مفاهیم

درس قبل

مفاهیم

درس قبل

موضوع: مفاهیم


تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۹/۲۱


شماره جلسه : ۳۶

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بررسی مفهوم «الا» و «انما» و مفهوم لقب - بحث اخلاقی

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


نزاع در دلالت مفهومي و منطوقي «إلا»

در بحث «الا» مرحوم آخوند ميفرمايند: در اين که دلالت بر حصر دارد و از آن مفهوم را استفاده مي کنيم، بحثي نيست؛ بحث در اين است که استفاده مفهوم  به عنوان دلالت منطوقي «الا» است يا به عنوان دلالت مفهومي؟ مرحوم آخوند مي فرمايند: اين مطلب، بحث مهمي نيست و اثري بر آن مترتب نيست؛ به همين دليل، ايشان بحث را دنبال نفرمودند. برخي از بزرگان معتقدند که بر اين نزاع اثر مهمي مترتب است و آن اين است که اگر حصر را از منطوق استفاده کرديم و گفتيم مدلول منطوقي است، اينجا به اطلاق مي توانيم تمسک کنيم؛ اما اگر حصر را مدلول مفهومي قرار داديم، ديگر جاي تمسک به اصالة الاطلاق نيست.

مثلاً در حديث معروف «لاتعاد الصلاة الا من خمس» ، در پنچ چيز است که اگر شک يا خللي بوجود آيد، نماز اعاده مي شود؛ مثل وقت، قبله، طهارت، رکوع و سجود. به عبارت ديگر، آيا شک در وقت يا قبله و يا طهارت، مطلقا موجب بطلان و اعاده صلاة است يا اين که نه؟ حديث لاتعاد مي گويد در غير اين پنج مورد اگر شک و خللي در صلاة محقق شد، اگر عمدي نباشد، موجب اعاده صلاة نيست؛ اما اگر در يکي از اين پنج مورد خللي بوجود آمد، بايد نماز اعاده شود.

اين را به عنوان مدلول حصري حديث از «الا» استفاده ميکنيم. اگر بگوييم اين مدلول، مدلول منطوقي است، به اصالة الاطلاق مي توانيم تمسک کنيم؛ چون در منطوق اصالة الاطلاق جريان دارد؛ اما اگر گفتيم که اين معنا و مدلول، مدلول مفهومي حديث لاتعاد است، ديگر به اصالة الاطلاق نمي توانيم تمسک کنيم. شبيه همان بحثي که در باب تعدد سبب داشتيم كه مي گفتيم اطلاق مفهوم يک دليلي بخواهد با منطوق ديگري معارضه کند، يکي از اشکالات اين بود که مفهوم قابليت اطلاق و تقييد بالاستقلال را ندارد. بله، اطلاق در منطوق، به مفهوم سرايت مي کند؛ اما خود مفهوم بالاستقلال قابليت اطلاق ندارد. بنابراين، اين بيان، ثمره خوبي براي اين نزاع است.


مفهوم «إنّما»

از ديگر ادات حصر، «انّما» است و اهل ادب تصريح کرده­اند بر اين که مفيد حصر است. حال، گاهي اوقات حصر موصوف در صفت است مثل: «إنّما زيدٌ عالمٌ» که موصوف محصور در صفت مي­شود؛  در مواردي نيز بالعکس است؛ يعني حصر صفت در موصوف است؛ مثل: «إنّما العالم زيدٌ يا إنّما الفقيهٌ زيدٌ ». گفته­اند در مواردي که حصر موصوف در صفت است، چون عنوان مبالغه دارد، دلالت بر حصر ندارد. اما در عکس اين مورد، يعني در حصر صفت در موصوف، مثل: «إنّما الفقيه زيدٌ »، بر حصر دلالت دارد.

