درس بعد

نواهی

درس قبل

نواهی

درس بعد

درس قبل

موضوع: نواهی


تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۲/۲۴


شماره جلسه : ۶۱

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • مساله: «آيا نهي از شيء اقتضاي فساد آن را دارد يا نه؟»

  • مراد از شيء در محل نزاع

  • نهي دلالت بر فساد دارد، يا مقتضي آن است، يا کاشف از آن

  • آيا اين بحث، جزء مباحث علم اصول است؟

  • نهي کراهتي داخل محل نزاع است يا نه؟

  • مرحوم آخوند(ره): نهي كراهتي داخل محل نزاع

  • دو اشکال در مقابل نظر مرحوم آخوند(ره)

  • اشکال اول بر نظر مرحوم آخوند(ره)

  • جواب مرحوم آخوند(ره) به اشکال اول

  • اشکال دوم بر نظر مرحوم آخوند(ره)

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم

الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


مساله: «آيا نهي از شيء اقتضاي فساد آن را دارد يا نه؟»

يكي از مباحث در مبحث نواهي اين است كه، آيا نهي از شيء اقتضاي فساد آن را دارد يا نه؟‌
در اينكه تعبير در محل نزاع، چه تعبيري باشد، مقداري بحث شده كه اشاره‎اي به آن داريم و الا بحث مهمي نيست.

 مراد از شيء در محل نزاع

اولين نكته اين است كه وقتي مي‎گوييم: آيا نهي از شيء اقتضاي فساد دارد يا نه؟ مراد مطلق نواهي وارد در شريعت نيست، در شريعت نسبت به محرماتي نهي داريم، نهي از شرب خمر، كذب و .... به قرينه مناسبت حكم و موضوع، مراد آن متعلقي است كه، در آن متعلق مسئله صحت و فساد راه دارد.
اما اگر در متعلقي صحت و فساد معنا نداشته باشد، مثل نهي از شرب خمر، نهي از كذب، که در اينجا هيچ وقت بحث واقع نمي‎شود كه، آيا اين نهي اقتضاي فساد دارد يا نه؟
بنابراين مراد از شيء در محل نزاع، چيزهايي است كه، امكان اتصاف به صحت يا فساد را دارد.

نهي دلالت بر فساد دارد، يا مقتضي آن است، يا کاشف از آن

نكته دوم اين است كه، مرحوم آخوند(ره) در محل نزاع، كلمه «اقتضاء» را آورده‌اند. در كلمات اصوليين ديگر مثل مرحوم ميرزاي قمي و صاحب فصول(قدس سرهما) و بعضي از متقديم از اصوليين، كلمه «يدل» ذكر شده، گفته‌اند: آيا نهي از شيء دلالت بر فساد دارد يا نه؟ اما مرحوم آخوند(ره) كلمه «يدل» را تغيير داده و به جايش كلمه «يقتضي» را آورده‌اند.
مرحوم امام(رضوان الله عليه)(مناهج الوصول، جلد 2، صفحه 150) فرموده‌اند: هر دو تعبير خالي از مسامحه نيست؛ هم در تعبير به اقتضاء مسامحه است، چون مقتضي و اقتضاء در جايي است كه، يك چيزي تاثير تكويني در حصول مقتضا دارد. مثلاً نار اقتضاي احراق دارد، اگر چيزي تكويناً سبب تاثير در مقتضا شود، به آن مقتضي مي‎گويند.
مسلما اين اقتضا به اين معنايي كه، عرفاً متفاهم از آن هست، در اينجا نمي‎تواند معنا داشته باشد. نهي نمي‎تواند سبب تكويني، در حصول فساد در متعلقش باشد.
همچنين كلمه دلالت هم خالي از مسامحه نيست، براي اينكه مراد دلالت لفظي است و در دلالت لفظيه، ولو بگوييم: دلالت لفظيه التزاميه است، يعني نهي به مدلول التزامي خودش، دلالت بر فساد دارد، شامل استدلال‎هايي كه بعداً مي‎آيد، که عده‎اي از بزرگان، از راه ملازمه عقليه مي‎خواهند مسئله را درست كنند، نمي‎شود.
لذا امام(رضوان الله عليه) به تبع استادشان مرحوم محقق حائري مؤسس حوزه(اعلي الله مقامه الشريف) -كه ايشان - كتابي بنام درر الفوائد دارند، كه مباحث اصولي مرحوم حائري(ره)، به قلم خودشان هست، كه ايشان هم طبقه  با محقق نائيني(ره) بوده و انظار بسيار خوبي در همين كتاب دارند- فرموده‎اند كه: كلمه «يقتضي و يدل» را بر مي‎داريم و به جايش كلمه «يكشف» قرار مي‎دهيم، آيا نهي، كاشف از فساد متعلقش هست يا نه؟
مطلب ديگري كه در اينجا بحث شده اين است كه، فرق بين اين بحث و بحث مسئله اجتماع امر و نهي چيست؟ که قبلاً در اوائل بحث اجتماع امر و نهي، كه بحمدالله بحث مفصلي هم شد، فرق بين بحث اجتماع  امر و نهي و اين بحث كه آيا نهي اقتضاي فساد مي‎كند يا نه؟ را مفصل بحث كرديم و ديگر آن را در اينجا تكرار نمي‎كنيم.

