مقایسهی اسلام با بعضی از ادیان دیگر از جهت رحمت، غلط است
۱۴ آذر ۱۳۹۶
۱۴:۲۰
۳,۲۶۷
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
-
ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) تبریک و تهنیت باد
-
مقاومت؛ تنها راه عزت مسلمین و غلبه بر مستکبرین
-
گزارش دیدار آیت الله فاضل لنکرانی با حضرت آیت الله العظمی سبحانی(دامت برکاته)
-
برگزاری مراسم سالگرد شهادت حضرت فاطمه(س) / فاطمیه دوم
-
یادی از فقیه اهلبیت(ع) و مرجع بزرگ شیعه، در گفتوگوی خبرگزاری ابنا با آیتالله شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی
-
مسجد کانون تهذیب و رشد استعدادها
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
ولادت با سعادت پیامبر اکرم حضرت محمد(ص) و امام جعفر صادق(ع) را تبريک عرض نموده و هفتهی وحدت را گرامي ميداريم.
نسبت به شخصیت پیامبر خدا(ص) واقعش این است با همهی تلاشها و تحقیقاتی که محققین کردهاند اما آنطور که باید و شاید نتوانستیم این شخصیت را به عالم بشریت معرفی کنیم. از تعابیری که خدای تبارک و تعالی در قرآن کریم راجع به پیامبر فرموده و منزلتی که این وجود شریف در نزد خدای تبارک و تعالی دارد که در روايات به عنوان اشرف مخلوقات یا عقل اول یا اول ما خلق الله نور مبارک پیامبر است، ياد شده که هیچ موجود و هیچ شخصیتی، هیچ ملک مقرب و هیچ نبی مرسلی به اندازهی پیامبر در نزد خدای تبارک و تعالی منزلت ندارد.
باید دانشنامهها و دایرة المعارفها، راجع به این شخصیت بزرگ تدوین شود، دنیای امروز از پیامبر ما اطلاع چنداني ندارد. گاهی اوقات هم افراد مغرض يا بياطلاع جنگهای صدر اسلام را زير سؤال ميبرند در حالی که این جنگها از افتخارات اسلام است در هر جنگی که زمان پيامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) به وقوع پيوست مضامین و دستورات عجیبی وجود دارد، که درس بزرگي براي بشريت است.
امروز مراکز بین المللی جمع میشوند و راجع به حقوق اسرا و افراد آسيب ديده از جنگ يا آداب جنگ، منشورهاي حقوقي مينويسند در حالي که قویترین مطالب و دستورات در کلمات رسول خدا هنگام آن جنگها صادر شده است. سفارش به فرماندهان جنگ ميفرمودند که مراقب باشيد، هنگام کارزار پيرمردها زنان، کودکان و بيماران مورد هجوم قرار نگيرند، حتّي يک وقتي از پيامبر سؤال کردند اگر ما آب شرب دشمن را مسموم کنیم دشمن از بین میرود، پیامبر نهی کردند و فرمودند نباید این کار را کرد.
جنگ را با روش صحیح و معقول انجام میدادند. خود اهداف پيامبر در این جنگها پژوهشهاي مفصل نياز دارد. بحث جهاد ابتدایی باید مورد توجه قرار بگیرد، یکی از ايرادات مغرضین نسبت به جنگهای فراوانی که در طول دوران حکومت پیامبر انجام شد این است که اين همه جنگ برای چه بوده؟ در حالی که از دوران 23 ساله نبوّت پیامبر 13 سالش در مکه گذشت که کفار بدترین اذیتها را نسبت به رسول خدا و مسلمانها روا داشتند در آن ايّام هر چه مسلمانها میگفتند اجازه بدهید با اینها مقابله کنیم حضرت اجازه نمیدادند تا اينکه در دو سه ماه آخر اين 13 سال آیه 39 سوره مبارکه حج نازل شد «أُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدير».
در 10 سال بعد هم اکثر جنگها دفاعی بوده و تمامش مشحون از رموز، اهداف، آداب و درس است که امروز باید در سازمانهای بينالمللي و مراکز جهانی مورد توجه قرار بگیرد.
یکی از شئون اين شخصيّت منزلت و مرتبت او نزد خداوند است که احدی از نظر مقام و رتبه در پیش خدا بالاتر از رسول خدا(ص) نبوده، این مقام محمود که قرآن ميفرمايد «عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُودا»، مختص به این وجود شریف است. یعنی هیچ کس در مرتبه شفاعت به پاي رسول خدا نميرسد حتي همهی انبیاء هم در این جهت محتاج رسول خدا هستند.
نکتهای که میخواهم اشاره کنم این است با وجود چنين رتبه و منزلتي نزد خداوند متعال این وجود شریف از نظر زُهد و سادهزيستي در زندگی خود چگونه بودهاند؟ این مطلب بايد کاملاً مورد توجّه مردم ما، مسئولین و خود ما طلبهها قرار بگیرد. امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند «لَقَدْ كَانَ(ص) يَأْكُلُ عَلَى الْأَرْضِ وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْد»، همانند بندگان روی زمین مینشست و غذا میخورد نه مثل ملوک و پادشاهان که روی سریرها و تختهای کذایی مينشستند.
اینها چیزهایی است که میخوانیم و گفتنش هم آسان است، انساني که بالاترین مرتبه را در نزد خدا دارد بهطوري که تمام مقامهای دنیوی در برابرش صفر است، حتّي اگر تمام انبیاء و ملائکه جمع بشوند به مرتبهی او نمیرسند این چنين در میان مردم زندگی کرده است. «يَخْصِفُ بِيَدِهِ نَعْلَهُ وَ يَرْقَعُ بِيَدِهِ ثَوْبَهُ وَ يَرْكَبُ الْحِمَارَ الْعَارِي» کفش و پيراهنش را با دست خودش وصله پينه ميکرد، و بر الاغي که پالان نداشت سوار ميشد، اين مقدار اعراض از دنيا داشت.
امیرالمؤمنین(صلوات الله و سلامه علیه) فرمود: «وَ وَرَدَ الْآخِرَةَ سَلِيماً لَمْ يَضَعْ حَجَراً عَلَى حَجَر»، از دنیا رفت در حالي که از دنيا هيچ نداشت.
مسئلهی بسيار مهمی است که شخصیت این چنینی، که زنهای متعدد دارد، میتوانست برای هر کدام از آنها خانهی بزرگی تهیه کند اما أميرالمؤمنين ميفرمايد سنگ روي سنگ قرار نداد. تعابیر راجع به زهد رسول خدا فراوان است.
امیرالمؤمنین(ع) همچنين میفرماید يکي از زنان رسول خدا پردهاي رنگين و نقشدار بر درب خانهاش آويزان کرده بود، پيامبر فرمود «غَيِّبِيهِ عَنِّي فَإِنِّي إِذَا نَظَرْتُ إِلَيْهِ ذَكَرْتُ الدُّنْيَا وَ زَخَارِفَهَا»، اين پرده را از مقابل من دور کن، ممکن است با ديدن آن یاد دنیا و زخارف آن بیفتم.
نمونهاي از اين ساده زيستي را در زندگي بزرگانی مثل امام خميني(رضوان الله علیه) و مراجع بزرگ ميبينيم. امام از آن زماني که به جماران رفتند تا ارتحالشان ده سال طول کشيد، يک شب ميشنوند از حسينيه سر و صدا ميآيد. سؤال کردند چکار ميکنند؟ عرض کردند ميخواهند حسينيه را رنگ کنند. فرمود به هيچوجه اجازه نميدهم، بگذاريد به همين نحو ساده باقي بماند.
اينطور نبود که امام بخواهد عمل تصنعي يا ظاهرسازي کند، مشي ايشان همين بود.
