«آئینه امام» در گفت‌‌وگو با آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی

۰۷ اسفند ۱۳۹۵

۱۲:۳۳

۴,۳۳۰

خلاصه خبر :
به نظرم علت اساسی كه امام به آقاي هاشمي خيلي اعتماد داشت اين بود كه به اين نتيجه رسيده بود آقای هاشمی به آنچه كه خود امام رسيده بود، رسیده و به آن ايمان دارد ... حوزه اگر يك شناخت دقيقي از آقاي هاشمي نداشته باشد، اين خسارتي براي خود حوزه است. آقاي هاشمي را اگر بگذاريم كنار، بخشي از وجود امام را ما ديگر نمي‌توانيم بشناسيم و اين خسارت بزرگي است
آخرین رویداد ها

* با تشكر از حضرتعالي، بفرمایید آيت الله هاشمي رفسنجانی را با چه ویژگی‌‌هایی می‌‌شناختید؟

من ارتحال اين مرد بزرگ تاريخ انقلاب، حضرت آيت الله آقاي هاشمي رفسنجاني را تسليت عرض مي‌كنم و اميدوارم هم حوزه‌‌ی علميه‌‌ی و هم مردم عزيز و هم مسئولين ما يك نگرش مجددي به اين شخصيت بزرگ داشته باشند و واقعاً بتوانيم از ابعاد وجودي ايشان الگوسازي كنيم.

من متأسفانه خيلي توفيق حشر و نشر با آيت الله آقاي هاشمي را نداشتم اما به عنوان اينكه يك شخصيتي بود كه از اول انقلاب جزء اركان انقلاب بود و حضور بسيار سرنوشت ساز داشت، نکاتی را عرض مي‌كنم. به نظر من اولين ويژگي آقاي هاشمي اين بود كه امام را خيلي زود و خيلي خوب شناخت. اين مسئله‌‌ی مهمي است كه يك طلبه‌اي در سن كم، يك شخصيت بزرگي آن هم با آن ابعاد بسيار گسترده‌اي كه داشت، يعني امام رضوان الله تعالي عليه، را بشناسد. به نظرم يكي از رموز موفقيت امام، غير از آن جهاتی که مربوط به خود ایشان بود، وجود شاگردان برجسته بود. آقاي هاشمي از زمره شاگرداني بود كه امام را خوب شناخت و خوب معرفي كرد.

من مي‌توانم به يقين اظهار بكنم كه آقای هاشمی نقش كليدي در معرفي امام به انقلابيون و مبارزان داشته است. ايشان واقعاً آن وسعت فكر امام و جوهر فکری امام را خوب درك كرده بود. به عنوان مثال من فكر مي‌كنم يكي از حرف‌هاي كليدي آقاي هاشمي اين بود كه واقعاً معتقد بود امام با قشري شدن دين و سطحي نگري جامعه و عوام گرايي روحانيت يا مسئولين خيلي مخالف بود. واقعاً يكي از ابعاد بسيار مهم و برجستگي‌هاي امام اين بود که ما نبايد دين را به صورت ظاهري و سطحي در بين مردم پياده بكنيم. دين بايد به صورت كامل و با عمق و جوهر خودش معرفی گردد كه خب اين خيلي آثار زيادي دارد و حتي بعد از ارتحال امام هم من ديدم كه در صحبت‌هاي آقاي هاشمي اين مسئله خيلي مورد تأكيد و توجه قرار گرفت.