آيا اين بحث، جزء مباحث علم اصول است؟

بحث ديگر اين است كه، آيا اين جزء مباحث علم اصول است، يا بايد در فقه بحث شود؟ چون بحث مي‎كنيم كه، آيا متعلق نهي، كه نهي به آن تعلق پيدا كرده، عنوان فاسد دارد يا نه؟ اين بحث چون در كبراي استنباط قرار مي‎گيرد كه همان ضابطه مسئله اصوليه است، لذا از مباحث علم اصول است.

حال كه از مباحث علم اصول است، آيا از مباحث لفظيه است يا مباحث عقليه؟ اينجا باز امام(رضوان الله عليه) به تبع استادشان مرحوم محقق حائري(ره) اين نظريه را دارند كه، ممكن است بحثي در مباحث علم اصول باشد، لفظي محض و عقلي محض هم نباشد.

به عبارت اخري درست است که در اول علم اصول مي‎گويند: مباحث علم اصول در دو بخش است؛ بخش اول مباحث لفظيه و بخش دوم مباحث عقليه، اما دليلي نداريم كه، اگر گفتيم: بحثي لفظي است، فقط لفظي محض باشد، كما اينكه دليلي نداريم كه، اگر بحثي عقلي شد، فقط عقلي محض باشد.

مرحوم حائري(ره) ‎فرموده‌اند كه: ممكن است در بحثي هم استدلالات لفظي و هم استدلالات عقلي باشد، که در اين بحث هم همينطور است كه، در بعضي موارد، به ادله لفظيه استدلال شده و از اين جهت افرادي مثل صاحب معالم و مرحوم ميرزاي قمي(قدس سرهما) آن را جزء‌ مباحث الفاظ مطرح كرده‌اند و چون در آن ادله عقليه هم وجود دارد، مي‎گوييم: نهي در عبادات دلالت دارد كه، اين عبادت مبغوض براي مولاست و عقل مي‎گويد: چيزي كه مبغوض براي مولاست، نمي‎توانند مقرب به مولا باشد و اگر عبادتي مقربيت نداشت، فاسد و غير صحيح است.

لذا در اين بحث، هم استدلالات لفظي و هم عقلي است و دليلي نداريم كه، يك بحث بايد عقلي محض و يا لفظي محض باشد.

اين نظريه را مرحوم محقق حائري(ره) داشته و مرحوم امام(رضوان الله عليه) هم آن را پذيرفته‌اند. والد بزرگوار ما هم در اصول از ايشان تبعيت كرده و اين نظريه را پذيرفته‌اند كه، لازم نيست مباحثي كه داريم، لفظيه محضه يا عقليه محض باشد. مطلب روشني هم هست، چون هم استدلال لفظي در آن راه دارد و هم استدلال عقلي. لذا اين مدعا و مطلب صحيحي است.

اين اشاره‎اي به بعضي از مقدمات بحث بود كه خيلي هم مهم نبود. اولين بحث مهمي كه در اينجا واقع مي‎شود اين است كه، آيا اينكه مي‎گوييم: نهي دلالت يا كاشفيت از فساد دارد، اختصاص به نهي تحريمي دارد يا نه و شامل نهي كراهتي هم مي‎شود؟ و آيا اختصاص به نهي نفسي دارد، يا شامل نهي غيري هم مي‎شود؟ اگر شامل نهي غيري شود، آيا شامل اصلي و تبعي هر دو هست يا فقط اختصاص به نهي غيري اصلي دارد؟ که اين سه مطلب را بايد روشن كنيم.

نهي کراهتي داخل محل نزاع است يا نه؟

اما مطلب اول اين است كه، در مواردي كه نهي دلالت بر حرمت دارد و همچنين در مواردي كه نهي، نهي ارشادي است، در اين دو مورد، دلالت بر فساد وجود دارد و بحثي نيست. اگر نهي به صلاه نسبت به زن حائض تعلق پيدا كرد، اين داخل در محل نزاع است. اما آيا نهي كراهتي هم كه متعلق به يك عبادت يا معامله است، دلالت بر فساد دارد يا نه؟ و آيا اين نهي هم داخل در محل نزاع است؟

مرحوم آخوند(ره): نهي كراهتي داخل محل نزاع

مرحوم آخوند(ره)(در كفايه) فرموده‌اند: گرچه لفظ نهي ظهور در تحريم دارد و موضوع له نهي عبارت از حرمت است، اما ملاك نزاع و بحث در نهي كراهتي هم جريان دارد و شامل نهي كراهتي هم مي‎شود. لذا همان ملاكي كه در نزاع، نسبت به نهي تحريمي هست، يعني همان ادله‎اي كه بعداً ان شاء الله بحث مي‎شود، در نهي كراهتي هم جريان دارد. لذا ايشان نظرشان اين است كه نزاع از نظر ملاك عموميت دارد.

دو اشکال در مقابل نظر مرحوم آخوند(ره)

در مقابل فرمايش مرحوم آخوند(ره) دو دليل اقامه شده بر اينكه، نزاع فقط اختصاص به نهي تحريمي دارد و در نهي كراهتي جريان ندارد.

اشکال اول بر نظر مرحوم آخوند(ره)

دليل اول، دليلي است كه مرحوم آخوند(ره) با «ان قلت» و به عنوان يك دعوا در كفايه بيان كرده‌اند كه ملاك نزاع در نهي كراهتي، در معاملات اصلاً جريان ندارد، براي اينكه معاملات مكروهه‎اي كه داريم مثل آرايشگري كفن ‎فروشي و از اين قبيل معاملات،‌ كه احدي توهم فساد در اينها را هم نمي‎كند. هيچ فقيهي و حتي متفقهي نيامده توهم كند كه، اگر كسي كفن فروشي كرد، آيا فاسد است يا نه؟ اگر فاسد باشد، كه ديگر تمام مرده‎ها بي‎كفن مي‎مانند و اين تالي فاسد را دارد و هيچ كسي در معاملات چنين توهمي را نكرده است.

جواب مرحوم آخوند(ره) به اشکال اول

مرحوم آخوند(ره) در جواب فرموده‌اند كه: قبول داريم كه در باب معاملات مكروهه، حتي در يك موردش هم كسي  توهم فساد نمي‌كند، منتهي بحث ما، عموميت ملاك نزاع است.

آنچه كه بعنوان ملاك نزاع هست، يعني آنچه را كه قائل مي‎گويد: سبب اقتضاست، كه تبعاً عده‎اي مي‎گويند: اين اقتضاء درست است و يك عده‎اي هم اين اقتضاء و دلالت را قبول ندارند، كه ما از آن تعبير به ملاك مي‎كنيم، عموميت دارد، ولو در بعضي از مصاديق جريان نداشته باشد، يعني در اين معاملات هيچ كس‎ توهم هم نمي‌كند كه آيا اين معامله كه كراهت دارد، اقتضاي فساد دارد يا نه؟ اما ملاك نزاع عموميت دارد.

به تعبير ديگر ممكن است كه، مطلقي بما هو مطلق، محل نزاع قرار گيرد، يعني خود اين مطلق محل نزاع باشد، ولو اينكه نسبت به بعضي از افراد نزاع جريان نداشته باشد. مثلاً اگر مولا رقبه را ملاك براي يك حكمي قرار داد و گفت: «اعتق رقبه»، که اين رقبه مصاديقي دارد، كافره دارد، مؤمنه دارد، اما آن كه موضوع و متعلق براي اين حكم هست، خود مطلق به ما هو مطلق است، اگر اصلاً نسبت به اعطاي رقبه مومنه قدرت نداريد، مثلاً در بين بنده‎ها و رقبه‎ها، رقبه مومنه اصلاً وجود ندارد، اين دليل نمي‎شود كه بگوييم: از اول اين حكم مختص به رقبه كافره است، بلکه مولا حكم را به نحو كلي بيان مي‎كند و آن كه متعلق براي حكم است، رقبه است و اگر در خارج رقبه مومنه نيست، اين سبب نمي‎شود كه، موضوع و متعلق حكم، منحصر به رقبه كافره شود.

در اينجا هم همين طور است، متعلق يا موضوع، نهي است، كه محور براي نزاع است، مي‎گوييم: آيا نهي اقتضاي فساد دارد يا نه؟ اگر گفتيم: اين ملاكش عموميت دارد، شامل كراهتي هم مي‎شود، اما براي ما روشن است که، احدي نهي كراهتي در معاملات را، توهم نمي‎كند كه، اقتضاي فساد داشته باشد. اما نهي كراهتي در عبادات ممكن است، اقتضاي فساد  داشته باشد.

اشکال دوم بر نظر مرحوم آخوند(ره)

همانطوري كه در دليل اول روي معاملات تمركز كرده‌اند، در دليل دوم روي عبادات متمركز شده‌اند که، اصلاً نهي كراهتي كه متعلق به ذات عبادت باشد، نداريم، تحريمي داريم که، به زن حائض مي‎گويند: «لا تصل»، اما عبادتي كه ذاتش مكروه باشد، نداريم. 

اگر اشکال کنيد که در عبادات مكروهه، يك قسمش جايي است كه نهي به ذات عبادت تعلق پيدا كرده باشد، مثال صوم يوم عاشورا كه بر حسب نظر بدوي، نهي به خود صوم تعلق پيدا كرده و خود اين صوم يوم عاشورا مكروه است و همچنين در باب اقتداء مسافر به حاضر، يا حاضر به مسافر، همه فقهاء گفته‎اند: مكروه است، که كراهت به خود صلاه تعلق پيدا كرده‌است.

بنابراين در دليل دوم، اول مستدل مي‎گويد: اصلاً نهي كراهتي نداريم که، به عبادت تعلق پيدا كرده باشد و بعد اين دو مورد را به عنوان جواب از سوال مقدر مي‎گويد و جواب مي‌دهد که اين دو مورد هم، نهي به خود عبادت تعلق پيدا نكرده، در نهي از صوم قبلاً هم گفتيم که: نهي واقعاً به خود صوم تعلق پيدا نكرده، بلکه به تشبه به بني اميه تعلق پيدا كرده‌است و در اقتداي مسافر به حاضر هم، نهي به صلاه تعلق پيدا نكرده، بلکه به اقتدا تعلق پيدا كرده‌است.

لذا مستدل مي‎گويد: در اين دو مورد هم كه شما به عنوان نقض آورديد، نهي اصلاً به ذات عبادات تعلق پيدا نكرده‌است. پس نتيجه مي‎گيرد كه اصلاً نهي كراهتي كه متعلق به ذات عبادت باشد نداريم. حالا روي اين دليل دقت بفرماييد تا جوابش را فردا عرض كنيم.


وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین


برچسب ها :

نواهي نهي از شيء مقتضي فساد نهي کراهتي مرحوم آخوند تعلق نهی به ذات عبادت نهی ارشادی نهی کراهتی در معاملات نهی کراهتی در عبادات کاشفیت از فساد

نظری ثبت نشده است .