مقام فاطمه زهرا(ع) نزد خدای تبارک و تعالی هموزن قرآن کریم است/ تفکر، موجب تثبیت قیام لله است / یکی از قیامهای الهی، انقلاب اسلامی است
۱۴ بهمن ۱۳۹۹
۱۵:۲۳
۱,۷۷۵
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
-
ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) تبریک و تهنیت باد
-
مقاومت؛ تنها راه عزت مسلمین و غلبه بر مستکبرین
-
گزارش دیدار آیت الله فاضل لنکرانی با حضرت آیت الله العظمی سبحانی(دامت برکاته)
-
برگزاری مراسم سالگرد شهادت حضرت فاطمه(س) / فاطمیه دوم
-
یادی از فقیه اهلبیت(ع) و مرجع بزرگ شیعه، در گفتوگوی خبرگزاری ابنا با آیتالله شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی
-
مسجد کانون تهذیب و رشد استعدادها
روز سه شنبه 14 بهمن ماه 1399 همزمان با ولادت با سعادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) و سالروز ولادت بنیانگذار انقلاب اسلامی، امام خمینی(قدس سره الشریف) و دهه مبارک فجر، در مسجد مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) مراسم جشنی به همین مناسبات با مراعات نکات بهداشتی برگزار شد.
در این مراسم که با تلاوت آیاتی از قرآن کریم و مداحی مدیحه سرای اهلبیت(ع) آغاز شد، حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(دامت برکاته) به ایراد سخن پرداختند.
مشروح بیانات معظم به به شرح ذیل است:
«تفکر»؛ مقوم و تثبیت کننده قیام الهی
بسم الله الرحمن الرحیم
«قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ»[1]
میلاد با سعادت فاطمه زهرا(علیها السلام) را محضر مبارک امام زمان(عج) تبریک و تهنیت عرض میکنیم. همچنین میلاد امام بزرگوار امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) و چهل و دومین دهه فجر انقلاب را گرامی داشته و خدای تبارک و تعالی را بر این نعمت بزرگ شکرگزاریم.
قسمت اول مطالب بنده نسبت به این بانوی بزرگ است که میتوان گفت تاکنون بشر و حتی مسلمانها او را نشناختهاند و حقیقت او را درنیافتهاند و بر حسب اعتقادات ما تا قیامت هم شناخته نخواهد شد، این مجرد یک ادعا نیست، بلکه یک حقیقت است و این مبالغه نیست بلکه یک واقعیت است.
مقام فاطمه زهرا(علیها السلام) نزد خدای تبارک و تعالی هموزن و در کنار قرآن کریم است. براساس روایات معتبره بین فریقین پیامبر(صلّی الله علیه و آله) وقتی میفرماید «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي»،[2] و فاطمه زهرا(علیها السلام) را هم از زمره این عترت قرار میدهد معلوم میشود که قدر و ارزش فاطمه زهرا (علیها السلام) چنان بالا است که پیامبر او را عِدل قرآن قرار داده است.
یا آن روایت معروف دیگر که میفرماید «لَوْ لَا أَنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) لِفَاطِمَةَ مَا كَانَ لَهَا كُفْوٌ عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ مِنْ آدَمَ وَ مَنْ دُونَهُ»،[3] تعبیر خیلی عجیبی است. اگر خداوند امیرالمؤمنین را برای همسری فاطمه زهرا خلق نکرده بود از میان اولین و آخرین کفوی برای حضرت زهرا پیدا نمیشد.
حالا این کفو فقط کفو در برخی از امور نیست، کفو در مراتب هم هست یعنی آن مراتبی که امیرالمؤمنین(علیهالسلام) داشت، شامل فاطمه زهرا(علیها السلام) هم میشود، اگر میگوئیم «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِي»،[4] به همین ملاک میتوان گفت «فاطمة مع الحق و الحق مع فاطمة»، این ارزش این بانو است و واقعاً باید در یک جمله بگوییم او شناخته نشد و شناخته هم نخواهد شد.