 ويژگي دیگر آقای هاشمی این بود که به امام و فكر امام باور داشت. امام معتقد به مبارزه‌‌ی با ظلم بود، ايشان هم همين فكر را دنبال مي‌كرد و همه‌‌ی هزينه‌هاي آن، سختي‌ها و شكنجه‌ها را هم متحمل شد. اين خيلي مهم است، در زماني كه در اين حوزه‌‌ی علميه بسياري از افراد امام را باور نمي‌كردند و حتي آن مقداري كه نقل مي‌شود، اوايل عده‌اي كار امام را تخطئه مي‌كردند و مي‌گفتند كه ما قدرت مبارزه‌‌ی با طاغوت را نداريم و وقتي قدرت نداريم، وجوب ندارد و وقتي وجوب ندارد، اصلاً مشروع نيست؛ اما ايشان اين را باور كرده بود و معتقد بود كه بايد اين راه را دنبال كرد. در آن زمان چنين فهمي بسيار مهم است. آثار آن را هم ما بعد از انقلاب به خوبي مشاهده كرديم، اگر بپرسيم كه چرا امام به آقاي هاشمي آنقدر اعتماد داشت، آيا تقواي آقاي هاشمي باعث بود؟
آيا صداقت و امانتداريش باعث بود؟ نه! اينها در عين اينكه در جاي خودش مهم است، به نظرم علت اساسی كه امام به آقاي هاشمي خيلي اعتماد داشت اين بود كه به اين نتيجه رسيده بود آقای هاشمی به آنچه كه خود امام رسيده بود، رسیده و به آن ايمان دارد و اين بود كه امام اين همه تعابير بسيار مهم را راجع به ايشان دارد و كارهاي حساس را به ايشان مي‌سپارد. به نظر من یکی از بهترین را‌‌ههای شناخت امام، حرف‌‌‌ها و خاطرات آقای هاشمی و آنچه آقاي هاشمي در باره امام يافته بود و ذكر كرده بود، می‌‌باشد.
 ویژگی دیگر آقاي هاشمي این بود که در عين اينكه به عنوان يك شخصيت سياسي معروف شد، اما حوزه، روحانيت و مرجعيت را كاملاً باور داشت و واقعاً براي اين نهاد بسيار ارزش قائل بود، همان‌طوري كه به فكر توسعه‌‌ی خود انقلاب و خدمت به نظام بود، به دنبال اين بود كه حوزه به مستواي نيازهاي نظام رشد بكند.

در این باره خاطره‌‌ای نقل می‌‌کنم که نكات خوبي دارد. يك وقتي ايشان در زمان ریاست جمهوری مصاحبه‌اي با يكي از مجله‌ها انجام داده بود و در آن مصاحبه راجع به گسترش كمی و كيفی حوزه‌‌ی علميه و تحوّل در آن سخن گفت و در آن مصاحبه اين پيشنهاد را مطرح کرد که با اين وجوهات جزئي كه مردم به مراجع مي‌دهند، تحقق آن اهداف بلند امكان پذير نيست لذا بايد در رديف بودجه‌‌ی دولت يك رديف خاصي براي حوزه‌ها براي رسيدن به اين اهداف، قرار داده شود.

مرحوم والد ما با اين نظر مخالف بود و به من فرمود: شما با ‌آقاي هاشمي ملاقات كنيد و به ايشان بگوييد كه اين راه درست نيست، به چند دليل: اول این که ارتباط مردم با علما قطع مي‌شود، خمس يكي از راه‌هاي ارتباط مردم با علما است، مردم در كنار مسائل مالي مسائل ديگرشان را هم با علما مطرح مي‌كنند و اگر اين نباشد ارتباط مردم قطع مي‌شود. دیگر این که استقلال حوزه از بين مي‌رود، حالا الان شما مسئول دولت هستيد، ولي ما نمي دانيم مسئوليني كه بعداً مي‌آيند چه كار خواهند كرد، يك مسئول كم مي‌كند، يك مسئول حذف مي‌كند.

كما اينكه ما ديديم در دولت نهم و دهم با اينكه بيشترين بودجه‌هاي فرهنگي را در اختيار اشخاصي قرار مي‌دادند كه هيچ كار فرهنگي هم نكردند اما اين مقداري كه به حوزه‌ها آن هم بابت خدمات حوزه مي‌دادند، چقدر در صحبت‌ها به رخ مردم مي‌كشيدند.

فرمودند به آقای هاشمی بگوييد اين روش يك اشكال اساسي دیگر هم دارد و آن اين است كه در چند دهه‌‌ی آينده اگر اين روش ادامه پيدا بكند، اصلاً‌ باب خمس تعطيل خواهد شد و ديگر كسي خمس نخواهد داد و اين به مصلحت شيعه نيست. من اتفاقاً در اين مباحث خارج حج به يك روايتي  رسيدم كه در آن روايت ياد همين قضيه افتادم، در این روايت هست كه كسي از ابوحنيفه سؤال مي‌كند: كسي كه حج واجبش را انجام داده، حالا حج مستحب برود يا صدقه بدهد؟ ابوحنيفه مي‌گويد صدقه بدهد بهتر از اين است كه حج مستحبي انجام بدهد!