در مورد مرحوم والد ما(رضوان الله تعالي عليه) هم صدها نفر از طلاب و فضلاي حوزه علميه به واسطهي ايشان خانهدار شده و صاحب زندگي شدند، ولي در تمام عمر، خانهاي براي خود نداشتند تا زماني که ايشان پنج اولاد داشت در دو اتاق از خانه پدرش زندگي میکرد و بعد پدرِ والدهی ما یک خانهای خريد و به نام والده کرد، تا پايان عمر، پدرم در همان خانه زندگی میکرد. هیچوقت زمینی، خانهای، چیزی برای خودش تهیه نکرد. ایشان وقتی از دنیا رفت تنها چیزی که از ایشان باقی ماند چند دست لباس بود و کتابخانهی ایشان.
گاهی اوقات افرادی از دنیا میروند و وصيت ميکنند يا در کهولت سن اموالشان را بين فرزندانشان تقسیم کنند، ولی اولاً ایشان در کهولت از دنیا نرفت و در سن 73 سالگی از دنیا رفت و قبل از آن هم در هیچ زمانی ایشان خانه نداشت، خانههای زیادی به نام ایشان بود، مربوط به علمای افغانی و پاکستانی و عرب که در ایران حضور داشتند و سند خانه به نام آنها ثبت نميشد، دنبال فرد اميني ميگشتند و خانه خود را به نام ايشان ميکردند، ولي در حقيقت مال ایشان نبود. این در شرایطی بود که ایشان در دورهی مرجعیتش خصوصاً در سالهای آخر در هر ماه بیش از یک میلیارد و نیم شهریه در ایران و خارج از ایران ميپرداخت.
اين بزرگان به وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) تأسي نمودهاند. البته اینها قابل مقایسه با پیامبر نیستند. رسول خدا که منزلتش در نزد خدا از همه بالاتر است اگر هم امکاناتي تهیه میکرد، باز به حسب ظاهر مشکلي نبود، اما همین اندازه توجّه مختصر به دنيا در قالب يک نقش و تصوير را جدا شدن از خدا میداند. این تعبیری که پیامبر فرموده: «إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي حَتَّى أَسْتَغْفِرَ اللهَ مِائَةَ مَرَّة»؛ گاهی اوقات خواطری در قلب من خلجان ميکند که براي آن هر روز هفتاد بار استغفار میکنم.
برای همه ما پیامبر اسوه است، خصوصاً برای اُمَراء و مسئولين. امیرالمؤمنین(ع) ميفرمايد: «إِنَّ اللهَ عَزَّوجَلَّ فَرَضَ عَلى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُه»، حاکمان عدل باید خودشان را با ضعیفترین مردم همسان کنند، تا تنگدستي و فقر فقیر او را به طغیان نکشاند، آیا واقعاً غالب مسئولین ما، همینطور هستند؟ البتّه بعضي اين چنين هستند ولی غالبشان اینطور نیستند!
این خاطره را هم عرض کنم مرحوم والد ما(رضوان الله علیه) قبل از اینکه مسئولیت مرجعیت سراغش بیاید عبای خاچیهی درجهی یک به دوش میانداختند در عکسهای جوانی ايشان هست، اما وقتی این مسئولیت را پیدا کردند با اینکه بهترین عباها را مقلدین يا ارادتمندان ایشان برای او میآوردند به من ميفرمودند اين را ببر با عباهاي معمولي معاوضه کن.
من به ایشان عرض میکردم شما که بابت این پول ندادهاید، این را آوردهاند شما بر دوش خود بياندازيد. فرمودند من نمیتوانم تحمل کنم که یک طلبه که قدرت تهیهی نان یومیهاش را ندارد ببیند من که اسمم مرجع تقلید است، عبای 500 هزار تومانی روی دوش دارم، و این را واقعاً با همهی وجود میگفتند. حتی یک وقتی یک عکاسی آمده بود عکس ايشان را بیندازد، من خودم یک عبای خاچیه داشتم گفتم اجازه بدهید این عبا را بیندازم عکس بگیرید. فرمود این هم همان اشکال را دارد، این عکس را یک طلبه ببیند اولین چیزی که به ذهنش میآید همین است. و از این نمونه در مورد ايشان زیاد بهخاطر داريم.
أمرای عدل که امیرالمؤمنین(ع) میگوید یعنی پیشوایان و بزرگان ما، آنها که به مرحله تاثيرگذاري در جامعه رسیدهاند چه در دولت و چه در غیر دولت، اين افراد باید خودشان را با مردم ضعيف و نه حتّي سطح متوسط مردم، قرین و همسان کنند.
البته من همین جا عرض کنم واقعاً یکی از مظلومیتهای روحانيت در زمان ما این است که تبلیغ میکنند که روحانیت در رفاه زندگی میکند و مشکلات اقتصادی ندارد، در حالی که مردم ما باید بدانند که 80 درصد از روحانیت در این نظام و حکومت شغل دولتي ندارند! حدود کمتر از 20 درصد شاغل هستند که مثل بقیهی کارمندها حقوق ميگيرند، اما اکثر 80 درصد باقيمانده زیر خط فقر زندگی میکنند و این را رسانهها باید بگویند. خودتان هم باید برای مردم بیان کنید. با تبلیغات سوء ذهن مردم را پر میکنند اما واقعیت این چنین نيست.
من با طلبهها و مدرسین ارتباط دارم، امروز مدرسین معتبری در حوزه هستند که با نماز و روزهی استیجاری زندگی می کنند. من بعضي از آنها را ميشناسم ولی نمیگذارند که حتي خانواده و فاميلشان هم بفهمد. باید مردم شريف ما اینها را بدانند و تحت تاثير إلقاءات مخالفين قرار نگيرند.
این از افتخارات روحانیت است، همیشه بوده و ما باید یک توجه جدی داشته باشیم. آن بخش از روحانیت هم که به جهت شاغل بودن يک مقدار زندگیشان از حد طلبگی خارج شده، باید زندگیشان را به وضع طلبگی برگردانند، باید این کار بشود و این آسیب و اشکال برطرف شود.
این جمله خیلی عجيب است، امام صادق(علیه السلام) میفرماید یک زن بسيار بددهان که حرفهای زشت میزد، يک روز دید رسول خدا(ص) روی زمین نشسته و غذا میخورد. آمد به تمسخر گفت مثل یک عبد و بنده روی زمین نشستی و غذا میخوری؟ پیامبر فرمود: «إِنِّي عَبْدٌ وَ أَيُّ عَبْدٍ أَعْبَدُ مِنِّي»، معلوم است که من عبد و بنده هستم کدام عبدي بندهتر از من است؟ آن زن گفت یک لقمه از غذایت را به من بده. پیامبر یک لقمه به او داد «فَقَالَتْ لَا وَ اللهِ إِلَّا الَّذِي فِي فِيك»؛ آن لقمهای که در دهانت هست را میخواهم. پیامبر لقمه را از دهان خودش درآورد و به او داد. این خیلی حرف است! لقمه دهانش را ميدهد به یک زنی که آمده به او اهانت میکند.
اين است که خدا میفرماید ما تو را «رحمةً للعالمین» قرار دادیم. واقعاً پیامبر ما پیامبر رحمت است.
امروز مقایسهی اسلام با بعضی از ادیان دیگر از جهت رحمت، غلط است، اصلاً این نمونههایی که در پیامبر است در هیچ پیامبری نبوده، پیامبر لقمه را از دهانشان درآوردند و به آن زن دادند. عجیب این است که امام صادق(ع) میفرماید این زن دیگر زبانش از زشتگويي درآمد و تا آخر عمرش بد نگفت.
امروز آشنايي با سیرهی پیامبر از جهت زهد و بيان آن براي متديّنيني که از امکانات رفاهي برخوردار هستند ضروري است. البته زهد به این معنا نیست که زیر پای انسان فرش نباشد يا در خانهاش صندلی و مبل نباشد. آنچه مهم است این است که اولاً زندگیاش را لااقل با متوسط مردم تنظیم کند، ثانياً تعلق خاطر به دنيا نداشته باشد. اگر به او گفتند باید روی زمین بنشیند بگوید مینشینم، تقيد به خوراک خاص نداشته باشد.
