يكي از مباحثي كه بزرگان اخلاق مطرح ميكنند، بحث مقام رضا و تسليم است.
اين معنا كه انسان نسبت به آنچه خداوند بر او مقدر كرده، از همه جهات رضايت
را داشته باشد و تسليم باشد، يك مقام بسيار بالايي است. از امور جزئي و
ضعيف گرفته، در امور مالي، در امور زندگي دنيوي، تا امور علمي و حتي بعضي
از امور معنوي.
فرض كنيد زن و شوهري هستند، كه خداوند به اينها فرزندي
عنايت نكرده، خوب اينها اگر واقعاً تسليم باشند و واقعاً به مقام رضا رسيده
باشند، يا كسي که از نظر خلقت از بدوي، كه از مادر متولد شده، داراي يك
مشكلي هست يا يك مريضي در او وجود دارد، اگر واقعاً رضايت داشته باشد، صرف
نظر از اين رضا، مقام توحيدي ايشان را خيلي بالا ميبرد.
در بعضي
روايات داريم كه، از خداوند به عنوان حديث قدسي نقل شده که: «من لم يرض
بقضائي و لم يومن بقدري فليلتمس الهاً غيري»، كسي كه به قضاء من و آنچه كه
مقدر كردم راضي نباشد، «فاليلتمس الهاً غيري»، يعني بايد سراغ خداي ديگر
برود، يعني مرا قبول ندارد، الوهيت مرا قبول ندارد.
كسي كه مقام رضا را
دارد، در توحيد قوي است، و كسي كه مقام رضا ندارد، به هر مقداري كه كم
باشد و مختلف باشد، توحيدش به همان مقدار تغيير پيدا ميكند.
اين جهت خيلي مهم است كه، انسان با مقام رضا، اعتقادش را به مسئله توحيد الهي، روز به روز قوي تر كند.
كسي
که استعدادش ضعيف است، خيلي با خودش كلنجار نرود، كه چرا من استعدادم ضعيف
است، چرا حرفهاي بزرگان را به اين زودي نميفهمم، راضي باشد، يعني واقعاً
به همين مقداري كه خدا به او عنايت كرده تسليم باشد. يا نمي تواند در بيان
خوب حرف بزند و خطابه داشته باشد، اينها را واقعاً بايد رضايت داشته باشد.
البته
نميخواهم بگويم كه انسان هر عجزي كه داشت، بايد به فكر حلش نباشد، نه
چيزها و مشكلاتي كه با دست خود انسان به وجود ميآيد، بايد چارهاي براي آن
بينديشد و حل كند، اما چيزهايي خدادادي و ذاتي است، مثلا اين که چرا پدرم
فقير است، چرا خانواده ما، يك خانواده روستايي است، چرا برادر يا پدر من
اينچنين است، اينها چيزهايي است كه خيلي اختيار شخص در آن دخالت ندارد.
آنوقت اگر شروع به شكوه كند، مثلاً زنم، خانواده زنم، خانواده عيالم
اينچنين هستند، اگر واقعاً دنبال شكوه بيفتد، اين شكايات حدي ندارد.
انسان
وقتي راضي و تسليم شد، واقعاً به يك آرامش و سرانجامي ميرسد، راضي به
رضايت الهي و تسليم محض است. حتي در بعضي روايات داريم كه، براي او طمانينهاي ايجاد ميشود.
امروز فرض كنيد كه سر سفرهاشان يك غذاي
عادي باشد، يا غذاي درجه يك، براي او فرق نكند. اما آنطرف قضيه كه انسان
برود، در باب شكايت که حد ندارد، دائماً انسان خودش را اذيت ميكند و اي
كاش فقط منحصر به همين مسئله اضطراب ميشد، همين كه عرض كرديم «فاليلتمس
الهاً غيري»، سر از شرك در ميآورد. يعني كسي كه راضي به رضاي الهي نباشد،
سرانجامش شرك است. قدم به قدم شروع ميشود. از خداوند شكوه ميكند، گله
ميكند، اعتراض ميكند، به خودش و اطرافيانش پرخاش ميكند، تا خداي نكرده،
سر از مسئله شرك در ميآورد.
در مقام رضا، بعضي از افراد اصلاح
ميشوند، يعني وقتي مشكلاتي برايشان پيش ميآيد، مانند مريضي طولاني، يك
سال است مثلاً در بستر خوابيده، در بعضي از روايات همين بحث رضا وارد شده،
كه اصلاح بعضي فقط به همين است كه فقري، مريضي يا يك مشكلي سراغشان بيايد و
اگر در آن امتحان الهي موفق شدند، يعني واقعاً راضي و تسليم الهي شدند،
از اين راه ميتوانند تكامل و رشد پيدا كنند كه اگر اين نبود و اگر اين
جهت به وجود نميآمد، هرگز راه و مقدمات رشد برايشان فراهم نميشد.
علاوه
بر اينكه مقام رضا توحيد را قوي ميكند، كمالات معنوي و روحي براي انسان
ايجاد ميكند، بعلاوه در روايات هم داريم که خود همين هم اجر دارد. اجر به
نماز و روزه نيست، يكي از چيزهايي كه خداوند بر آن اجر مترتب كرده، مقام
رضا است.
وقتي انسان به اين مقام رسيد و واقعاً تسليم الهي بود، براي
همين هم خداوند اجري قرار داده و قاعدتاً اجرش هم، اجر كمي نيست و اجر
عظيمي بايد باشد.
«ان من عباد الله من لا يصلحه الا الفقر و الفاقه» در
بندگان خدا بعضي ها هستند كه اصلاح نمي شوند و چيزي جز فقر و فاقه اينها
را اصلاح نمي كند، «ولو اغني لفسد و منهم من لا يصلح الا السهم»، بعضي ها
فقط مريضي و بيماري اصلاحشان مي كند، يعني بالاخره يك چيزي بايد در آدم به
وجود آيد، كه متوجه مقام رضا شود، اگر مشكلي نباشد، مريضي نباشد، مكارهي
نباشد، سختيهايي نباشد، چه خود انسان يا اطرافيان، پدر، مادر، برادرها،
اگر اينها نباشد، كه انسان در اين گرداب امتحان قرار نميگيرد و ديگر سراغ
اين مقامات نميآيد. خوب انسان در مشكلات بايد صبر كند، آنجايي كه واقعاً
يك مشكلي برايش به وجود آمده، بايد مقام رضا پيدا كند، و الا كسي كه در
آسايش به سر ميبرد، اگر بگويد من راضي هستم، اين راضي نباشد ميخواهد چه
باشد.
لذا هميشه آنچه كه در زندگي ما و شما و همه وجود دارد و آينده هم
معلوم نيست كه چه پيش ميآيد، چه شرائط، حوادث و مشكلاتي براي شخص انسان
به وجود ميآيد. واقعاً بايد اين مقام را در خودمان ايجاد كنيم، راضي باشيم
به رضايت الهي «فاليطمئن الي حسن نظر الله». ما ميدانيم خدا حكيم است، و
اطمينان داشته باشيم كه نظر خدا، نظر خوبي به ما هست، «فانه يدبر عباده
بما يصلحهم و التسليم علي العبد في قضاء الله فريضه»، اين اجمالي راجع به
اين مقام بود.
خداوند همه ما را واصل به اين مقام بفرمايد ان شاء الله.
رضا و تسلیم بر مقدرات الهی
۱۹ دی ۱۳۹۴ و ۱۰:۱۳
يكي از مباحثي كه بزرگان اخلاق مطرح ميكنند، بحث مقام رضا و تسليم است. اين معنا كه انسان نسبت به آنچه خداوند بر او مقدر كرده، از همه جهات رضايت را داشته باشد و تسليم باشد، يك مقام بسيار بالايي است. از امور جزئي و ضعيف گرفته، در امور مالي، در امور زندگي دنيوي، تا امور علمي و حتي بعضي از امور معنوي.
فرض كنيد زن و شوهري هستند، كه خداوند به اينها فرزندي عنايت نكرده، خوب اينها اگر واقعاً تسليم باشند و واقعاً به مقام رضا رسيده باشند، يا كسي که از نظر خلقت از بدوي، كه از مادر متولد شده، داراي يك مشكلي هست يا يك مريضي در او وجود دارد، اگر واقعاً رضايت داشته باشد، صرف نظر از اين رضا، مقام توحيدي ايشان را خيلي بالا ميبرد.
در بعضي روايات داريم كه، از خداوند به عنوان حديث قدسي نقل شده که: «من لم يرض بقضائي و لم يومن بقدري فليلتمس الهاً غيري»، كسي كه به قضاء من و آنچه كه مقدر كردم راضي نباشد، «فاليلتمس الهاً غيري»، يعني بايد سراغ خداي ديگر برود، يعني مرا قبول ندارد، الوهيت مرا قبول ندارد.
كسي كه مقام رضا را دارد، در توحيد قوي است، و كسي كه مقام رضا ندارد، به هر مقداري كه كم باشد و مختلف باشد، توحيدش به همان مقدار تغيير پيدا ميكند.
اين جهت خيلي مهم است كه، انسان با مقام رضا، اعتقادش را به مسئله توحيد الهي، روز به روز قوي تر كند.
كسي که استعدادش ضعيف است، خيلي با خودش كلنجار نرود، كه چرا من استعدادم ضعيف است، چرا حرفهاي بزرگان را به اين زودي نميفهمم، راضي باشد، يعني واقعاً به همين مقداري كه خدا به او عنايت كرده تسليم باشد. يا نمي تواند در بيان خوب حرف بزند و خطابه داشته باشد، اينها را واقعاً بايد رضايت داشته باشد.
البته نميخواهم بگويم كه انسان هر عجزي كه داشت، بايد به فكر حلش نباشد، نه چيزها و مشكلاتي كه با دست خود انسان به وجود ميآيد، بايد چارهاي براي آن بينديشد و حل كند، اما چيزهايي خدادادي و ذاتي است، مثلا اين که چرا پدرم فقير است، چرا خانواده ما، يك خانواده روستايي است، چرا برادر يا پدر من اينچنين است، اينها چيزهايي است كه خيلي اختيار شخص در آن دخالت ندارد. آنوقت اگر شروع به شكوه كند، مثلاً زنم، خانواده زنم، خانواده عيالم اينچنين هستند، اگر واقعاً دنبال شكوه بيفتد، اين شكايات حدي ندارد.
انسان وقتي راضي و تسليم شد، واقعاً به يك آرامش و سرانجامي ميرسد، راضي به رضايت الهي و تسليم محض است. حتي در بعضي روايات داريم كه، براي او طمانينهاي ايجاد ميشود.
امروز فرض كنيد كه سر سفرهاشان يك غذاي عادي باشد، يا غذاي درجه يك، براي او فرق نكند. اما آنطرف قضيه كه انسان برود، در باب شكايت که حد ندارد، دائماً انسان خودش را اذيت ميكند و اي كاش فقط منحصر به همين مسئله اضطراب ميشد، همين كه عرض كرديم «فاليلتمس الهاً غيري»، سر از شرك در ميآورد. يعني كسي كه راضي به رضاي الهي نباشد، سرانجامش شرك است. قدم به قدم شروع ميشود. از خداوند شكوه ميكند، گله ميكند، اعتراض ميكند، به خودش و اطرافيانش پرخاش ميكند، تا خداي نكرده، سر از مسئله شرك در ميآورد.
در مقام رضا، بعضي از افراد اصلاح ميشوند، يعني وقتي مشكلاتي برايشان پيش ميآيد، مانند مريضي طولاني، يك سال است مثلاً در بستر خوابيده، در بعضي از روايات همين بحث رضا وارد شده، كه اصلاح بعضي فقط به همين است كه فقري، مريضي يا يك مشكلي سراغشان بيايد و اگر در آن امتحان الهي موفق شدند، يعني واقعاً راضي و تسليم الهي شدند، از اين راه ميتوانند تكامل و رشد پيدا كنند كه اگر اين نبود و اگر اين جهت به وجود نميآمد، هرگز راه و مقدمات رشد برايشان فراهم نميشد.
علاوه بر اينكه مقام رضا توحيد را قوي ميكند، كمالات معنوي و روحي براي انسان ايجاد ميكند، بعلاوه در روايات هم داريم که خود همين هم اجر دارد. اجر به نماز و روزه نيست، يكي از چيزهايي كه خداوند بر آن اجر مترتب كرده، مقام رضا است.
وقتي انسان به اين مقام رسيد و واقعاً تسليم الهي بود، براي همين هم خداوند اجري قرار داده و قاعدتاً اجرش هم، اجر كمي نيست و اجر عظيمي بايد باشد.
«ان من عباد الله من لا يصلحه الا الفقر و الفاقه» در بندگان خدا بعضي ها هستند كه اصلاح نمي شوند و چيزي جز فقر و فاقه اينها را اصلاح نمي كند، «ولو اغني لفسد و منهم من لا يصلح الا السهم»، بعضي ها فقط مريضي و بيماري اصلاحشان مي كند، يعني بالاخره يك چيزي بايد در آدم به وجود آيد، كه متوجه مقام رضا شود، اگر مشكلي نباشد، مريضي نباشد، مكارهي نباشد، سختيهايي نباشد، چه خود انسان يا اطرافيان، پدر، مادر، برادرها، اگر اينها نباشد، كه انسان در اين گرداب امتحان قرار نميگيرد و ديگر سراغ اين مقامات نميآيد. خوب انسان در مشكلات بايد صبر كند، آنجايي كه واقعاً يك مشكلي برايش به وجود آمده، بايد مقام رضا پيدا كند، و الا كسي كه در آسايش به سر ميبرد، اگر بگويد من راضي هستم، اين راضي نباشد ميخواهد چه باشد.
لذا هميشه آنچه كه در زندگي ما و شما و همه وجود دارد و آينده هم معلوم نيست كه چه پيش ميآيد، چه شرائط، حوادث و مشكلاتي براي شخص انسان به وجود ميآيد. واقعاً بايد اين مقام را در خودمان ايجاد كنيم، راضي باشيم به رضايت الهي «فاليطمئن الي حسن نظر الله». ما ميدانيم خدا حكيم است، و اطمينان داشته باشيم كه نظر خدا، نظر خوبي به ما هست، «فانه يدبر عباده بما يصلحهم و التسليم علي العبد في قضاء الله فريضه»، اين اجمالي راجع به اين مقام بود.
خداوند همه ما را واصل به اين مقام بفرمايد ان شاء الله.
منبع : التوحید ( للصدوق)، ص ،371؛
کلمات کلیدی :
۴,۴۹۱ بازدید