بعد امام صادق(ع) وقتي اين خبر را مي‌شنود مي‌فرمايد: «كذب والله واثم»، دروغ گفته، افتراء به خدا بسته و گناه هم كرده است و بعد اين جمله را فرمود: «لو كان كما قال: لعطل الناس الحج» اگر اين طور باشد كه او مي‌گويد مردم در آينده حج را تعطيل خواهند كرد. اين در روش ائمه‌‌ی ما بوده كه احكام تعطيل نشود. خلاصه من خدمت آيت الله هاشمي فرمايشات مرحوم والدمان را گفتم، يك جلسه‌‌ی بسيار خوبي هم بود. ايشان با حوصله گوش داد و بعد گفت: نكات خيلي خوبي است كه ايشان گفتند و حق با ايشان است. من واقعاً از اين انصافش خيلي خوشحال شدم.

اين دليل بر اين است كه كسي كه روحانيت و مرجعيت را باور دارد، اگر يك جايي يك حرفي هم از طرف مراجع زده مي‌شد، احترام قائل بود و نه مجرد احترام بلكه اگر مي‌ديد منطقي و استدلالي است، مي‌پذيرفت و اگر هم می‌‌ديد منطقي نيست با دليل و استدلال آن را رد مي‌كرد. چنان که اصل توجه به آينده‌‌ی حوزه و تحوّلي که از نظر كمّي و كيفي باید در آن بوجود بيايد، از سوی ایشان مهم بود، اين طور نبود كه بگويد دوران حوزه‌ ما تمام شده و رئيس جمهور شدیم و ديگر به اين كاري نداریم كه حوزه چه خواهد شد، نه به اين جهات توجه داشت.

214.jpg

حتي من بعد از فوت مرحوم والدمان يك جلسه‌‌اي رفتم خدمت ايشان و راجع به بعضي از امور مرحوم والدمان با ایشان مشورت كردم، ايشان مثل برخي از مراجع، از كساني بود كه بر استمرار كارهاي مرحوم والدمان تأكيد داشتند، حتي به من مي‌فرمودند: شما دفاتر را تعطيل نكنيد و آن را حفظ كنيد و از اين طريق به شيعه و به مردم خدمت کنید. اين هم من نه از باب ارادتي كه به مرحوم والدمان داشتند، بلکه به عنوان يك شخصيتي كه آينده‌نگر بود، مي‌ديد يك كاري به درد حوزه و دین مي‌خورد، به درد مردم مي‌خورد، اصرار داشت كه اين كار باقي بماند.

همين‌‌جا عرض كنم که يكي از وجوه بارز شخصيت ايشان آينده نگري و برنامه ریزی بود. يك نسبت باطل و بی اساسی را در همين دهه‌‌ی اخير به ایشان مي دادند كه ايشان دنبال اين است كه شوراي رهبري تشكيل بدهد و رهبري را خداي نكرده كنار بگذارد يا خودش بيايد، در حالی که من يادم است يك وقتي با ايشان صحبت مي كرديم، ايشان مي گفتند من فكر مي كنم اگر يك روزي خداي نكرده رهبري معظم انقلاب نباشد ما ديگر كسي به اندازه‌‌ی ايشان نداريم و آن موقع حتماً چاره‌اي غير از شورا نيست و چه كساني مي خواهند در آن شورا براي آينده‌‌ی انقلاب باشند؟

در جلسات خصوصي كه به ديدار والد ما مي آمدند مي گفتند: الان كسي با اين شرايطي كه آيت الله خامنه اي دارد، به هيچ وجه ما نداريم يعني حتي خودش را استثنا نمی کرد. واقعاً نسبت به رهبري اين اعتقاد را داشت. منتها همه حرفها سر اين بود كه خداي نكرده در آينده که بحث شوراي رهبري پيش مي‌آيد، چه كسي مي خواهد در آن شورا باشد. مي خواهم عرض بكنم يك روحاني آينده نگر و يك شخصيت كلان نگر بود، اينها ويژگي يك انسان بزرگ است كه در ايشان هم بود.

از دیگر ويژگي‌هايي كه آيت الله هاشمي داشت این که، آن مقداري كه در حوزه درس خوانده بود، خوب خوانده بود و خوب فهميده بود. البته الان اين طور نيست كه یک كتاب استدلالي، فقهي يا اصولي از ايشان باشد و ما بخواهيم بر طبق آن قضاوت كنيم، ولي در دوراني كه ايشان درس خوانده بود، خوب خوانده بود. چند سال در درس آيت الله العظمي بروجردي هم حاضر شده بود. من گاهي که با ايشان ملاقات داشتم، می‌‌دیدم بعضي از استفتائات جديدي كه آن زمان مطرح شده بود، را مطرح مي‌كند، با اينكه يك كسي بود كه مدت‌ها از حوزه دور بود، اما می‌‌ديدم به آن رموز و جهات اصلي فقهي مسئله توجه دارد. یا راجع به بعضي از استفتائاتي كه در جامع المسائل مرحوم والد ما مطرح شده بود، در بعضي از جلسات بحث مي كرد.

من يك وقتي به ايشان عرض كردم شما بحث جهاد ابتدايي را قبول داريد؟ ايشان مي‌‌‌خواست بگويد كه من در آن تأمل دارم. مي‌دانيم يكي از كساني كه واقعاً توفيق داشت در قرآن كار بكند و مفاهيم بسيار خوبي را از قرآن استخراج بكند، ايشان بود.

تفسير راهنماي ایشان واقعاً يكي از كتاب‌هاي بسيار ارزنده است. من هم روي اين حساب به ايشان گفتم: راجع به جهاد ابتدايي نظرتان چيست؟ ايشان يكي دو تا از آيات را مطرح كرد، من آنجا جواب دادم، بعد به ايشان گفتم: من يك جزوه‌اي دارم که در آن بحث آيات جهاد را مطرح كرده‌‌ام، مي‌دهم خدمت شما، ببينيد و من جلسه‌‌ی ديگر كه شما را ديدم نظرتان را جويا خواهم شد. جلسه‌‌ی بعد كه ايشان را ديدم گفت: من همه‌اش را خواندم، ديدم يك مقداري نظرش تعديل شده بود، چون مي‌گفت اين استدلالهايي كه شما كرديد قابل قبول است. اين كشف عظيم مي‌كند كه ایشان در مسائل قرآني، آن هم در يكي از مباحث مهم قرآني كه بحث جهاد است، آمادگی دارد و زمينه‌هاي علميش از قبل آماده است، ادبيات، فقه و اصول، آن مقداري كه خوانده را خوب خوانده و خوب فهميده و مي‌تواند در بحثي نفي و اثبات بكند.

من گاهي اوقات منشورات مركز فقهي را براي ايشان مي فرستادم، ايشان وقتي من را مي‌ديد تقدیر می‌‌کرد و مي‌گفت: من از اين تنوع موضوعات جديد كه شما در مركز فقهي داريد و در منشوراتتان داريد خيلي خوشحال هستم. بالاخره يك كسي كه توجه به مباحث علمي نداشته باشد، اصلاً اظهار نظر نمي‌كند. اين براي خود من هم خيلي جالب بود كه يك شخصيتي كه در كانون مسائل سياسي هست، به ضرورت‌ها و نیازهای حوزه توجه دارد.

216.jpg

*همان گونه که فرمودید مرحوم آیت الله هاشمي نگاه نویی به حوزه داشت و در جاهای مختلف هم دغدغه‌‌های خود نسبت به حوزه و روحانیت را مطرح کرده است. این دغدغه‌‌ها هم عمدتاً بر گرفته از اندیشه‌‌های امام بود که دیگر شاگردان ایشان مثل مرحوم آيت الله العظمي فاضل هم داشتند، به نظر حضرتعالی که در متن حوزه هستید، چه مقدار از آن دغدغه‌‌ها الآن پس از 38 سال از پیروزی انقلاب جامه عمل پوشیده است؟

 من واقعاً نمي‌توانم يك نمره‌‌ی خوبي بدهم به اينكه حوزه‌‌ی بعد از ارتحال امام نسبت به آمال و آرزوهاي امام قدمهاي خوبي برداشته است. در عين اينكه يك پژوهش‌هاي پراكنده در حوزه يا بعضي از مراكز مثل همين مركز فقهي ما که انصافاً قدمهاي خوبي برداشته و همه نسبت به آن اذعان دارند، وجود دارد، اما واقع مسئله اين است كه حوزه باید خيلي جلوتر از اينها نسبت به اهداف امام حركت بكند و قاعدتاً آيت الله هاشمي هم همین فكر را داشت، ولي اين چنين نشد. به عنوان مثال امام در مسئله‌‌ی ولايت فقيه نظريه‌اي دارد، اين نظريه را تحت عنوان حكومت اسلامي امروز در جامعه‌‌ی پياده کرد ولی متأسفانه حوزه هنوز در باره این نظریه شبهه‌زدايي نکرده است با این که شبهات زیادی در این باره وجود دارد.

خود رهبري هم مكرراً اين گلايه را از حوزه دارند كه حوزه راجع به فقه حكومتي كار نكرده است، يكي از علت‌هايي كه حوزه درباره‌‌ی فقه حكومتي كار نكرده، اين است كه حوزه با افكار امام خيلي نزديك نيست، در بسياري از درسهايي كه الان در حوزه مطرح است ما افكار امام را به صورت زنده و پويا نمي‌بينيم. بايد توسط خود مراكز حوزوي و بزرگان انقلاب كه خودشان امام را ديده بودند، كارگروه‌هاي فراوان و متعددي در حوزه درست مي‌شد و فكر امام را در همه‌‌ی ابعاد تطبيق مي‌دادند که بالاخره فكر امام در اين ابعاد چيست؟

من همين‌‌جا عرض بكنم كه امام دنبال اين بود كه هم حوزه، هم مردم و هم متدينين از تحجّر و ظاهرگرايي ديني جدا بشوند و توجه اصليشان به هسته‌‌ی اصلي دين متمركز بشود. ولی بعد از اين همه كه از عمر انقلاب مي گذرد، هنوز افكار امام در حوزه به صورت بحث علمي و اجتهادي مورد توجه قرار نگرفته است. يكي از حرفهايي كه در فرمايشات امام وجود دارد اين است كه يكي از اولي‌‌ترين احكام و در صدر احكام اوليه، لزوم تشكيل حكومت است، كجا روي اين كار شده؟ البته مجلس خبرگان در مجله حكومت اسلامي خود مقالاتي به صورت پراكنده در این زمینه دارد ولي يك كار اساسي نشده و افکار امام در حوزه نهادینه نشده است.

كار اساسي اين است كه ما بدنه‌‌ی حوزه را با افكار امام آشنا كنيم، و افكار امام در بدنه حوزه تزريق بشود تا نسل‌‌های آينده‌‌ی حوزه به صورت قهري دنبال افكار امام بروند. من يك وقتي در مؤسسه‌‌ی مفتاح كرامت سخنراني كردم كه ريشه‌‌ی فقهی اين انقلاب چيست؟ آيا امام این انقلاب را از بعد امر به معروف و نهي از منكر انجام داد یا از باب وجوب مبارزه‌‌ی با ظالم یا از باب لزوم حفظ بيضه‌‌ی اسلام؟ هر یک از اينها آثار فقهي مختلف دارد، اما کار نشده است. امام درباره صدور انقلاب خيلي حرف دارد. كِي ما در حوزه آمديم راجع به مباني صدور انقلاب بحث بكنيم، آيا ما موظف هستيم که انقلاب را به نسل‌ها و انسان‌هاي معاصر خودمان و نسل‌هاي آينده و جوان‌هايي كه در كشورهاي ديگر هستند، منتقل کنیم یا نه؟

من خوف اين را دارم كه چند دهه دیگر دوباره بعضي از همان افكاري كه قبلاً در اين حوزه حاكم بود از قبیل این که ما در عصر غيبت از تشکیل حکومت عاجزيم و بالاتر حق نداريم اصلاً كاري بكنيم، بلكه بايد سرگرم همین بيان حلال و حرام باشيم؛ دوباره بر حوزه تسلط پيدا بكند. خب مي‌بينيد، الان هم در گوشه و كنار حوزه يا بيرون حوزه بعضي‌ها كه درست نمي‌توانند مسائل انقلاب و نظام را تحليل بكنند مي‌گويند، شاید آنهايي كه مي‌گفتند در عصر غيبت تشكيل حكومت حرام است، حرف درستي می‌‌زدند. من دارم اين حرف‌ها را مي‌شنوم، اين حرف‌ها براي چيست؟ براي اين است كه نه روي مباني حكومت اسلامي، نه روي صدور انقلاب، نه روي تمام اجزايي كه امام در اين مدت برايش زحمت كشيد، کار نشده است.

الآن يك عده مي‌گويند انقلاب اسلامی مسئله‌‌ی متدينين و غير متدينين را مخلوط كرد یا دين اگر آميخته به سياست شد ضربه مي‌خورد، اين حرف‌هايي است كه الان يك عده‌اي می‌‌زنند، ما كجا آمديم در حوزه جلساتي تشكيل بدهيم، بحث‌هاي استدلالي بکنیم و اين را تثبيت بكنيم. یک وقتی از من راجع به معيارهاي انقلابي بودن يك استاد سؤال کردند، گفتم: يكي از مهمترين‌ معيارهايش اين است كه دين را از سياست جدا نداند، ولي من گاهی خودم از برخي از مدرسيني كه واقعاً قبلاً نسبت به انقلاب معتقد بودند مي‌شنوم که شايد نبايد دين با سياست در عصر غيبت ممزوج بشود!. حوزه‌‌ی ما كجا آمده اينها را حل كند و عميق وارد اين مباحث بشود. در درس‌هاي اصلي ما كه خبري از اين بحث‌ها نيست، ممكن است در گوشه و كنار كسي مقاله‌اي بنويسد، ولي ما بايد نسل روحانيت امروز را براي آينده تربيت بكنيم.

آقاي هاشمي دنبال اين فكر بود، دنبال اين بود كه آنچه امام به آن رسيده بود، كاملاً به صورت استدلالي، مدون و مشخص به نسل امروز حوزه و به آينده منتقل بشود. امام نیامد فقط يك شعار بدهد، بگوييم امام يك شعاري را از مرحوم مدرس ياد گرفت كه گفت: ديانت ما عين سياست ماست، سياست ما عين ديانت ما و آمد بازگو کرد؟! ابدا اين طور نبود، امام واقعاً جوهر دين را سياست مي‌داند و مي‌گويد اگر سياست را از دین بگيريم، خيلي ديگر حرفي براي گفتن ندارد.

* اگر از منظر صنفی به آیت الله هاشمی نگاه کنیم، یک روحانی با برجستگی‌‌های فوق العاده است که از حوزه علمیه برخاسته و طبعاً باید به ایشان افتخار کنیم اما می‌‌بینیم بخشی از مظلومیت ایشان در سالهای اخیر را برخی از حوزویان و روحانیون رقم زده‌‌اند و حتی زمینه برخی از هتاکی-های دیگران را همینها فراهم آورده‌‌اند، جنابعالی به عنوان یک استاد حوزه این مسئله را چگونه ارزیابی می‌‌فرمایید؟

من این را عرض بكنم که اولاً؛ بخش زيادي از حوزويان و از مدرسين ما نسبت به ارزش و عظمت آقاي هاشمي اذعان دارند، ولو اينكه بروز مخالفين بيشتر است. عده‌‌ی بسيار زيادي هستند كه واقعاً اعتقاد دارند آقاي هاشمي تا آخر همراه امام بود و همراه رهبري بود. آن طرف هم مخالفين ایشان دو گروهند، يك گروه اختلاف‌ مبنايي و ريشه‌اي با آقاي هاشمي دارند و گروه ديگر جمعي از طلبه‌ها هستند كه در اثر تبليغاتي كه عده‌اي كردند، آقاي هاشمي را مشوّه براي اينها نشان دادند. اجازه بفرماييد یک خاطره را همین جا بگویم.

در جلسه‌‌ی جامعه‌‌ی مدرسين وقتي مسئله‌‌ی خبرگان مطرح بود اسمي از آقاي هاشمي براي تهران برده نشد. من در آن جلسه به دوستان جامعه مدرسين گفتم كه اگر مطالبي شماها از آقای هاشمی مبنی بر عدم صلاحيت ايشان برای خبرگان می‌‌دانید که ما نمي دانيم براي ما بيان بكنيد. اگر آقاي هاشمي هميني است كه ما داريم مي بينيم، به نظر من امروز دلسوزترين فرد و نزديكترين فرد و معتقدترين فرد به ولايت فقيه آقاي هاشمي است. چرا جمعي از طلاب ما با آقاي هاشمي مخالف هستند؟ چون به اينها گفته‌‌اند آقاي هاشمي با رهبري مسئله دارد، شماها بايد جلوي این افترا را بگيريد.

آقاي هاشمي خودش مكرر گفته من نظراتم را بيان مي‌كنم اما چون نظر رهبري براي من حجت هست، خودم را موظف مي دانم در مقام عمل طبق نظر ايشان عمل كنم. يا برخی مسئله‌‌ی فتنه‌‌ی 88 را مطرح مي‌كنند، ما اگر واقعاً يك نگاه دقيق بكنيم، آقاي هاشمي در آن زمان با موضعي كه اتخاذ كرد، جمع زيادي از مردم انقلابي را براي انقلاب حفظ كرد. حالا ممكن است ما به حركت ايشان نقد داشته باشيم، ولي نقد نبايد به اين معنا باشد كه ما بگوييم ايشان در مقابل رهبري است. نه!. حوزه‌‌ی امروز ما بايد بداند اقلاً آن مقداري كه من طلبه به اندازه‌‌ی خودم اطلاع دارم، واقعاً ما هيچ گاه احساس نكرديم كه آقاي هاشمي در مقابل رهبري است. عرض كردم حتي در خصوصي‌ترين جلسات با احترام از رهبری ياد مي‌كرد، گاهي اوقات مسائل فقهي که مطرح مي‌شد من مي‌ديدم ايشان مقيد است كه بگويد فتواي رهبري هم اين است.

آقاي هاشمي آدم حرّي بود، هيچ وحشتي نداشت وقتی در خصوصي‌ترين جلسات يك چنين روشي دارد، معلوم مي‌شود با تمام وجود رهبري را پذيرفته است. بسياري از اينهايي كه ادعا مي‌كنند طرفدار ولايت فقيه هستند، اگر خدای نکرده يك خطري براي انقلاب به وجود بيايد زود صحنه را خالي خواهند كرد، ولي آقاي هاشمي از آنهايي بود كه با تمام وجود مي ايستاد و از رهبري حمايت مي‌كرد. متأسفانه حقايق را به فضلايي كه با ايشان مخالفند درست نرساندند، آقاي هاشمي را به جمعي بد معرفي كردند. اگر هم بيايند به من بگويند فلان آقا با رهبري مخالف است، براي ما خيلي سنگين است. يعني نمي‌شود كسي امروز بگويد من انقلابي هستم، طرفدار امام هستم، حرف‌هاي امام راجع به ولايت فقيه هم قبول دارم، اما رهبري را قبول ندارم، خوب اين نمي‌شود.

رهبري امروز ركن اول و بزرگترين ركن اين نظام است. آدم بايد اعتقاداً، عملاً این را بپذیرد، البته آدم يك وقت حرفي هم دارد، آن هم در سطح آقاي هاشمي که مي‌تواند حرف‌ها و نظرات خودش را منتقل بكند و بايد هم مي‌كرده. اگر نظري داشته و به رهبري منتقل نمي‌كرد، اين مي‌شد ضد ولايت فقيه. براي اينكه انسان مؤمن آنجايي كه نظري دارد و بين خودش و خدا مي‌بيند اين نظر را بايد به ديگران منتقل بكند، مخصوصاً آنجايي كه پاي مصالح اسلام و انقلاب در ميان باشد، اگر نظرش را بيان نكند خلاف است، بله اگر خداي نكرده قصد تضعيف داشت، آن روشن است. واقعاً يك عده‌اي از طلبه‌های مخالف ایشان از دلسوزان انقلابند، و باید این حقایق را به آنها گفت.

