بهترين راه تکامل و تعالی روح؛ حب حضرت فاطمه(س) و خدمت به آن حضرت است
۲۵ بهمن ۱۳۹۶
۱۸:۴۶
۴,۹۸۴
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بسم الله الرحمن الرحيم
بحمدالله چند سالي است كه ايام فاطميه يك جوش و خروش و شكوهي پيدا كرده و مراجع بزرگوار ما در اين مسئله واقعاً سنگ تمام گذاشتهاند. به نظر من يكي از برجستگیهای مرجعيت در اين دوران معاصر همين قضيه است که مراجع خصوصاً مرحوم والد ما(رضوان الله تعالي عليه) در اين ميدان وارد شدند و فاطميه را احيا كردند. ما طلبهها نيز نسبت به فاطميه و إحياي آن هر كدام به سهم خود بايد يك نقشي داشته باشيم و مبادا از اين قافله عقب بمانيم.
غير از حضور در جلسات عزاداري در مورد اين روايات بسيار عجيبي كه راجع به حضرت زهرا(سلام الله عليها) وارد شده كار كنيم تا بلکه شخصيت آن حضرت را به اندازهي وُسع، درك کرده و آن را بيان كنيم و بنويسيم و به آيه «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» تا حدودي عمل كرده باشيم. علاوه بر اينكه تلاش در اين زمينه عمل به واجبات است نه مستحبات، امروز براي حفظ تشيع و مكتب اهلبيت و مقدمه شدن اين انقلاب و آماده شدن مردم، براي ظهور حضرت حجت (عج) احياي فاطميه لازم است. اينها همه در يك طرف.
اما اگر بخواهيم تكامل وجودي و تعالي روح پيدا كنيم، اگر بخواهيم تقرب إلي الله پيدا كنيم، بهترين راه؛ حب فاطمه(س) و خدمت به حضرت زهرا(سلام الله عليها) است.
در کتاب عوالم اين روايت معروف از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است «ما تكاملت النبوة لنبيٍ حتي أقرّ بفضلها و محبتها»، اين تعبير خيلي عجيب است.
تعبير ديگر در کتاب بصائر الدرجات از وجود مبارك پيامبر اکرم(ص) نقل شده «مَا تَكَامَلَتِ النُّبُوَّةُ لِنَبِيٍّ فِي الْأَظِلَّةِ حَتَّى عُرِضَتْ عَلَيْهِ وَلَايَتِي وَ وَلَايَةُ أَهْلِ بَيْتِي وَ مَثُلُوا لَهُ فَأَقَرُّوا بِطَاعَتِهِمْ وَ وَلَايَتِهِمْ»، که عموميت دارد، ولي در روايت عوالم، حضرت زهرا(س) بالخصوص ذكر شده، كه بعيد نيست كه بگوئيم در اينگونه موارد که رُوات يك مصداقي از عام را كه پيامبر(صلوات الله و سلامه عليه) و ائمه معصومين(ع) باشند بيان کردهاند، اين هم يكي از راههاي نقل به معنا است.
مضمون اين روايت خيلي عجيب است؛ نبوت هيچ نبياي به حدّ تكامل نميرسد مگر اينكه اقرار به فضل حضرت زهرا(س) کرده و محبّت حضرت را در درونش داشته باشد.
حالا ميفرمائيد چرا؟ يك علتش اين است كه نور پيامبر اكرم و اميرالمؤمنين و فاطمه(صلوات الله عليهم أجمعين) جزء انوار اوليهي خلقت عالم هست. قبل از اينكه آسمان و زمين و عرشي خلق شود بر حسب روايات، انوار طيبه چهارده معصوم خلق شد و كساني كه به عنوان نبي برگزيده شوند، همانطور كه بايد اقرار به وحدانيت خدا كنند، بايد اقرار به ولايت اين انوار طيبه نمايند که صنع اول باري تعالي است و اگر ولايت اين انوار مقدسه را نپذيرند، هيچ چيزشان درست نيست.
