درس بعد

مقدمه اصول

درس قبل

مقدمه اصول

درس بعد

درس قبل

موضوع: وضع


تاریخ جلسه : ۱۳۹۹/۸/۲۵


شماره جلسه : ۲۹

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه مباحث گذشته

  • استدلال به برخی آیات برای اثبات واضع بودن شارع متعال

  • مراد از «الأسماء» در آیه مبارکه

  • روایات منقول از تفاسیر عامه

  • کلام مرحوم فیض کاشانی (رحمه‌الله) در تفسیر صافی

  • رد استدلال به آیه شریفه برای اختصاص وضع به خداوند متعال

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين



خلاصه مباحث گذشته
فرمایش مرحوم محقق نائینی (رحمه‌الله) -واضع الفاظ برای معانی خدای تبارک و تعالی است و بشر در آن نقشی ندارد. ضمن این‌که خداوند به بشر الهام فرموده‌است که این لفظ متعلق این معنا است- و اشکالات آن‌را بیان نمودیم.

در کلام ایشان بحث ترجیح بلا مرجح هم مطرح شده‌است که قبلاً گفتیم ترجیح بلا مرجح محال نیست چون بازگشت به علت غائی دارد؛ بلکه ترجّح بلا مرجح که بازگشت به علت فاعلی –یعنی معلول بدون علت موجود شود- می‌کند محال است.

نکته دیگر در کلام ایشان این مطلب است که می‌فرماید هر چند بین لفظ و معنا، خصوصیات ذاتیه تکوینیه که صاحب بن عباد ادعا کرده وجود ندارد؛ اما تناسب واقعی بین این دو وجود دارد. لذا مبنای اصلی ایشان پذیرش وجود تناسب و سنخیت واقعی بین لفظ و معنا است.

استدلال به برخی آیات برای اثبات واضع بودن شارع متعال
برای اثبات واضع بودن خدای تبارک و تعالی و رد واضع بودن بشر، به برخی آیات استدلال شده‌است. مثلاً خداوند متعال در آیه 30 سوره بقره به ملائکه فرمود می‌خواهم در زمین خلیفه‌ای قرار بدهم. آن‌ها عرض کردند می‌خواهی در زمین کسی که إفساد و خونریزی می‌کند را خلق کنی، در حالی که ما تو را تسبیح و تقدیس می‌کنیم؟ خداوند متعال در جواب فرمود «إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ».

در آیه 31 خدای تبارک و تعالی زمانی‌که آدم را خلق کرد اسماء را به او تعلیم کرد و سپس این اسماء را بر ملائکه عرضه کرد و فرمود اگر شما در مقام خلافة اللهی صادق هستید این اسماء را به من إنباء و إخبار کنید؛ چون ملائکه زمانی‌که خدا فرمود «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَة» تقریباً خواستند بگویند ما به عنوان خلیفه هستیم و نیاز نیست موجود دیگری را به عنوان خلیفه خلق نمائی.

آن‌ها عرض کردند ما غیر از علمی که تو به ما تعلیم کنی هیچ علمی نداریم. سپس خداوند به آدم فرمود اکنون تو این اسماء را به ملائکه إنباء بنما. زمانی‌که آدم اسماء را به ملائکه إنباء نمود، خدای تبارک و تعالی فرمود به شما نگفتم که من غیب آسمان‌ها و زمین را می‌دانم «وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ».[1]

بیان استدلال چنین است که می‌گویند مراد از «اسماء» همه موجودات در عالم ماده مثل کوه‌ها، درختان، انسان‌ها و... است که خدای تبارک و تعالی این اسامی را به آدم یاد داد؛ در نتیجه معلوم می‌شود قبل از خلقت آدم این موجودات دارای این اسامی بوده‌اند؛ یعنی خدای تبارک و تعالی به فلان شیء جبل، به شئ دیگر أرض، به شئ دیگر سماء و... گفته‌است و این الفاظ را برای این معانی وضع نموده‌است.

مراد از «الأسماء» در آیه مبارکه
برای بررسی صحت یا عدم صحت استدلال به آیه شریفه، ابتدا باید دید مراد از «اسماء» چیست؟ در کتب تفسیری روائی فریقین بحث‌های زیادی در رابطه با این مسئله مطرح شده‌است که از برخی از آن‌ها چنین به دست می‌آید که مراد از اسماء، اشیاء باشد.

مثلا در تفسیر صافی به نقل از تفسیر از امام صادق(عليه‌السلام) نقل شده‌است که ایشان فرمودند «أسماء الجبال و البحار و الأودية و النّبات و الحيوان‏.»

یا به نقل از مجمع و تفسیر عیاشی از امام صادق(عليه‌السلام) نقل شده‌است که سائل پرسید خداوند متعال چه چیز را به آدم تعلیم کرد؟ حضرت فرمودند «الأرضين و الجبال و الشّعاب و الأدوية ثم نظر إلى بساط تحته فقال و هذا البساط ممّا علّمه.»

