان می‌گوید دنبال کار خوب برو، از وقت خودت استفاده کن، برای زندگی‌ات برنامه داشته باش، زبانت را رعایت کن، نگاهت را رعایت کن، قلب دائماً اینها را به انسان می‌گوید، اصلاً این امور خوب، محاسن، نیکی‌ها و بدی‌ها قلب انسان به خوبی مدرِک او هست، حالا اینجا قلب و نفس و عقل یکی است.

مراد از قلب، این قلب صنوبری (به قول امروزی‌ها) نیست، بلکه مراد عقل انسان، نفس انسان است. انسان باید خودش را طوری تربیت کند که قلب واعظ او بشود، موعظه‌اش کند، به این نحو که دائماً بگوید مراقب باش امروز یک روز به عمرت اضافه شد، یک روز به مرگ نزدیک شدی، این می‌شود موعظه‌ی قلب، به انسان بگوید یک نگاهی به گذشته‌ات کن ببین این گذشته‌ات تا حالا چی بوده؟ آیا خودت می‌توانی به گذشته‌ات افتخار کنی؟ نمره‌ی قبولی بدهی به گذشته‌ی خودت؟ اینها چیزی است که موعظه است، حالا انسان هر شب وقتی می‌خواهد به بستر خواب برود، محاسبه را خیلی سفارش کردند، ولی موعظه یک معنای گسترده‌تری دارد.

واقعاً یک کاری کنیم، البته اگر خدایی نکرده قلب را آلودگی گناه و سایر آلودگی‌ها فرا بگیرد، این قلب انسان را موعظه نمی‌کند، اما این از نِعَم خداست و از عنایات خداست، اصلاً اگر انسان بخواهد ببیند خدا به او عنایت دارد یا نه؟ ببیند قلبش او را موعظه می‌کند یا نه؟ به نظر من این یکی از علائمی است که آدم ببیند خدا به او توجه دارد یا نه؟

گاهی اوقات در بعضی از روایات وارد شده که اگر می‌خواهی ببینی چقدر در پیش خدا ارزش داری، ببین خدا چقدر در پیش تو ارزش دارد، ارزش خدا در پیش انسان همین است که قلب انسان چقدر او را موعظه می‌کند که برو به سمت خدا، برو به سوی کاری که رضای خداست، مبادا بگذاری عمرت از بین برود.

«و زاجرٌ من نفسه»، یک چیزهایی که انسان را از خدا دور می‌کند، این قلب بر انسان فریاد بزند و بگوید وای به حال تو، بدبخت شدی و بیچاره شدی، این کار را نکن، این می‌شود زاجریّتی که قلب برای انسان دارد. حضرت می‌فرماید کسی که واعظ قلب نداشته باشد و قلب او زاجر نباشد «و لم یکن له قرینٌ مرشد»؛ این ظاهرش یعنی اینکه قلبش که موعظه‌اش نمی‌کند، یک رفیقی که نصیحتش کند هم ندارد، از هر دو چیز دستش کوتاه است نه می‌رود در جلسه‌ی علما بنشیند، یک منبری را گوش بدهد، ‌یک صحبتی را  بشنود.

چیزی که الآن برای ما طلبه‌ها کم شده، قدیم حتی آنهایی که از جهت فضل خیلی مراتب بالایی داشتند، مقیّد بودند به جایی بروند و موعظه‌ای گوش کنند و حدیثی گوش کنند، اما حالا اگر برای سخنرانی دعوت کنند می‌رویم، ولی اگر دعوت نکنند حاضر نیستیم پای صحبت کسی بنشینیم. این هم یک اشکال بزرگی بر ماست. ببینیم چه کسی و کجا منبر می‌رود، سعی کنیم کسانی باشند که واقعاً آدم بتواند نیم ساعتی که می‌خواهد وقت بگذارد را استفاده کند.

اگر انسان این دو راه را بر خودش ببندد، واعظ درونی نداشته باشد و واعظ برونی هم نداشته باشد، نتیجه چه می‌شود؟ «استمکن عدوّه من عنقه»؛ دشمن او بر عنق او تمکن پیدا می‌کند یعنی مسلط می‌شود یعنی شیطان هر بلایی بخواهد سر این آدم می‌آورد، راه برای شیطان باز می‌شود، شیطان از او به عنوان یک مرکب استفاده می‌کند. لذا در هر دو جهت تلاش کنیم؛ هم برای خودمان واعظ درونی درست کنیم که داریم، اما باید به فعلیّت بیندازیم، هر چه عباداتمان بهتر شود، قلب با آدم بیشتر حرف می‌زند، این یک امر روشنی است، یکی از آثار عبادت است.

اینکه ائمه‌ی معصومین علیهم السلام این کلمات از زبان‌شان جاری شده، اینها قبل از اینکه بر زبان بیاید در دل و قلب آنها بوده، منشأش چیست؟ قدرت امامت که سر جای خودش، این عبادات و این اخلاص مهم است، اگر عباداتمان را درست کنیم، قلب انسان جوشش پیدا می‌کند مثل یک چشمه‌ای است که باز می‌شود، به عبادات اگر اهمیت ندهیم، قلب مثل یک موجود دربسته می‌شود، اگر آلودگی هم نداشته باشد کارایی هم برای انسان ندارد، انشاء الله در هر دو جهت خداوند همه‌ی ما را یاری کند.




منبع : وسائل الشیعه،‌ ج 15، ص 62



کلمات کلیدی :

امام صادق جهاد با نفس واعظ درونی واعظ بیرونی

۳,۵۱۶ بازدید