مطلوب اصلی از نزول قرآن، «تدبّر» و «تفکر» در آیات قرآن است
۱۴ اسفند ۱۴۰۱
۱۴:۴۹
۷۲۸
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
قال الله تبارک و تعالی فی کتابه العزیز اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (نحل / 44).
خدای تبارک و تعالی در این آیه 44 سوره نحل میفرماید: ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم كنه آنچه كه بر آنها نازل شده را بيان و تبيين كني. طبعاً خدا نمیفرماید «لتقرأ علي الناس» ما قرآن را نازل کردیم تا آن را برای مردم قرائت كنيد و بلکه ميفرمايد «لتبیّن»، يعني آن را تبیین و توضیح دهي. در ادامه نيز میفرماید «وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»، بعد از بیان، مردم باید تفکر کنند.
گرچه خدای تبارک و تعالی «تفكر» را با «لعلّ» ذكر فرموده اما مطلوب اصلی از نزول قرآن، «تدبّر» و «تفکر» در آیات قرآن است. تفکر در «ما نزّل إلیهم» يعني تفكر در مجموع «بین الدّفتین» و آنچه که از اول تا آخر قرآن آمده است.
در آیه 64 همين سوره نحل چنين ميفرمايد: «وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَينَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يؤْمِنُونَ» ما کتاب را بر تو نازل نکردیم، مگر براي تبيين آنجا انزلنا إلیک است و اینجا ما أنزلنا عَلیک است، آنجا فرمود لتبیّن للناس. اينجا هم ميفرمايد «لتبيّن لهم».
به حسب مباحث و ضوابط اصولی در مورد آيه 44 ممكن است گفته شود یک غایت از غایات انزال قرآن بیان است، شايد غایات دیگری هم داشته باشد اما وقتي در این آیه میفرماید «وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» ، اين حصر دلالت ميكند كه ما قرآن را نازل کردیم برای اینکه فقط آن را برای مردم بیان و تبيين کنی تا بتوانند كليد حل آنچه که در آن اختلاف دارند را از طريق این قرآن پیدا کنند. قرآن کلید حلّ هر اختلافی است. در همه امور اعتقادی، فقهی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی، هر چیزی که موجب اختلاف فکری شود یک کسی مطلبي را نفی میکند و دیگری اثبات، اين اختلاف افكار با مراجعه به قرآن روشن میشود.
در درجه اول ما طلبهها از دو جهت مکلّف هستیم، یکی اینکه مدعی هستیم ميخواهيم در مسیر فهم قرآن قرار گیریم، آمدیم تا کتاب الهی را بفهمیم و در آن تأمل و تدبّر کنیم تایک وجود قرآنی پيدا كنيم ـ نه اینکه فقط قاری قرآن بشویم که البته آن هم یک افتخار است ـ پس بايد خوب تحصيل كنيم تا بتوانيم ربط بین آیات، ربط بین متشابهات و محکمات قرآن را، نحوهی ارجاع متشابهات به محکمات را بفهميم.
البته اين امر به نحو کامل در اختیار بشر عادی قرار داده نشده، لذا یکی از آیاتی که ما میتوانیم به خوبی از آن امامت را استفاده کنیم، همین آیه شریفهی سوره مبارکه آل عمران است که خدا میفرماید این قرآن داراي آيات محکمات و آيات متشابهات است، و تأويل آن را فقط خدا و راسخون در علم ميدانند «وَمَا يعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ»
قبل از این نزاع معروف که آیا راسخون عطف به خدای تبارک و تعالی هست یا نیست؟ همه بحث این است که این قرآن محکم دارد و متشابه، چه کسی میتواند محکم را از متشابه تشخیص بدهد و بگوید این متشابه بر میگردد به این محکم و با این محکم تفسیر میشود؟ غیر از امام معصوم كسي نمیتواند این کار را بکند. بله یک عالم برجستهای که در قرآن خوب کار کرده باشد مثل مرحوم علامه طباطبائی(رضوان الله علیه) که در این جهت انصافاً نظیر ندارد، آن مرحوم در مورد ارتباط وثیق آیات با یکدیگر گاهی ادعا ميكنند 20 الی 30 آیه از سورههای مخلتف قرآن با هم ارتباط دارند و وجه ارتباطش را هم بیان میکند. اما با اين حال توانمندي ایشان هم در یک محدودهای است و نسبت به همه متشابهات چنین توانی را ندارد، همه علما و فلاسفه و فقها را جمع کنند چنین قدرتی ندارند. به نظر من یکی از ادلهای که به خوبی دلالت بر امامت دارد همین بحث اوایل سوره آل عمران است.
ما كه در مسیر فهم قرآن هستیم، خود آیه میفرماید «لَعَلَّهُمْ يتَفَكَّرُونَ»، پس بايد در قرآن تفكر كنيم که این آیه معنایش چیست؟ تأویل و تفسیرش چیست؟ يعني 1) فهم ظاهر آیه 2) فهم تفسیر آیه 3) فهم تأویل آیه 4) فهم ارجاع متشابه به محکم، این مراحل فهم یک آیه است. یکی از دعاهاي مهم من كه همیشه از خدای تبارک و تعالی خواستهام و شما هم حتماً این دعا را داشته باشید، فهم نحوهی ارتباط بین آیات است. در مورد یک ساختمان آن کسی میتواند از آن درست استفاده کند که بداند اجزاء این ساختمان چيست و چه ارتباطی با هم دارند؟ و الا اگر کسی اطلاع نداشته باشد نمیتواند حتی از یک قسمت معین آن هم درست استفاده کند، قرآن این چنین است.
به نظر من این عبارت «القرآن یفسّر بعضه بعضاً» نیاز به حدیث ندارد، از همین آیه میشود آن را استفاده كرد، «مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ»، «هنّ امّ الکتاب» که میگوید محکمات، ام الکتاب است یعنی متشابهات را باید به محكمات ارجاع داد كه محکمات مفسر متشابهات هستند، از همین آيه ما تفسير قرآن به قرآن را استفاده ميكنيم حال این میخواهد حدیث باشد یا نباشد، سند درست داشته باشد یا نداشته باشد.
در این مسیر مباحث كلامي که شما بالخصوص طي ميكنيد هر چند، مسیر فقه و اصول هم ارتباط با قرآن دارد و ارتباطش هم بسیار وثيق است اما دايره ارتباط بحثهاي اعتقادي، سياسي، اخلاقي، اجتماعي و ... با ايات قرآن خيلي بيشتر است. تلاش كنيد يك چنين هدف بلندي را بري خود ترسيم كنيد. بالاخره ادعا ميكنيم در نبود انبياء، و امام معصوم(علیهم السلام) جاي اينها قرار داريم، كه البته ادعاي خيلي بزرگي است.
اين ادعا گاهي اوقات تنِ انسان را ميلرزاند! هر چند از يك طرف براي انسان خوشحالي و شوق ميآورد، به انسان انگيزه ميبخشد و او را پرانرژي ساخته و اميدوار مي كند اما از اين سو انسان بر خود مي لرزد كه ما جاي انبياء و معصوم نشستهايم و ميخواهيم قرآن را براي مردم بيان كنيم. اين خيلي مسئوليت سنگيني است، سنگين هست اما خيلي هم ارزش دارد با ارزشتر از اين مسئوليت در عالم وجود ندارد.
خلاصه آنكه آيه به خوبي دلالت دارد خدا كه پيامبر اكرم را مبعوث به رسالت كرد و قرآن را بر او نازل فرمود اساس كار حضرت را تبيين قرار داد و اساس كار مردم هم تفكر در قرآن است «لعلهم يتفكرون» تا بعد از تبيين اين آيات، بشر بتواند در هر امري كه اختلاف كرد راهحل آن ر اپيدا كند. در روايات هم فرمودهاند چنانچه دو نفر در امري اختلاف كردند اگر به قرآن رجوع كنند اختلافشان حل ميشود.
بنابراين از اين موقعيت خيلي استفاده كنيد حرفهاي گفته نشده و تحقيقات انجام نشده فراوان است فكر نكنيد در باب توحيد و معاد و ... همه حرفها زده شده، نه! تحقيقات گفته نشده فراوان است، ميدان هم براي تحقيق بسيار آماده است.
سعي كنيد در هر سالي كه از عمر علميتان ميگذرد ببينيد چه مطلب جدیدی را میتوانید به حوزه علمیه و مجموعه دانشمندان عرضه کنید، ما در این قطار پر سرعت علمی چقدر سهیم هستیم؟ آیا فقط ذهن خود را انبار و انباشت حرفهای دیگران کنیم یا تلاش كنيم ذهن ما خلاق باشد، در اين حديث معروف «ما أخْلَصَ عَبْدٌ لِلّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أرْبَعِينَ صَباحَاً إلَّا جَرَتْ يَنابِيعُ الحِكْمَةِ»، این ینابیع الحکمه، حکمتهای بسیار محکمی است که در کلمات دیگران نیست اما از قلب این انسان مخلص تراوش پیدا میکند، شما یک چنین هدفی را داشته باشید.
من تقاضا میکنم از برنامههاي مركز به نحو احسن استفاده کنید. تردید نداشته باشید که شیعه در آینده بسیار گسترش پیدا میکند و نیاز به عالم قویّ مسلط مجهّز به مباحث علمی زياد خواهد شد. سعي كنيد هر کدامتان بتوانید ان شاء الله عَلَم و پرچمی برای اسلام و مکتب اهلبیت(علیهم السلام) باشید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته