۲۹ دی ۱۳۹۴ و ۱۰:۳۹

اين ايام مصادف با ايام فاطميه و مصيبت عظماي اسلام، شهادت فاطمه‌ي زهرا، صديقه‌ي کبرا سلام الله عليهاست؛ و بحمدالله در کشور ما و در ميان مردم و فضلا و طلاب، چندين سال است که نسبت به عزاداري اين ايّام توجّه خاصي شده است؛ هرچند که مسئله‌ي فاطميه از قديم الايام در ميان بزرگان مطرح بوده و اين ايّام را عزادار بودند. در بيت خود ما در ايام فاطميه متجاوز از 60 سال است که مجلس روضه برگزار مي‌شود؛ و بزرگان از مراجع، مثل مرحوم آيت الله العظمي بروجردي، مرحوم امام، مرحوم علامه طباطبائي و همچنين ساير مراجع مقيّد بودند که در مجلس عزاي فاطمه‌ي زهرا سلام الله عليها شرکت کنند.
اولين مطلبي که بايد به آن توجه کنيم، و اگر يک انسان مسلمان، چه شيعه و چه سني، به اين مطلب توجه کند، بسياري از شبهه‌ها براي او حل مي‌شود، و بسياري از سؤالات پاسخ داده مي‌شود، این مطلب است که فاطمه کيست، و چه حقيقتي است؟ اگر ما اين وجود شريف را فقط در محدوده‌ي اينکه دختر نبي اکرم (ص) است، محدود کنيم، يک نتايجي دارد؛ اما اگر مقداري دقت کنيم، و ببينيم اين وجود عزيز چه مقام و مرتبتي نزد خداي تبارک و تعالي دارد و به تبع آن مقامي که نزد خدا و پيامبر دارد، آن وقت، بسياري از مسائل اعتقادي و تاريخي حل خواهد شد.
روايتي در کتب روايي از جابر نقل شده است و ايشان هم از امام صادق عليه السلام نقل مي‌کند؛ «قال: قلت لم سمّيت فاطمة الزهراء زهراء؟» به امام صادق عرض کردم چرا فاطمه‌ي زهرا را زهرا ناميدند؟ اولاً اين روشن باشد که در روايات ديگر، اين معنا وارد شده است که حضرت فاطمه(س) نُه نام نزد خداوند دارد. که البته همين هم مطلب مهمي است. اما سؤال اين است که چرا يکي از اسامي آن حضرت "زهرا" است؟
حضرت در جواب فرمود: «لأن الله عزوجل خلقها من نور عظمته» خداي تبارک و تعالي فاطمه‌ي زهرا را از نور عظمت خودش خلق کرد. در مورد وجود مبارک پيامبر و اميرالمؤمنين هم داريم که چنين تعابيري وارد شده که خلقت آنها هم از نور خداي تبارک و تعالي است. اين تعبير مي‌رساند که خلقت حضرت زهرا (س) از ابتدا با خلقت بشر معمولي تفاوت داشته است. نوع بشر مخلوق خدا هستند، اما از نور خدا آفريده نشده اند؛ چون اگر بشر از نور خدا آفريده مي‌شد، ديگر هيچ بشري معصيت و عصيان نمي‌کرد. فاطمه‌ي زهرا (س) از نور خدا آفريده شده است و آن هم، از نور عظمت خدا آفريده شده است. يعني آن جنبه‌ي عظمت خداي تبارک و تعالي که جنبه‌ي بسيار مهمي است. معنايش اين است که اين مخلوق، يک مخلوق عظيم و بزرگ است، چون از نور عظمت خدا خلق شده است. «فلمّا أشرقت أضاء السماوات و الارض بنورها» آسمان‌ها و زمين به نور فاطمه ي زهرا (س) روشن شده است، تا اينکه در دنباله‌ي روايت خداوند به ملائکه می فرماید: «هذا نورٌ من نوري و أسکنته في سمائي خلقته من عظمتي» (عن جابر عن ابی عبدالله علیه السلام قال:قلت له لم سمیت فاطمه؟ فقال لان الله خلقها من نور عظمته فلما اشرقت اضائت السماوات و الارض بنورها و غشیت ابصار الملایکه و خرت الملایکه لله ساجدبن و قالو الهنا و سیدنا ما هذا النور؟ فاوحی الله الیهم هذا نور من نوری اسکنته فی سمائی و خلقته من عظمتی اخرجه من صلب نبی من انبیایی افضله علی جمیع الانبیا و اخرج من ذلک النور ائمه یقومون بامری و یهدون الی حقی و اجعلهم خلفایی فی ارضی بعد انقضاء وحیی. 
اين نکته، نتيجه‌ي روشنی دارد که ایشان، با بقيه کاملاً تفاوت دارد. هيچ يک از زن‌هاي پيامبر از نور عظمت خدا خلق نشدند، هيچ کسي را نداريم غير از فاطمه‌ي زهرا (س) که از نور عظمت خدا خلق شده باشد. در ميان زن‌هاي عالم، برخي از زن‌هاي ديگر را مثل مريم بنت عمران داريم، آسيه را داريم، ولي آنها با اينکه در ميان زنان، کامل بودند، ولي اين خصوصيت را ندارند که از نور عظمت خدا خلق شده باشند.
احترام و تکريم پيامبر (ص) نسبت به حضرت صدّيقه
در روايتي که در سفينة البحار نقل شده، (اين مطلب را ابوبکر نقل مي‌کند) آمده است: « إنّ فاطمة سلام الله عليها يوماً دخلت علي أبيها» حضرت زهرا روزي بر پيامبر اکرم وارد شد «فاستقبلها» پيامبر بلند شدند و از حضرت استقبال کردند «و قبِّلَ يديها» دو دست فاطمه را گرفتند و بوسيدند «ثم لمّا ودّعت و مشت» وقتي که حضرت خواست خداحافظي کند و برود «شيّعها النبي» باز پيامبر او را مشايعت کرد و چند قدم همراه ايشان رفتند «و قبّل يديها» مجدداً دستهاي حضرت زهرا را بوسيدند. ابوبکر به پيامبر اعتراض مي‌کند و مي‌گويد، «فقلت يا رسول الله ما رأيت مثل هذا في أحد من النساء» من مثل اين کاري که شما اينجا کرديد، در هيچ يک از زن‌هاي ديگري که در بيت شما هستند، نديدم. اعتراض کرد که شما چرا اين کار را راجع به فاطمه مي‌کنيد؟ يا شايد منظورش اين بوده که هيچ کسي راجع به دخترش اين کار را نمي‌کند! «و لا يناسب لمثلک!» خواست پيامبر را به گمان باطل خودش نصيحت کند. جمله‌اي که خيلي مهم است اين است که پيامبر فرمود: «فقال ما فعلته إلا بأمر ربّي» من کاري انجام نداده‌ام، مگر به امر خداي تبارک و تعالي.
اين تکريمي که پيامبر نسبت به فاطمه‌ي زهرا داشت، جنبه‌ي عاطفي نداشت. جنبه‌ي پدر و دختر بودن نبود؛ جنبه‌ي اينکه فاطمه، يک زنِ مسلمانِ مطهره‌ي طاهره است، هم نبود،بلکه فوق اينها بوده،و به امر خدا بوده است. پيامبري که اشرف مخلوقات است، بايد نسبت به اين وجودي که از نور عظمت خدا آفريده شده، در مقابل دیدگان اين رفتار را انجام دهد و او را اين چنين، تکريم کند.
اين ما را وادار مي‌کند که مقداري بيشتر فکر کنيم، که فاطمه‌ي زهرا (س) چه شخصيتي بوده است. بايد واقعاً در درس‌ها و مطالعات‌مان، بحث فاطمه شناسي را دنبال کنيم. روايات فراواني در مورد حضرت زهرا (س) وارد شده که هر کدامش نياز به کتاب‌ها و بحث‌ها دارد. در اين ايام و در بالاي منابر بيشتر راجع به عظمت حضرت و عنايتي که خداي تبارک و تعالي به اين وجود شريف داشته است، براي مردم بيان کنيم.
غصب فدک
در این باره، دو نکته دیگر نیز وجود دارد. يک مطلب، مسئله‌ي تاريخي غصب فدک بعد از رحلت پيامبر است. فدکي که در زمان پیامبر، سه سال در اختيار حضرت زهرا بود و حضرت در آنجا افرادي را گمارده بود که کار مي‌کردند و در يدِ حضرت بود، با يک حديثي که جعل شد و تا آن زمان به گوش أحدي از صحابه‌ي پيامبر نخورده بود که «نحنُ معاشر الانبياء...»، ما پيامبران از خودمان چيزي را به ارث نمي‌گذاريم و «ما ترکناه صدقة»، که در بحث‌هاي روايي و تاريخي، اشکالات بسيار فراواني بر اين حديث وارد است. اين حديث از احاديثي است که مخالفت تبايني با قرآن کريم دارد؛ مخالف صريح با آيات قرآن دارد؛ که من وارد اين بحث نمي شوم. اما اين را مي‌خواهم عرض کنم که آيا دختر پيامبر که اين چنين در انظار مورد احترام پيامبر بود، خود ابوبکر اين را ديده است و خودش راوي اين روايت است که پیامبر هم هنگام ورود، آن حضرت را استقبال کرد و دست او را بوسيد و هم در وقت خروج این کار را تکرار نمود. پيامبر فرمودند که اين کار را به امر خدا انجام مي‌دهم. همه سؤالات اين است که وقتي فاطمه (س) فرمود: فدک مال من است و از پيامبر به من رسيده است، چرا ابابکر از او شاهد خواست؟ اينجا سؤالات فراواني وجود دارد. فاطمه‌اي که از نور عظمت خدا خلق شده و مورد احترام پيامبر است و از صديقين است، در راستگويي ميان زن‌ها مثل ندارد، چرا نباید حرف او را قبول کنند؟ چرا بايد به او بگويند شاهد بياور؟ چرا به بقيه‌ي زن‌هاي پيامبر که در حجره‌ها تا آخر عمرشان ماندند و گفتند مال ماست، به آنها اعتراض نکردند که بيرون بروند،چون پيامبر چيزي برای افراد به ارث نميگذارد؟!
اين نکته را عرض کنم که در فقه شيعه و سني، در مسائل مالي اگر يک شاهد به همراه يک قسم باشد، ادعا ثابت مي‌شود. خود شخص مي‌گويد اين مال است و قسم مي‌خورد و يک شاهد هم مي‌آورد. امير المؤمنين (ع) شهادت داد، حسنين شهادت دادند، ولي قبول نکردند. اميرالمؤمنيني که اصحاب پيامبر خود شنیده بودند، که «اقضاکم عليّ» در قضاوت هيچ کسي بهتر از اميرالمؤمنين نيست. اميرالمؤمنين به ابابکر فرمود: اگر مالي دست مسلمين باشد و من ادعا کنم که اين مال من است، تو از من دليل مي‌خواهي يا از کسي که مال در دست اوست؟ عرض کرد: از تو دليل مي‌خواهم. فرمود: فاطمه بر فدک يد دارد و سه سال در اختيارش بوده است، افرادي به عنوان کارگر، از طرف حضرت زهرا در آنجا کار مي‌کنند و کسي که مي‌گويد مال او نيست و ادعاي خلاف دارد، او بايد دليل بياورد. ابابکر ماند! البته در آخر هم ثابت شد که مال حضرت زهراست و نوشت، ولي ديگري آمد آن را گرفت و پاره کرد.
شهادت حضرت فاطمه(س)
ما بايد فاطمه(س) را بشناسيم. در زمان پيامبر، اصحاب پيامبر، فاطمه را نشناختند و اين بلاها و مصيبت‌ها و گرفتاري‌ها را به وجود آوردند. ريشه‌اش در اين بود که حضرت زهرا را نشناختند. اگر او را شناخته بودند، اينطور عمل نمي‌کردند.
شهادت حضرت نیز، يک مطلب مسلّم تاريخي است و جاي ترديد در آن نمی باشد. اگر کتب مورّخين اهل سنت را ببينيد، در کتب آنها به صورت متعدد، قضاياي مربوط به شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها نقل و مطرح شده است. مگر کسي که بخواهد انصاف را کنار بگذارد و لجاجت داشته باشد و به دنبال انکار باشد.  اينکه از ائمه معصومين در روايات وارد شده است که إنّ فاطمة صديقةٌ شهيدة.  ائمه،هم روي کلمه‌ي «صديقه»‌، بسيار تکيه داشتند و هم روي کلمه‌ي «شهيده».
عايشه مي‌گويد: إنّ فاطمة کانت إذا دخلت علي رسول الله(ص) قام لها من مجلسه، عايشه که زن پيامبر است مي‌گويد: من مي‌ديدم که وقتي فاطمه مي‌آمد، پيامبر مي‌ايستاد «و قبّل رأسها و أجلسها مجلسه» او را به جاي خودش مي‌نشاند. اينها ديدند پيامبر چه عنايت عجيبي به اين وجود داشت.