البته عرض كردم بعضي از اينها اختلاف مبنايي دارند، يك وقت مرحوم والد ما رضوان الله تعالي عليه به آقاي هاشمي گفتند: آقاي هاشمي شما اختلافاتتان را با بعضي از آقايان حوزه حل كنيد كه آنقدر به سطح مردم كشيده نشود. ايشان در جواب گفت: آقا اختلافات ما با اين آقايان اختلافات ريشه‌اي و مبنايي است و بعد آن جريان قبل از انقلاب را كه با رهبري آمده بودند قم و جلساتي گذاشته بودند و نتوانسته بودند نظر خودشان را تثبيت بكنند، براي مرحوم والد ما نقل ‌كردند. در عین حال جمعي دیگر از طلبه‌ها كه با ايشان مخالفت مي‌كنند، به خاطر تبليغات غير واقعي و تبليغات سوئي است كه در حوزه كرده‌‌اند و متأسفانه در بخشي هم اثر گذاشته است. آقاي هاشمي آينه‌‌ی امام بود، امام به ايشان اعتماد داشت. آقاي هاشمي امام را خوب شناخته بود.

ما هم اگر آقاي هاشمي را كنار بگذاريم، خسارت بزرگي در باره عدم شناخت امام به وجود مي‌آيد. آن وقتي كه آقاي هاشمي آمدند قم و در آن سخنراني 15 خرداد يك حرفهايي زده شد و حركت‌هايي انجام شد، مرحوم والد ما مي‌فرمودند: دشمن براي تخريب ولايت فقيه از آقاي هاشمي شروع كرده است، ديده مهمترين حامي ولايت فقيه آقاي هاشمي است و اگر اين را حذف بكند يك سنگري را فتح كرده و براي از بين بردن ولي فقيه مي‌تواند يك قدم به جلو بگذارد و همان موقع پيغام دادند كه مراقبت كنيد، امروز آقاي هاشمي را مي‌خواهند بكوبند، فردا مي‌آيند سراغ بزرگان ديگر. من به فضلا و طلبه‌ها عرض مي‌كنم، ببینید بزرگان و شاگردان اصيل امام راجع به آقاي هاشمي چه نظري داشتند؟

آقاي هاشمي يكي از افرادي است كه مورد اتفاق همه‌‌ی شاگردان امام بوده است. يك نفر از شاگردان امام را پيدا بكنيد كه آقاي هاشمي را قبول نداشته باشد. آقاي هاشمي مورد اتفاق همه‌‌ی اينهاست، چرا بايد ايشان را در حوزه اين طوري مورد سؤال و مورد هجمه قرار بدهيم به طوري كه برخی چنين نظري را راجع به ايشان پيدا بكنند. اين بسيار مایه تأسف است. خوب الان آقاي هاشمي به رحمت خدا رفت، الان ديگر وقتي از او تعريف مي‌كنيم ديگر كسي نمي‌تواند بگويد اين تعريف براي اين است كه استفاده‌اي براي تعريف كننده دارد. من واقعاً بين خودم و خدا مي‌گويم، حوزه اگر يك شناخت دقيقي از آقاي هاشمي نداشته باشد، اين خسارتي براي خود حوزه است. آقاي هاشمي را اگر بگذاريم كنار، بخشي از وجود امام را ما ديگر نمي‌توانيم بشناسيم و اين خسارت بزرگي است.

من اين نكته را هم اضافه کنم و در همان جلسه جامعه‌‌ی مدرسين هم ‌گفتم؛ آقايان در اول انقلاب فرزند آيت الله طالقاني را دستگير كردند (حالا به چه دليل يادم نيست) همه‌‌ی ما شاهد بوديم در آن زمان آقاي طالقاني قهر كرد رفت بيرون تهران، اما تمام مسائلي كه براي بچه‌هاي ايشان مطرح شده است (صرف نظر از صحت و سقم آن) طبق شهادتي كه رهبري داد، خللي در ارادت ايشان به رهبري وارد نكرد، اين كم چيزي است؟ اين ارزش نيست؟ یکی از اين مشكلاتی که پیش آمد، كافي بود در اينكه فرد از همه‌‌ی مسائل ببرد، اما ايشان محكم و استوار ايستاد. اينها براي ما ارزش است و بايد حفظ بشود.

برچسب ها :

رفسنجاني هاشمي رفسنجاني آئينه امام رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام معتمد امام