حديثي است از امام صادق (عليه السلام) (بحار، جلد 3، در باب 1، حديث 6، صفحه 4) که مقداري در بارهي آن توضيح ميدهيم.
امام
صادق (عليه السلام) فرموده است: «ان الله تبارك و تعالي ضمن للمؤمن ضماناً،
قال قلت و ما هو؟» امام صادق (عليه السلام) فرمودهاست كه: خداوند براي
مؤمن يك مطلبي را ضامن شده، يك ضمانتي را نسبت به مؤمن پذيرفتهاست.
مفضل بن عمرو ميگويد كه: به حضرت عرض كردم كه، چيست آن ضمانت؟
فرمود:
«ضمن له ان هو اقر له بالربوبيه» اگر مؤمن به ربوبيت خدا اقرار داشته
باشد، كه اين اقرار به ربوبيت، فقط اقرار زباني نباشد، يعني عملاً در همه
امور، رب كه همان معناي مالكيت را دارد، مالك اصلي خودش را، خدا بداند.
اقرار
به ربوبيت معنايش اين است كه، هر چيزي كه براي انسان اتفاق ميافتد، بداند
كه مالك اصلي خداوند است و تحت ربوبيت او قرار دارد. در هر شرائطي که
انسان قرار ميگيرد، اين اقرار و اعتراف را داشته باشد. اين «اقر له
بالربوبيه»، مثل اعترافي است كه، انسان نسبت به يك حقيقتي ميكند، كه با
تمام وجود اين اقرار و اعتراف در انسان باشد.
در همه حالات، در جهل،
علم، اگر كسي يك مقداري علمش زياد شد، نگويد كه: من چيزي را خودم به دست
ميآورم، من زحمت ميكشم، من اين مراحل علمي را طي ميكنم. بله همت و سعي و
تلاش هر كسي، در جاي خودش مسلم است، اما واقعاً صاحب اصلي و مالك اصلي را
انسان رب خودش بداند.
همين كه انسان صبح که از خواب بيدار ميشود،
بگويد: «الحمد الله الذي احياني بعد ما اماتني»، اين اقرار به ربوبيت
ميشود، قدرت داريم كه بلند شويم بياييم بيرون، سر درس، حرف بزنيم، در حرف
زدن، گوش كردن، در تمام امور، خودمان واقعاً بدانيم، آن نيروي اصلي، که باز
تعبير اصلي هم تعبير درستي نيست، تنها نيرويي كه، انسان را در اين امور
تمشيت ميكند خداوند تبارك و تعالي است. اين ميشود اقرار به ربوبيت.
«ان
اقر له بالربوبيه و لمحمد صلي الله عليه و آله بالنبوه»، اقرار كند به
نبوت پيامبر. اقرار به نبوت پيامبر اين نيست كه، بگويم: شهادت ميدهم بر
نبوت پيامبر و تمام شود. اين اقرار يعني ايمان به آنچه كه بر پيامبر نازل
شده، «الذين آمنوا و عملوا الصالحات و آمنوابما نزل علي محمد من ربهم و هو الحق من ربهم» يعني جزء ايمان اصلي انسان، ايمان به آنچه كه در پيامبر نازل شده، ميباشد.
در
زمان ما بعضيها اين حرفهاي مزخرف را ميزنند و ميگويند: همين مقدار كه
خدا را قبول داشته باشي، مسيحي بودن، يهودي بودن، كذا و كذا، اينها
راههايي است كه منتهي به خداوند ميشود، انسان بايد خدا را بپذيرد.
خوب
اين حرف درست نيست و بر خلاف صحيح برهان و اين روايات ما است، ما بايد به
آنچه كه بر پيامبر هم نازل شده، ايمان بياوريم. در دعاها هم گاهي اوقات
ميخواهيم اظهار ايمان كنيم، اين يكي از شرائطش است.
«و لعلي عليه
السلام بالامامه»، اقرار به امامت امير المومنين «و ادي ما افترضه عليه»،
آنچه كه فرض بر او هست، از واجبات و از محرمات، انجام دهد. اگر مومني اين
چهار ملاك را داشت، ملاك چهارمش «ما افترض عليه» است، آنچه كه بر او فرض
باشد، انجام دهد.