در بعضي از روايات ديگر آمده است که «خرج النبي(ص) و هو آخذٌ بيد فاطمة» حضرت، دست فاطمه را گرفته بودند و بيرون آمدند « و قال: من عرف هذه، فقد عرفها و من لم يعرفها فهي فاطمة بنت محمد» فرمود هر کسي که او را مي‌شناسد، مي‌شناسد؛ اما کسي که او را نمي‌شناسد، بداند که اين فاطمه دختر من است « و هي بضعة منّي» پاره‌ي تن من است « و هي قلبي و روحي التي بين جنبي» قلب من است، روح من است « فمن آذاها فقد آذاني و من آذاني فقد آذي الله»  هر کسي او را اذيت کند، مرا اذيت کرده؛ و هر کس مرا اذيت کند، خدا را اذيت کرده است. چرا پيامبر اينقدر نسبت به بيان اين مطلب تأکيد داشت؟
پيامبر قبلاً فرموده بود و در بعضي از نقل‌ها دارد، که برخي مواقع که فاطمه را مي‌ديد، گريه مي‌کرد، اشکش جاري مي‌شد. برخی عرض مي‌کردند: يا رسول الله چرا وقتي فاطمه را مي‌بينيد، اشکتان جاري مي‌شود؟ حضرت مي‌فرمود: به خاطر ظلمي که بعد از من به او مي‌شود؛ به خاطر حقي که بعد از من از او غصب مي‌کنند؛ به خاطر هجومي که به خانه او مي‌برند. اينها را پيامبر فرموده بود؛ براي همين مکرر مي‌فرمود: من آذاها فمن آذاني.  اما چطور شد که مردم اين مطالب را فراموش کردند و کار به کجا رسيد؟ ما وقتي به کتب اهل سنت مراجعه مي‌کنيم، اين را نقل مي‌کنند. در الامامة و السیاسه مي‌گويد:  «أرسل أبابکر، عمراً و قنفذاً و جماعةً إلي دار علي و فاطمة» ابابکر دستور داد عمر و قنفذ و جماعتي بروند به طرف خانه‌ي علي. خانه‌اي که پيامبر هر روز بر اهل آن خانه سلام مي‌کرد؛ سلام پيامبر، سلام خدا بود. بر اهل خانه‌اي که خدا سلام مي‌کرد، حمله کردند. خود کساني که جا و منصب پيامبر را غصب کردند، شنيده بودند که پيامبر مکرر فرموده بود: هر کس بر فاطمه درود بفرستد، خدا او را در بهشت کنار من قرار مي‌دهد. اينها مي‌خواستند حق زحمات پيامبر را ادا کنند، لذا، رفتند به فاطمه درود بفرستند. انسان به اين قسمت از تاريخ که مي‌رسد، بايد ساعت‌ها اشک بريزد. خانه‌ي پيامبر، خانه‌ي فاطمه، خانه‌ي اهل بيت. مردم چه خاطراتي از اين خانه دارند؟ اما ابوبکر، عمر و قنفذ و جماعتي را براي هجوم به خانه‌ي علي مي‌فرستد « و جمع عمر الحطب علي دار فاطمة» عمر هيزم‌هايي را در کنار خانه فاطمه جمع کرد « و أحرق بابها» درب خانه را آتش زد « و لمّا جاءت فاطمة خلف الباب» وقتي فاطمه ديد که درب خانه آتش زده شده است، پشت درب آمد «تعدّ عمر و أصحابه و أثر عمر فاطمة خلف الباب» عمر متوجه شد که فاطمه پشت درب است و آن را فشار داد، «حتّي أسقطت جنينها و نقط مثمار الباب في صدرها و سقطت مريضةً حتي ماتت». چند روز بود که از وفات پيامبر گذشته بود که اين حادثه به وجود آمد و همين سبب شهادت آن حضرت شد. «و سيعلم الذين ظلموا أيّ منقلب ينقلبون».

کلمات کلیدی :

حضرت فاطمه حقیقت فاطمه معصومه سر نام حضرت فاطمه احترام پیامبر نسبت به فاطمه غصب فدک شهادت حضرت فاطمه ظلم به حضرت فاطمه هجوم به خانه امیر المؤمنین

۱,۴۳۰ بازدید