عایشه نقل میکند گاهی اوقات يک ماه میگذشت و از مطبخ خانهی رسول خدا دودي بیرون نمیآمد! این خوراک پیامبر ما و خانوادهاش بوده، نان جو میخورد. هرگز سه روز پشت سر هم نان گندم نمیخورد. غذایش أقل غذا بوده، اينطور هم نبود که اگر جایی دعوت میشد و غذاي خوبي ميآوردند نميخورد، نه! دعوت افراد را اجابت کرده و حضور پیدا مينمود ولی تعلق نداشته است.
پیامبر فرمود: «مَا لِي وَ لِلدُّنْيَا إِنَّمَا مَثَلِي وَ مَثَلُ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رَاكِبٍ سَارَ فِي يَوْمٍ صَائِفٍ فَرُفِعَتْ لَهُ شَجَرَةٌ فَقَالَ تَحْتَ ظِلِّهَا سَاعَةً ثُمَّ رَاح»؛ مثل دنیا و من مثل راکبی است که در يک روز داغ در بیاباني حرکت میکند آنگاه در طول مسير زير سايه درختي قرار گرفته تا چند لحظه استراحت و خواب قيلوله کرده به مسيرش ادامه دهد.
این نگاه به دنیا باید در همهی ما باشد. باید مراقب باشیم زندگی ما زائد بر آنچه که متوقع است نباشد، در زندگی تعلقی نداشته باشیم.
اگر امروز به من بگویند دیگر نمیتوانی اينجا تدریس کنی، آنگاه در من انقلابی به وجود آيد، به همین معناست که زهد نداشته و تعلق به دنیا دارم. بايد در ما «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم» وجود داشته باشد.
البته انسان از تدریس خوشحال میشود یاد میگیرد، یاد میدهد و اطلاعاتش وسیعتر میشود. اگر انسان از اینکه محروم از یک توفیق خدادادي شود ناراحت گردد درست است ولی نبايد از اینکه روزي این منصب از او گرفته شد، منقلب شود.
راجع به دو نفر از مراجع مرحوم سید محمدتقی خوانساری و مرحوم سید احمد خوانساری(رضوان الله تعالي عليهما) که هر دو از بزرگان مراجع بودند، میگویند یک وقت مرحوم سید احمد مسافرت رفت. مرحوم سید محمدتقی خوانساري را آوردند جای ایشان نماز اقامه کند. آقا سید احمد که از سفر برگشت، آقای خوانساری نماز را ادامه ميدهد، آيا سید احمد به مسجد ميآيد و ميبيند نماز جماعت برقرار است. همان جا میایستد و اقتدا میکند.
یک آقایی میگفت یک وقتی این قضیه را از مرحوم سید احمد پرسیدم که چرا آقای سید محمدتقی این کار را با شما کرد؟ چرا وقتي شنید شما از سفر برگشتيد نیامد از شما بخواهد نماز را بخوانید.
اين آقا میگفت فکر میکردم الآن ایشان هم شروع میکند به عقدهگشايي و اظهار ناراحتي ميکند. امّا برعکس شروع به تعريف از سید محمد تقی خوانساری نمود. گفت اگر مجاز بودم عقلاً و شرعاً فردي را به معصومين اضافه کنم سید محمد تقی را اضافه میکردم.
حالا اگر من یکجا امام جماعت باشم کسی بیاید جایم را بگیرد، کفر او را ثابت میکنم. امّا ببینید سيد احمد خوانساري چطور برخورد کرده است.
ما باید اینها را الگوي خود قرار دهیم، باید زهد و وارستگی حوزه هرچه بیشتر و عمیقتر شود و این تأسی به رسول خدا(ص) است.
و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین