۰۴ اسفند ۱۳۹۴ و ۱۰:۵۵

در باب دوم از ابواب جهاد نفس کتاب الجهاد وسائل الشیعة، به حدیث هشتم رسیدیم که صاحب وسائل، روایتی را از کتاب علل الشرائع نقل فرموده است: «وَ فِي الْعِلَلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ عَنِ السَّعْدَآبَادِيِّ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ‌ عَنْ أَخِيهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ علیه السلام قال»، از امام سجاد علیه السلام نقل می‌کند که حضرت فرمود: «لَيْسَ لَكَ أَنْ تَتَكَلَّمَ بِمَا شِئْتَ لِأَنَّ اللهَ يَقُولُ وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ وَ لَيْسَ لَكَ أَنْ تَسْمَعَ مَا شِئْتَ لِأَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤٰادَ كُلُّ أُولئِكَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا».

امام سجاد علیه السلام در این روایت، دو ضابطه‌ی بسیار مهم دینی، اخلاقی و تربیتی بیان می‌فرمایند: اول اینکه؛ «لَيْسَ لَكَ أَنْ تَتَكَلَّمَ بِمَا شِئْتَ» یعنی چنین حقی نداری که هر چه می‌خواهی بگوئی! این زبان را رها کنی هر چه که می‌خواهی بگوئی، «لَيْسَ لَكَ أَنْ تَتَكَلَّمَ بِمَا شِئْتَ»، بگوئی اختیار خودم را دارم و زبان خودم است و می‌خواهم بگویم، نه! و حضرت اینجا به این آیه شریفه «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ» استشهاد می‌کنند.

در این آیه شریفه صحبت از گفتار نیست، «لا تقف» یعنی «لا تتبع»؛ پیروی نکن از آنچه که به آن علم نداری، حضرت با اینکه در آیه بحث از گفتار و زبان نیست یعنی خداوند متعال نمی‌فرماید: «لا تقل ما لیس لک به علم»، بلکه می‌فرماید: «لا تقفُ» یعنی چیزی که به آن یقین نداری را تبعیّت نکن. تبعیت یک موضوعی است و «قُل» (در «لا تقل ما لیس لک به علم»)، یک موضوع دیگری است.

در روایت اخلاقی گذشته بیان شد که امیرالمؤمنین علیه السلام به محمد بن حنفیه فرمود: «لا تقل ما لیس لک به علم»، اما در اینجا در این آیه شریفه، «لا تقفُ» آمده است. چگونه باید بین این دو تناسب برقرار کرد؟ امام علیه السلام می‌فرماید: «لا تتکلم بما شئت»، اولاً؛ در این «ما شئت» اطلاق است یعنی هر چه که انسان بخواهد؛ چه علم داشته باشد و چه نداشته باشد یعنی دو نکته در آن حکم وجود دارد که در آیه دو نکته‌ و دو خصوصیت دیگر است،‌ در حکم راجع به زبان است که «لاتتکلم بما شئت» هر چه که می‌خواهی! این «ما شئت» اعم از این است که انسان علم داشته باشد یا نداشته باشد.

یعنی ما باشیم و این «لا تتکلم بما شئت» یعنی آدم هر چه می‌خواهد، نباید بگوید ولو صد در صد برای او روشن باشد و علم داشته باشد، ولی استدلال به این آیه شریفه است. آیا در اینجا راوی چیزی را از قلم انداخته و نقل نکرده و چیز دیگری بوده؟ به هر حال، باید در این دقت شود ما بگوئیم «لا تقفُ»؛ تبعیت نکن از چیزی که علم نداری، این را دلیل قرار بدهیم به اینکه «لا تتکلم بما شئت». از این آیه شریفه استفاده می‌کنیم که امور ظنیه و امور غیر علمیه حجّیت ندارد. حالا این به حسب ظاهر سؤالی است که در این روایت در ذهن می‌آید. خودتان تأمل کنید ببینید چه احتمالاتی اینجا مطرح می‌شود.

امام علیه السلام در ادامه روایت می‌فرمایند: «وَ لَيْسَ لَكَ أَنْ تَسْمَعَ مَا شِئْتَ»، حالا ما بیشتر روی این دو ضابطه اخلاقی می‌خواهیم تمسک کنیم؛

ضابطه اول: انسان هر چه دلش می‌خواهد نگوید، اول یک نگاهی به خودمان کنیم ببینیم وقتی می‌خواهیم حرف بزنیم، فکر می‌کنیم که این حرف ما به درد دین می‌خورد یا نه؟‌ خدا راضی است یا راضی نیست؟ این خیلی مهم است چیزی که غالب ما از آن غافلیم، نه تنها به فکر این نیستیم (که ببینیم این حرفی که می‌زنیم، خدا راضی است یا راضی نیست؟)، بلکه به فکر این هستیم که ببینیم آن کسی که نشسته خوشش می‌آید یا نه؟ آن کسی که نشسته برای ما به‌به و چه‌چه می‌کند یا نه؟ ‌به فکر این هستیم که فلان شخص و فلان مسئول و فلان قدرتمند و پولدار خوشش بیاید! این خیلی خطرناک است.

انسان باید ببیند آنچه می‌گوید خدا راضی است یا نه؟ بعد سؤال این است که چه ملاکی داریم بر اینکه خدا از این راضی است یا نه؟ پاسخ اینکه در آنجایی خداوند راضی است که تقویت دین خدا باشد، در جایی که هدایت مردم باشد، در جایی که برای حفظ حیثیت یک نفر باشد، آنجایی که برای نجات یک انسانی باشد، اینها جاهایی است که آدم یقین دارد به اینکه خدا راضی است، اما در جایی که پای دنیا در کار است و می‌خواهد خودش را در اذهان جا بیندازد، می‌خواهد دنیای دیگران را آباد کند، برای دنیای دیگران، مخصوصاً این روزها روزهایی است که نزدیک به انتخابات است و دو انتخابات مهم پیش رو است.

واقعاً مراقبت کنیم که برای دنیای دیگران خودمان را جهنمی نکنیم! اگر یک نفری را دیدیم برای دین، برای انقلاب،‌ برای خدمت به مردم مفید است، از او حمایت کنیم، اما بگوئیم چون فلان آقا رفیق من است، فلان آقا همشهری من است، فلان آقا همسایه‌ی من است، اینها دلیل نمی‌شود، اینها پیش خدا حجّت نیست. در جایی که می‌بینیم یک کسی صلاحیّت دارد، بگوئید آنجایی که شک داریم حرف نزنیم، اگر نسبت به کسی شک داشتید که این به درد دین، انقلاب و مردم می‌خورد یا نه؟ حق نداریم خودمان به آن رأی بدهیم و نه دیگران را ترغیب کنیم که به او رأی بدهند!

گاهی اوقات آدم تعجب می‌کند. این روزها برای من این قضیه زیاد پیش آمده، افرادی که شاید در این 10 ـ 20 ساله یک بار اینها را دیدم، آمده پیش من می‌گوید شما بنویسید که من صلاحیّت دارم، گفتم همین که من بنویسم خودت می‌فهمی که من صلاحیت ندارم! خودت در دل خودت نمی‌گوئی خودت صلاحیّت نداری و شهادت من غیر علمٍ می‌دهی، این چه فایده‌ای برای تو دارد. پیش می‌آید و سراغ شما هم می‌آیند، شما بالأخره هر کدام طلبه هستید و افرادی با شما ارتباط دارند، آنهایی که واقعاً برایتان محرز است به نفع خدا و دین خدا هستند بگوئید، از چیزی هم واهمه نداشته باشید و آنهایی هم که شک دارید، سکوت کنید و یا امر به تحقیق کنید. به هر حال، انسان حق ندارد هر چه دلش می‌خواهد بگوید.

ضابطه دوم: اینکه حق ندارد هر چه بخواهد بشنود، می‌گوئیم از این صدای موسیقی خوش‌مان می‌آید، مگر حالا انسان هر چه خوشش می‌آید باید بشنود؟! گاهی اوقات کنارش ضمیمه می‌کنیم و می‌گوئیم اینکه نفس من خوشم می‌آید، معلوم می‌شود که این امر فطری است، یک استدلال‌های شیطانی، یعنی چه؟! هر انسانی از گناه خوشش می‌آید، پس بگوئیم هر گناهی مطابق با فطرت است؟! اینکه نمی‌شود، باید ببینیم دین برای ما چه ضابطه‌ای آورده؟ کجا را حلال و کجا را حرام کرده؟ کجا امر و کجا نهی کرده؟

البته نمی‌گویم مطلق موسیقی حرام است! این قیودی دارد، لهوی بودن، مناسب با مجالس فساد بودن در آن دخالت دارد، اما می‌خواهم بگویم این استدلال‌ها را نکنیم، «وَ لَيْسَ لَكَ أَنْ تَسْمَعَ مَا شِئْتَ لِأَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤٰادَ كُلُّ أُولئِكَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا»، اینکه اینقدر ترغیب می‌کنند به خواندن قرآن، برای این است که دائماً این آیه را برخورد کنیم که سمع، بصر، فؤاد، دست، رجل، عین، اذن، همه‌ی اینها مسئول است و روز قیامت از اینها سؤال می‌شود، اینطور نیست که اینها رها شوند و هر کاری کنند و بعد هم هیچ حساب و کتابی از اینها نباشد. ان شاء الله خداوند همه‌ی ما را هر چه بیشتر به وظایف خودمان آشناتر بفرماید.



منبع : وسائل الشیعه،‌ ج 15، ص 171-172



کلمات کلیدی :

جهاد با نفس حفظ زبان زبان مسئولیت اعضاء و جوارح انتخابات حفظ گوش

۱,۷۴۵ بازدید