با همراهي انديشمندان متدين، بايد احکام الهي را در سطح جهان جايگزين اعلاميه جهاني حقوق بشر نماييم
۱۳ دی ۱۳۹۵
۱۷:۳۳
۱,۷۷۳
خلاصه خبر :
شما میتوانید براي مجامع بينالمللي شاخص فعاليت خود را تنوع فرهنگی بر اساس قانون اساسی هر کشور قرار دهيد نه تنوع اقوام و طوائف، زيرا اگر تنوع فرهنگي بخواهد بر اساس سلیقهها، اقوام، گروهها و طوایف مطرح شود خود منشأ نزاع ميگردد در حاليکه شما دنبال این هستید که با احياء حقوق بشر و احترام به آن نزاعها را کمتر کنيد. اين از نکاتی است که در اعلامیه جهاني حقوق بشر اشاراتی به آن شده است ولی به آن عمل نمیشود.
ما چهار سال پیش در مرکز فقهی سلسله نشستهاي علمي در نقد اعلاميه جهاني حقوق بشر برگزار کرديم. من تعجب میکنم چرا با وجود اين همه نواقص و کاستي و مباني خلاف آموزههاي ديني، ایران و خیلی از کشورهاي اسلامي این اعلاميه را پذیرفته و ملتزم به آن شدهاند. پيشنهاد ميکنم يک کارگروهی را وزارت امور خارجه تشکیل بدهد و با همکاري محققين حوزه علمیه قم و دانشگاه ايرادات اساسي اعلاميه جهاني حقوق بشر را مطرح نمايند.
در همايش صلح، علم و دین که مدتي قبل در دانشگاه صنعتي شريف برگزار شد یکی از حرفهاي من این بود که اين اعلامیه نتوانسته صلح را برای بشر به ارمغان بیاورد، والاّ این جنگها و جنايتها اينچنين گسترش پیدا نمیکرد! باز یک مقدار بحث را بیشتر توسعه داده و گفتم علم یک حقیقتی دارد و حقیقت علم برای ما ارزشمند است ولی علم هم نمیتواند صلح را به ارمغان بیاورد ولو بتواند تا اندازهای بعضی از زمینههایش را فراهم کند، بعد اثبات کردم تنها عاملی که میتواند صلح را در بين بشر برقرار کند دین است.
مطلب دیگر این است که بالأخره هدف از این اعلامیه حقوق بشر یا اضافات و پیوستهایی که به آن ملحق میشود برقراري آرامش و صلح در بشریت است حال اگر ما بخواهیم تنوع فرهنگی را اینطور گسترش بدهیم که شامل هر قوم و طایفهای شود موجب نزاع ميگردد و به این وسیله دایرهی نزاع توسعه خواهد يافت.
به قول ما طلبهها موجب نقض غرض شده و به اصطلاح فلسفی خلف لازم میآید، چون مفروض اوليه اين بوده است که عقلاي دنيا دور هم نشسته و یک اعلامیهای برای تحقق صلح و آرامش در جهان نوشتهاند. حال اگر شاخص تنوع فرهنگي، فرهنگ اقوام و طوائف و اشخاص قرار داده شود اين هدف محقق نميگردد لذا پیشنهاد دهید تنوع فرهنگی بر اساس قانون اساسی هر کشور در نظر گرفته شود.
آنگاه طبق اين برنامه فرقههايي امثال بهائيت و داعش و وهابیت از حيطه فرهنگها خارج میشوند. برخي از اين فرهنگها با فطرت بشر هم مخالف دارد پس چگونه ميتواند مورد توجه قرار گيرد؟ همچنين توسعه تنوع فرهنگي در اين حد که دامنهاش به اشخاص کشیده شود، تالی فاسد فراوان دارد حتي برای خود آن شخص. يک شخص در زمانهاي مختلف سلیقههاي گوناگون دارد! کدام را برای او محترم قرار بدهیم؟ به چه دلیلی یک شخص در طول عمرش فقط دو سلیقه داشته باشد ممکن است صد سلیقه متضاد پيدا کند بنابراين چنين جزئیاتي را نبايد به عنوان شاخص مطرح نمود.
