فهم حقیقت زیارت و عزاداری امام حسین(عليه السلام)
۲۳ مهر ۱۳۹۸
۱۸:۲۱
۲,۴۱۷
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بسم الله الرحمن الرحیم
ماه محرم که شروع سال قمری است مصادف است با مهمترين حادثه تاریخ بشریت و بزرگترین مصیبتی که بر عالم بشریت در این ماه اتفاق افتاد. به نظر میرسد با فرارسيدن هر ماه محرمی انسان بتواند در اثر ارتباط با حقیقت این حادثه، و توجه به عمق حادثه، و ابعاد و آثار و درسهای آن، صفحهی جدیدی در حیات خود به وجود بیآورد، همانطور که ماه مبارک رمضان مهمترین ماهی است که انسان در اثر عبادت و تقرّبجويي به خدا باید در او تحولی ایجاد شود، در ماه محرم هم در اثر ارتباط با این حادثه انسان باید تحول عمیقی پیدا کند.
لازم به ذکر است حقیقتاً حادثه عاشورا هنوز همه حقایقش برای بشریت روشن نشده و نمیتوانیم ادعا کنیم که یک درک جامع و عمیقی از حادثه عاشورا داریم. شاید بتوان گفت همانطور که عبادات ما ظاهر و باطنی دارد، نماز، روزه و حج ما، یک ظاهری دارد عبارت از همین حرکات ظاهری مثل طهارت و افعالی که انجام میدهیم و اقوالی که در نماز خواده میشود اما اين نماز و اين روزه و حج چه باطن و اسراری دارد؟ ما بايد به اين باطن و حقيقت عبادات توجّه پيدا کنيم.
حادثه عاشورا هم یک ظاهری دارد که در یک زمان معین اتفاق افتاد اما باطن و اسرار این حادثه به مرور زمان آشکار میشود، و لذا آنها که عزادار امام حسین (علیه السلام) هستند، عزاداری جنبه ظاهر این قضیه است. گریه کردن، سینه زدن، و انواع عزاداریها که امروز مرسوم است همه ظاهر این قضیه است که عزاداران امام حسین (علیه السلام) باید در پرتو این ظاهر به باطن و حقیقت آن برسند، باطنش این است که انسان خودش را به حسین بن علی(علیهما السلام) نزدیک کند. آیا هر محرمی که میرسد بعد از روز عاشورا احساس میکنیم فاصله بین ما و امام حسین (علیه السلام) کمتر شده؟! آیا احساس میکنیم حقایقی از امامت در درون قلب ما بیشتر شده؟ آیا احساس میکنیم آمادگي ما براي تحقق آن فکر و هدفی که امام (علیه السلام) داشت بیشتر از سالهای گذشته شده؟ ما اگر در قضیه امام حسین(علیه السلام) فقط و فقط به عزاداری ظاهری اکتفا کنیم مثل این است که در باب عبادات فقط و فقط به ظاهر عبادات توجه کنیم و این خسرانی برای ماست، چون این ظاهر برای رسیدن و وصول به آن باطن است.
باید در هر محرمی وقتی اشک از دیدگان ما جاری میشود، وقتی قلوب ما جریحهدار میشود، وقتی بر سر و سینه میزنیم، و مشغول عزاداری هستیم ببینیم که چقدر خود را با واقع حقیقت عاشورا و با باطن حقیقت کربلا نزدیک کردهایم. باطن عاشورا فهم دین نزديکتر شدن به امامت و تقرب به خداست، باطنش اوج به سوی خدای تبارک و تعالی است آن هم اوج واقعی، اوج واقعی این است که انسان درس مقاومت و جانبازی را از عاشورا یاد بگیرد، باطن و حقیقت عاشورا این است که انسان برای حفظ دین خدای تبارک و تعالی باید از خودش، جان و مال و زن و فرزند و همه چیزش بگذرد، این باطن و حقیقت عاشوراست.
ما اگر فقط و فقط حقیقت عاشورا را به مبارزه با ظلم تفسیر کنیم کوتاهی و اشتباه کردهایم، اینطور نبود که بگويیم امام حسین(علیه السلام) فقط برای اینکه با یزید به مقابله و مخالفت برخيزد و با او بیعت نکند این حرکت را آغاز کرد، برای مقابله با یزید و مخالفت با او راههای دیگری هم وجود داشت. نباید حادثه عاشورا را فقط در همین عنوان ظلمستیزی و مقابله با ظلم خلاصه کرد. حقیقت عاشورا و حقیقت کربلا دفاع از دین است، حقیقت عاشورا این است که در این عالم هیچ چیزی باارزشتر از دین وجود ندارد، دین خدا یعنی دستورات خدا، یعنی اراده خدا. خدای تبارک و تعالی از بشر چه میخواهد؟
هر آنچه که خدا خواسته تحت عنوان دین خداست، در اعتقادیات، احکام، اخلاق، سیاست، همه اينها مجموعهی دین است. عاشورا تجلّی مجموعه دین خداست، چرا حرکت امام حسین(علیه السلام) این همه اهمیت دارد و هر سال شکوه و عظمت آن در عالم بیشتر نمايان میشود؟ اگر ما این حرکت را فقط در دایرهی ظلمستیزی محصور و محدود کنیم، این جفا به حقیقت عاشوراست. اگر ما حرکت امام حسین (علیه السلام) را بخواهيم به عنوان یک تکلیف شخصی مطرح کنیم به نظر میرسد تفسیر غیر دقیقی از حادثه عاشورا است.
وقتی ما کلمات امام حسین (علیه السلام) را ملاحظه کنيم میبینیم که حضرت به کلام پیامبر(صلى الله عليه وآله) استشهاد میکند که پیامبر فرمود: «من رأى سلطانا جائرا مستحلّا لحرم اللّه؛ ناكثا لعهد اللّه؛ مخالفا لسنّة رسول اللّه؛ يعمل في عباد اللّه بالإثم و العدوان فلم يغيّر عليه بفعل و لا قول، كان حقّا على اللّه أن يدخله مدخله» اگر کسی سلطان جائری را دید که حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال میکند و با او مقابله نکند یعنی از دین خدا دفاع نکند، بر خداوند متعال است که او را داخل در جايگاه دوزخ آن حاکم ستمگر کند مبنای حرکت امام حسین (علیه السلام) دفاع از دین خدا بود، فرمود سنت جدّم از بین رفته، اسلام از بین رفته.
آنچه که حاکم شده بدعتها و خرافات است، به عبارت دیگر تمام فلسفه نبوت انبیاء و رسولان الهی حاکميت دین بر مردم بوده و قیام امام حسین تمام زحمات انبیاء گذشته را در طول تاریخ حفظ کرد و حيات مجدد بخشيد. امام حسین (علیه السلام) فقط دین اسلام را نجات نداد، دین را به معنای جامع و عام خودش، یعنی تسلط اراده خدا بر بشر، حاکمیت بخشید و به بشر فهماند آنچه که باید بر شما حکومت کند احکام الهي است نه قوانینی که بشر جعل میکند.
حقيقت عاشورا حيات بخشیدن به تمام زحمات و خدمات انبیاء الهی، خصوصاً پیامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) است.
عزاداران امام حسین(علیه السلام) باید بعد از یک دهه يا دو ماه عزاداری ببینند آمادگیشان برای فهم دین چقدر است؟ ببینند پای منابر و سخنرانیها، نسبت به فهم دین و آمادگي براي عمل به دين چقدر نزدیک شدهاند؟
چقدر انسان بعد از عاشورا آماده جهاد در راه خدا خواهد شد؟ چقدر آماده گذشتن از جان و مال و دنیا و خانواده خود ميشود برای اینکه دین خدا باقی بماند، این مطلب بسیار مهمی است که همه ما عزاداران باید به آن توجه کنیم.
دو مقوله مهم در شیعه وجود دارد؛ 1) زیارت 2) عزاداری. این دو مقوله در میان هیچ مذهبی از مذاهب دیگر وجود ندارد و این دو عنوان از سرمایههای بزرگ شیعه است. بر حسب اعتقادات ما مسئله زیارت ائمه معصومین(علیهم السلام) که در رأس آن زیارت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) است، بسيار مورد تأکيد قرار گرفته و چه آثار فراواني که براي زیارت ذکر شده. مثل این روایت امام صادق (علیه السلام) که میفرماید: «لو تعلمون ما فی زیارته من الخیر ويعلم ذلك الناس لا قتتلوا علي زيارته بالسيوف».
هدف اصلی قیام امام حسین (علیه السلام) دفاع از دین خدای تبارک و تعالی است، در فقه در کتاب جهاد معمولاً فقهای بزرگوار ما جهاد را به دو قسم تقسیم میکنند، جهاد ابتدایی و جهاد دفاعی. آیات فراوانی از قرآن کریم دلالت بر اين دو نوع جهاد دارد. در جهاد دفاعی عمده بحث دفاع از جان، مال، خانواده و سرزمين انسان مطرح است.
اگر به مسلمانها حمله شد باید برای دفاع از خودشان جهاد کنند. اما با دقّت در روایات و کلمات فقها نوع سومي از جهاد هم به نام جهاد ذبّي به دست میآوریم. ذبّ یعنی دفاع، منتهی این جهاد ذبّی دفاع خاص است، دفاع از اصل اسلام است یعنی اگر یک مسلمانی در زمان خودش احساس کند کيان اسلام در خطر است یعنی بحث احکام و فروع و اخلاقیّات نیست، دشمن در صدد از بین بردن اصل و اساس اسلام است، میخواهد چیزی به نام اسلام وجود نداشته نباشد، آن زمان مقابله با دشمن و دفاع از اسلام بر او واجب است. ما جهاد ذبّي را در یک رسالهای به تفصيل بيان نموده و قیام امام حسین(علیه السلام) را بر اساس همین امر تحلیل کردهایم.
ما در حرکت امام حسین (علیه السلام) مشاهده ميکنيم حضرت فرزند شش ماهه خودش را تقدیم اسلام کرد، آیا فرزند شش ماهه تکلیفی دارد؟ آیا امام (علیه السلام) نمیدانست اگر این فرزند شش ماهه را به میدان بیاورد این دشمن خونخوار رحم نخواهد کرد و این طفل را شهید خواهد کرد؟ اینها همه واضح بود و علم به آن نیاز به مقام امامت هم نداشت، این مسئله در میدان جنگ یک امر بسیار واضح و بدیهی است، آیا امام نمیدانست خاندان او، زنها و بچهها بعد از شهادتش به اسارت برده میشوند؟ چرا آنها را همراه خود آوردند؟ تمام اینها تحت عنوان جهاد ذبی قابل تفسیر و تحلیل است. ما همین اساس را هم مبنای نهضت امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) ذکر کردهایم، یعنی در آن زمانی که امام در ایران قیام کرد، به حسب ظاهر مسئله پیروزی و موفقیت مطرح نبود اما امام فرمود من اگر یک تنه هم باشم در مقابل طاغوت میایستم، اسلام دارد از بین میرود و نمیشود سکوت کرد.
عزاداران امام حسین (علیه السلام) باید بدانند همه حقیقت قیام امام حسین (علیه السلام) در همین مسئله است، ما نباید با گفتن اين حرف که حضرت شهيد شد تا گناهکاران امت او نجات پيدا کنند اینقدر این واقعه مهم را کم ارزش جلوه بدهیم، گرچه به برکت عزاداری گناهان بسیاری بخشیده خواهد شد و در روايات ما این مسلّم است.
نباید این حرکت عظیم را که همه موجودات عالم، از خدای تبارک و تعالی و ملائکه الهی گرفته تا موجودات تکوینی و غیر تکوینی، همه و همه در مورد امام حسین (علیه السلام) سخن و مطلبی دارند، همه هم عزادارند. تمام انبیاء الهی بر امام حسین (علیه السلام) اشک ریختند و گریه کردند، آسمانها بر اين مصيبت ضجه زدند، «ضجّت السماوات و الارض و ما فیهما» آسمانها و زمین و آنچه که در بين اينها است همگي ضجه زدند. این قضیه یک قضیه معمولی نیست و لذا این جمله «لا یوم کیومک یا ابا عبدالله» هم که امام حسن (علیه السلام) به حضرت فرمود ميرساند که نه قبل از آن و نه بعد روزي مثل یوم الحسین در تاريخ نخواهیم داشت. چون حقیقت آن دفاع از دین بوده نه دفاع از خود و خانواده و قبيله و... .
عزاداران امام حسین که افتخار بزرگ عزاداري و نوکري ابا عبدالله(عليه السلام) را پیدا کردهاند ميبايست از اين سرمايه پرارزش براي رسيدن به درجات بسيار بالا نزد خدای تبارک و تعالی استفاده کنند، از این سرمایه نبايد بهرهی کمی برد. مايه افتخار شيعه است که چنین سرمایه گرانبهايي در اختيارش قرار گرفته است. بعد از دو ماه عزاداری بايد ديد عشق ما به دین خدا زیاد شده یا کم؟ یا اصلاً تغییري نکرده؟ باید بعد هر محرّمي آمادگی ما برای عمل به دین خدا بيشتر شود. اینکه خدا از ما چه میخواهد؟ راستگویی، امانتداری، وفای به عهد، انجام تکالیف الهی، ترک محرمات و قیام در برابر ظالم، مقاومت، مقاومت یکی از شاخصهها و معيارهاي بزرگ دین اسلام است.
«إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ»، کسی که برای دینش مقاومت نکند مؤمن نیست، انسان بايد در هر زمانی مقابل ظالمینی که میخواهند دین را از جامعه بگیرند بايستد. امروز نقشهی اصلی دشمنان انقلاب ما نه فقط از بین بردن این نظام و انقلاب است، بلکه نقشه اصلی آنها محو و انهدام دین اسلام و مکتب اهلبیت است میگویند چیزی به نام اسلام نباید باشد و به راههای مختلف برنامهريزي ميکنند، یکی این است که این عزاداریها را از ما بگیرند. با تزريق شیوههای خرافی وجهه عقلايي آن را تخريب کنند. بايد مراقبت کنیم بر طبق آنچه که امام رضوان اله تعالی علیه و مراجع بزرگوار و رهبری معظم فرمودهاند، عزاداریها را به همان سبک برگزار کنيم تا بتوانیم به حقیقت عزاداری برسیم، این نکتهای است که همگان باید به آن توجه داشته باشیم.
ما اگر اين عزاداریها را با توجّه به حقيقت آن روز به روز در میان خود تقویت کنیم اسلام ریشه دارتر خواهد شد، بقای اسلام تضمین میشود و ریشهدار کردن آن به این است که به حقیقت عزاداری نزدیک شویم.
در شیعه به برکت اهلبیت(علیهم السلام) اين دو مقوله بسيار مهم زيارت و عزاداري وجود دارد و ما بايد این دو عنوان را خوب مورد توجه قرار دهیم. در مورد زیارت امام حسین(عليه السلام) روایات بهقدري فراوان است که فوق حدّ تواتر است و غالب عزاداران و زائرین و شیعیان از مضامین این روایات آگاه هستند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود «لو تعلمون ما فی زیارته من الخیر و یعلم ذلک الناس لاقتتلوا علی زیارته بالسیوف» بهقدري خیر در زیارت امام حسین (علیه السلام) نهفته است که اگر مردم آگاهی به آن داشتند براي رفتن به زيارت حضرت با هم میجنگیدند، این کنایه از سبقت گرفتن در زيارت است. حاضر ميشوند تمام اموالشان را بفروشند تا به زیارت امام حسین (علیه السلام) نائل شوند. آنگاه حضرت ميفرمايند: «ولا تزهدوا فی اتیانه فان الخير في اتيانه اکثر من أن يحصي» در زیارت امام حسین زهد به خرج ندهیم، نگوييم یک بار رفتم کافی است. اینقدر در زیارت امام حسین آثار وجود دارد که قابل شمارش نیست.
مناسب است مقارنه یا مقایسهای بین مسئله زیارت و عزاداری و فرق بين اين دو مطرح شود. ممکن است اين سؤال پيش آيد زیارت مهمتر است یا عزاداری؟ البته توفیق انجام هر دو بسیار خوب است، اما راجع به فرق میان اینها چند نکته قابل طرح ميباشد.
هرچند عزاداری و زیارت هر دو، انسان را در دنيا و آخرت با امام معصوم (علیه السلام) قرار میدهد، طبق این آیه شریفه (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقينَ) با امام بودن یک تکلیف برای همه مؤمنين است. هم عزاداری انسان را با امام معصوم قرار میدهد و هم زیارت. امام هشتم (علیه السلام) فرمود: «مَنْ تَذَكَّرَ مُصَابَنَا وَ بَكَى لِمَا ارْتُكِبَ مِنَّا كَانَ مَعَنَا فِي دَرَجَتِنَا يَوْمَ الْقِيَامَة»، کسی که گرفتاریها و مصیبتهای ما را ياد کند و نسبت به آنچه که بر ما وارد شده اشک بریزد روز قيامت با ما در درجاتمان خواهد بود. خیلی عجیب است! عزاداری معیّت با ائمه معصومین آن هم در درجات آنها در روز قیامت است.
اما معیّت با امام معصوم مراتبی دارد. اوّلاً زیارت معیّت حضوری است، انسان فقط در محضر امام قرار میگیرد اما عزاداری معیّت عملی است، یعنی انسان عملاً خود را در غم امام، در مصیبت امام، در مصائبی که بر امام وارد شده شریک قرار میدهد لذا این یک وجهی است بر اینکه عزاداری به مراتب قویتر از زیارت است، عزاداری معیّت عملی است اما زیارت معیّت حضوری است.
ثانياً زیارت بیان اعتقاد است یعنی هنگام زيارت امام (علیه السلام) شهادت میدهیم به اینکه ما شما را قبول داریم، شما ناظر بر اعمال ما هستید، شما شفیع ما هستید، اینها میشود بیان اعتقاد. میگويیم «سلمٌ لمن سالکم حرب لمن حاربکم»، با دوستان شما دوست و با دشمنان شما دشمن هستم. اینها بیان اعتقاد است ولی عزاداری عمل به اعتقاد و تجلّی عملی اعتقاد است. در عزاداری انسان اعتقادش را در مرحله عمل متجلّی میکند لذا میشود گفت عزاداری با این دو وجهی که ذکر شد از زیارت بالاتر است، زیارت آثار خودش را دارد اما عزاداری با این دو وجه قویتر از زیارت است.
در مورد عزاداری امام حسین (علیه السلام) گاهی اقامه عزا به این است که انسان یک شعر بسرايد، به همین اندازه. امام صادق (علیه السلام) به ابی عماره فرمود: « يَا أَبَا عَمَّارٍ أَنْشِدْنِي فِي الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ فَأَنْشَدْتُهُ فَبَكَى ثُمَّ أَنْشَدْتُهُ فَبَكَى قَالَ فَوَ اللَّهِ مَا زِلْتُ أُنْشِدُهُ وَ يَبْكِي حَتَّى سَمِعْتُ الْبُكَاءَ مِنَ الدَّارِ قَالَ فَقَالَ لِي يَا أَبَا عَمَّارٍ مَنْ أَنْشَدَ فِي الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع فَأَبْكَى خَمْسِينَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِي الْحُسَيْنِ شِعْراً فَأَبْكَى ثَلَاثِينَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِي الْحُسَيْنِ فَأَبْكَى عِشْرِينَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِي الْحُسَيْنِ فَأَبْكَى عَشَرَةً فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِي الْحُسَيْنِ فَأَبْكَى وَاحِداً فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِي الْحُسَيْنِ فَبَكَى فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِي الْحُسَيْنِ فَتَبَاكَى فَلَهُ الْجَنَّة» شعری راجع به جدّم حسین بن علی بخوان، ابا عماره هم یک شعری خواند و حضرت گریه کرد بعد ابا عماره میگوید من همینطور شعر میخواندم و حضرت گریه میکرد تا جایی که صدای گریه حضرت به گوش زنهای داخل خانه رسید، معلوم میشود که حضرت بلند بلند گریه ميکردند، زنها هم شروع به اشک ریختن کردند. آنگاه حضرت فرمود اگر کسی یک بیت شعر برای حسین بن علی بگوید و 50 نفر را بگریاند خدا بهشت را بر او واجب میکند، بعد حضرت فرمودند اگر 30 نفر را بگریاند، همينطور باز فرمود اگر 20 نفر، اگر 10 نفر را، تا رساند به اینکه اگر یک نفر را بگریاند خدا بهشت را بر او واجب میکند. بعد فرمود نه، حتی اگر شعر بگوید و فقط خودش گریه کند، نه اینکه دیگری را هم بگریاند، خدا بهشت را بر او واجب ميگرداند.
اینجا یک بحث بسیار مهم مطرح میشود که باید خیلی به آن دقت نمود. چرا برای یک قطره اشک بر امام حسین (علیه السلام) این همه آثار ذکر شده؟ آیا فقط جنبه عاطفی و احساسی داشته؟ آیا فقط این بوده که این اشک جاری بشود و قلب پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله يا امير المؤمنين و فاطمه زهرا سلام الله علیها تشفی پیدا کند یا اینکه این اشک یک ارتباط وثیق با ایمان گريه کننده دارد؟ آنچه که از روایات استفاده میشود همین است. برادران و خواهران عزادار، توجّه داشته باشند هر قطره اشکی که در عزاي امام از چشم انسان خارج شود کشف از علاقه و ايمان قويتر او ميکند.
اين روايات بکاء عجيب است. يک وقت اين روايات از منظر اجر و ثواب ديده ميشوند اين که این اشک چقدر ثواب دارد، موجب بخشش گناهان و خاموش شدن آتش جهنم بر ما ميشود، اين نگاه نگاه بسيار درستي است، اما وقتي عميقتر به آن نگاه کنيم اين قطره اشک درجه ايمان عزادار را به خدا بالا ميبرد و آن را محکمتر ميکند.
اگر در رواياتي که از خود امام حسين(عليه السلام) وارد شده تأمل کنیم، مثل اينکه امام صادق از امام حسین(علیهما السلام) نقل میکند که ميفرمايد: «أنا قتیل العبرة قتلت مکروباً و حقیقٌ علي الله أن لا یأتینی مکروبٌ قط إلا ردّه الله وأقلبه علي أهله مسرورا» يا «أنا قتیل العبرة لا یذکرنی مؤمناً إلا استعبر» يا «لا يذکرني مؤمن إلا بکي»، هیچ مؤمنی من را یاد نمیکند مگر آنکه اشکش جاري ميشود. ياد حضرت مطلق است. نمیگوید پای منبر و یا هیئت، نمیگوید وقتی هيئت به شور افتد، میگوید وقتی یاد من میافتد! یعنی حتّي اگر در تنهایی خودش اسم مبارک امام حسین (علیه السلام) را آورد اشکش جاري ميشود.
امیرالمؤمنین(عليه السلام) به امام حسین(عليه السلام) خطاب فرمودند ای اشک هر مؤمن «یا عبرة کل مؤمنٍ. فقال الحسین أنا یا ابتاه؟ فقال نعم یا بنی»، اصلاً یکی از نکات مهم، فهم معنای روایت معروف «أنا قتیل العبرة» است، اولاً این روایت به این معناست که ایمان انسان با اشک بر امام حسین گره خورده، آن کسی که از چشم او اشکی برای حسین بن علی جاری نشود حقیقتاً مؤمن نیست، ولو اسم شیعه بر خود نهاده باشد، شیعه با اشک عجين است، علامت شیعه واقعی بودن بُکاء بر امام حسین(علیه السلام) است.
گذشت آن زمانی که نادانها و جُهال به اسم روشنفکری میگفتند برای چه بر سر و سینه خود بزنیم و اشک بریزیم بايد ببینیم فلسفه قیام امام حسین چه بوده؟ قیام امام حسین عليه السلام داراي یک ظاهر و یک باطن است. ظاهرش همین اشک است، بدون این ظاهر نمیشود به آن باطن رسید. اينکه حضرت ميفرمايد: «لا یذکرنی مؤمنٌ إلا بکی»، نخواسته یک قضیه تاریخی نقل کند يا خبری به ما بدهد که در آينده غالب مؤمنين اسم من را که ميشنوند گريه ميکنند، خير میخواهد بفرماید ایمان واقعی با اشک بر حسين عليه السلام گره خورده است. حال بايد منتظر ماند تا در عالم آخرت ببینیم حقیقت این اشک چیست و چه ميکند؟
امام صادق (علیه السلام) فرمود «إذا کان یوم العاشر من المحرم تنزل الملائکة من السماء و مع کل ملک قارورةٌ من البلور الابيض» وقتی روز عاشورا فرا رسد ملائکه مخصوصی از آسمان نازل ميشوند که در دست هر یک از آنها ظرف بلور سفیدرنگی است «ویدورون فی کل بیت و مجلس یبکون فیه علی الحسین عليه السلام»، وظیفه فرشتگان این است که وارد هرخانه و مجلسي شوند که در آنجا مجلس عزا حسين عليه السلام برپاست «فیجمعون دموعهم فی تلک القواریر» آنگاه اشکهای گریهکنان را در اين ظرف قرار میدهند «فاذا كان يوم القيامة فتلتهب نار جهنم فيضربون من تلك الدموع علي النار»، وقتی که روز قیامت آتش جهنم شعلهور میشود یک قطره از این اشکها را داخل آتش شعلهور شده جهنم میریزند «فتهرب النار عن الباكي علي الحسين عليه السلام مسيرة ستين ألف فرسخ»، در آن هنگام آتش جهنم به مسافت شصت هزار فرسخ از آنکه در دنیا بر امام حسین اشک ریخته است دور میشود. آتش جهنم آتشی است که انسان را از صد فرسخی هم میسوزاند ولی با این يک قطره اشک 60 هزار فرسخ از گریه کننده بر امام حسین دور میشود.
همه حرفها اینجاست، که حقیقت این اشک چیست؟ حقیقت این اشک به ایمان ما گره خورده است. اینکه سفارش میکنند گریه کنید، اشک بریزید، تباکی کنید، برای اینست که آن قوه و نور ایمان در درون ما شعلهور بشود، اشک بر امام حسین موجب تقويت ايمان انسان ميشود، اگر از تمام هیئتیها و عزاداران سؤال کنید پس از عزاداری چه احساسي ميکنيد؟ خواهند گفت نه تنها احساس آرامش بلکه احساس یک نورانیّت خاص در درون خود میکنم. لذا مسئله بکاء بر امام حسین باید جدّی گرفته شود، بکاء بر امام حسین ریشه در ایمان شیعه دارد، و موجب تقویت ایمان ماست، هر چه اشک بر امام حسین بیشتر ریخته شود ایمان انسان قویتر میشود. ان شاء الله.
از آن جهت که بکاء بر حسین بن علی(علیهما السلام) کاشف از ایمان و سبب تقويت ايمان انسان است، ما نباید به اشک بر امام حسین فقط یک جنبه احساسی و عاطفی بدهیم، در روایات این اشک مقدمه سلوک انسان ذکر شده است. یکی از ابواب سلوک امام حسین(علیه السلام) است، گرچه همه ائمه ما(علیهم السلام) باب تقرب به خدای تبارک و تعالی و همه باب الله هستند ولی باب الحسین اوسع و گستردهتر است و یک سلوک خاصی را برای انسان به وجود میآورد. براساس این روایات بکاء بر امام حسین(علیه السلام) موجب ميشود که انسان سلوک الی الله پیدا کرده و به سوي قرب خدا عروج پيدا کند.
بايد به این روایت بسيار مهم از امام صادق(علیه السلام) دقّت شود که حضرت فرمود «إن الحسین بن علی(علیهما السلام) عند ربّه و ینظر إلی زواره، و هو اعرف بهم و باسمائهم و اسماء آبائهم و بدرجاتهم و منزلتهم عند الله عزوجل من احدکم بولده»، امام حسین (عليه السلام) نزد پروردگار به زوار خود نظر ميکند در حالي که به آنها و پدرانشان و جايگاه و مراتب آنها نزد خداي عزوجل آگاهتر از هر يک از شما به فرزندانتان ميباشد. يعنی تمام خصوصیات زوارش را میداند اما عمده این مطلب است که امام صادق(عليه السلام) میفرماید: «وإنه لیری من یبکیه فيستغفر له»، کسی که براي امام حسین عليه السالم گریه میکند حضرت با آن قدرت ملکوتی که خدا در اختیارش قرار داده او را میبیند و نزد خدا براي او طلب مغفرت میکند، آیا میشود امام حسین برای زائر و عزادارش از خدا مغفرت کند اما خدا دعای امام حسین را رد کند؟ هرگز. آن امام مهربان و شفيق به همین هم اکتفا نمیکند «و یسئل آبائهم(علیهم السلام) أن یستغفروا له»، از امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و پیامبر اکرم صلوات الله عليهم اجمعين هم ميخواهد که شما هم برای این عزادار من استغفار کنید.
حال این سؤال مطرح ميشود که اگر استغفار امام حسین(ع) برای نجات انسان کافی است دیگر به استغفار پیامبر و امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا چه نیازی هست؟ پاسخ اين است که اینها همه ارتقای درجه است، استغفار امام حسین مرتبهاي از انسان را بالا میبرد، استغفار فاطمه زهرا مرتبهاي ديگر و استغفار امیرالمؤمنین و پیامبر اکرم صلي الله عليه وآله هم مراتبي ديگر تا آنکه انسان به یک مرتبهی بسیار بالا صعود ميکند. یک قطره اشک چقدر انسان را عروج میدهد؟ در مورد استغفار در جای خودش ذکر شده که استغفار فقط پوشش و گذشت از گناه نیست، استغفار جبران جهالتهای انسان است، خدای تبارک و تعالی در سوره هود بعد از بيان نزول امر به استغفار کرده و میفرماید حالا که قرآن را نازل کردیم استغفار کنید، بحث گناه مطرح نیست.
استغفار نه فقط برای چشمپوشي و عفو از گناه بلکه براي جبران نقص انسان و جبران جهالتهای انسان است، ما به خیلی از امور علم نداريم يا غافل از آن هستيم اگر میدانستیم يا غافل نبوديم به آن عمل میکردیم، با این استغفار خدا جبران میکند. استغفار فقط جبران گناه نیست، جبران غفلتها، جهالتها، کمتوجهیها، قصور و کوتاهيهاست.
این استغفار پیامبر و ائمه همه در همین رابطه معنا میشود، عزادار و گریه کن امام حسین(علیه السلام) بداند که به دنبال اشک او حسین بن علی برای او استغفار میکند، پیامبر و امیر المؤمنین براي او استغفار میکند، چه مقامی از این بالاتر؟ حال صحيح است که ما این اشک را فقط در جنبه عاطفی خلاصه کنیم؟! یا بر طبق حرف آن نادانها بخواهیم این اشک را از این ملت عزادار بگیریم؟ در روایت ديگري امام حسین عليه السلام میگوید: «لو یعلم زائری ما اعدّ الله له لکان فرحه اکثر من جزعه»، اگر زائر من بداند خدا چه چيزي برای او آماده کرده، فرح و خوشحالی او بيشتر از جزع و بیتابی او خواهد شد.
یکی از نکات مهم ديگر نسبت به عزاداري این است که عزاداران امام حسین(علیه السلام) متعلق ارادهی خاص خدای تبارک و تعالی قرار گرفتهاند. در قرآن اين کلام يهدي من يشاء زیاد آمده، افرادی هستند که متعلق مشیّت الهی قرار میگیرند، در روایتی امام صادق(علیه السلام) ميفرمايند: «من أراد الله به الخیر قذف فی قلبه حبّ الحسین(علیه السلام) و حب زیارته»، کسی که خدا ارادهی خیر به او کند، یعنی خداوند بخواهد هدایت خاصی شامل حال او کند، انساني که به تکالیف اولیه و ظاهریه عمل کرده و خدا می خواهد او را یک مقدار بالا آورده و تعالی بخشد در دلش محبّت امام حسین عليه السلام و علاقه به زیارت حضرت را قرار میدهد، «و من اراد الله به السوء قذف فی قلبه بغض الحسین و بغض زیارته». و بالعکس اگر خدا بخواهد از کسي رويگرداند کينه حسين و زيارتش را در قلبش ميافکند.
امام باقر(علیه السلام) فرمود «مَنْ أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَيَعْرِضُ حُبَّنَا عَلَى قَلْبِهِ فَإِنْ قَبِلَهُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ»، کسی که میخواهد بداند اهل بهشت هست یا نه؟ حبّ ما را بر قلب خودش عرضه کند به قلب خودش نگاه کند ببیند حبّ ما، عشق به ما، عشق به امیرالمؤمنین و اولاد علی و فاطمه در قلب او وجود دارد یا نه؟ اگر قلب او محبّت ما را قبول کرد بداند مؤمن است.
همه این روایات با هم مرتبط است، امام حسین فرمود لا یذکرنی مؤمنٌ إلا بکی، مؤمن ياد من بيافتد گریه ميکند، امام باقر هم میفرماید کسی که عشق ما را در قلب خود دارد مؤمن حقیقی است، بعد میفرماید «وَ مَنْ كَانَ لَنَا مُحِبّاً فَلْيَرْغَبْ فِي زِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ عليه السلام» کسی که محب ما هست باید شوق و رغبت زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) داشته باشد، «فَمَنْ كَانَ لِلْحُسَيْنِ ع زَوَّاراً عَرَفْنَاهُ بِالْحُبِّ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ لِلْحُسَيْنِ زَوَّاراً كَانَ نَاقِصَ الْإِيمَان»، همانطور که ذکر شد اگر کسی اشک نداشته باشد ایمان ندارد در مسئله زیارت هم امام باقر میفرماید کسی که اهل زیارت امام حسین(علیه السلام) نباشد نقص ايمان دارد و ایمانش ایمان صحیحی نیست.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
اهم مطالب:
1. حقیقتاً حادثه عاشورا هنوز همه حقایقش برای بشریت روشن نشده و نمیتوانیم ادعا کنیم که یک درک جامع و عمیقی از حادثه عاشورا داریم.
2. همانطور که عبادات ما ظاهر و باطنی دارد حادثه عاشورا هم یک ظاهری دارد که در یک زمان معین اتفاق افتاد اما باطن و اسرار این حادثه به مرور زمان آشکار میشود.
3. انواع عزاداریها که امروز مرسوم است همه ظاهر این قضیه است که عزاداران امام حسین(علیه السلام) باید در پرتو این ظاهر به باطن و حقیقت آن برسند
4. باطن عاشورا فهم دین، نزديکتر شدن به امامت و تقرب به خداست، باطنش اوج به سوی خدای تبارک و تعالی است
5. ما اگر فقط و فقط حقیقت عاشورا را به مبارزه با ظلم تفسیر کنیم کوتاهی و اشتباه کردهایم
6. حقیقت عاشورا و حقیقت کربلا دفاع از دین است، حقیقت عاشورا این است که در این عالم هیچ چیزی باارزشتر از دین وجود ندارد
7. عاشورا تجلّی مجموعه دین خداست
8. تمام فلسفه نبوت انبیاء و رسولان الهی حاکميت دین بر مردم بوده و قیام امام حسین تمام زحمات انبیاء گذشته را در طول تاریخ حفظ کرد و حيات مجدد بخشيد.
9. جهاد ذبّی دفاع خاص است، دفاع از اصل اسلام است
10. روزي مثل یوم الحسین در تاريخ نخواهیم داشت. چون حقیقت آن دفاع از دین بوده نه دفاع از خود و خانواده و قبيله و...
11. امروز نقشهی اصلی دشمنان انقلاب ما نه فقط از بین بردن این نظام و انقلاب است، بلکه نقشه اصلی آنها محو و انهدام دین اسلام و مکتب اهلبیت است.
12. بايد مراقبت کنیم بر طبق آنچه که امام رضوان اله تعالی علیه و مراجع بزرگوار و رهبری معظم فرمودهاند، عزاداریها را به همان سبک برگزار کنيم تا بتوانیم به حقیقت عزاداری برسیم.
13. زیارت معیّت حضوری است، انسان فقط در محضر امام قرار میگیرد اما عزاداری معیّت عملی است ثانياً زیارت بیان اعتقاد است. ولی عزاداری عمل به اعتقاد و تجلّی عملی اعتقاد است. پس عزاداری با این دو وجه قویتر از زیارت است.
14. چرا برای یک قطره اشک بر امام حسین(علیه السلام) این همه آثار ذکر شده؟ اين قطره اشک درجه ايمان عزادار را به خدا بالا ميبرد و آن را محکمتر ميکند.
15. یکی از نکات مهم، فهم معنای روایت معروف «أنا قتیل العبرة» است، اولاً این روایت به این معناست که ایمان انسان با اشک بر امام حسین گره خورده، آن کسی که از چشم او اشکی برای حسین بن علی جاری نشود حقیقتاً مؤمن نیست، ولو اسم شیعه بر خود نهاده باشد، استغفار فقط جبران گناه نیست، جبران غفلتها، جهالتها، کمتوجهیها، قصور و کوتاهيهاست. این استغفار پیامبر و ائمه همه در همین رابطه معنا میشود.