چراي اين مطلب را بايد در اين روايات جستجو كرد. ولي نتيجهاي که براي خودمان ميخواهم بگيرم اين است که وقتي هيچ پيامبري به تکامل نميرسد مگر با اقرار به ولايت و فضائل حضرت زهرا(سلام الله عليها) و محبّت به آن حضرت، پس ما نيز نميتوانيم تكامل روحي پيدا كنيم مگر اينكه آن حضرت را بشناسيم. مجرد اين نيست كه بگوئيم بعد از پيامبر فدك را از دخترش گرفتند، حقّ شوهرش را غصب كردند، خانهاش را آتش زدند، و آن مصائب عجيب را بر آن حضرت وارد آوردند، مصائبي که ارزش آن از جهت وجودي براي كسي كه توجّه به آن پيدا كند كمتر از توجه به شخصيت حضرت زهرا نيست، چه بسا تلازم هم دارد. اگر انسان شخصيت حضرت زهرا را درك نكند، گرفتار همين حرفهاي رطب و يابسي ميشود كه بعد از پيامبر يك كسي حاكم شد و اينها هم بايد قبول ميكردند، اين حرفهاي جاهلانه، حرفهاي ناشيانه، و حتي مغرضانه.
قطع نظر از اين مصائب و مظلوميتها كه حتماً بايد به آن توجه شود آنچه مقدم بر همهي اينهاست شناخت شخصيت حضرت زهرا(س) است.
بايد شخصيتي را كه از چنين عنايت خداوندي برخوردار شده که خداوند نزد ملائکهاش به او مباهات کرده و به چنين رتبه و درجهاي نزد خداي تبارك و تعالي رسيده که تكامل نبوت همه انبياء به بركت وجود او بوده است خوب بشناسيم.
حب آن حضرت نه آن حبّي است كه انسان به همسر و فرزند و حتّي پدر و مادر خودش دارد! محبت نسبت به ائمه معصومين(عليهم السلام) محبتي است كه انسان را مطيع ميكند، محبتي همراه با اطاعت و سر تسليم فرود آوردن. اگر پيامبر يا حضرت زهرا مطلبي بيان فرمود حرف تمام است. اگر كسي روايتي را ميشنود يك وقت ميگويد اين روايت شايد صادق نباشد عيبي ندارد، اما اگر سر سوزني در دلش بگويد اگر امام هم گفته باشد من قبول ندارم، واي بر او.
قرآن کريم ميفرمايد «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ»، حبّي كه ما بايد نسبت به حضرت زهرا(س) و ائمه معصومين(ع) و وجود مبارك پيامبر(ص) داشته باشيم، حبّي است كه دائماً مقام تسليم ما را بالا ببرد، تا مطلبي از آنها را فهميديم تسليم محض شويم و در آن إن قلت و قلتي نکنيم، سر سوزني در درون ما نسبت به سخن آن حضرت نبايد خدشهاي باشد، ما اين را در خودمان احيا كنيم.
من از اين روايت در درجه اول ميخواستم همين برداشت را براي خودم داشته باشم و بعد براي شما عرض كنم كه فرصتها را از دست ندهيد، هر چه بيشتر اين ذوات مقدّس را بشناسيم، حضرت زهرا را بشناسيم و اقرار به مراتب و شخصيت او نموده و حب او را در دل خود زيادتر كنيم.
از جاهايي كه انسان به روايات خيلي مشكل برخورد ميكند، قضيهي حضرت زهراست. از جمله اين روايت که «وَ هِيَ الصِّدِّيقَةُ الْكُبْرَى وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولَى»، اين يعني چه؟ فهمش خيلي مشكل است.
يا اين روايت که حضرت حجت(عج) ميفرمايند «في إبنة رسول الله لي أسوةٌ حسنة»، من كه هنوز معناي اين را با آنکه خيلي هم فكر كردهام نفهميدهام.
يا آنچه كه در زيارتنامهي حضرت هست، «يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَة»، يعني چه؟ اين چه امتحاني بوده؟ كجا بوده؟ حالا مرحوم مجلسي ميفرمايد در عالم ارواح بوده، نميشود اينها را به آساني فهميد و نبايد توقع داشته باشيم كه زود بفهميم، بايد از خودشان استمداد كنيم تا يك اندازهاي اين حقايق را درك كنيم. اگر واقعاً از خودشان استمداد كنيم إن شاء الله كمكمان ميكنند.
در يک روايت سلمان فارسي ميگويد: «قَالَ رَسُولُ الله(ص): يَا سَلْمَانُ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ ابْنَتِي فَهُوَ فِي الْجَنَّةِ مَعِي وَ مَنْ أَبْغَضَهَا فَهُوَ فِي النَّارِ. يَا سَلْمَانُ حُبُّ فَاطِمَةَ يَنْفَعُ فِي مِائَةِ مَوْطِنٍ أَيْسَرُ تِلْكَ الْمَوَاطِنِ الْمَوْتُ وَ الْقَبْرُ وَ الْمِيزَانُ وَ الْمَحْشَرُ وَ الصِّرَاطُ وَ الْمُحَاسَبَة»؛ كسي كه فاطمه دختر من را دوست داشته باشد جايش بهشت است و کسي که بغض آن حضرت را به دل داشته باشد در آتش است. حبّ فاطمه در صد جا به انسان نفع ميبخشد و خيلي عجيب است که ميفرمايد آسانترين اين مواطن هنگام مرگ و قبر و ميزان و محشر و صراط و هنگام محاسبه است.
