دين و مردم، دو ركن حكومت اسلامی
۱۲ خرداد ۱۴۰۰
۱۹:۴۳
۱,۲۹۲
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
-
ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) تبریک و تهنیت باد
-
مقاومت؛ تنها راه عزت مسلمین و غلبه بر مستکبرین
-
گزارش دیدار آیت الله فاضل لنکرانی با حضرت آیت الله العظمی سبحانی(دامت برکاته)
-
برگزاری مراسم سالگرد شهادت حضرت فاطمه(س) / فاطمیه دوم
-
یادی از فقیه اهلبیت(ع) و مرجع بزرگ شیعه، در گفتوگوی خبرگزاری ابنا با آیتالله شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی
-
مسجد کانون تهذیب و رشد استعدادها
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
در ايام سالگرد ارتحال امام بزرگوار(رضوانالله تعالي عليه) قرار داريم. امامي كه اسلام را در زمان معاصر زنده كرد و اين تعبير در حق امام، مبالغه نيست. امام آن شخصيت بينظيري است كه جامعيت دين را هم به حوزهها و هم به نسل جوان و بشر امروز معرفي كرد.
امام به جهت بعد قوي فقاهتي خود توانست اسلام را در معرض انظار انديشمندان عالم قرار دهد و حكومت دين را كه يكي از حقايق مسلمه دين هست تبيين و روشن كند.
در مورد شخصيت امام عظيمالشأن ما هرچند همه مراتب و مقامات علمي ـ فلسفي و عرفاني ايشان در جاي خودش روشن است اما هيچكدام از اين مراتب نقش اساسي در اين انقلاب نداشت آنچه كه نقش اساسي در فكر و ذهن امام براي مقابلة با حكومت پهلوي و مقابله با ظلم و استكبار و رژيم جنايتكار اسرائيل داشت و او را به پيروزي رساند فقاهت امام بود.
البته بديهي است اگر معنويت امام نبود فقاهت هم نميتوانست كاري بكند. اگر مراتب معرفتي و ارتباط و اتصال ايشان با خداي تبارك و تعالي در حد بالا و اعلي نبود، از فقاهتش هم نميتوانست استفاده بكند. اين را قبول داريم ولي آن چيزي كه از جهت فكري نقش تعيين كننده داشت فكر فقاهتي امام بود.
امام ولايت فقيه را از دل اين فقه بيرون آورد فرمود همانطور كه نماز و روزه واجب است همانطور كه دين عبادات و احكام دارد، حكومت هم دارد اصلاً دين براي حكومت آمده است. ببينيد بلنداي فكر از كجا به كجاست؟
جمع زيادي ميگفتند دين آمده براي اينكه افراد مسائل شخصي خودشان را به وسيله آن تنظيم كرده و زندگي شخصي خود را بر مدار آن بچرخانند. نمازشان را درست بخوانند روزهشان را بگيرند معاملاتشان را درست انجام داده و حلال و حرامهاي شخصي را رعايت كنند. اما امام اين جمله را فرمود كه فكر نميكنم در كلام هيچ فقيه و عالمي قبل از ايشان بيان شده باشد.
اگر كلمات مرحوم نراقي و صاحب جواهر و ديگر بزرگان را در باب ولايت مطلقه فقيه ببينيم هرگز چنين جملهاي را در كلام احدي نمييابيم كه دين براي حكومت آمده است و اسلام يعني حكومت، اين تصريح كلام امام در كتاب البيع است. قبل از امام به فكر هيچكس نرسيده بود كه خداي تبارك و تعالي دين را توسط پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرستاد براي اينكه حكومت در پرتو دين باشد. قبل از امام چه كسي غدير را به حكومت معنا كرده است؟ من كه سراغ ندارم.
البته مراد حكومت ظاهريه است چون ائمه(علیهم السلام) ولايت تكوينيه در همه زمانها داشتند ولايت تشريعيه هم داشتند؛ اما اينكه بر اساس ظاهر در زمان معصوم(علیه السلام)، حق حكومت كردن منحصر به امام معصوم است و هر حكومتي غير از معصوم، حكومت جائر است. در زمان غيبت هم حكومت حق فقيه جامع الشرائط است. اين حكومت يعني ولايت در تصرف، تصرف در اموال و نفوس، هر حكومتي غير از اين باشد حكومت جائر است.
اين فكر را امام به ميدان آورد. افكار امام بايد زنده بماند. متأسفانه حوزههاي علميه در شناخت امام و شناساندن افكار بلند امام كوتاهي كردهاند. در نتيجه امروز شاهد طرح افكاري برخلاف فكر امام هستيم كه ميگويند رأي مردم ارزشي ندارد. حضور مردم يك امر ظاهري تشريفاتي است. حتي اين اواخر هم گفتند كه فرد اصلح را هم بايد خدا معيّن كند. اين نحو معرفي كردن دين، با مباني ديني سازگاري ندارد. وقتي پيامبر اكرم مأمور به مشورت با مردم ميشود. آيا آيه «وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ» ميگويد مردم دكور و تزئين هستند؟ البته «فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ»؛ ميفرمايد بعد از مشورت تصميم را خودت بگير ولي از «وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ» كه نميشود گذشت.
اميرالمؤمنين(علیه السلام) در نهج البلاغه ميفرمايد: «الإمامة لا تنعقد إلّا بحضور عامّة الناس» يعني در غير ولايت تكويني و تشريعي كه مردم در آن به هيچ وجهي دخالت ندارند. در حكومت و امامت ظاهري مردم بايد حضور داشته باشند. يا آنجا كه ميفرمايد: «لَولا حُضُورُ الْحاضِرِ وَ قیامُ الْحُجَّةِ بِوجُودِ النّاصِرِ، وَ ما اَخَذَ اللهُ عَلَى الْعُلَماءِ اَنْ لا یُقارّوا عَلى کِظَّةِ ظالِم، وَلا سَغَبِ مظلوم، لاَلْقَیْتُ حَبْلَها عَلى غارِبِها».
ما بايد دين را آنطوري كه امام به ما ياد داد در جامعه پياده كنيم.
امام فرمود ولايت، حق خدا، رسول خدا، ائمه و در زمان غيبت هم با فقيه جامع الشرائط است. همين امام هم فرمود كه بايد رأي مردم اخذ شود و رأي مردم معتبر است. البته اين اعتبار در مقام اثبات است. حتي آنجا كه اكثريت اشتباه هم كنند ما موظفيم قول اكثر را بگيريم و صد البته اين قول اکثر در دائره حكومت ديني معتبر است. و الا اگر اكثر بگويند ما ميخواهيم يك فرد فاسقي را حاكم قرار بدهيم اين قطعاً مورد قبول نيست.
اما در دائره حكومت ديني، اگر در يك زماني اكثر مردم در دائره قانون اساسي و ضوابط شرعي يك فرد غير اصلح را انتخاب كردند رأي اکثر معتبر است و چارهاي هم نيست. براي اينكه مردم هميشه پاي حكومت دين بمانند بايد به تصميم آنها اعتبار داد. در آينده كه بفهمند اشتباه كردهاند خودشان مقصرند که اشتباه كردهاند.
ولي چرا بگوييم كه اصلح را هم خدا معين ميكند؟ اگر اصلح را هم خدا معين ميكند پس در زمان ما فقيه جامع الشرائط اصلح را معين كند و به مردم هم بگويد برويد دنبال كارتان. چه وجهي دارد اين همه هزينه صرف انتخابات شود و اين همه اصطکاک در جامعه بوجود بيايد. جز اينکه بخواهيم در دنيا بگوييم ما دموکراسي داريم. امام فرمود ما كاري به دموکراسي غربي نداريم. ما آن دموکراسي را كه اسلام ميگويد قبول داريم. دموكراسي كه اسلام ميگويد اين است كه مردم حق دارند حاكم خودشان را انتخاب كنند. منتهي ما بايد به مردم بگوييم حاكم بر شما بايد عادل، عالم، مدير مدبّر متقي و شجاع باشد و شما حق نداريد خارج از اين دائره شرائط كس ديگري را انتخاب كنيد. حال اگر مردم گفتند ما زيد را عادل، عالم، شجاع، مدير ميدانيم، ولي اين تشخيص به نظر من طلبه اشتباه هم باشد، ما حق نداريم بگوييم چون تشخيص من غير از تشخيص شما است پس حق نداريد اظهار نظر كنيد.
آقايان رأي مردم اعتبار دارد و بايد به مردم بها داد. حوزهها نبايد از اين فكر امام فاصله بگيرند اين خطر بسيار بزرگي است.
در بحثهاي مربوط به فقه انتخابات گفتهام مدتي در حوزهها زمزمه شد كه مردم هيچ اعتباري ندارند آنها فقط يك ظاهر تشريفاتي دارند اين فكر خيلي خطرناك است. اگر ما بخواهيم انقلابمان بماند، اگر بخواهيم ولايت فقيهمان بماند، بايد به نقش مردم در تعيين سرنوشت خود اهميت دهيم. آنچه كه امام براي ما آورد براساس مباني ديني است، امام روي هوي و هوس به مردم بها نداد، بخاطر اين كه مردم به او بهبه و چهچه بگويند به مردم بها نداده است، بلکه به جهت آن ارزشي است كه مردم در نزد خداي تبارك و تعالي دارند. امام همانطور كه فرمود دين در نزد خدا چقدر اعتبار دارد، همانگونه فرموده مردم هم در نزد خدا چقدر اعتبار دارند. اين را ما تضعيف نكنيم.
بالاخره ما حكومت ديني را براي چه كساني ميخواهيم پياده كنيم؟ اگر مردم خداي نكرده دائماً فاصله بگيرند. همچنانکه متأسفانه دشمن دائماً القاء ميكند كه دين نميتواند حكومت كند. افرادي آمدند اموال مردم را دزديدند و اختلاس كردند و ظلمها انجام دادند متأسفانه اين را به نام حكومت اسلامي و به حساب دين گذاشتند. هر مسئولي هر خطائي كرد به حساب دين گذاشتند و نيامديم در رسانه ملي و رسانهها به مردم بگوييم كه امام ميفرمود اگر يك روزي خدا ناکرده من خطا كردم اين را به حساب خود من بگذاريد، نه حساب دين.
دشمن دائماً تلاش ميكند بگويد دين نميتواند حكومت كند، تا بتواند عدهاي از معتقدين به ولايت فقيه را برگرداند. آيا ما وظيفه نداريم که اثبات کنيم دين ميتواند حكومت كند و بلکه بهترين حكومت را ميتواند داشته باشد؟ اصلاً غير از حكومت دين، حكومت ديگر به مصلحت بشر نيست. به رخ ما نکشند كه در حكومتهاي غربي، مردم در رفاه و آسايش هستند.
حكومتي كه بخواهد فقط دنياي مردم را آباد كند، آن حكومت مد نظر اسلام نيست. حكومتي كه ما ميگوييم يعني امر دين و دنياي مردم را با هم اصلاح کند. خب چنين کاري مشکل است. لذا از يك طرف اين توطئههاي دشمن و از طرف ديگر حرف اين خوديها که ميگويند مردم بروند دنبال كارشان. حکومت اقليتي هم كه شد عيبي ندارد آيا نبايد پرسيد اين اقليت بعداً چه خواهد شد؟ اگر ادامه يابد همين اقل هم باز ميشود اقل. به كجا ميخواهيم برسيم؟ ما بايد همانند امام راحل و مقام معظم رهبري براي اكثريت مردم اهميت قائل شويم.
من معتقدم بحمدالله اكثريت مردم پاي نظام هستند. اكثريت مردم گوششان بدهكار حرف جناحها و گروهها نيست. واقعاً آن مردمشناسي كه امام داشت خودش يکي از كرامات امام بود. امام مردم ايران را ميشناخت. اين مردم فداکار و انقلابي با همه اشكالاتي كه نسبت به افراد و مسئولين دارند پاي دين و انقلاب و فرمايشات رهبر خود ايستادهاند.
ما وظيفه داريم اين مجموعه را نگه داريم و نگذاريم صدمه بخورد. نبايد از يک جهت افراط کرده و بگوييم بگوييم همهچيز هست و دين مردم بيخودند. عدهاي ديگر هم آن طرف بيفتند و بگويند همه چيز هست و جمهوريت و مردم. دين فرع است. نه در حکومت اسلامي هر دو اينها دو ركن هستند هم دين و هم مردم. و امام نسبت به هر دو تأكيد داشتند نبايد يكي از ديگري كمرنگتر بشود.
به هرحال اين روزها ايام ارتحال امام و سالگرد نهضت 15 خرداد است كه مبدأ اين انقلاب بود که از همين قم آغاز شد. اميدواريم بتوانيم وظايف خود را نسبت به اين انقلاب كه واقعاً يك عنايت خاص براي مردم ايران بود. انجام دهيم و بتوانيم اين انقلاب را حفظ کنيم و استمرار پيدا كند. اين انقلاب بايد صادر بشود اما نه فقط در ادعا، بايد توجه مردم دنيا به سمت اهدافي كه اين انقلاب دارد جلب شود ان شاءالله.
همه ما مديون شهدا مخصوصاً شهداي مدافع حرم هستيم كه اگر حماسه شجاعتهاي اينها نبود قطعاً با آن طراحي كه براي داعش كردهبودند، امروز نه اثري از عتبات مقدسه عراق بود و نه اثري از ايران به حسب ظاهر. هنوز هم نميدانيم اين شهداي مدافع حرم چه كردهاند؟ به نظر من ثواب و اجر اينها از شهداي جنگ تحميلي بالاتر است ان شاءالله که مديون خون اين شهدا قرار نگيريم.
من قبلاً عرض كردهام و الان هم ميگويم حوزه فراتر از اين است كه خودش را براي يك شخص هزينه كند. بله، از نظر شخصي هر كدام از شما فردي را اصلح تشخيص ميدهيد اگر كسي روي اطميناني كه به شما دارند از شما سؤال کرد او را معرفي كنيد، ولي خود اصل حوزه و بزرگان حوزه، فراتر از اين است که هزينه اشخاص شوند.
خاطرم هست در سال 80، جامعه محترم مدرسين خدمت والد ما(رضوان الله تعالي عليه) رسيدند، يكي از نكاتي كه ايشان در آن جلسه فرمودند اين بود كه خود جامعه مدرسين مستقيماً كسي را مطرح نكند، بلکه ملاكات را ذکر کرده و آن را خوب تبيين كنيد. اصلاً نظر شريف امام هم اين بود ما بايد بگذاريم مردم انتخاب كنند. تا قدرت انتخابشان بالا برود.
چنانچه بپرسند به چه كسي رأي بدهيم و ما هم بگوييم فلان آقا، او هم برود به جهت اعتماد به ما، به آن آقا رأي دهد، با اين روش قدرت انتخاب مردم بالا نميآيد. اميدوارم آن كسي كه مورد رضايت امام زمان(علیه السلام) هست و بتواند مباني انقلاب را بفهمد و آن را حفظ كند در مسئوليت رياست جمهوري ايران قرار گيرد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاتهچنانچه بپرسند به چه كسي رأي بدهيم و ما هم بگوييم فلان آقا، او هم برود به جهت اعتماد به ما، به آن آقا رأي دهد، با اين روش قدرت انتخاب مردم بالا نميآيد. اميدوارم آن كسي كه مورد رضايت امام زمان(علیه السلام) هست و بتواند مباني انقلاب را بفهمد و آن را حفظ كند در مسئوليت رياست جمهوري ايران قرار گيرد.
تذکر: این بیانات در پایان درس خارج فقه معظم له ایراد شده است.