دروس طلبگی از مصادیق حکمت الهی است

۳۰ آبان ۱۴۰۳

۱۲:۲۴

۲۲

خلاصه خبر :
بیانات حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(دامت برکاته) در مدرسه علمیه حضرت ولیعصر(عج) تبریز
آخرین رویداد ها

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ

خدمت شما فضلای بزرگوار، طلاب محترم و اساتید معظم، روحانیت بزرگوار، مسئولینی که در این استان و در این منطقه به نظام مقدس جمهوری اسلامی خدمت می‌کنید عرض سلام دارم.

 از محبت‌های بسیار کریمانه نماینده محترم ولی فقیه حضرت حجت الاسلام و المسلمین مطهری و همچنین امام جمعه محترم مراغه جناب آیت الله پورمحمدی و استاندار محترم آقای دکتر سرمست تشکر می‌‌کنم.

قبل از طرح مسائل مربوط به حوزه چند جمله‌ای به مناسبت این ایام که ایام شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) است عرض می‌کنم. بحمدالله بعد از آن تلاشی که مراجع بزرگوار و خصوصاً مرحوم والد ما(رضوان الله تعالی علیه) برای إحیای فاطمیه داشتند، خدا را شاکریم که فاطمیه هم در ایران و هم در سایر نقاط دنیا یک شکوهی پیدا کرده و هویت اصیل شیعه رادر دنیا مطرح کرده است.

واقع مسئله این است از جمله روایاتی که باید جلسات درس خارج برای تحلیل آن قرار داد، روایات مربوط به حضرت زهرا(سلام الله علیها) است، بسیاری از تعابیری که در مورد حضرت زهرا در روایات آمده درباره ائمه معصومین(علیهم السلام) وارد نشده، مثل این روایت که همه شنیده‌اید «هی الصدیقة الکبری و علی معرفتها دارت القرون الاولی»، چه کسی است که بتواند ادعا کند معنای این جمله برای من روشن است؟ در میان صدیقین صدیقه کبری است و أعلی درجه صدیقین را دارد یا جزء اعلی درجاتست. مرتبه صدیقین بر اساس آیه شریفه «من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهدا، والصالحین ...» مقدم بر مقام شهدا ذکر شده، مرتبه‌ حضرت زهرا چنین مرتبه‌ای است.

فاطمه زهرا(س) صدیقه است آن هم صدیقه کبری، درجه بسیار بالایی از تصدیق را نسبت به خدای تبارک و تعالی دارد. خود کلمه صدیق نیاز به تأمل زیادی دارد، من هو الصدیق و من هی الصدیقة؟ صدیق کیست؟ آن کسی که خدا و دستورات او را تصدیق می‌کند، آن کسی که در فکروعمل تسلیم محض خداست، هم در فکر تصدیق می‌کند و هم در عمل، اینها یک معانی خیلی والایی است.

اما فراز مهم‌تر، قسمت دوم روایت است «و علی معرفتها دارت القرون الاولی»، همه قرون گذشته تا قیامت برمحورمعرفت صدیقه طاهره می‌‌گذرد.

در روایت دیگر فرموده‌‌اند: مقام نبوت هیچ پیامبری کامل نشده مگر با اقرار به معرفت و محبت حضرت زهرا(سلام الله علیها)، «ماتکاملت النبوة لنبیّ حتی أقرّ بفضلها و محبتها» یعنی اقرار به معرفت این بانو یکی از مراتب و شرط نبوت همه انبیای گذشته بوده، یا اینکه هر نبی‌ای مقارن با نبوتش این اقرار را داشته و هر طور که بگوئیم خارج از فهم معمولی ماست!

این تعابیر سبب می‌شود که ما نسبت به فاطمیه ونسبت به شناخت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) حساسیت بیشتری به خرج دهیم. یک وقت می‌گوئیم پیامبر اکرم یک دختری داشت که به او ظلم و ستم شد، حقّش را غصب کردند، حقّ شوهرش را گرفتند، پشت در قرارش دادند، این مصیبت‌ها که البته همه در جای خودش محفوظ است ولی عظمت فاطمه زهرا به این مصیبت‌ها نیست. ما اول باید مقام این بی‌بی را بشناسیم.

همین روایت معروف که امام عسکری(علیه السلام) فرمود: «نحن حجج الله علی الخلق و فاطمة حجةٌ علینا»، این امام معصوم است که می‌فرماید فاطمه حجّت بر همه ماست. فاطمه‌ای که هر چند امام نبود اما برتر از امام است، این چه مرتبه‌ای است؟ بالاخره این روایات نیاز دارد به اینکه ما طلبه‌ها آن راخوب بفهمیم، ما نباید فاطمه شناسی خود را در حدّ توده‌ی مردم قرار دهیم که البته گاهی متأسفانه بعضی از مردم عادی مراتب فهم‌ و معرفت‌شان از ما خیلی بهتر است، چرا نباید عکس این قضیه باشد؟ ما که در مسیر علم قرار گرفته‌ایم.

ما که به عنوان سرباز امام زمان(عج) هستیم، امام زمانی که خودش فرمود فاطمه الگویی برای خود من است که این هم از آن روایاتی است که فهمش مشکل است.

اما آن بحث طلبگی که در این جلسه باید خدمت شما عرض کنم مقدمه‌اش این است که برادران بزرگوار، در هیچ زمانی مثل زمان ما گسترش دین مطرح نبوده، دامنه‌ای از دین که امروز در جامعه مطرح است در هیچ زمانی مطرح نبوده.

قبل از پیروزی انقلاب دین به عنوان یک امر محدود که بعضی از امور فردی بشر را تنظیم می‌کرد مطرح بود، از قبیل خواندن نماز و گرفتن روزه رفتن به حج و دروغ نگفتن، غیبت نکردن، دزدی نکردن و یکسری عناوین این چنینی. 

اما امروز به برکت افکار نورانی و مجاهدتهای امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) و به برکت انقلاب اسلامی، اولاً از دین یک معنای بسیار وسیع‌تر مطرح شده، البته این معنا از قدیم بوده اما نه حوزه‌های علمیه به آن توجه داشتند و نه محققین.

بعد از انقلاب به ما یاد دادند که دین سیاست دارد، قبل از پیروزی انقلاب اگر نامی از سیاست به میان می‌‌آمد، می‌گفتیم سیاست یک بازی کثیف است در دست یک عده‌ی محدود، امام آمد و گفت دین سیاست دارد، دین احکام اجتماعی دارد، دین آیات اجتماعی دارد، شما امروز در حوزه‌ها از فقها و محققان این بُعد از دین را می‌‌شنوید که دین دارای آیات اجتماعی است، یعنی تا به حال در علم اصول به ما می‌گفتند موضوع علم فقه، فعل مکلف است، این عمل بر مکلف واجب است و آن عمل حرام است، این مستحب و آن مباح است، ولی در مراجعه به قرآن می‌‌بینیم موضوع یکسری از آیات قرآن یک مکلف خاص و فعل فرد نیست، بلکه موضوع آن جامعه و اجتماع است.

نظیر آیه شریفه «ولا تهنوا و لا تحزنوا و أنتم الأعلون إن کنتم مومنین» این «أنتم الأعلون» یعنی چه؟ آیا به اصطلاح علم اصول این جمع انحلال به افراد پیدا کرده و خدا می‌‌خواهد بگوید تک تک مسلمین علوّ دارند یا می‌‌خواهد بفرماید جامعه مسلمین باید بر سایر مجموعه‌های بشری وگروه‌های دیگر، مسیحی‌ها، یهودی‌ها، زرتشتی‌ها، کفار به معنای عام، همیشه یک سر و گردن بالاتر بوده و رفعت داشته باشند، مسلمانان نباید ذلیل باشند، ریشه روایت «الاسلام یعلوا و لا یعلی علیه» نیز در همین آیه شریفه است.

این آیه از آیات اجتماعی قرآن می‌‌باشد که در قرآن فراوان است. طلبه تا باور نداشته باشد که دین یک دستورات اجتماعی دارد، کجا می‌توند دین شناس باشد؟ کجا می‌تواند مروج دین باشد؟ احکام فردی یک بخش محدودی از دین است، به فرمایش امام خمینی(رضوان الله علیه) دستورات اجتماعی که در دین وجود دارد قابل مقایسه با دستورات فردی نیست.

اگر نگاه‌ ما به دین محدود شود در درس خواندنمان، در تعامل‌مان با مردم، در تعامل‌مان با سایر مذاهب اثر می‌گذارد. اگر در بخشی از دنیا هر بلایی سر مسلمان‌ها ‌آورند اینجا این آدمی که نگاهش محدود به دین فردی است می‌گوید به من چه ارتباطی دارد؟ اگر می‌توانند مقابله کنند و اگر نمی‌توانند مقابله نکنند، اما اگر نگاه به دین گسترده باشد خود را موظف به یاری رساندن آنها می‌‌داند. یکی از مباحثی که در این چند ساله اخیر مکرر گفته‌ام بحث جهاد ذبی است.

تا به حال تقسیمی که برای جهاد در کتاب‌های فقهی ما مطرح شده یکی جهاد دفاعی و دیگر جهاد ابتدایی است، ولی جهاد شقّ سومی هم دارد و آن جهاد ذبی است، یعنی جهاد برای دفاع از کیان اسلام.

