يکي از نکاتي که ما طلبهها بايد به آن اهميت دهيم، مسأله ذکر الله است.
يکي از مصاديق روشن ذکر خدا، ذکر لساني و زباني است که نبايد از آن غافل
باشيم؛ چون مدخلي است براي اين که قلب انسان رنگ ذاکريت پيدا کند؛ تا ذکر
زباني نباشد، قلب انسان و باطن انسان نميتواند ذاکر واقعي باشد. اما
نکتهاي که بايد به آن توجه کنيم اين است که هر چند که حدي براي ذکر نيست؛
يعني اگر انسان دائماً در ذکر خدا هم باشد، باز نميتوانيم بگوييم که اين
بس است و ديگر نيازي به ادامه نيست؛ بلکه ذکر داراي مراحل و مراتبي است.
حتي بعضي از بزرگان و عرفا مراتب ذکر را به بعد از موت و عالم برزخ نيز
تسرّي دادهاند و شايد به قيامت هم تسرّي داده باشند که من نميخواهم وارد
آن جهاتش شوم.
آن چه که بايد توجه کنيم اين است که اگر فکر گناهي در ذهنمان وارد شد، حتي
بالاتر اگر نعوذ بالله کسي گناه کرد، از زماني که گناه ميکند تا زماني که
توجه پيدا ميکند، چقدر فاصله ميشود؟
در افراد مختلف متفاوت است؛
برخي افراد تا آخر عمر هم متوجه نميشوند؛ بعضيها يک سال به آخر عمر
برميگردند. تعريفي که از مؤمن در روايات آمده آن است که تا گناهي را مرتکب
ميشود، بعد از گناه به ياد خدا ميافتد، استغفار ميکند و برميگردد و
نادم ميشود. من ميخواهم يک مرحله بالاترش را بگويم که لااقل بايد در ذهن
خود ما باشد و آن اين که واقعاً اگر فکر گناه در ذهن انسان خطور کرد، و حتي
اگر يک فکر شيطاني خطور کرد، خودمان را محک بزنيم که چه کردهايم؟ از
عناويني که به عنوان ذکر خدا هر روز تکرار ميشود، نماز است، اگر بخواهيم
ببينيم که اين تا چه ميزان تأثيرگذار بوده است؟ بايد خود را محک بزنيم.
انسان گاهي اوقات در ذهن خودش فکر ميکند که يک مالي را چگونه بدست آورد؟ و
يا يک مقامي را به چه صورتي بدست آورد؟ بايد در اين امور خودمان را محک
بزنيم که آن زماني که فکر شيطاني در ذهن انسان وارد ميشود با زماني که ذکر
و ياد خدا ميآيد و آدم را منصرف ميکند، چه مقدار فاصله است؟. ذکر خدا
بايد در اين مرحله باشد که بلافاصله انسان به ياد خدا بيافتد و پشيمان
گردد.
ذکر خدا بايد به حدي برسد که بر قلب و بر وجود انسان حکومت کند. افسار قلب و
نفس انسان را بدست بگيرد و نگذارد که انسان سقوط کند؛ اين ميشود مرحله
عالي ذکر خدا. اعمال ما بايد به گونهاي باشد که تمام کارهايمان به خاطر
رضاي خدا باشد؛ اگر کسي با انسان حرف ميزند، هنر اين است که به خاطر خدا
گوش کند.
واقعاً اين مرحله، يک مرحله خيلي مشکلي هم ميباشد؛ در
خانواده، در زندگي، در اجتماع، که عمر انسان ميگذرد ببيند که در اين اوقات
و ساعتهاي سپري شده چه مقدار و چند ساعت و ثانيهاش به ياد خدا بوده است.
اين خيلي مشکل است و نياز به تمرين زياد و توسل و تضرع زياد دارد؛ تا خدا
هم نخواهد کسي نميتواند ذاکر باشد؛ اينگونه نيست که ذکر يک امر اختياري
باشد، بلکه خدا بايد محبت خودش را آنچنان در دل انسان قرار دهد که حتي
هنگامي که ميخواهد بخوابد با ذکر بخوابد و زماني هم که از خواب بلند شد،
در حال ذکر گفتن بلند شود. در حالات بعضي از بزرگان اين است که در حالت
خواب هم اذکارشان را ادامه ميدادند و برايشان کمالاتي هم ايجاد ميشد.
بياييم
واقعاً روي اين مسأله تمرين کنيم؛ هيچ کس به غير از ائمه معصومين(ع) نيست
که بگويد فکر گناه نميکند؛ از معصومين که جدا شويم همه، جوان به يک نحو،
پيرمرد هم به يک نحوي فکر ميکند؛ يا فکر مقام ميکند، يا فکر دنيا ميکند
ويا.... بالاخره افکار شيطاني، وسوسه شيطاني براي انسان ايجاد ميشود.
شيطان بي کار نيست و دائماً به کار خودش ادامه ميدهد، خسته هم نميشود؛ ما
هستيم که بايد خودمان را آماده کرده باشيم تا در مقابل او ايستادگي کنيم.
اگر انسان بتواند موفق به اين کار شود و آن را در درون خودش پياده کند،
آثار خيلي زيادي دارد. يکي از آثارش اين است که در جايي که انسان ميخواهد
حرف بزند، کسي که در حال ذکر است و وجودش را ياد خدا گرفته است، اصلاً به
خودش اجازه نميدهد که سراغ امور ديگران و امور دنيوي برود.
ببيند
زيد چه ميکند؟ عمرو چه کرده است؟ خانهاش چه جوري است؟ ماشينش چه جوري
است؟ و... اينها همه فکر شيطاني است. پرداختن به امور ديگران جز اين که
انسان ضعيف، حقير و بيچاره ميخواهد بيچارگي خودش را از اين راه جبران کند.
انسان بايد از اوقاتش خوب استفاده کند، اين که من الآن به ياد خدا باشم،
خدا يک نوري را در درون انسان قرار ميدهد که ميتواند سير آسمان و زمين
کند، هم در دنيا و هم در آخرت. بزرگان از علماي ما چنين بودند؛ هنگامي که
انسان زندگيشان را ميخواند، اين را به وضوح در مييابد. اولاً آنهايي که
اهل ذکرند، حالتشان يک حالتي است که نميگذارند ديگران متوجه شوند که آنان
مشغول ذکر خدا هستند. کسي که بخواهد ظاهر سازي کند، خودش را بيچاره ميکند؛
دارد ريا ميکند.
ولي ما بياييم خودمان را عادت بدهيم؛ واقعاً دو
تا طلبه که نشستيم، تا زماني که بحث علمي و بحث فقهي، اصولي و قرآني است،
اينها همه ذکر خداست. اما وقتي که اين بحثها تمام شد، باز مطالب ضروري
آنها هم خيلي خوب است. آدم بحث کند که امروز چه بساط و بلايي سر اسلام در
دنيا ميخواهند بياورند؟ اينها هم خيلي خوب است؛ اما زائد بر اينها چه
صورتي دارد؟ واقعاً عرض ميکنم خودمان را تمرين دهيم که اين حرفهايي که
ميزنيم، چه مقدارش لازم بود و چه مقدارش لازم نبود.
وقت گذشت، خداوند همه ما را از ذاکرين واقعي قرار دهد؛ إنشاءالله.
والسلام.
تمرین ذکر و یاد خدا در تمامی احوال
۲۱ دی ۱۳۹۴ و ۱۲:۲۸
يکي از نکاتي که ما طلبهها بايد به آن اهميت دهيم، مسأله ذکر الله است. يکي از مصاديق روشن ذکر خدا، ذکر لساني و زباني است که نبايد از آن غافل باشيم؛ چون مدخلي است براي اين که قلب انسان رنگ ذاکريت پيدا کند؛ تا ذکر زباني نباشد، قلب انسان و باطن انسان نميتواند ذاکر واقعي باشد. اما نکتهاي که بايد به آن توجه کنيم اين است که هر چند که حدي براي ذکر نيست؛ يعني اگر انسان دائماً در ذکر خدا هم باشد، باز نميتوانيم بگوييم که اين بس است و ديگر نيازي به ادامه نيست؛ بلکه ذکر داراي مراحل و مراتبي است. حتي بعضي از بزرگان و عرفا مراتب ذکر را به بعد از موت و عالم برزخ نيز تسرّي دادهاند و شايد به قيامت هم تسرّي داده باشند که من نميخواهم وارد آن جهاتش شوم. آن چه که بايد توجه کنيم اين است که اگر فکر گناهي در ذهنمان وارد شد، حتي بالاتر اگر نعوذ بالله کسي گناه کرد، از زماني که گناه ميکند تا زماني که توجه پيدا ميکند، چقدر فاصله ميشود؟
در افراد مختلف متفاوت است؛ برخي افراد تا آخر عمر هم متوجه نميشوند؛ بعضيها يک سال به آخر عمر برميگردند. تعريفي که از مؤمن در روايات آمده آن است که تا گناهي را مرتکب ميشود، بعد از گناه به ياد خدا ميافتد، استغفار ميکند و برميگردد و نادم ميشود. من ميخواهم يک مرحله بالاترش را بگويم که لااقل بايد در ذهن خود ما باشد و آن اين که واقعاً اگر فکر گناه در ذهن انسان خطور کرد، و حتي اگر يک فکر شيطاني خطور کرد، خودمان را محک بزنيم که چه کردهايم؟ از عناويني که به عنوان ذکر خدا هر روز تکرار ميشود، نماز است، اگر بخواهيم ببينيم که اين تا چه ميزان تأثيرگذار بوده است؟ بايد خود را محک بزنيم. انسان گاهي اوقات در ذهن خودش فکر ميکند که يک مالي را چگونه بدست آورد؟ و يا يک مقامي را به چه صورتي بدست آورد؟ بايد در اين امور خودمان را محک بزنيم که آن زماني که فکر شيطاني در ذهن انسان وارد ميشود با زماني که ذکر و ياد خدا ميآيد و آدم را منصرف ميکند، چه مقدار فاصله است؟. ذکر خدا بايد در اين مرحله باشد که بلافاصله انسان به ياد خدا بيافتد و پشيمان گردد. ذکر خدا بايد به حدي برسد که بر قلب و بر وجود انسان حکومت کند. افسار قلب و نفس انسان را بدست بگيرد و نگذارد که انسان سقوط کند؛ اين ميشود مرحله عالي ذکر خدا. اعمال ما بايد به گونهاي باشد که تمام کارهايمان به خاطر رضاي خدا باشد؛ اگر کسي با انسان حرف ميزند، هنر اين است که به خاطر خدا گوش کند.