این فکر اومانیستی غربی مبتني بر اصالت انسان است که آنها را به اینجا کشانده است. آیا عقل، خرد و تجربه میپذیرد که ما باید برای فردي با سلايق متعدد احترام قائل باشیم؟ اصلاً قطع نظر از اینکه فرهنگ منطبق با قانون اساسی هر کشور بايد شاخص قرار گيرد. حتي ميتوان جدا از قانون اساسي ضابطه و ملاک در تنوع فرهنگی را فرهنگ اکثریت مردم هر کشور نيز قرار داد. که اين فرهنگ بر چه اساسی است و دایره فرهنگشان چه مقدار است؟
پس در نقد توجه غربيها به تنوع فرهنگي در اقوام و طائفهها ميتوان اينگونه گفت که ما یا بر طبق قانون اساسی و یا فرهنگ اکثریت مردم هر کشور به میدان بیائیم.
اما از نظر دینی و نگاه اسلام غیر از خدای تبارک و تعالی هيچ فردي از بشر حق وضع قانون ندارد حتي قانونگذاري و تشريع پیامبر و ائمه معصومین(ع) هم با اذن خدا است، خارج از این دایره رأي و نظر هیچ فردي اعتبار ندارد، حالا اگر تمام دولتها بگویند ما ميخواهيم بر اساس اعلامیه جهاني حقوق بشر عمل کنیم فايده ندارد.
من گفتهام لازمهی برخي از مفاد اعلامیه اين است که ما برای همجنس گرایی هم احترام قائل شویم در حالی که اسلام با آن مخالف است، اسلام با اینکه بشر بدون اتصال به وحی الهی بخواهد قانونگذاري کند مخالف است. شما امروز در دنیا این موضوع را هم مطرح کنید چون مطلب بسيار خوبي است که یک مقدار از آن غافلاند اسلام در مقابل مسیحیت و یهودیت نیست، اسلام جامع این ادیان است، (البته اديان غیر محرّف) ما معتقدیم که اسلام اديان گذشته را دارد با یک اضافاتی، مناسب ميدانم وزارت خارجه روي اين نکته هم کار کند.
اين مطلب غلط در ذهن بسياري از افراد هست که اسلام ناسخ اديان گذشته است و با ظهور اسلام اعتبار آن اديان تمام شده در حالی که فقط نبوت آنها از بین رفته است. لذا قرآن ميفرمايد مسلمان و مؤمن کسی است که به آنچه بر پیامبر اسلام و انبیای گذشته نازل شده ایمان داشته باشد، «يومنون بما انزل اليک و ما انزل من قبلک» ببینید ما اولاً اسلام را اينگونه تعريف کنیم که اسلام داراي مجموعهی ارزشهای تمام ادیان گذشته است.
هیچ ارزشی در ادیان گذشته نیست که بگوئیم در اسلام وجود ندارد یا در اسلام خلافش آمده، اسلام علاوه بر ارزشهاي موجود در ادیان الهی گذشته اضافاتی نيز دارد. حال در تدوين قوانين و مقررات براي ادارهی امور بشر، مواردي را اسلام به اختیار خود ما گذاشته، مثل توافقهای نظامی، پیمانهای بین المللی، ارتباطات، رفت و آمدها، ولی در مسئله جعل قانون بخاطر حفظ کيان انسان، اسلام به بشر اختیار نداده و خود قانونگذاري کرده است چون ما حتی قدرت درک مصالح بشر زمان معاصر خود را هم نداریم چه رسد به آيندگان.
اگر تمام عقلای بشر جمع شوند و چند سازمان ملل هم تشکیل شود، آنگاه بپرسیم آيا شما قدرت درک همه مصالح بشر امروز را دارید میگویند نه، واقعاً ندارند و اين یک چیز روشنی است. نتيجه چنین اقراری این است که بايد قدرتي مافوق بشر که عالم به جميع مصالح انسان اعم از مرد و زن و کوچک و جوان و پير است براي بشر قانونگذاري کند. شما بايد در جلسات خود اين خط را دنبال کنيد که انديشمندان سراغ اديان و قانون الهي رفته و با بهرهگيري از متون ديني بتوانند ضوابطي را براي بشر جعل و تنظيم نمايند.
با اين کار موضوع حاکميت احکام الهي مطرح و ريشه بحث تنوع فرهنگي هم زده ميشود. اينکه ميفرماييد در آن زمان جناب آقاي دکتر خرازي بحث تنوع فرهنگي را براي مقابله با سيطره فرهنگ غرب در موضوع جهان شمولي مطرح کرد شايد در آن برهه يک راهکار موقتي خوبي بوده ولي اشکالش همين است که امروز شما گرفتارش شدهايد. بايد فکر کنيد چه راهکاری وجود دارد که جهان شمولی مدّ نظر آنها را به هم بزنیم، آنها دائم درحال برنامهریزی هستند ولی متأسفانه میبینید در داخل کشور صاحبنظران توجهي ندارند که ما چگونه بايد جواب آنها را بدهيم؟!
بیش از 20 سال پیش یک آقایی از حزب الله لبنان یا از علمای فلسطین که 15 سال در بند زندانهای اسرائیل بود و آزاد شده و به ایران پیش پدر ما آمده بود ميگفت در تمام بازجوییها اسرائيليها از من میپرسیدند مهدی موعود کیست؟ آنها تا این حد کار میکنند. شما شک نکنید ايجاد داعش برای ضربه زدن به قضیهی مهدویت است ـ البته به فکر باطل خودشان ـ آنها برای اینکه دهکدهی جهانی به وجود آورند بانک جهانی درست کردند، کمکم به سمت دولت واحد جهانی هم به قول خودشان پیش میروند! چرا از سوي سیاستمداران ما، حوزههای علمیه و دانشگاههاي ما یک کارگروه براي مقابله با این مسئله تشکيل نشده تا بگويیم اصلاً فکر جهان شمولی غیر از ارتباط با مبدأ وحی نميتواند تحقق يابد چون این مبدأ وحي است که میتواند یک نظریه و نسخه برای کل بشر ارائه کند.
من عرضم این است که در کنار توجه به آن راهکار فرعي شاخص قرار دادن فرهنگ مطرح در قانون اساسي هر کشور يا فرهنگ اکثريت جامعه، بايد با لحاظ نقاط ضعف اين مسئله، بنيان موضوع جهان شمولي فرهنگ غرب را با استدلالهاي متين ويران نمود.
مجدداً توصيه ميکنم راجع به نقد اعلامیه جهاني حقوق بشر یک کار جدی انجام بدهيد ولو اینکه امروز طرح آن در خارج از کشور خیلی مشکل است، چون به علت فضاي حاکم بر جهان اين منشور جزء محکمات قوانين بينالمللي شده لذا در هیچ تریبونی نمیتوانید بگويید ما میخواهیم اعلامیه حقوق بشر را نقد کنیم. اما بايد تلاش کنيم تا در آينده با همراهي انديشمندان متدين احکام الهي را در سطح جهان جايگزين اعلاميه جهاني حقوق بشر نماييم.
اهم مطالب:
1ـ تنها عاملی که میتواند صلح را در بين بشر برقرار کند دین است.
2ـ اسلام در مقابل مسیحیت و یهودیت نیست، اسلام جامع این ادیان است، (البته اديان غیر محرّف).
3ـ اصلاً فکر جهان شمولی غیر از ارتباط با مبدأ وحی نميتواند تحقق يابد چون این مبدأ وحي است که میتواند یک نظریه و نسخه برای کل بشر ارائه کند.
4ـ بايد تلاش کنيم تا در آينده با همراهي انديشمندان متدين، احکام الهي را در سطح جهان جايگزين اعلاميه جهاني حقوق بشر نماييم.
5- اما از نظر دینی و نگاه اسلام غیر از خدای تبارک و تعالی هيچ فردي از بشر حق وضع قانون ندارد حتي قانونگذاري و تشريع پیامبر و ائمه معصومین(ع) هم با اذن خدا است، خارج از این دایره رأي و نظر هیچ فردي اعتبار ندارد، حالا اگر تمام دولتها بگویند ما ميخواهيم بر اساس اعلامیه جهاني حقوق بشر عمل کنیم فايده ندارد.
6- اسلام با اینکه بشر بدون اتصال به وحی الهی بخواهد قانونگذاري کند مخالف است.