نظر فخر رازي

در ميان علما و اهل نظر، فخر رازي صاحب کتاب «تفسير کبير» معتقد است که «إنّما» دلالت بر حصر ندارد. در آيه شريفه «إنّما وليّکم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزکاة وهم راکعون »، ــــ (اين آيه از آياتي است که به اعتقاد اماميه، «الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزکاة وهم راکعون» مربوط به اميرالمؤمنين عليه السلام است)ـــ كه ما مي گوييم «إنّما» دلالت بر حصر دارد، «وليّکم الله ورسوله والذين آمنوا »، وليّ ـــ يعني ولايت در تصرف، متولّي امور بودن، اولي به تصرف بودن،ـــ در امور شما مردم، سه گروه­اند: خدا، رسول خدا و «الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزکاة وهم راکعون» که اميرالمؤمنين(عليه السلام) است؛ و به دلالت ادله­‌‌اي که دلالت بر جانشيني نسبت به اميرالمؤمنين دارد، شامل ائمه معصومين(عليهم السلام) تماماً مي شود؛ اما فخر رازي گفته است که از آيه انحصار را استفاده نمي کنيم و آيه دلالت بر حصر ندارد. زيرا، در موارد ديگري از قرآن، «إنّما» آمده است و دلالت بر حصر ندارد.

از جمله آيه شريفه: «انّما مثل الحياة الدنيا کماءٍ أنزلناه من السماء» ، در اين آيه، مثل حيات دنيا را به آبي که از آسمان نازل مي شود، تمثيل و تشبيه شده است، در حالي که يقين داريم حيات دنيا امثال ديگري هم دارد و فقط مثل «ماءٍ انزلناه من السماء » نيست. آيه ديگر «إنّما الحياة الدنيا لعبٌ ولهوٌ » است؛ فخر رازي مي گويد: در حالي که ميدانيم لعب و لهو در غير حيات دنيا نيز وجود دارد و فقط مربوط به حيات دنيا نيست. با اين دو آيه اشكال كرده و گفته است كه نمي توانيم بگوييم «انّما» دلالت بر حصر دارد.


جواب و اشكال به فخر رازي

از بيان فخر رازي دو جواب داده مي شود. جواب اول: يک جواب نقضي است. در بعضي از آيات قرآن إلاّ و نفي داريم در همين مضامين، مثل: «وما الحياة الدنيا الا لعب ولهو» ، کلمه «انّما» هم وجود ندارد؛ با اين حال، همه از آن استفاده حصر کرده­اند؛ و قطعاً دلالت بر حصر دارد. اگر در موردي هم بخواهد دلالت بر حصر نکند، بايد قرينه­اي وجود داشته باشد. حال، در اين آيه شريفه كه مي گوييد دلالت بر حصر ندارد به خاطر اين است كه قرينه وجود دارد؛ نه به اين دليل كه بگوييم به­طور کل دلالت بر حصر ندارد.

جواب دوم : اين است که در حيات دنيا، «دنيا» گاه به عنوان مضاف اليه حيات واقع مي شود؛ دراين صورت، حيات دنيا در مقابل حيات آخرت قرار مي گيرد. گاه نيز به عنوان صفت واقع مي شود، «الحياة الدنيا» يعني: حيات پست. حال، در جايي که در مقابل حيات آخرت است، روشن است كه تمام حيات دنيا لعب و لهو است؛ خود حيات دنيا من حيث هي الدنيا نه من حيث اين که مقدمه براي آخرت است، لعب و لهو است. به عبارت ديگر، اگر دنيا را به عنوان يک حيثيت تقييديه قرار داديم، مثلاً بگوييم: مي خورم براي اين که خود خوردن لذت دارد، در اينجا مي شود دنيا من حيث هي الدنيا؛ اما اگر دنيا به عنوان مقدمه آخره باشد، لعب و لهو نيست؛ اما به حسب خودش عنوان لعب و لهو دارد.

اگر دنيا را صفت گرفتيم، روشن است كه مي گوييم «الحياة الدنيّة»، يعني حياتي که يک غرض عقلايي در خودش نيست و به جز لعب و لهو، چيز ديگري نيست. بنابراين، ما در همين آيه «إنّما الحياة الدنيا لعب ولهو» ، به خوبي حصر را استفاده مي کنيم؛ و هيچ اشکالي نيز در آن وجود ندارد. البته اين جواب را در «انّما مثل الحياة الدنيا » نمي توانيم مطرح کنيم و در اين آيه فقط بايد بگوييم قرينه وجود دارد.