بانوی با عظمتی که خدای تبارک و تعالی در وجود شریف او تجلی کرده است. حتی بر حسب تعبیر برخی روایات اطاعت از آن حضرت بر تمام آنچه که خدا خلق کرده واجب است. «لَقَدْ كَانَتَ عليها السلام مَفْرُوضَة الطَّاعَة عَلَى جَمِيعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْس وَ الطَّيْرِ وَ الْوَحْشِ وَ اَلاَنبياء وَ الْمَلَائِكَةُ»،[5] حضرت بر تمام این شش گروهی که در این روایت ذکر شدهاند مفروضة الطاعة هستند.
ما اصلاً قدرت درک چگونگی اطاعت انبیاء و ملائکه، إنس، جن، طیور و وحوش از آن حضرت را نداریم. انسان فقط باید تأمل کند و از خود این ذات مقدسه استمداد کند که کمی خودش را به او بشناساند تا بتواند قدری معرفت به حضرتش پیدا کند.
واقعاً فضائل این بانو در مقابل مصائبش قابل مقایسه نیست. در کنار مصائبی که باید همیشه به آن توجه داشته باشیم و کوچکترین تردیدی در ظلمهایی که به این بانو شد نباید داشته باشیم، لازم است به فضائل حضرت هم بیشتر توجه کنیم و تلاش کنیم رشتهای به نام فاطمه شناسی در مراکز علمی حوزوی و دانشگاهها ایجاد شود.
جا دارد یادی کنیم از خطیب بسیار ارزشمندی که در زمان حیاتش منبرهای ولایی و انقلابی فراوانی داشت، مرحوم آقای صالحی خوانساری یک روز به من گفت اگر بتوانید یک درس خارج برای فهم و تحلیل روایات مربوط به فاطمه زهرا(علیها السلام) بگذارید بسیار بجاست، و حرف درستی میزد. اینقدر این روایات مطلب دارد که با ده جلسه و یک سال و دو سال انسان نمیتواند بگوید به پایان مطلب رسیدیم.
یکی از خدمات بزرگ علمای امامیه این است که تا حدی این وجود نورانی را درک کرده و به بشر معرفی کردهاند، در همین عصر تعابیری که امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) راجع به فاطمه زهرا(علیها السلام) دارد تعابیر بسیار عجیبی است، مثل این عبارت که من هیچ فضیلتی را بالاتر از این سراغ ندارم که بعد از فوت پیامبر(ص) جبرئیل خدمت فاطمه زهرا میآمد و اخبار آینده را بر حضرت میگفت. و بعد میفرمود اگر تناسب بین وارد و مورود نباشد، اگر تناسب روحی و نفسانی بین جبرئیل و فاطمه نباشد این نزول و این تشرف معنا ندارد، این تعبیر را در کلام کدام یک از علمای مذاهب دیگر سراغ داریم؟
یا همین چندی پیش سخنرانیای از رهبری معظم انقلاب که سالهای قبل از پیروزی انقلاب ایراد فرموده بود را شنیدم، آنقدر زیبا و دقیق راجع به فاطمه زهرا(علیها السلام) صحبت کرد که میخواستم بار دیگر آن را گوش بدهم.
مراجع بزرگوار ما چه تعبیراتی و چه سخنانی راجع به فاطمه زهرا(علیها السلام) دارند! حوزهها باید در کلمات این بزرگان تأمل کنند، ما طلبهها باید ببینیم بزرگان و مراجع ما، راجع به فاطمه زهرا(علیها السلام) چه توجّه و عنایتی داشتهاند، وقتی در سنّ حدود صد سالگی با پای برهنه در دسته عزاداری حاضر میشود تا ارادت و اعتقاد خودش را به این بیبی ابراز کند این یک امر عادی سطحی تشریفاتی ظاهری نیست، کشف از این میکند که مسئله خیلی اهمیت دارد.
ما انقلاب خودمان را از عاشورا میدانیم، ریشه عاشورا را هم در سقیفه و آن ظلمهایی که بر فاطمه زهرا(علیها السلام) وارد شد میدانیم، پس تا فاطمه را نشناسیم عاشورا را نمیشناسیم، تا عاشورا را نشناسیم انقلاب خودمان را نمیفهمیم چه بوده و چه ریشهای دارد.
اما قسمت دوم مطالبم مربوط به «انقلاب اسلامی و دهه فجر انقلاب» است.
آیهای را که اول سخن قرائت کردم حتماً شنیده و خواندهاید. در همان سالهای دهه 30 وقتی امام خمینی(رضوان الله علیه) به یزد تشریف میبرند، در کتابخانه مرحوم آقای وزیری ـ که اتفاقاً مرحوم والد ما هم هنگام تبعید به یزد چند جلد از شرح تحریر الوسیله را در آنجا نوشتند و هیچ کسی مطلع نشد که ایشان چه مینویسد ـ این آیه شریفه را نوشتند «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى».
این آیه نکات بسیار مهمی دارد، خداوند میفرماید به مردم بگو من فقط یک موعظه به شما میکنم و آن موعظه این است که برای خدا قیام کنید. مفسرین گفتهاند مراد از قیام در این آیه قیام ظاهری و ایستادن نیست بلکه مراد حرکت و جنبش و نهضت و به پا خاستن است، آن هم برای خدا. برای خدا قیام کنید دو تا دو تا و یکی یکی! بعد هم میفرماید فکر کنید «ثم تتفکروا».
شأن نزول آیه این است که از امیرالمؤمنین(علیهالسلام) نقل شده پیامبر احکام را تدریجاً برای مردم آورد بعدها منافقین گفتند چیز دیگری باقی نمانده تا برای ما بگوئی؟ خدا میفرماید بگو چرا، یک مطلب مهم باقی مانده «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ» و آن ولایت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) است. یعنی این واحدهای که اساس همه دین است و جوهر دین را تشکیل میدهد مسئله ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است.
اما با قطع نظر از این شأن نزول، آیه شریفه یک نقشه راهی را برای بشر ترسیم کرده و آن قیام لله است. بشر باید برای تحقق ارزشها، برای تحقق و اجراء آنچه مطلوب خدای تبارک و تعالی است، باید قیام کند و قیامش هم باید برای خدا باشد. نباید گفته شود پیامبرانی از طرف خدا آمدند دستوراتی را آوردند و به مردم ابلاغ کردند و تمام شد. هر کسی از مردم خواست بپذیرد و اگر نخواست نپذیرد! به ما چه ارتباطی دارد، چرا ما دخالت کنیم در اینکه این دستور الهی محقق شد یا نه؟
آیه میفرماید هر نفری یا دو به دو باید با هم مشورت کنند که چه کنیم؟ در زمان طاغوت که ظلم همه جامعه را فرا گرفته بود اگر همه دست روی دست میگذاشتند و میگفتند ما نباید کاری کنیم، اگر شاه ظلم میکند قیامتی هست و به سزای اعمال خودش میرسد، ما سراغ عبادت خود برویم و دستوراتی که خدا فرموده را انجام بدهیم، این انقلاب به وجود نمیآمد. این آیه در همه زمانها یک مسئولیت اجتماعی برای بشر خصوصاً مسلمین نسبت به دینشان میآورد، یعنی بشر همیشه باید نسبت به دین قیام کند، نباید فکر کنیم که امام به این آیه عمل کرده و قیام لله هم تحقق پیدا کرد و تمام شد.
امروز هم حوزهها بعد از 40 سال که از عمر مبارک این انقلاب میگذرد باید قیام لله داشته باشند، باید ببینند چه افکاری لازم است در این زمان برای جامعه تولید کنند، این میشود قیام لله. قیام لله فقط فریاد در مقابل ظلم نیست، فقط فریاد در مقابل طاغوت نیست، قیام لله یعنی حرکت برای خدا، تولید علم کنید، تولید فکر کنید، تولید اندیشه کنید، چرا میگویند «مداد العلما أفضل من دماء الشهدا»؟ برای اینکه خود تولید فکر یک قیام است، خودش جهاد است.
نباید گفته شود کار عالم مجرد یک کتابت است، این کجا و آن شهیدی که مقابل دشمن رفته و جان خودش را از دست میدهد کجا؟ این حرف ناشی از آن است که نفهمیدهایم حرکت این عالم از مصادیق قیام لله است. آیا این خدمت بزرگی که امام به دین و حوزههای علمیه، به بشریت و به کشور ایران کرد کم چیزی است؟ باید انسان ساعتها صحبت کند تا یک مقدار از خدمات امام بزرگوار ما بیان شود. شما ببینید قبل انقلاب چه تلقیای از دین وجود داشت؟ حتی در همین حوزهها چه نگاهی به دین میشد؟ یک نگاه کاملاً فردی، دین را یک سری احکام و دستورات میدانستند که اشخاص طبق آن عمل کنند.
این دینی که بنمایه و اساسش مسئله اجتماع است اصلاً مورد توجه قرار نمیگرفت آنگاه میگفتند دین کاری ندارد چه کسی حاکم باشد، مسلم یا غیر مسلم، ظالم یا غیر ظالم، فقیه یا غیر فقیه. این از تحریفاتی بود که در مورد دین بعد از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) واقع شد و دین را یک امر محدود، جزئی و سطحی بسیار بیخاصیت کردند.
اکنون نیز در همین زمان عدهای میگویند فقه اجتماعی یعنی چه؟ یک جواب خیلی روشن آن است که آیا ما برای دین یک عنوان اجتماعی قائل هستیم یا نه؟ اگر دستوراتی که دین برای جامعه و اجتماع دارد را در یک کفهی ترازو و احکام فردی و عبادات خاصه را در کفهی دیگر قرار دهیم مسلم سنگینی بُعد اجتماعی اسلام قابل مقایسه با ابعاد فردی آن نیست. اگر دین ابعاد اجتماعی دارد پس باید فقه اجتماعی هم داشته باشیم نمیشود بگوئیم دین ابعاد اجتماعی دارد اما فقه اجتماعی نداریم!
نکته دیگر این است که مگر ما این دین را دین خاتم نمیدانیم؟ مگر نگاه خدای تبارک و تعالی فقط به آن جامعهی بدوی و اعراب بادیهنشینی بوده که نه حکومت داشتند و نه اجتماع؟ نگاه خداوند به بشر تا قیامت بوده است. آیا امروز میتوانیم بگوییم اسلام نسبت به امور اجتماعی که در جامعه بشری فراوان به چشم میخورد بیتفاوت است؟ خصوصاً نسبت به حکومت که در رأس مسائل اجتماعی است. پس این چه دین خاتمی است؟
وقتی این دین را به عنوان خاتم ادیان معرفی میکنیم، برای بشر امروز که نمیتواند و محال است به صورت غیر اجتماعی زندگی کند باید برنامه داشته باشد، امام به درستی بُعد اجتماعی دین را شناخت و برای ما بیان کرد، زمانی هم که حرکت خودش را براساس این آیه شریفه آغاز کرد کسی فکر نمیکرد، شاید خود امام هم فکر نمیکرد به نتیجه برسد ولی به این آیه عمل کرد.