یا از تفسیر امام سجاد(عليه‌السلام) نقل شده‌است که حضرت فرمود «علّمه أسماء كلّ شي‏ء، و فيه أيضاً أسماء أنبياء اللَّه و أوليائه و عتاة أعدائه‏.»

با بررسی روایات می‌بینیم از امام صادق(عليه‌السلام) دو دسته روایت رسیده‌است: الف- مراد اسامی اشیاء مثل جبل، بقر و... است. ب- مراد اسامی حجج الهی مثل انبیاء، اولیاء تا خاتم انبیاء محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین(عليهم‌السلام) است.

این دو دسته روایت با یک‌دیگر منافاتی ندارند چرا که حضرت به اختلاف فهم و درک مخاطب مطالب را بیان می‌کردند یا ممکن است مخاطب عامی مسلک باشد ولی به حسب ظاهر شیعه باشد. این مسئله یکی از راه‌های جمع بین احادیث است.

روایات منقول از تفاسیر عامه
در تفاسیر عامه نظیر این روایات نقل شده‌است؛ مثلا از ابن عباس نقل می‌کنند که علم آدم الاسماء کلها یعنی چه؟ می‌گوید «أسماء ولده إنساناً‏‎ ‎‏والـدوابّ، فقیل: هذا الـحمار، وهذا الـجمل، وهذا الـفرس.»

در نقل دیگر ابن عباس می‌گوید «هی هذه الأسماء الـتی یتعارف بها‏‎ ‎‏الـناس: إنسان ودوابّ وسماء وأرض وسهل وبحر، وأشباه ذلک من الاُمم.»

 در نقل دیگر می‌گوید «علّمـه اسم الـصُّحفـة و الـقدر‏‎ ‎‏قال: نعم حتّی الـفسوة والـفسیـة.» صحفة کاسه بزرگی که غذای پنج نفر در آن بوده‌است. قِدر دیگی که در آن غذا درست می‌کنند است. فسوه ریحی است که از انسان خارج می‌شود.[2]

کلام مرحوم فیض کاشانی (رحمه‌الله) در تفسیر صافی
مرحوم فیض کاشانی (رحمه‌الله) پس از نقل روایات می‌فرماید مراد از «الأسماء» فقط تعلیم الفاظ و دلالت آن‌ها بر معانی نیست، چرا این مسئله نمی‌تواند سبب تفاخر بر ملائکه شود؛ پس مراد از تعلیم اسماء، حقایق مخلوقاتی است که خدای تبارک و تعالی در زمین قرار داده‌است. به تعبیر مرحوم علامه طباطبائی (رحمه‌الله) موجودات حقیقتی در عالم جبروت دارند که این عالم تنزل یافته‌ آن است.

مرحوم فیض (رحمه‌الله) سپس می‌فرماید اسماء آن‌چیزی است که سبب خلقت این خلایق شده و رب النوع این خلایق در عالم ماده است؛ مثلاً زمین، انسان، دریاها و... با یک اسم معین از اسامی خداوند متعال خلق، و به خود این موجودات اسم گفته می‌شود چون از این جهت دلالت بر خدای تبارک و تعالی دارند.

سپس می‌فرماید هر اسمی از اسامی خدای تبارک و تعالی مثل رازقیت، قادریت، عالمیت و... مظهری دارد و به نحوی و در وجودی در این عالم تجلّی کرده‌است که مظهری از خدای تبارک و تعالی است و به این اعتبار به آن اسم می‌گویند؛ یعنی این مظهر اسم است؛ چون به جهت اضافه به این صفت دلالت بر خداوند متعال می‌کند.

در ادامه می‌فرماید از این‌که در دعاها خداوند را به اسمی که با آن عرش را خلق کرده‌است قسم می‌دهیم روشن می‌شود که عرش، کرسی، لوح و قلم حقیقتی دارند و آن حقیقت اسم خدای تبارک و تعالی است که این عرش، کرسی، لوح و قلم مظهری برای آن اسم شده‌اند.

و این‌که امام صادق(عليه‌السلام) در روایت فرموده والله ما اسماء خدای تبارک و تعالی هستیم به این معنا است که تجلی و مظهر اعلای خدای تبارک و تعالی ائمه معصومین(عليهم‌السلام) هستند و در عالم مظهری بالاتر از ائمه معصومین(عليهم‌السلام) برای تجلی اسماء خدای تبارک و تعالی وجود ندارد.

و این‌که در روایات وارد شده‌است که معصومین (عليهم‌السلام) می‌‌فرمایند بدون ولایت ما معرفت خداوند متعال امکان ندارد یا این‌که امام صادق(عليه‌السلام) می‌فرماید خدا عملی را قبول نمی‌کند مگر این‌که به ما معرفت داشته باشد به همین سبب است؛ یعنی این‌ها مظهر تام تجلی اسماء خدا هستند، لذا بدون معرفت اینها عبادت قابل قبول نیست برای این‌که عبادت الله نیست و عبادت غیر الله است؛ چون باید از راه مظاهر تام به خداوند متعال رسید.[3]

رد استدلال به آیه شریفه برای اختصاص وضع به خداوند متعال
از این بیان اشکال استدلال به آیه شریفه روشن می‌شود به این بیان که اولاً مراد از اسماء فقط تعلیم الفاظ و معانی توسط خدای تبارک و تعالی به حضرت آدم نیست چرا که این مسئله قابلیت برای تفاخر ندارد.

ثانیاً اگر مراد فقط همین الفاظ و معانی باشد، این‌که خداوند متعال به ملائکه فرمود «انبئونی بأسماء هؤلاء» باید برای ملائکه مقدور و ممکن باشد در حالی‌که ملائکه عرضه داشتند «لا علم لنا إلا ما علمتنا» چرا که ملائکه با همین الفاظ در حال تکلم با خداوند متعال هستند.

ثالثاً خداوند متعال بعد از إنباء اسامی، خطاب به ملائکه فرمود «إنی أعلم غیب السماوات و الأرض» یعنی این اسماء عنوان غیب سماوات و ارض را دارند؛ در حالی‌که اسامی مثل جبل، بقر، قلم و ... عنوان غیب السموات و الارض را ندارند.

رابعاً خداوند می‌فرماید «ثم عرضهم» که مراد آن ذوات است. هر چند «هم» ضمیر جمعی است که برخی اوقات و با قرینه برای غیر ذوی العقول استفاده می‌شود ولی اصل اولیه این است که در ذوی العقول استفاده شود و این قرینه است که مراد از اسماء الفاظ نیستند چرا که الفاظ ذوی العقول نیستند؛ بلکه مراد مسمیّات و حقائق موجود هستند.

خامساً علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه می‌فرماید ملائکه برای رسیدن به مقاصد نیازی به این الفاظ نداشتند بلکه این بشر است که برای رسیدن به مقاصد نیاز به این الفاظ دارد؛ لذا این مسئله مهمی نبود که خدای تبارک و تعالی در صدد مطرح نمودن آن علیه ملائکه باشد.

سادساً خداوند متعال می‌فرماید «قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ» آدم به ملائکه إنباء کرد و ملائکه مورد تعلیم آدم قرار نگرفتند؛ یعنی این حقیقت از حقایقی است که ملائکه ظرفیت تحمل آن‌را ندارند؛ مثل این‌که اینها از باب «عِبادٌ مُكْرَمُون‏» یا «لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُون‏» و... هستند که حد معینی از وجود دارند.

به بیان دیگر علت فضیلت انسان بر ملائکه این مطلب است که انسان ظرفیت تحمل این حقایق را دارد اما ملائکه ندارند؛ پس آدم به ایشان إنباء نمود نه تعلیم و بین إنباء و تعلیم فرق وجود دارد.

سابعاً خداوند متعال می‌فرماید «أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» که غیب السماوات و الأرض اضافه‌ی تبعیضیه نیست بلکه اضافه‌ی لامیه است؛ یعنی غیبی که هر چند قابل رؤیت نیست اما علت برای سماوات و ارض است و سماوات و ارض معلول، ظاهر و مظهر آن غیب هستند.

به بیان دیگر خدای تبارک و تعالی اسم مکنونی دارد که با آن اسم زمین، آسمان، عرش، خلق، کرسی، لوح، قلم و همه چیز خلق شده‌است که این اسماء غیب السماوات و الارض هستند. پس مراد از علّم آدم الاسماء یعنی خدای تبارک و تعالی به آدم غیب سماوات و الارض را تعلیم داد نه این‌که مراد اسماء و الفاظی مثل جبل، غنم، بقر و... باشد.

و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین


[1] ـ «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ * وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُوني‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ * قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَليمُ الْحَكيمُ * قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ.» بقره، 30-33.
[2] ـ جامع البيان فى تفسير القرآن، ج‏1، ص: 169 به بعد.
[3] ـ «أقول: تحقيق المقام و التوفيق بين روايتي الامام يقتضي بسطاً من الكلام و ذكر نبذ من الأسرار فنقول و باللَّه التوفيق ليس المراد بتعليم الأسماء تعليم الألفاظ و الدّلالة على معانيها فحسب كيف و هو يرجع إلى تعليم اللّغة و ليس هو علماً يصلح لأن يتفاخر به على الملائكة و يتفضّل به عليهم بل المراد بالأسماء حقائق المخلوقات الكائنة في عالم الجَبَروت المسمّاة عند طائفة بالكلمات و عند قوم بالأسماء و عند آخرين بالعقول...» تفسير الصافي، ج‏1، ص: 111 تا 113.


برچسب ها :

اثبات واضع بودن شارع متعال آیات دال بر واضع بودن شارع متعال مقام خلیة اللهی معنای الاسماء فیض کاشانی و معنای الاسماء علامه طباطبائی و معنای الاسماء رب النوع خلائق مظهر و تجلی خداوند متعال ذوی العقول

نظری ثبت نشده است .