يكي از منبريهاي تهران براي من نقل كرد مرحوم والد شما را در عالم رؤيا ديدم كه در يك باغ خيلي مجلل و مفصلي با همين لباس داخل منزل قدم ميزند. خودم را به ايشان رساندم، اول فكر ميكردم كه اين مکان عمومي است پس چطور ايشان با لباس منزل حركت ميكند؟ به ايشان سلام كرده و پرسيدم اينجا چكار ميكنيد؟ فرمودند اين باغ مال من هست و اين را مادرم(چون ايشان از طرف مادري سيد بود) حضرت زهرا(سلام الله عليها) علي الحساب به من دادهاند و من هر روز اينجا پيادهروي ميكنم.
در اين روايت هم پيامبر ميفرمايند حب فاطمه هنگام مرگ اثر دارد. در اين روايات، جعل، خيلي راه ندارد. به عقل هزاران نفر نميرسد كه بگويد حب فاطمه در صد جا اثر دارد، چون اين خبر از آن عالم ميدهد، اين را بايد خود پيامبر فرموده باشد كه علم به دنيا و آخرت را ميداند. ميفرمايد هنگام مرگ و در قبر، ميزان، محشر، صراط، محاسبه، اثر دارد و ساده و آسانترين جا هنگام مرگ است. موطني كه ما فكر ميكنيم مشكلتر از اينها نيست.
سپس پيامبر اکرم(ص) ميفرمايد «فَمَنْ رَضِيَتْ عَنْهُ ابْنَتِي فَاطِمَةُ رَضِيتُ عَنْهُ وَ مَنْ رَضِيتُ عَنْهُ رَضِيَ اللهُ عَنْه» كسي كه دخترم از او راضي باشد من هم راضي هستم، و کسي که من از او خشنود باشم خدا از او خشنود ميشود.
الآن ما بايد اين را حساب کنيم آيا فاطمه زهرا(سلام الله عليها) از ما راضي است يا نه؟ چون معتقديم اهل بيت عصمت و طهارت اختصاص به زمان حياتشان ندارند، الآن هم كه به حسب ظاهر در ميان ما نيستند، نسبت به مردم و شيعيان، از عدهاي رضايت دارند و نسبت به عدهاي ناراضي. کساني که فاطمه از آنها ناراضي باشد من هم بر آنها غضباک هستم و هر کس که من بر او خشمگين باشم خدا هم از او خشمناک است، «وَ مَنْ غَضِبَتْ عَلَيْهِ فَاطِمَةُ غَضِبْتُ عَلَيْهِ وَ مَنْ غَضِبْتُ عَلَيْهِ غَضِبَ اللهُ».
اشتباه است كه ما اين غضب و رضايت را فقط نسبت به همان افراد موجود در زمان حيات حضرت مطرح كنيم. الآن هم همينطور است و ممكن است خداي نكرده يكي از ما كاري انجام دهد که مورد غضب حضرت زهرا(س) قرار گيرد. اين اطلاق «رضيَت» و «غضبَت» همه اينها را شامل ميشود.
ما اگر در اين مسيري كه قرار داريم با توجّه و اخلاص براي خدا درس بخوانيم، براي خدا درس برويم، براي مكتب اهلبيت ترويج كنيم و خادم اين مكتب شويم، قطعاً مورد رضايت حضرت زهرا(س) قرار ميگيريم. اما اگر از همين مكتب بخواهيم براي دنيا استفاده كنيم، درسي بخوانيم تا به يك مقام و قدرت و ثروتي برسيم، قطعاً مورد غضب اينها قرار ميگيريم. دين طعمهاي نيست كه از آن بخواهيم براي دنيا استفاده كنيم.
