در این روایت هفتم از ابواب جهاد النفس باب دوم، امیرالمؤمنین علیه السلام
به محمد بن حنفیه فرمود: «یا بنی لا تقل ما لا تعلم بل لا تقل کل ما تعلم»،
دو دستور مهم که هر دو مخصوصاً برای ما طلبهها حیاتی است، آنچه را که
نمیدانیم نگوئیم و همهی آنچه را هم که میدانیم نگوئیم، این دو تا دستور
بسیار مهم است.
استدلالی که امیرالمؤمنین در این روایت دارند این
است که این جوارحی که خدای تبارک و تعالی در اختیار انسان قرار داده را،
روز قیامت از آنها سؤال میکند نسبت به آنچه که نمیدانسته حرفی زده و حتی
نسبت به آنچه که میداند و میگوید، در روز قیامت مورد سؤال قرار میگیرد،
آیاتی را حضرت اینجا مورد استدلال قرار میدهند و بیان میکنند نظیر آن
روایت مفصلی است که قبلاً خواندیم.
امام علیه السلام میفرماید:
«فهذا ما فرض الله علی جوارحک»؛ این چیزی است که خدا بر جوارح تو واجب
کرده. که باز تأکید میکنم که ما از این مطلب بسیار بسیار غافلیم که آنچه
خدا بر دست ما واجب کرده، بر زبان ما واجب کرده، بر گوش ما واجب کرده، بر
چشم ما واجب کرده، گاهی اوقات انسان پای تلویزیون نشسته و تلویزیون را
میبیند واقعاً سؤال کنیم که الآن جارحهی چشم به آنچه که خدا بر او واجب
کرده عمل میکند یا به خلاف او عمل میکند؟!
گاهی واقعاً آدم میرسد
به این نتیجه که خلاف آنچه را که خدا واجب کرده میبیند. یک فیلم شبهه
داری هم پخش میشود، خیلی مهم است در نگاهمان، یاد این باشیم که خدا چه
چیز بر این نگاه واجب کرده؟ در شنیدنِمان، در دستمان، در حرکت کردن به سوی
مکانی، اگر ما مراقبت کنیم، خیلی از مشکلاتمان حل میشود و خیلی تهذیب پیدا
میشود، راه تهذیب نفس همین است که ما ببینیم خدا بر این جوارح انسان چه
چیز واجب کرد،ه این را مراقبت کنیم که پیاده شود.
اینکه حالا انسان
چلهنشینی داشته باشد، یک اذکار مخصوصی را شروع کند و مداومت بر آن داشته
باشد (که البته این هم در روایات داریم مداومت بر بعضی اذکار)، این بر حسب
آنچه که در بعضی روایات آمده، اینها اثر دارد، ولی قبل از همهی اینها مهم
همین است که چشم به کجا نگاه میکند، چطور نگاه میکند، نگاه غضب آلود؛ حتی
گاهی اوقات انسان نسبت به اولاد و بچههای خودش ممکن است نگاه غضبآلود
کند، بعد از خودش بپرسد که من الآن چشم را در همان ما فرض الله علیه
استعمال کردهام یا خیر؟!
زبان که واقعاً واویلاست، بقیهی اعضا و
جوارح تا یک حدّی شاید قابل کنترل باشد، اما زبان خیلی مشکل است، انسان
زبان را رها میکند، صبح که از خواب بیدار میشود تا شب که میخوابد، زبان
چقدر از این مسیر ما فرض الله علیه خارج شده! اینها را آدم مراقبت کند،
حضرت میفرمایند: «فهذا ما فرض الله علی جوارحه فاتق الله یا بُنیّ و
استعملها بطاعته و رضوانه»؛ این جوارح را در اطاعت و رضوان خدا به کار ببر.
مرحوم
والد ما از پسر مرحوم صاحب مفاتیح (مرحوم حاج شیخ عباس قمی) نقل میکردند،
ایشان میگفت یک وقتی برای پدرم یک دارویی آورده بودند که نیاز به هم زدن
داشت. پدرم دستش تمیز بود با انگشتش شروع کرد به هم زدن، من گفتم چرا با
این؟ من الآن قاشق میآورم برای شما، گفت اینقدر من با این انگشت روایت و
حدیث نوشتم که قطعاً این در شفاء اثر دارد!
ببینید چقدر یقین! آدم
به این مرحله برسد که اطمینان دارد به اینکه این انگشت در طول عمری که در
اختیارش بوده، در رضای خدا و در اطاعت خدا مصرف شده، «و إیاک أن یراک الله
تعالی ذکره عند معصیته»؛ مراقبت کن مبادا خدا تو را ببیند در حالی که معصیت
میکنی، این گناه که از انسان سر میزند؛ چه باطنی و چه واقعی، حقیقتی
دارد که انسان از آن خبر ندارد، هر گناهی، فرق نمیکند گناه چی باشد.
هر
گناهی بسیار باطن بدی دارد. «ایاک أن یراک الله تعالی ذکره عند معصیته أو
یفقدک عند طاعتک»؛ آنجایی که باید خدا را اطاعت کنی خدا تو را نبیند و تو
مفقود باشی، «فتکون من الخاسرین»؛ زیانکار خواهی بود.
توجه به ایمان مفروض بر اعضا و جوارح
۰۴ اسفند ۱۳۹۴ و ۱۰:۳۹
استدلالی که امیرالمؤمنین در این روایت دارند این است که این جوارحی که خدای تبارک و تعالی در اختیار انسان قرار داده را، روز قیامت از آنها سؤال میکند نسبت به آنچه که نمیدانسته حرفی زده و حتی نسبت به آنچه که میداند و میگوید، در روز قیامت مورد سؤال قرار میگیرد، آیاتی را حضرت اینجا مورد استدلال قرار میدهند و بیان میکنند نظیر آن روایت مفصلی است که قبلاً خواندیم.
امام علیه السلام میفرماید: «فهذا ما فرض الله علی جوارحک»؛ این چیزی است که خدا بر جوارح تو واجب کرده. که باز تأکید میکنم که ما از این مطلب بسیار بسیار غافلیم که آنچه خدا بر دست ما واجب کرده، بر زبان ما واجب کرده، بر گوش ما واجب کرده، بر چشم ما واجب کرده، گاهی اوقات انسان پای تلویزیون نشسته و تلویزیون را میبیند واقعاً سؤال کنیم که الآن جارحهی چشم به آنچه که خدا بر او واجب کرده عمل میکند یا به خلاف او عمل میکند؟!
گاهی واقعاً آدم میرسد به این نتیجه که خلاف آنچه را که خدا واجب کرده میبیند. یک فیلم شبهه داری هم پخش میشود، خیلی مهم است در نگاهمان، یاد این باشیم که خدا چه چیز بر این نگاه واجب کرده؟ در شنیدنِمان، در دستمان، در حرکت کردن به سوی مکانی، اگر ما مراقبت کنیم، خیلی از مشکلاتمان حل میشود و خیلی تهذیب پیدا میشود، راه تهذیب نفس همین است که ما ببینیم خدا بر این جوارح انسان چه چیز واجب کرد،ه این را مراقبت کنیم که پیاده شود.
اینکه حالا انسان چلهنشینی داشته باشد، یک اذکار مخصوصی را شروع کند و مداومت بر آن داشته باشد (که البته این هم در روایات داریم مداومت بر بعضی اذکار)، این بر حسب آنچه که در بعضی روایات آمده، اینها اثر دارد، ولی قبل از همهی اینها مهم همین است که چشم به کجا نگاه میکند، چطور نگاه میکند، نگاه غضب آلود؛ حتی گاهی اوقات انسان نسبت به اولاد و بچههای خودش ممکن است نگاه غضبآلود کند، بعد از خودش بپرسد که من الآن چشم را در همان ما فرض الله علیه استعمال کردهام یا خیر؟!
زبان که واقعاً واویلاست، بقیهی اعضا و جوارح تا یک حدّی شاید قابل کنترل باشد، اما زبان خیلی مشکل است، انسان زبان را رها میکند، صبح که از خواب بیدار میشود تا شب که میخوابد، زبان چقدر از این مسیر ما فرض الله علیه خارج شده! اینها را آدم مراقبت کند، حضرت میفرمایند: «فهذا ما فرض الله علی جوارحه فاتق الله یا بُنیّ و استعملها بطاعته و رضوانه»؛ این جوارح را در اطاعت و رضوان خدا به کار ببر.
مرحوم والد ما از پسر مرحوم صاحب مفاتیح (مرحوم حاج شیخ عباس قمی) نقل میکردند، ایشان میگفت یک وقتی برای پدرم یک دارویی آورده بودند که نیاز به هم زدن داشت. پدرم دستش تمیز بود با انگشتش شروع کرد به هم زدن، من گفتم چرا با این؟ من الآن قاشق میآورم برای شما، گفت اینقدر من با این انگشت روایت و حدیث نوشتم که قطعاً این در شفاء اثر دارد!
کلمات کلیدی :
۱,۵۲۸ بازدید