جهاد ابتدایی برای نشر اسلام است که مسلمان‌ها جهاد می‌کنند تا مردم را از کفر و شرک نجات بدهند، آیات زیادی هم در قرآن برای جهاد ابتدایی وجود دارد. یک جهاد هم جهاد دفاعی است که اگر دشمن حمله کرد انسان برای حفظ جان و مال وخانه و مسکن و زمینش از خود دفاع کند، اما قسم سوم جهاد ذبی است، این جهاد ذبی یکی از دستورات مهم اجتماعی اسلام است، اسلام می‌گوید مسلمان باید از دین خود مراقبت کند اگر یک جایی کیان دین در خطر قرار گیرد بر همه مسلمانان تقدیم جان، مال و فرزند برای دفاع از دین واجب می‌‌شود.

شما ببینید در قضایای عاشورا سؤالهایی به ذهن انسان می‌آید از جمله اینکه امام حسین(علیه السلام) که می‌دانست خانواده‌اش اسیر می‌شوند چرا آنها را به کربلا آورد؟ می‌فرمود شما بروید مکه یا مدینه بمانید من با جمعی از مردان به سوی کوفه می‌‌روم، ولی دست زن و بچه‌اش را گرفت و با خود به کربلا آورد با اینکه می‌دانست اسیر می‌شوند. یا آن لحظه آخر که علی اصغر را برای وداع در آغوش گرفت، امام حسین(ع) می‌دانست علی اصغر را که به میدان بیاورد شهید می‌شود، اصلاً نیازی به علم امامت هم نداشت و معلوم بود که دشمن او را به شهادت می‌رساند، ولی آن طفل را می‌آورد و به شهادت می‌رسد. 

این سؤالات در پرتو توجه به جهاد ذبی قابل توجیه است و حل می‌شود. جهاد ذبی یعنی دفاع از کیان اسلام. زمان حسین بن علی(علیهما السلام) زمانی بود که خود حضرت فرمود «وعلی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید»، اینطور بود که از اسلام چیزی باقی نمانده بود.

گاهی سؤال می‌کنندچه کنیم انگیزه درس خواندن، انگیزه علمی، انگیزه تحقیق در ما طلبه‌ها زیاد شود؟ جواب دراین آیه شریفه است. «یؤتی الحکمة‌ من یشاء و من یؤتی الحکمة فقد اوتی خیراً کثیرا»، طلبه کسی است که مصداق این آیه است، کسیکه مصداق من یشاء خدا شده، در تمام این عالم خداوند هیچیک از آسمانها و زمین و موجودات بین آن را خیر کثیر نمی گوید اما به کسی که حکمت داده باشد می‌‌گوید خیر کثیر داده‌ام.

دروس طلبگی از مصادیق حکمت الهی است، نه آن حکمت بالمعنی الخاص که فلسفه باشد، حکمت به معنای عام است. ما در مسیری قرار گرفتیم که سر و کارما با ازل و ابد است، در مسیری قرار گرفتیم که سر و کارما با کلام خداست، اگر عمری را صرف کنیم برای اینکه یک آیه از آیات قرآن را بفهمیم، ارزشش را دارد و با هیچ چیز نمی‌تواند برابری کند.

هر چند در روایات، ثواب و پاداش تحصیل علم نقل شده. اگر کسی به تحصیل علم پردازد ملائکه الهی و همه موجودات عالم برایش استغفار می‌کنند، اینها جای خودش هست و تردیدی هم در آن نیست، ولی اینکه انسان سر سفره قرآن بنشیند، یک آیه از آیات قرآن را یاد بگیرد ودر آن تدبر کند تا یک نفر مثل مرحوم علامه طباطبائی(رضوان الله علیه) از میان این همه فضلا و طلاب بیرون بیاید بمراتب باارزش تر است.

اگر طلبه‌ای ماهیّت تحصیل در حوزه علمیه را درست درک کند هر روزش برای او یک ولادت جدید است، این نفسی که خدا به امانت در اختیار ما قرار داده با این ارتزاقی که از قرآن و سنت می‌کند، این کجا و اینکه آدم بخواهد این امانت و سرمایه را صرف کارهای دنیوی کند کجا؟ البته نمی‌گوئیم کارهای دیگرارزش ندارند، سایر علوم هم ارزش دارد اما با معرفت خدا قابل مقایسه نیستند.

در ذیل همین آیه «یؤتی الحکمه من یشاء و من یؤتی الحکمه فقد اوتی خیراً کثیرا» وارد شده که این حکمت وخیر کثیر یک مصداقش معرفت خدا و مصداق دومش اطاعت امام(علیه‌السلام) است. اینها هر روز باید در ما تقویت شود، در هر روز بفهمیم چقدر معرفت ما به خدا بیشتر شده؟

اگر کسی بخواهد این علوم حوزوی را مسیری برای دنیاطلبی قرار بدهد برای او حجاب اکبر می‌شود، اما اگر بخواهد مسیری برای تکامل و هدایت خودش و مسیری برای هدایت جامعه باشد، چه چیزی با ارزش تر از این در عالم است؟ اگر قدر این عمل برای انسان روشن باشد فرقی نمی‌کند انسان جوان باشد یا پیر، مریض باشد یا سالم، دست از طلبگی برنمی‌دارد.

زندگی بزرگان و مراجع را ببینید اینکه تا روزهای آخر مشغول فعالیت علمی بوده و هستند، برای اینست که حقیقت این علم برای آنها روشن است.

امروز به برکت انقلاب اسلامی دین به میدان آمده، البته شایعات و تبلیغات سوء هم زیاد شده، دشمن که بیکار ننشسته، برخی افراد می‌گویند دیدید بعد از 40 سال چقدر دین در میان مردم کمرنگ شده؟ دیدید بعد از چهل سال مردم از دین فاصله گرفته‌‌اند؟ اینها تبلیغات سوء است.

امروز به برکت این انقلاب دین در دنیا مطرح شده، امروز قدرتمندها و ابرقدرت‌های عالم از آمریکا و غیر آمریکا گرفته تا... می‌گویند این دین چیست که ایران اینقدر برای آن سر و صدا می‌کند؟ چه بسیار از مردم دنیا متوجه اسلام و مکتب اهل‌بیت شده‌‌اند. در همین جامعه ما سطح آگاهی مردم خیلی بالا رفته، هر چند مسائل اقتصادی سبب می‌شود یک مقدار مشکلاتی به وجود بیاید ولی سطح آگاهی مردم خیلی بالا رفته.

بیائیم نعمت به این خوبی را قدر بدانیم نه اینکه بعضی از ما هم تحت تأثیر قرار گرفته و بگوئیم بله این چنین است، اگر بله، پس به این همه آیات قرآن که دارای دستورات اجتماعی است، این آیاتی که خدا می‌فرماید کفار نباید بر مسلمین سلطه داشته باشند، چه کسانی باید عمل کنند؟ و چه زمانی وقت امتثال این آیات است؟

خود ما در حوزه قم چندین سال است که این آیات را دنبال می‌کنیم، این مسئله از اول انقلاب مطرح گردیده که آیا دین حکومت دارد یا نه؟ امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) در کتاب البیع خود چنان نسبت به این مسئله تاکید نموده که می‌گوید اصولا معنا و ذات اسلام حکومت است «الاسلام هو الحکومة»، حالا این جمله وقتی به گوش افرادی برسد که آگاه به مبنای فقهی و اصولی امام نیستند، نمی‌فهمند معنایش چیست؟ یا شاید هم انکار کنند.

یک وقت یک آقایی در نقداین کلام ما از امام(ره) نوشته بود، اینکه امام می‌گوید« الاسلام هو الحکومة» با آنچه در روایت آمده « الاسلام هو التسلیم» منافات دارد، نه روایت را فهمیده نه حرف امام را! پیداست مکانت علمی‌اش بسیار ضعیف است،

گاهی که صحبت می‌‌شود امام با خود چه فکر جدیدی آورد؟ بسیاری از فقهاء می‌گویند امام ولایت مطلقه فقیه را آورد، ولی من در جلسات متعدد گفته‌ام این مطلب امام که می‌گوید «الاسلام هو الحکومة» به مراتب عمیق‌تر و دقیق‌تر از اندیشه ولایت مطلقه فقیه است و اگر کسی این مطلب امام را نشناسد و ادعا کند من امام را می‌‌شناسم اشتباه می‌کند.

عرض بنده این است که ما باید قدر انقلاب را بیشتر بدانیم، حوزه‌های علمیه بعد از انقلاب به برکت امام و فکر امام یک مایه‌های علمی و سرمایه‌های قوی‌تری پیدا کرده، زمینه برای تحقیق هزاران باب باز شده، وقتی که این چنین است ما قوی‌تر درس بخوانیم، به دین خدمت کنیم، خدمت به انقلاب را هم خدمت به دین بدانیم، مأیوس نباشیم، مشکلات ما را مأیوس و متوقف نکند.



برچسب ها :

فاضل لنکرانی مدرسه علمیه حضرت ولیعصر(عج) تبریز دروس طلبگی حکمت الهی تبریز