بحث مفهوم لقب

آخرين مفهومي که مطرح مي شود، مفهوم لقب و مفهوم عدد است. تقريباً همه اصوليين قائلند که لقب مفهوم ندارد؛ مراد از لقب در اينجا، يعني آن چيزي که فقط موضوع يا متعلق براي حکم واقع مي شود. اگر مولا گفت: «تجب الصلاة» ، معنايش اين نيست که «لايجب غير صلاة» ؛ هيچ کس اين را نمي گويد. در مورد موضوع نيز اگر مولا گفت: «أکرم زيداً» ، دلالت بر عدم وجوب اکرام غير زيد ندارد. دليل اين معنا خيلي روشن است؛ به اين صورت كه اگر مولا الآن گفت «أکرم زيداً» وبعد از پنج دقيقه گفت «أکرم عمرواً»، اگر جمله اول دلالت بر مفهوم داشته باشد، بايد بين مفهوم آن و منطوق جمله دوم تعارض باشد؛ در حالي كه هيچ عاقلي توّهم تعارض نمي کند.

در باب عدد نيز اگر مولا گفت «صم ثلاثة ايام من کل شهرٍ» ، دلالت بر استحباب سه روز روزه در هر ماهي دارد. اما مفهومش اين نيست که در غير سه روز در ماه، روزه استحباب ندارد؛ لذا، اگر در روايتي ذكر شد كه پنجشنبه هر ماه را روزه بگيريد، معنايش اين نيست که بگوييم صوم آن ثلاثة ايام با اين منافات دارد. پس، عدد مفهوم ندارد مگر در مواردي كه مولا و متکلم در مقام تحديد است؛ مثلاً روزه مسافر درست و مشروع نيست؛ اما در يکجا براي کسي که مسافر است، روزه مستحب است؛ آنهم سه روز در روزهاي معين است؛ اگر کسي به مدينه رفت و روزهاي چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه را در مدينه بود، در اين سه روز مشروع است كه روزه بگيرد. اينهم راجع به مفهوم لقب و عدد، بحث مفاهيم بحمدالله تمام شد؛ انشاءالله از فردا بحث عام و خاص را شروع مي کنيم.


نکته اخلاقي

روز چهارشنبه نرسيديم روايتي را بخوانيم. ديشب مطالعه مي کردم، روايتي را در جلد اول كتاب «کافي» صفحه 222، حديث ششم از امام باقر(عليه السلام) ديدم؛ كه در اين روايت، واقعاً ارزش علوم و رواياتي که ما داريم، نسبت به آنچه که اهل سنت دارند، بيان شده است. ببينيد ائمه ما(عليهم السلام) چقدر با قاطعيت نسبت به معارف و علوم خود ما حرف مي زدند و در مقابل معارف و علوم ما، حرف هاي آنها را يک حرف هاي باطلي مي پنداشتند.

در عين آن که سيره ائمه ما بر وحدت و عدم شقاق و منازعه بوده، توصيه به اين امر داشتند؛ همچنين مراجع ما، بزرگان ما، امام(رضوان الله تعالي عليه) سفارش به اين امر دارند. اما در سيره ائمه اين مسأله بوده که از جهت علمي و اعتقادي براي آنها ارزشي قائل نبودند.
البته غير از اين روايت، مرحوم شيخ روايتي را در «رسائل» نقل کرده است که امام صادق يا امام باقر(عليهما السلام) به قتاده فرمود که به چه فتوا مي دهي؟
گفت: من بر طبق کتاب خدا فتوا مي دهم.
حضرت فرمود: «والله ما ورّثک من کتاب الله من حرف»، تو يک حرف از کتاب خدا را نمي فهمي. حال، در اين روايت امام باقر(عليه السلام) مي‌‌فرمايد: علماي عامه يا مردم و سنّي ها يمصون الثماد ويدعون النهر العظيم، اينها نم‌‌ها را مي مکند و نهر عظيم را رها کرده‌‌اند؛ يعني مردمي که اهل بيت و ائمه(عليهم السلام) را رها کردند و سراغ أبوحنيفه و ديگران رفتند، اينطور هستند که يک جاي نمناک را بمکند اما نهر عظيم علم را رها کنند.

