۲۶ دی ۱۳۹۴ و ۱۰:۰۱

ما بايد در مسئله وحدت بين مسلمين، برويم ببينيم كه سيره خود ائمه معصومين (ع) در زمان خودشان با اهل سنت به چه نحوى بوده است؟ آيا سيره آنها به اين نحو بوده كه از مبانى محكم دينى و شيعى تنزل و تنازل مى‌‌كردند يا اينکه نه، در مباني ديني قرص و محكم بودند اما با اهل سنت نزاع و مشاجره نمى‌‌كردند، نزاعى كه موجب تفرقه بين مسلمانها بشود؛ بلكه در مساجد آنها مى‌‌رفتند، پشت سر آنها نماز مى‌‌خواندند، در تشيع جنازه امواتشان شركت مى‌‌كردند، از مريض‌هايشان عيادت مى‌‌كردند. حال، ببينيد امام صادق(ع)  خودش به ابوحنيفه فرموده كه تو يك حرف از قرآن نمى‌‌فهمى، و آن را هم خيلى محكم بيان مي‌فرمودند. من يادم است که در يك جلسه‌اى يكى از اين روحانيون به مناسبت وحدت بين شيعه و سنى صحبت مى‌‌كرد و من نيز حضور داشتم؛ متأسفانه در آن جلسه آن آقا گفت: ابوحنيفه هم فقيهى بوده مثل ساير فقها، او به دنبال اين نبوده كه در مقابل امام صادق(ع) و مكتب اهل بيت(ع) باشد؛ او هم مجتهدى بوده و در مسائل فقهى نظر خودش را ذكر مى‌‌كرده است. بعد من به او همين روايت را گفتم؛ و گفتم تو مگر اين روايت را نديدى كه خود امام صادق(ع) از ابوحنيفه سؤال مى‌‌كند كه تو كه هستى؟ تو فقيه اهل عراق هستى؟

اصلاً امام(ع) روى عنوانش اشكال دارد؛ حضرت مى‌‌فرمايد: تو حق اجتهاد و فتوا دادن و فقاهت را ندارى؛ اين كه تو از قرآن چيزى را نمى‌‌فهمى، معنايش اين است كه حتى حق فتوا دادن را نداري، چيزي از قرآن نمي‌فهمي. به هر حال، ما نيز بايد همين روش را داشته باشيم؛ و نسبت به اعتقاداتمان خيلى بايد محكم باشيم. گاه در ذهن بعضی ‏ها مى‌‌آيد و مى‌‌گويند همانطورى كه آنها اعلام كردند و گفتند از شيعه مى‌‌شود تقليد كرد، در زمان مرحوم بروجردى قدس سره فتواى معروفى كه شيخ شلتوت داد، از اين طرف هم اعلام شود كه از ائمه آنها مى‌‌شود تبعيت كرد. اين حرف باطلى است؟! ما اصلاً آنها را فقيه نمى‌‌دانيم؛ ما اصلاً فقه آنها را غير صحيح مى‌‌دانيم؛ اين هم از روي تعصب نيست و بلکه روى مبانى فقهي و بر پايه قرآن و سنت قطيعه پيامبر (ص) است. بله، مگر مواردى كه روايات متواتره‏اى كه از پيامبر (ص) وجود دارد و ما نيز آنها را داريم، اگر طبق آن عمل كرده باشند، قبول است، قبول است؛ و الا اكثر عمل آنها مبتنى بر آرا و اعتبارات ظنيه و قياسى است كه خود اينها دارند؛ و لذا، وقتي تاريخ را ببينيد، اين كه اينها اتفاق كردند بر يكى از مذاهب اربعه، براى اين بود كه اعتبارات ظنيه بسياري به فقه آنها راه پيدا كرده بود و فقه‌شان را متلاشى كرده بود؛ گفتند بياييم يكى از اين چهار تا را ميزان و ملاك قرار دهيم. مطابق اين بيان امام صادق (ع) اينها قرآن را نمي‌فهمند و نمي‌توانند از آن استنباط کنند؛ آيات الاحكام را ببينيد؛ مثلاً فرض كنيد از مواردى كه در قرآن آمده است، آيه شريفه 30 و 31 سوره نور است که « قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ» تا مى‌‌رسد به اينكه «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ »؛ که ما روايت معتبرى از امام باقر (ع) داريم كه هر جا در قرآن مسئله حفظ الفرج آمده، مراد زناست مگر در اين آيه شريفه؛ اما اهل سنت اين را نمى‌‌گويند و کساني مثل صاحب تفسير روح المعانى شديداً مخالفت مى‌‌كنند که در اينجا هم مراد زناست. چقدر در استنباط حكم فرق مى‌‌كند که «وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ» را به معناى نگاه به فرج قرار بدهيم يا به معناي زنا قرار دهيم. على اىّ حال، نمى‌‌خواهيم وارد اين بحث شويم؛ شما رواياتى كه در اين باب شش وجود دارد را ملاحظه بفرماييد كه ائمه(ع) چقدر قوياً با اينها برخورد مى‌‌كردند. حالا مسئله غصب خلافت و امامت سر جاى خودش، غير از اين، تصريح ائمه(ع) بر اين بوده كه اينها فقيه نيستند و صلاحيت فقاهت و فتوا را ندارند.



منبع : وسایل الشیعه،‌ ج 27، ص 47



کلمات کلیدی :

اهل بیت امام صادق وحدت بین مسلمین اهل عامه ابوحنیفه اجتهاد فقیه واقعی

۱,۵۰۵ بازدید