به قول مرحوم والد ما(رضوان الله علیه)؛ امام(قدس سره) اثبات کردند که وقتی کار با اخلاص و برای خدا باشد یک تنه میشود خیلی کارها کرد ویژگی بارز امام این بود. هیچ منیّت نداشت در هر سخنرانی تکیه کلامش اسلام بود و خدای تبارک و تعالی، همه همّ و غمّش عظمت اسلام و مسلمین بود، این انقلاب هم که واقع شد امام از قبل هیچ فکری برای آن نداشت نامههای امام را که از نجف برای برخی مینوشتند ملاحظه کنید در برخی از نامهها نوشتهاند در این روزهای آخری که من سپری میکنم... نه دنبال ازدیاد مقلدین هستم و نه دنبال توسعه دایره تقلید. اما با این حال یک حرکت کرد که دنیا را به لرزه درآورد. چون قبل از حرکت دین را کاملاً شناخت، رمز موفقیت امام این بود که دین را شناخت و برای خدا و اجرای دین قیام کرد.
بحمدالله ما امروز با یک چنین توفیقی مواجه هستیم که دین به میدان اجراء آمده. اگر خدای ناکرده کمکاری کنیم و دنبال تولید علم نرویم، واقعاً جواب خدا را نداریم، مسئولیت بزرگ امروز حوزههای علمیه تولید علم است، وظیفه ما این است، ابعاد دینی که امام به میدان حکومت آورده را باز نموده و ادلهاش را محکمتر کنیم، امروز بعد از 40 سال نباید در مورد ولایت فقیه هیچ شبهه و تردیدی باقی مانده باشد.
متأسفانه گاهی در گوشه و کنار میشنویم فقه پزشکی و فقه اجتماعی و سیاسی یعنی چه؟ اینها در دین وجود دارد، در منابع و متون ماست. ناآگاهی و بیخبری تا چه حدّ؟ ما باید همین روش اجتهادی امام را کاملاً دریابیم و دنبال کنیم. امروز برای حوزههای ما «أَنْ تَقُومُوا لِلّهِ»، یعنی یک محقق با پژوهشهای خود به کشف ابعاد جدید دین بپردازد.
در این آیه شریفه خداوند تفکر را مطرح میکند، «أَنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا» برخی مفسران میگویند «تتفکروا فی صحة ما جاء به النبی» تفکر کنید در صحّت آنچه پیامبر آورده است. ولی این سخن وجهی ندارد کسی که قیام لله میکند دیگر در صحّت ما جاء به النبی تردیدی ندارد. از این آیه استفاده میشود دین ظرف برای تفکر و ظرف برای اجتهاد است، دین یک بستری است که انسان هر چه فکر کند میتواند ابعاد جدیدی از آن را برای رفع نیازهای شخصی، اجتماعی، جسمی، باطنی، روحی خود و جامعه به دست آورد. از این جهت، «ثم تتفکروا» مرتبط با «ان تقوموا لله» میشود.
آقایانی که در فقه سیاسی یا به یک بیان در فقه اجتماعی مطالعه و پژوهش میکنند، بدانند ما از این آیه میتوانیم یک قاعده و اصل استخراج کنیم. اصل در یک «قیام لله» این است که بعد از تحقق هم با تفکر و فکر همراه باشد، این طور نباشد که وقتی برای خدا قیام کردید، بگوئید تمام شد و رفت، خیر، هرچه شما برای استحکام آن فکر کنید گسترش و عمق بیشتر پیدا میکند.
«قیام لله» درست است به حسب ظاهر باید به قصد قربت، قربةً إلی الله، قربة إلی وجه الله باشد، اما وقتی رنگ خدایی پیدا کرد چون وجود خدای تبارک و تعالی نامحدود است، دائماً ابعاد تازه پیدا میکند.
این مطلب شاید در امور عبادی انسان هم به یک معنا باشد اگر انسان یک عبادتی را برای خدا انجام داد، نگوئیم اثرش این است و آن است و تمام شد، حتی در روایات هم که گاهی میگویند خواندن این آیات، فلان اثر را دارد، این به جهت ذهن محدود مخاطب است، مثلاً شبها قبل از خواب به خواندن آیات آخر سوره حشر سفارش شده و در بعضی از روایات هم آمده که اسم اعظم خدا در این آیات وجود دارد، یا اگر کسی شب بخواند و بمیرد به منزله شهید خواهد بود، این خواص بیان شده است، ولی آثارش بیش از این است.
اصل کلی این است، چیزی که رنگ خدا پیدا کرد، انسان دائم میتواند آن را گسترش بدهد، گسترش آن هم با فکر است.
مردم ما به رهبری امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) انقلاب کرده و با اهدای خون هزاران شهید و مجاهدتهای مجاهدان و بزرگان، نظام جمهوری اسلامی را تاسیس نمودند، حال چه کنیم این انقلاب هم تثبیت شود و هم توسعه پیدا کند، برای تثبیت و تحکیمش دائماً باید فکر کنیم، به این معنا که یادمان نرود برای چه انقلاب کردیم، دنبال چه بودیم؟ و الان دنبال چی هستیم؟ و الا اگر این تفکر حاکم نباشد، در مدت زمان کوتاهی فاتحه انقلاب خوانده میشود و از بین خواهد رفت.
من از آیه این استفاده را میکنم که تفکر، موجب تثبیت قیام لله است. در نماز که مسلماً یکی از مصادیق قیام لله است، چرا بعد از نماز تعقیبات وجود دارد؟ این تعقیبات بعد از نماز یکی از مصادیق تفکر در قیام لله است. به این معنا که نمازگزار را به این نتیجه میرساند که هرچقدر هم عبادت کند باز خدای تبارک و تعالی لایقتر برای پرستش و سزاوارتر به بزرگی و عظمت است و خودش را ضعیفتر و خوارتر و ناتوانتر و ذلیلتر مییابد.
تعقیبات چنین فکر و روحیه و ملکهای را برای انسان ایجاد میکند و الا اگر بعد از نماز این تعقیبات نباشد، و تصور کنیم نماز خود را خواندیم و تکلیف از ما ساقط شد، چه چیز سبب گسترش آثار نماز خواهد شد؟ لذا من از آیه استفاده میکنم «ثم تتفکروا» بعد از قیام هم تفکر کنید که تفکر موجب تثبیت و توسعه قیام است.
یکی از این قیامهای الهی، انقلاب اسلامی مبارکی است که بحمدالله ما در دوران عمر خود موفق به درک آن شدیم. واقعاً این را از عنایات خاص خدا به خودمان بدانیم که زمان عمر ما زمان انقلاب است، حالا اگر ما قبل از این انقلاب بودیم و از دنیا رفته بودیم چه میشد؟
این انقلاب تجلی خاصی از خدای تبارک و تعالی بر این ملت و کشور و حوزههای علمیه است. لذا حوزه باید برای همیشه اتاق فکر انقلاب باشد، نباید در یک گوشهای از قم یا تهران عدهای خود را مالک و صاحب انقلاب بدانند. همه مردم صاحب انقلابند، همه حوزه صاحب انقلاب است، هیچ کس ـ حتی روحانیت ـ حق ندارد که فقط خودش را صاحب انقلاب بداند. این اشتباه بسیار بزرگی است.
این انقلاب، یک نفحه الهی است که به برکت مجاهدتهای امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) و مجاهدان انقلاب و شهدا بر این مردم فداکار دمیده شده است.
این انقلاب، یک نفحه الهی است که به برکت مجاهدتهای امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) و مجاهدان انقلاب و شهدا بر این مردم فداکار دمیده شده است.
همه حوزه باید اتاق فکر انقلاب باشد، همه حوزه باید صف محکمی در مقابل ضد انقلاب باشند.
خدا مرحوم آیت الله یزدی(رضوان الله تعالی علیه) را رحمت کند، ایشان در همین چند سال آخر عمرشان چند بار فرمود در حوزه دو گروه وجود دارد: انقلابی و غیرانقلابی و بر همین اساس هم تحلیل میکردند. من در جلسه جامعه مدرسین به ایشان گفتم این چه اشتباهی است که شما میکنید؟ چرا حوزه را اینطور معرفی میکنید؟ حوزه انقلابی است، حالا اگر چند نفری کنار حوزه حرف دیگری دارند، اما بدنهی حوزه انقلابی است.
خدا مرحوم آیت الله یزدی(رضوان الله تعالی علیه) را رحمت کند، ایشان در همین چند سال آخر عمرشان چند بار فرمود در حوزه دو گروه وجود دارد: انقلابی و غیرانقلابی و بر همین اساس هم تحلیل میکردند. من در جلسه جامعه مدرسین به ایشان گفتم این چه اشتباهی است که شما میکنید؟ چرا حوزه را اینطور معرفی میکنید؟ حوزه انقلابی است، حالا اگر چند نفری کنار حوزه حرف دیگری دارند، اما بدنهی حوزه انقلابی است.
لذا در مراسم تشییع پرشکوه شهید حاج قاسم سلیمانی در مسجد اعظم کنار ایشان نشسته بودیم، وقتی جمعیت عظیم حوزویان در حیاتها و صحنهای حرم موج میزد و طلبهها از در و دیوار وارد میشدند، به ایشان گفتم این حوزه انقلابی است. حال یک کسی فریاد بیشتری و دیگری کمتر میزند، نمیتوان گفت کسی که بیشتر شعار میدهد حتماً انقلابیتر از کسی است که فریاد کمتری میزند؟ نه، او شاید با فکرش، با تأملش حرکتی انجام بدهد که هزاران مرتبه تاثیرش بیشتر از سروصدای دیگران باشد.
به هر حال، در این آیه خیلی تأمل کنید، «مَا بِصَاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ» را متعلق «تتفکروا» قرار ندهید، یک شاهدش این است که مجنون نبودن پیامبر(ص) فکر نمیخواهد، واضح است که پیامبر أعقل قوم بوده، حتی کفاری که نسبت جنون به حضرت میدادند، میدانستند که تهمت میزنند و این نیاز به فکر نداشت.
این آیه شریفه که مبدأ حرکت امام بود، باید مورد توجه ما قرار بگیرد. قدر این انقلاب را باید بدانیم. خوشبختانه رهبری معظم در بیانیه گام دوم انقلاب، مسیر آینده انقلاب را به روشنی ترسیم فرمودهاند و من در چند سخنرانی راجع به ابعاد این بیانیه توضیح دادهام و اکنون نیز سفارش میکنم به آن توجّه پیدا کنید.ما 42 سال از عمر این انقلاب مبارک را پشت سر گذاشتیم، هریک از این حادثهها و بحرانها که برای ما مخصوصاً در دهه اول به وجود آوردند کافی بود که این انقلاب را از بین ببرد، ولی خدای تبارک و تعالی آن را از گزند حوادث حفظ کرده است. اگر کسی باور نداشته باشد که عنایت خاص خدا و امداد الهی همراه این انقلاب بوده، به نظرم بیانصافی و یک اشتباه بزرگ است.
انقلاب اسلامی عنایت خاص خداوند بر مردم فهیم ایران و موهبت الهی بر بشریت است. قبل از انقلاب در این کشور چه خبر بود؟ خوشبختانه این روزها صدا و سیما گوشهای از تاریخ قاجار و پهلوی را بیان میکند، چگونه ایران مثل یک گوشت قربانی در دست کشورهای خارجی قرار گرفته بود و هر کدام بر سر تصاحب قسمتی از آن با هم دعوا داشتند! تکلیف معادن، منابع، ثروت و سرمایههای ایران و زمینهای مردم را آنها تعیین میکردند که کدام قسمت مال کدام یک از آنها باشد. و حال آنکه از برکت این انقلاب و استقلالی که برای ایران به ارمغان آورده، 42 سال است که هیچیک از این ابرقدرتها حق دخالت در این سرزمین و توانایی دخالت در سرنوشت این مردم را ندارند. آنها از همین جهت عصبانی هستند، 42 سال است دستشان کوتاه شده، اگر تاریخ قبل از انقلاب را درست ندانیم، قدر و ارزش این انقلاب را نمیفهمیم.
مرحوم والد ما وقتی ایام سالگرد انقلاب فرا میرسید آیه شریفه «لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبين»[6] را که در مورد اصل رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله) است میخواندند و میفرمودند این انقلاب هم موجب تجدید حیات اسلام شد.
هم کشور ما و هم اسلام نجات پیدا کرد. البته هیچ کس ادعا نمیکند الآن به آنچه که مطلوب است رسیدهایم، چون در داخل و خارج نگذاشتند و نمیگذارند به آسانی ملت ایران به مقاصدش برسد ولی با تمام کارشکنیها به خیلی از ارزشها دست یافتهایم.
رشدی و توسعهای که حوزه از نظر علمی بعد از انقلاب پیدا کرده قابل مقایسه با قبل از انقلاب نیست، لذا روحانیت باید در خط مقدم مراقبت از انقلاب و در خط مقدم خدمت به انقلاب باشد، باید دشمنشناسی و زمان شناسی خود را روز به روز قویتر کنیم تا بتوانیم این انقلاب را با همه وجود حفظ کنیم. إن شاء الله.
یاد امام بزرگوار و شهدای عالی مقامی که با قطره قطره خونشان بر من و شما حق پیدا کردند و در عالم اعلاء ناظر بر اعمال و افکار من و شما هستند، یاد مجاهدانی که قبل از انقلاب رنج و سختی زندانها و تبعیدها را متحمل شدند، گرامی میداریم.
از عنایات خاصهی خداوند بر امام راحل این بود که یاران بزرگی با او همراه بودند از جمله مرحوم والد ما(رضوان الله تعالی علیه). یکی از معمّرین برای من نقل میکرد قبل از انقلاب در یک جلسهای در همین حوزهی قم یک عدهای که فکر و روش امام را قبول نداشتند میگفتند برای ما از بین بردن آقای خمینی آسان است، اما مشکل کار این است که ایشان شاگردان و یارانی دارد نمیدانیم آنها را چه کنیم و بعد اسم میآوردند مثل آقا محمد فاضل. خاطراتی در این مورد دارم که فرصت بیان آن نیست.
واقعاً امام یاران بسیار مقاومی داشت، مرحوم والد ما میفرمود: از آن لحظهای که امام فریاد انقلاب را سر داد تا این لحظه ـ یعنی چند ماه قبل از فوت مرحوم والد ـ در راه امام تردید پیدا نکردم، و روز به روز اعتقادم به ضرورت کار ایشان بیشتر شده است.
یاد امام و شهیدان انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و شهدای مدافع حرم، خصوصاً شهید عزیز سردار سلیمانی، فخریزاده و دیگر شهدای بزرگی که این اواخر تقدیم انقلاب شد و آثار خدمات و فداکاری آنان در آینده ظاهر میشود گرامی میداریم. باید خدا را شکر کنیم که بعد از امام، رهبری معظم انقلاب با تدابیر داهیانه و اخلاص و معنویت و علم خود کشتی انقلاب اسلامی را به سلامت حفظ و سکانداری کرده است.
امیدوارم بتوانیم نسبت به این انقلاب هر چه بیشتر خدمت کنیم. انشاء الله
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
-----------------------
[1]. سبأ: 46.[2]. کافی: ج1، ص461.
[3]. اصول کافي، ج1، ص461.
[4]. بحار الأنوار ج29، ص: 343.
[5]. عوالم العلوم11: 190.
[6]. آلعمران: 164.