واقعاً اگر در همين نماز، يك وقتي فكر ميكردم كه،
واقعاً اين نمازي كه، از اوائل تكليف تا حالا خوانديم، واقعاً پيش وجدان
خودمان ميتوانيم بگوييم: اين نمازها، اين دو ركعت نماز را به خاطر خدا
خوانديم. حالا آن حرفهاي عرفاني كه بزرگاني مثل امام(ره) ميزدند كه
نميتوانيم بگوييم. آنها را اصلاً ماها نميفهميم. ولي به حسب ظاهر بايد يك
نمازي باشد با طهارت باشد، لباس انسان مباح باشد، پاك باشد، بدن انسان پاك
باشد، صد در صد ميتوانيم در همين نمازمان، حالا بقيه واجبات را بگذاريم
كنار، چند نفر از ما واقعاً اطمينان به صحت همين داريم.
نمازي كه
قرائتش را نميدانيم درست است يا نه؟ عرض ميكنم كه شرائطش را نميدانيم
درست رعايت ميكنيم يا نه؟ حالا آن مسائل حضور قلب و اينها، يك مرحله ديگري
است، اقل مرتبهاش كه «ما ادي ما افترض عليه» باشد، من واقعاً به اين معنا
يقين ندارم.
يك وقتي فكر ميكرديم كه مثلاً بعضي از بزرگان مثل مرحوم
آيت الله العظمي خوانساري(ره) كه از مراجع بزرگ بودند و از اوتاد زمان
خودشان هم بود، نقل ميكردند كه ايشان، سه مرتبه تمام نمازهاي يوميه خودشان
را قضاء كردند، خوب اين يك جهتش همين است.
البته نميخواهم بگويم:
اينقدر آدم وسواس داشته باشد كه صبح كه نماز صبح را ميخواند، تا ظهر ادامه
دهد، دو مرتبه، سه مرتبه، نه، ولي واقعاً بياييم در واجبات، نوافل را که
كه خودش يك مقاماتي را براي انسان به وجود ميآورد، اهميت دهيم.
در
واجباتمان، به وضويمان اهميت دهيم، گاهي اوقات ديدم كه طلبه وضو ميگيرد،
درست وضو نميگيرد. طلبه وضو ميگيرد، وسواسي مذموم است. نبايد انسان وسواس
داشته باشد، ولي لا ابالي بودن، همينطور انسان آب بريزد و نفهمد چطور مسح
كرد و نفهمد چه كار ميكند، اين هم مذموم است. بايد با دقت و حوصله و تامل
باشد. انسان واجب را ميخواهد انجام دهد، اين در نماز انسان است. حالا در
واجبات ديگر هم همينطور.
علي اي حالٍ اين شرط چهارم «و ادي ما افترض
عليه»، آنچه كه بر او واجب كرده، انجام دهد. گاهي اوقات در دفتر كه هستيم،
به قدري لذت ميبرم ميبينم طلبه حساب سال دارد، براي خودش، بچههايش،
خانوادهاش، دفترچه حساب سال خمسي حساب كرده، ميآيد آخر سال ميگويد: دو
هزار تومان خود من بدهكار شدم. اين كشف از التزام آدم ميكند.
واقعاً
بايد ملتزم باشيم. اين که بگوييم: خمس كه مال ماها نيست، مال مردم ديگر
است، ما از مردم خمس ميگيريم درس بخوانيم، نه ما هم بايد ملتزم باشيم.
بله، حالا در آن مواردي كه بزرگان ميفرمايند: به پول شهريه خمس تعلق پيدا
نميكند، ولي در زندگي شما، پدرتان، برادرتان، دوستان شما به شما هدايايي
نميدهند، اين هدايا به نظر اكثريت فقهاء، يا فتوي ميدهند به وجوب خمسش يا
احتياط ميكنند در خمس، اگر سال بر او بگذرد، ما بايد هم خودمان و هم
خانواده خودمان را در اين گونه امور خيلي مقيد بار بياوريم. اين ميشود
«ادي ما افترض عليه».
ظاهر سازي نه، اين بدبختي و بيچارگي هر كسي است،
نميخواهيم ظاهر سازي كنيم، ولي واقعاً خوب الان از عمر انسان سي سال، چهل
سال گذشته، چقدر ديگر مگر باقي مانده تا انتهاي عمر انسان، اينها چيزهايي
است كه ماها بايد مقيد به آن باشيم.
آنوقت خدا فرموده: اگر كسي اين
چهار شرط را رعايت كند، «ان يسكنه في جواره»، او را در جوار خودش سكني دهد،
كه اگر هفته آينده توفيقي داشتيم، ان شاء الله، اين «ان يسكنه في جواره»
را معنا ميكنيم.
منبع : بحار الانوار، جلد 3، در باب 1، حديث 6، صفحه 4
شرایط همنشینی با خدا بر طبق روایتی از امام صادق
۱۹ دی ۱۳۹۴ و ۱۲:۳۸
حديثي است از امام صادق (عليه السلام) (بحار، جلد 3، در باب 1، حديث 6، صفحه 4) که مقداري در بارهي آن توضيح ميدهيم.
امام صادق (عليه السلام) فرموده است: «ان الله تبارك و تعالي ضمن للمؤمن ضماناً، قال قلت و ما هو؟» امام صادق (عليه السلام) فرمودهاست كه: خداوند براي مؤمن يك مطلبي را ضامن شده، يك ضمانتي را نسبت به مؤمن پذيرفتهاست.
مفضل بن عمرو ميگويد كه: به حضرت عرض كردم كه، چيست آن ضمانت؟
فرمود: «ضمن له ان هو اقر له بالربوبيه» اگر مؤمن به ربوبيت خدا اقرار داشته باشد، كه اين اقرار به ربوبيت، فقط اقرار زباني نباشد، يعني عملاً در همه امور، رب كه همان معناي مالكيت را دارد، مالك اصلي خودش را، خدا بداند.
اقرار به ربوبيت معنايش اين است كه، هر چيزي كه براي انسان اتفاق ميافتد، بداند كه مالك اصلي خداوند است و تحت ربوبيت او قرار دارد. در هر شرائطي که انسان قرار ميگيرد، اين اقرار و اعتراف را داشته باشد. اين «اقر له بالربوبيه»، مثل اعترافي است كه، انسان نسبت به يك حقيقتي ميكند، كه با تمام وجود اين اقرار و اعتراف در انسان باشد.
در همه حالات، در جهل، علم، اگر كسي يك مقداري علمش زياد شد، نگويد كه: من چيزي را خودم به دست ميآورم، من زحمت ميكشم، من اين مراحل علمي را طي ميكنم. بله همت و سعي و تلاش هر كسي، در جاي خودش مسلم است، اما واقعاً صاحب اصلي و مالك اصلي را انسان رب خودش بداند.
همين كه انسان صبح که از خواب بيدار ميشود، بگويد: «الحمد الله الذي احياني بعد ما اماتني»، اين اقرار به ربوبيت ميشود، قدرت داريم كه بلند شويم بياييم بيرون، سر درس، حرف بزنيم، در حرف زدن، گوش كردن، در تمام امور، خودمان واقعاً بدانيم، آن نيروي اصلي، که باز تعبير اصلي هم تعبير درستي نيست، تنها نيرويي كه، انسان را در اين امور تمشيت ميكند خداوند تبارك و تعالي است. اين ميشود اقرار به ربوبيت.
«ان اقر له بالربوبيه و لمحمد صلي الله عليه و آله بالنبوه»، اقرار كند به نبوت پيامبر. اقرار به نبوت پيامبر اين نيست كه، بگويم: شهادت ميدهم بر نبوت پيامبر و تمام شود. اين اقرار يعني ايمان به آنچه كه بر پيامبر نازل شده، «الذين آمنوا و عملوا الصالحات و آمنوا بما نزل علي محمد من ربهم و هو الحق من ربهم» يعني جزء ايمان اصلي انسان، ايمان به آنچه كه در پيامبر نازل شده، ميباشد.
در زمان ما بعضيها اين حرفهاي مزخرف را ميزنند و ميگويند: همين مقدار كه خدا را قبول داشته باشي، مسيحي بودن، يهودي بودن، كذا و كذا، اينها راههايي است كه منتهي به خداوند ميشود، انسان بايد خدا را بپذيرد.
خوب اين حرف درست نيست و بر خلاف صحيح برهان و اين روايات ما است، ما بايد به آنچه كه بر پيامبر هم نازل شده، ايمان بياوريم. در دعاها هم گاهي اوقات ميخواهيم اظهار ايمان كنيم، اين يكي از شرائطش است.
«و لعلي عليه السلام بالامامه»، اقرار به امامت امير المومنين «و ادي ما افترضه عليه»، آنچه كه فرض بر او هست، از واجبات و از محرمات، انجام دهد. اگر مومني اين چهار ملاك را داشت، ملاك چهارمش «ما افترض عليه» است، آنچه كه بر او فرض باشد، انجام دهد.
واقعاً اگر در همين نماز، يك وقتي فكر ميكردم كه، واقعاً اين نمازي كه، از اوائل تكليف تا حالا خوانديم، واقعاً پيش وجدان خودمان ميتوانيم بگوييم: اين نمازها، اين دو ركعت نماز را به خاطر خدا خوانديم. حالا آن حرفهاي عرفاني كه بزرگاني مثل امام(ره) ميزدند كه نميتوانيم بگوييم. آنها را اصلاً ماها نميفهميم. ولي به حسب ظاهر بايد يك نمازي باشد با طهارت باشد، لباس انسان مباح باشد، پاك باشد، بدن انسان پاك باشد، صد در صد ميتوانيم در همين نمازمان، حالا بقيه واجبات را بگذاريم كنار، چند نفر از ما واقعاً اطمينان به صحت همين داريم.
نمازي كه قرائتش را نميدانيم درست است يا نه؟ عرض ميكنم كه شرائطش را نميدانيم درست رعايت ميكنيم يا نه؟ حالا آن مسائل حضور قلب و اينها، يك مرحله ديگري است، اقل مرتبهاش كه «ما ادي ما افترض عليه» باشد، من واقعاً به اين معنا يقين ندارم.
يك وقتي فكر ميكرديم كه مثلاً بعضي از بزرگان مثل مرحوم آيت الله العظمي خوانساري(ره) كه از مراجع بزرگ بودند و از اوتاد زمان خودشان هم بود، نقل ميكردند كه ايشان، سه مرتبه تمام نمازهاي يوميه خودشان را قضاء كردند، خوب اين يك جهتش همين است.
البته نميخواهم بگويم: اينقدر آدم وسواس داشته باشد كه صبح كه نماز صبح را ميخواند، تا ظهر ادامه دهد، دو مرتبه، سه مرتبه، نه، ولي واقعاً بياييم در واجبات، نوافل را که كه خودش يك مقاماتي را براي انسان به وجود ميآورد، اهميت دهيم.
در واجباتمان، به وضويمان اهميت دهيم، گاهي اوقات ديدم كه طلبه وضو ميگيرد، درست وضو نميگيرد. طلبه وضو ميگيرد، وسواسي مذموم است. نبايد انسان وسواس داشته باشد، ولي لا ابالي بودن، همينطور انسان آب بريزد و نفهمد چطور مسح كرد و نفهمد چه كار ميكند، اين هم مذموم است. بايد با دقت و حوصله و تامل باشد. انسان واجب را ميخواهد انجام دهد، اين در نماز انسان است. حالا در واجبات ديگر هم همينطور.
علي اي حالٍ اين شرط چهارم «و ادي ما افترض عليه»، آنچه كه بر او واجب كرده، انجام دهد. گاهي اوقات در دفتر كه هستيم، به قدري لذت ميبرم ميبينم طلبه حساب سال دارد، براي خودش، بچههايش، خانوادهاش، دفترچه حساب سال خمسي حساب كرده، ميآيد آخر سال ميگويد: دو هزار تومان خود من بدهكار شدم. اين كشف از التزام آدم ميكند.
واقعاً بايد ملتزم باشيم. اين که بگوييم: خمس كه مال ماها نيست، مال مردم ديگر است، ما از مردم خمس ميگيريم درس بخوانيم، نه ما هم بايد ملتزم باشيم. بله، حالا در آن مواردي كه بزرگان ميفرمايند: به پول شهريه خمس تعلق پيدا نميكند، ولي در زندگي شما، پدرتان، برادرتان، دوستان شما به شما هدايايي نميدهند، اين هدايا به نظر اكثريت فقهاء، يا فتوي ميدهند به وجوب خمسش يا احتياط ميكنند در خمس، اگر سال بر او بگذرد، ما بايد هم خودمان و هم خانواده خودمان را در اين گونه امور خيلي مقيد بار بياوريم. اين ميشود «ادي ما افترض عليه».
ظاهر سازي نه، اين بدبختي و بيچارگي هر كسي است، نميخواهيم ظاهر سازي كنيم، ولي واقعاً خوب الان از عمر انسان سي سال، چهل سال گذشته، چقدر ديگر مگر باقي مانده تا انتهاي عمر انسان، اينها چيزهايي است كه ماها بايد مقيد به آن باشيم.
آنوقت خدا فرموده: اگر كسي اين چهار شرط را رعايت كند، «ان يسكنه في جواره»، او را در جوار خودش سكني دهد، كه اگر هفته آينده توفيقي داشتيم، ان شاء الله، اين «ان يسكنه في جواره» را معنا ميكنيم.
منبع : بحار الانوار، جلد 3، در باب 1، حديث 6، صفحه 4
کلمات کلیدی :
۱,۶۷۰ بازدید