واقعاً اين مرحله، يک مرحله خيلي مشکلي هم ميباشد؛ در خانواده، در زندگي، در اجتماع، که عمر انسان ميگذرد ببيند که در اين اوقات و ساعتهاي سپري شده چه مقدار و چند ساعت و ثانيهاش به ياد خدا بوده است. اين خيلي مشکل است و نياز به تمرين زياد و توسل و تضرع زياد دارد؛ تا خدا هم نخواهد کسي نميتواند ذاکر باشد؛ اينگونه نيست که ذکر يک امر اختياري باشد، بلکه خدا بايد محبت خودش را آنچنان در دل انسان قرار دهد که حتي هنگامي که ميخواهد بخوابد با ذکر بخوابد و زماني هم که از خواب بلند شد، در حال ذکر گفتن بلند شود. در حالات بعضي از بزرگان اين است که در حالت خواب هم اذکارشان را ادامه ميدادند و برايشان کمالاتي هم ايجاد ميشد.
بياييم واقعاً روي اين مسأله تمرين کنيم؛ هيچ کس به غير از ائمه معصومين(ع) نيست که بگويد فکر گناه نميکند؛ از معصومين که جدا شويم همه، جوان به يک نحو، پيرمرد هم به يک نحوي فکر ميکند؛ يا فکر مقام ميکند، يا فکر دنيا ميکند ويا.... بالاخره افکار شيطاني، وسوسه شيطاني براي انسان ايجاد ميشود. شيطان بي کار نيست و دائماً به کار خودش ادامه ميدهد، خسته هم نميشود؛ ما هستيم که بايد خودمان را آماده کرده باشيم تا در مقابل او ايستادگي کنيم. اگر انسان بتواند موفق به اين کار شود و آن را در درون خودش پياده کند، آثار خيلي زيادي دارد. يکي از آثارش اين است که در جايي که انسان ميخواهد حرف بزند، کسي که در حال ذکر است و وجودش را ياد خدا گرفته است، اصلاً به خودش اجازه نميدهد که سراغ امور ديگران و امور دنيوي برود.
ببيند زيد چه ميکند؟ عمرو چه کرده است؟ خانهاش چه جوري است؟ ماشينش چه جوري است؟ و... اينها همه فکر شيطاني است. پرداختن به امور ديگران جز اين که انسان ضعيف، حقير و بيچاره ميخواهد بيچارگي خودش را از اين راه جبران کند. انسان بايد از اوقاتش خوب استفاده کند، اين که من الآن به ياد خدا باشم، خدا يک نوري را در درون انسان قرار ميدهد که ميتواند سير آسمان و زمين کند، هم در دنيا و هم در آخرت. بزرگان از علماي ما چنين بودند؛ هنگامي که انسان زندگيشان را ميخواند، اين را به وضوح در مييابد. اولاً آنهايي که اهل ذکرند، حالتشان يک حالتي است که نميگذارند ديگران متوجه شوند که آنان مشغول ذکر خدا هستند. کسي که بخواهد ظاهر سازي کند، خودش را بيچاره ميکند؛ دارد ريا ميکند.
ولي ما بياييم خودمان را عادت بدهيم؛ واقعاً دو تا طلبه که نشستيم، تا زماني که بحث علمي و بحث فقهي، اصولي و قرآني است، اينها همه ذکر خداست. اما وقتي که اين بحثها تمام شد، باز مطالب ضروري آنها هم خيلي خوب است. آدم بحث کند که امروز چه بساط و بلايي سر اسلام در دنيا ميخواهند بياورند؟ اينها هم خيلي خوب است؛ اما زائد بر اينها چه صورتي دارد؟ واقعاً عرض ميکنم خودمان را تمرين دهيم که اين حرفهايي که ميزنيم، چه مقدارش لازم بود و چه مقدارش لازم نبود. وقت گذشت، خداوند همه ما را از ذاکرين واقعي قرار دهد؛ إنشاءالله. والسلام.
کلمات کلیدی :
۱,۸۳۰ بازدید