قيل له: ، به حضرت عرض شد: من النهر العظيم؟ نهر عظيم چيست؟ حضرت فرمود:   قال رسول الله صلي الله عليه وآله، والعلم الذي اعطاه الله ، آن علمي که خدا به پيامبر اعطا کرد، نهر عظيم است  إنّ الله عزّ وجلّ جمع لمحمدٍ صل الله عليه وآله سنن النبيين ، خداوند براي پيامبر سنن همه انبياء را جمع کرد، من آدم وهلمّ جرّا تا خود پيامبر ما، قيل له به امام باقر عرض شد وما تلک السنن؟ اين سنني که خدا در پيامبر ما جمع کرد، چيست؟ قال علم النبيين بأسره ، علم تمام انبياء را خدا به پيامبر ما داده است؛ وإنّ رسول الله صيّر ذلک کله عند أمير المؤمنين عليه السلام ، پيامبر ما هم تمام علم خودش را – اين روايت دارد تمام علم خودش را –در نزد اميرالمؤمنين عليه السلام قرار داد. راوي مي گويد شخص ديگري هم نشسته بود در مجلس، فقال له رجلٌ يابن رسول الله فأمير المؤمنين أعلم أم بعض النبيين ؟، وقتي امام باقر اين را فرمود، شخصي سؤال کرد كه اميرالمؤمنين اعلم است يا بعضي از انبياء؟ فقال أبو جعفرعليه السلام: اسمعوا ما يقول ، امام باقر رو کردند به ديگران و فرمودند: بشنويد چه مي گويد؟ کنايه از اين است که بعد از اين حرفي که من زدم، آخر اين چه حرفي است كه او مي زند؟

إنّ الله يفتح مسامع من يشاء
، اولاً يک مطلب کلي فرمودند كه خداوند باز مي کند گوش آن کسي را که بخواهد؛ اين خيلي حرف عجيبي است، يعني ممکن است انسان در محضر معصوم عليه السلام هم باشد اما بر گوش او قفل زده شده باشد؛ در محضر پيغمبر هم باشد بر دل او قفل زده شده باشد. همين است كه در مثل مي گويند مبني بر آن که خدا گوش شنوا بدهد. واقعاً همين طور است؛ انسان ممکن است قرآن بخواند و عبرت نگيرد، كسي در حضور معصوم عليه السلام هست اما باز برايش شبهه وجود دارد.

بعد حضرت فرمود: إنّي حدّثته ، من دارم حديث مي کنم که خدا براي پيامبر ما علم همه انبياء را داده و پيامبر ما همه آن علم را به اميرالمؤمنين داده است، اما بعد از اين حرف من، باز سؤال مي کند که اميرالمؤمنين افضل است يا انبياء ديگر؟ يعني وقتي دارم چنين مطلبي را مي گويم ديگر جاي اين سؤال نيست؛ که واقعاً هم برهاني است. علم در اختيار خداست، خداوند آن را به پيامبر داده است، پيامبر نيز به اذن خدا به اميرالمؤمنين عليه السلام داده است، ديگر جايي براي اين شبهه وجود ندارد. ما در يک چنين مکتب و در کنار چنين نهر عظيمي هستيم.

واقعاً اگر اين توفيقي که خدا به ما داده است؛ اين رواياتي که پر است از درّ و گهر، معارفي که در اين روايات است؛ فقهي که ما داريم؛ و به طوركل، اگر بيايند فقه ما را با فقه آنها مقايسه کنند، خيلي فرق دارد. روايات ديگري هم در اين زمينه داريم؛  جفا و ظلم بزرگي است که ما درست استفاده نکنيم و از کنار اين نهر عظيم تشنه خارج شويم. إن­شاءالله خداوند همه ما را از اين نهر عظيم سيراب کند. والسلام.

برچسب ها :

فخر رازی مفاهیم مفهوم استثناء دلالت مفهومی دلات منطوقی نحوه دلالت الا بر حصر دلالت انما بر حصر مفهوم لقب مفهوم عدد ارزش علوم و معارف اهل بیت امام باقر علم معصومین

نظری ثبت نشده است .