سپس پيامبر فرمود: «يَا سَلْمَانُ وَيْلٌ لِمَنْ يَظْلِمُهَا وَ يَظْلِم ذُرِّيَّتَهَا وَ شِيعَتَهَا»، واي بر كسي كه به دختر من و ذريه و شيعيان او ظلم كند. اين چه مقامي است براي شيعه كه رسول خدا(ص) اين تعبير را ميكنند؟
بنابراين به فاطميه خيلي اهميت دهيد. همانطور که مراجع بزرگوار ما تأكيد كردهاند، مرحوم والد ما(رضوان الله تعالي عليه) در چند سال آخر عمرشان شايد سخنراني و صحبتي نبود، إلا اينكه در آن اشارهاي به حضرت زهرا(سلام الله عليها) ميکردند. خيلي عجيب بود، پيامهايي را كه صادر نمودند ما در يك كتاب چاپ كرديم، اينها را ببينيد مشحون از مطالب معارفي مربوط به شخصيّت، مظلوميت و مصايبي است كه بر حضرت زهرا(سلام الله عليها) وارد شده است.
به نظر من يکي از مصاديق ظلم به حضرت زهرا(س) انكار مصائبي است كه بر ايشان وارد شده، در حالي که از واضحات تاريخ، ظلمهايي است كه بر حضرت وارد شده، با همه خصوصياتي كه ذكر ميكنند.
جدّ ما(رضوان الله تعالي عليه) شيفته و محو در حضرت زهرا(سلام الله عليها) بود و سنگ بناي روضهي فاطميه اول اينجا را گذاشت كه80 سال است در بيت ما برگزار ميشود.
ايشان ميگفتند يك وقتي من خواب ديدم كه در خدمت مرحوم آقاي بروجردي نشستهام. بعد از ايشان اجازه گرفتم كه مرخص شوم. فرمودند آقاي فاضل بنشينيد براي ما مهماني ميآيد. عرض كردم چه كسي ميآيد؟ فرمودند مادرم حضرت زهرا(س) ميخواهد بيايد. عرض كردم شما اولاد ايشان هستيد و شايد درست نباشد من بنشينم. فرمودند شما بنشين. گفتند نشستيم و حضرت تشريف آوردند. عرض ادب و احترام كرديم. بعد فرمودند آقاحسين آنچه كه از مصيبتهايي كه بر من وارد شده شنيدهايد، همهاش درست است، از مصيبتها، از سيلياي كه به من زدند و مرا پشت در قرار دادند، همه درست است. حضرت يكي يكي مصائب را بيان ميكرد و ميفرمود آقاحسين همهي اينها درست است.
جد ما فرمودند از بس در عالم رؤيا گريستيم از خواب بيدار شدم. هر روز ساعت نه يا ده خدمت آقاي بروجردي ميرفتم، آن روز نماز صبح را كه خواندم رفتم خدمت ايشان و ايشان فرمودند چي شده كه صبح به اين زودي اينجا آمديد؟ گفتم يك خواب خيلي عجيبي ديدم كه بايد براي شما عرض كنم و آن خواب را براي ايشان گفتم. آقاي بروجردي آن روز تا غروب گريه ميكرد و اشك ميريخت.
ناقل اين قضيه فرزند مرحوم آيت الله العظمي ميلاني(قدس سره) است. چون جد ما مشهد كه ميرفتند بر مرحوم آيت الله ميلاني وارد ميشدند، ايشان گفتند يک وقتي آقاي فاضل مشهد تشريف آوردند، اين خواب را براي پدرم نقل كردند و آن روز پدر من تا مغرب گريه ميكرد.
اين مصائب مسلم است و در آن هيچ ترديدي نيست و ما بايد اينها را هر چه بيشتر براي مردم بگوئيم. منتهي بدون توهين و فحاشي، که کار صحيحي نيست.
مبادا وسوسههايي بيايد كه مگر صد سال پيش اين خبرها بوده؟ نه. مگر صد سال پيش اين دشمنيها با اسلام و اهلبيت بوده است؟ اصلاً فرض كنيم نبوده، صد سال پيش نرفتند سراغ فهم شخصيت حضرت زهرا(س)، حالا هم نبايد برويم؟ تا قيامت هم نبايد برويم؟ اين چه استدلالي است، چه حرفي است؟
اين حرفها که صد سال پيش مگر اين روضهخوانيها و اين دههها بوده، حرفهاي درستي نيست.
ما هنوز در متون ديني و معارفيمان اينقدر حقايق نهفته هست كه هنوز مجال روشن شدن آن فراهم نيامده است.
إن شاء الله با عنايت حضرت زهرا(س) همه ما تكامل روحي پيدا كنيم و اين كشور و نظام اسلامي، حوزههاي علميه، رهبري معظم انقلاب و مراجع بزرگوار تحت عنايات و ادعيه آن حضرت محفوظ بمانند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته