ما امام را به عنوان یک فقیه مقاصدی نمی‌دانیم

۰۲ بهمن ۱۳۹۱

۱۸:۳۸

۴,۶۷۲

خلاصه خبر :
مصاحبه حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(دامت برکاته) با نشریه حریم امام، پیرامون شخصیت فقهی امام خمینی(ره) و اهتمام آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(ره) در تبیین آراء فقهی امام(قده) در شرح بر تحریر الوسیلة
آخرین رویداد ها


س) به مناسبت برگزاری همایش تحریر الوسیله، شروح و تعلیقات آن دیدارهایی با مراجع بزرگوار و بعضی از شرّاح تحریر داشتیم و به زوایایی از بحث کتاب تحریر الوسیله و تفصیل الشریعه اشاره کردند، از چگونگی حاشیه نگاری امام بر کتاب وسیله و تألیف تحریر الوسیله در ترکیه و نهایتاً تکمیل آن در نجف تا مقایسه‌ی بین وسیله، عروه و تحریر الوسیله، انتظار داریم حضرتعالی پیرامون چگونگی اقدام حضرت آیت الله العظمی فاضل رضوان الله علیه به شرح تحریر الوسیله، و مطالبی که از ایشان نسبت به حاشیه‌ی امام بر وسیله شنیده‌اید نکاتی را بیان فرمائید.

ج) بسم الله الرحمن الرحیم، بنده هم تشکر می‌کنم از همّت بزرگی که دفتر نشر آثار امام نسبت به این همایش بسیار مهم و تأثیرگذار در فقه و حوزه‌ی علمیه گمارده است و ان شاء الله امیدوارم که همایش بسیار پرمحتوا و خدمت بزرگی به فقه و حوزه‌ی علمیه و امام رضوان الله تعالی علیه باشد.
نخست به عنوان مقدمه بحث چند جمله در مورد بُعد فقهی امام عرض می‌کنم، امام شئون متعدد و ابعاد گسترده‌ای داشت که هر بُعدی مستقلاً نیاز به بحث دارد، ما نمی‌توانیم بگوئیم امام فقط در بُعد عرفان شاخص بود و در ابعاد دیگر شاخص نبود، خوشبختانه در همه‌ی ابعاد امام شاخص بوده، در بُعد عرفان، فلسفه، تفسیر، فقه، اصول و در بُعد سیاست هم که برای همه روشن است.

به برخی از ویژگی‌های عمده‌ی امام اشاره‌ی اجمالی می‌کنم، الآن مجال آن نیست که وارد همه‌ی جزئیاتش شوم، ولو در آن مقدمه‌ای که در تفصیل الشریعه نوشته‌ام بعضی نکات را ذکر کرده‌ام.

اولاً وقتی انسان این همه آثار فقهی امام را می‌بیند به این نتیجه می‌رسد که گویا ایشان شخصیتی بوده که تمام عمر خود را صرف فقه کرده، یعنی این حاشیه‌ای که امام بر وسیله نوشته یک کار طولانی و دراز مدتی بوده، بعد از آن حواشی‌ای که بر عروه نوشتند که به نظر من بین حواشی عروه و حواشی وسیله رابطه عام و خاص من وجه وجود دارد، یعنی یک نکاتی در حواشی وسیله هست که در حواشی عروه نیست و بالعکس؛ خود این اهتمام یک فقیه را به فروع فقهی می‌رساند.

اگر به تاریخ تعلیقه نگاری مراجعه کنید گاهی اوقات یک فقیهی برای پاسخگویی به مقلدین خود ضرورت می‌بیند که تعلیقه بنویسد. شاید خیلی از کسانی که تعلیقه بر عروه نوشته‌اند بعد از شروع مرجعیّت‌شان بوده، اما امام بر اساس اهمیتی که برای فقه قائل بوده این کار را انجام دادند و از همین جا معلوم می‌شود که چقدر به این علم علاقه داشته. هر چند در مقام اثبات بروز علمی امام در بُعد فلسفه و عرفان شاید بیشتر باشد، ولی انسان با دیدن مجموعه‌ی حرکت و زندگی علمی امام را می‌یابد عشق امام به فقه از همه‌ی علوم بیشتر بوده است.

امام در حاشیه نویسی هم اکتفا به مجرّد یک فتوا نمی‌کند، گاهی اوقات بعضی از حواشی بر عروه دارد که نه در وسیله مطرح است و نه در تحریر، خودش یک فرع مستقلی می‌شود که مناسب است این موارد به عنوان مستدرک تحریر استخراج شود، زیرا کسانی که شرح بر تحریر می‌نویسند معمولاً متعرض آنها نمی‌شوند چون آنچه که در تحریر آمده شرح می‌کنند. یک وقتی به مرحوم والد عرض کردم که به مناسبت این فرع دو سه فرع دیگر را هم بیاورید، ایشان فرمود این دیگر شرح کتاب نمی‌شود ما باید شرح این کتاب را بنویسیم.

پیشنهاد می‌کنم گروهی انتخاب شوند تا مقایسه‌ای بین حواشی بر وسیله و حواشی بر عروه کنند، و مواد اجتماع و افتراق آن را درآورند. غیر از اینکه بین این عام و خاص من وجه است، یک نکات علمی قوی در بعضی از حواشی عروه‌ی امام وجود دارد که نه در متن تحریر است و نه در شروح تحریر وجود دارد. مثلاً در بحث زکات مرحوم سیّد یک فرعی در عروه دارد که در تحریر مطرح نیست؛ که آیا خود زکات به عنوان یک شخصیّت حقوقی می‌تواند مقرض یا مقترض قرار بگیرد یا نه؟ ما نظیرش را در باب وقف داریم که متولی وقف می‌تواند برای وقف قرض بگیرد، یعنی وقف بشود مقترض. مثلاً برای یک خانه‌ موقوفه متولی می‌تواند به عنوان وقف قرض بگیرد و وقتی خانه را اجاره داد از اجاره‌اش دین آن را ادا کند، از ابتکارات سیّد هم هست و ندیدم کسی قبل از سید متعرض این مسئله شده باشد. در کتاب الزکاة این فرع مفصل را ذکر می‌کند که «یجوز للحاکم الشرعی أن یقترض علی الزکاة و یصرفه فی بعض مصارفها». اصلاً برای زکات قرض بگیرد و زکات بشود مدیون، مثل اینکه من یک چیزی را قرض بگیرم که من می‌شود مدیون، اینجا برای خود زکات قرض گرفته می‌شود.

مسئله مفصل است و من نمی‌خواهم وارد جزئیات آن شوم، سید می‌گوید فکر نکنید که ما فقیر را می‌خواهیم مقترض قرار بدهیم «و لیس هذا من باب اقراض الفقیر و الاحتساب علیه بعد ذلک» نمی‌خواهیم بگوئیم ذمه فقیر مشغول است، یعنی زکات را مثل یک شخص حقیقی فرض کرده و برایش ذمه در نظر می‌گیرد و می‌گوید حالا زکات مدیون می‌شود. «فإن الدین علی الزکاة» بعد می‌افزاید «و لا یضرّ عدم کون الزکاة ذات ذمة تشتغل لأن هذا الامور اعتباریة و العقلاء یصححون هذا الاعتبار» بعد هم نظیر می‌آورد و فروعی را ذکر می‌کند، امام رضوان الله تعالی علیه نُه مطلب در حاشیه‌ی این فرع می‌نویسد، نکته جالب این است با این که امام در بحث ولایت فقیه آن نظریه‌ی وسیع و عمیق و گسترده را در ولایت مطلقه فقیه دارند اما اینجا که سیّد می‌گوید فرض دیگر این است که خود حاکم به عنوان ولایت بر فقیر می‌تواند برای فقیر قرض بگیرد.

امام در حاشیه این مسئله جزئی می‌فرماید «و ولایة الحاکم علی ذلک محل اشکالٍ»، ما دلیل نداریم بر اینکه حاکم ولایت داشته باشد، یعنی حالا اگر مبنایی را به نام ولایت مطلقه فقیه پایه گذاشت، در فروع فقهی اینطور نیست که از طریق ولایت حاکم بخواهند مسائل را استنباط کنند، اینها را برای این عرض می‌کنم که باید از این حواشی امام آن نکات علمی استخراج و معرفی شود.

مطلب دوم اینکه انسان وقتی مجموعه‌ی مباحث فقهی و اصولی امام را می‌بیند، امام را به عنوان یک شخصیّت تأثیرگذار در علم فقه می‌یابد، یعنی در روند تکاملی علم فقه نقش دارد، اگر می‌خواهد همایشی گذاشته شود نباید فقط به این عنوان باشد که بگوئیم امام یک متن فقهی نوشته، قبل از آن باید بگوئیم امام واقعاً در روند تکاملی فقه موثر بوده است.

اینکه می‌گویم در روند تکاملی فقه مؤثر بوده نه اینکه بخواهم بگویم به عنوان یک مبتکر بوده، گرچه روشن است که امام ‌ابتکاراتی در فقه و اصول دارد اما ابتکار دو جور است، گاهی اوقات ابتکاری است که تأثیری در روند تکاملی ندارد، یک حرف جدیدی یک کسی می‌زند و در همان محدوده باقی می‌ماند، اما گاهی ابتکاراتی صورت می‌گیرد که پایه‌گذار مسائل دیگر می‌شود، نظیر نظریه‌ی خطابات قانونیّه امام، مرحوم والد ما از این خطابات قانونیّه در فروعی استفاده کردند حتی در همین شرح تحریر یادم هست که ایشان می‌فرمودند با توجه به نظریه‌ی خطابات قانونیه‌ی امام باید فتوای امام در این فرع عوض شود و یکی از کارهای دیگری که پیشنهاد می‌کنم انجام شود همین است.

امام در دوران علمی خود نظریات و مبانی‌ای را احداث کرده است و ممکن است فتاوایی قبل از آن داشته که با آن مبانی سازگار نباشد. لذا باید آنها را حتی الامکان با هم وفق داد. یک گروه پژوهشی که مسلط باشند و بتوانند این مسائل را تشخیص بدهند باید عهده‌دار این کار بشوند، پس این هم نکته‌ی دوم که واقعاً امام در روند تکاملی علم فقه مؤثر بوده به طوری که آیندگان و فقهای آینده از مبانی فقهی امام بی‌نیاز نیستند و برای تسلّط و تبحر محتاج به مبانی فقهی و اصولی امام هستند.

نکته‌ی سوم که نکته‌ی خیلی مهمی است، این است که ما امام را به عنوان یک فقیه مقاصدی نمی‌دانیم، من این را در بعضی از صحبت‌هایم گفته‌ام چون گاهی اوقات می‌شنوم بعضی دوستان این نظر را دارند که امام به مقاصد شریعت اهمیّت می‌دادند و آن را در فقه پیاده می‌کردند، من معتقدم این حرف درستی نیست. اگر واقعاً انسان فتاوای امام را ملاحظه کند آنجا که روایت صحیحه‌ی معتبر وجود دارد می‌بیند که چقدر به آن مورد تعبّد دارد، حتّی در روایت و صحیحه‌ی اولای زراره در بحث استصحاب، امام در مقابل کسانی که می‌خواهند بگویند این یقین به وضو خصوصیّت ندارد می‌ایستد و می‌فرماید ما احتمال می‌دهیم قرینیّت داشته باشد ولو بعداً خودشان از راه قرینه‌ی مناسبت حکم و موضوع مسئله را حل می‌کنند.

امام فقیهی است که ما نمی‌توانیم بگوئیم فقیه مقاصدی بوده و این خودش یک بحث مستقلی می‌خواهد، که شواهد فراوانی بر این مطلب دارم، اما در عین حال امتیازی که فقه امام دارد این است که امام از آن جوهر حاکم بر مجموعه‌ی دین، غفلت نکرده. ما باشیم و ادله‌ی امر به معروف و نهی از منکر، می‌گوئیم امر به معروف و نهی از منکر در جایی است که اثرگذار باشد و الا بر انسان واجب نیست حرف بزند! اما شما فتاوای امام را در کتاب امر به معروف و نهی از منکر ملاحظه کنید آنجا مطالب خیلی عجیبی دارد، پنج شش مسئله دارد که من در ذهنم هست که در کتب فقهی و تفریعی دیگران اصلاً‌ نیست، این را باید یک تفحصی کرد ولی به ذهنم می‌آید که نباشد.

ببینید که این چه مطالب مهمی است، مثلاً‌ در شرط چهارم از شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر مسئله هفت تا یازده را ملاحظه بفرمایید می‌فرماید «لو وقعت بدعةٌ فی الاسلام و کان سکوت علماء الدین و رؤساء المذهب أعلی الله کلمتهم موجباً لهتک الاسلام و ضعف عقاید المسلمین یجب علیهم الانکار بایة وسیلة ممکنة» اگر یک بدعتی در اسلام واقع شد و سکوت علما موجب هتک اسلام و ضعف عقاید مسلمین شد، انکار واجب است به هر وسیله ممکن، بعد می‌فرمایند سواءٌ کان الانکار مؤثراً فی قلع الفساد أم لا؟ عالم دین نباید به فکر این باشد که آیا حرف من این فساد را از بین می‌برد یا نه؟همین که یک خرافه‌ای در زمان ما، در سطح جامعه مطرح شود، اگر سکوت علماء موجب تزلزل عقاید مسلمین بشود، واجب است بر آنها که با آن بدعت و خرافه مبارزه کنند، ولو اگر این عالم بیانیه بدهد و فریاد هم بزند اثر نمی‌گذارد ولی می‌فرماید واجب است، یجب علیهم الانکار.

باز در مسئله‌ی هشتم می‌فرماید لو کان فی سکوت علما‌ء الدین و رؤساء المذهب خوف أن یصیر المنکر معروفاً و المعروف منکرا یجب علیهم اظهار علمٍ و لا یجوز السکوت، ولو علموا عدم تأثیر إنکارهم، ولو علم به عدم تأثیر دارند، ولی بر آنها اظهار علم واجب است. می‌خواهم عرض کنم که اینها شاهد بر این است که امام در عین اینکه یک فقیه مقاصدی نیست، آن مقاصد الشریعه‌ای که اهل‌سنت در فقه‌شان وارد کرده و فقه‌ خود را بر باد دادند، امروز ما خیلی محکم در مقابل اهل‌سنت می‌گوئیم شما با فقه مقاصدی فقه‌ خود را آوردید مطابق کردید با بیانیه حقوق بشر و فقه پیامبر را از بین بردید. امام فقیه مقاصدی نیست اما توجه به جوهر حاکم بر دین دارد. در آنجا که مسئله‌ی دین مطرح است، اینجا نمی‌گویند که شرط امر به معروف و نهی از منکر تأثیر آن است.

مصاحبه حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(دامت برکاته) با نشریه حریم پیرامون شخصیت فقهی امام خمینی(ره) و اهتمام آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(ره) در تبیین آراء فقهی امام(قده) در شرح بر تحریر الوسیلة

س) شاید بتوان گفت فرمایش حضرتعالی تقریر رقیقی از فقه مقاصدی است شبیه اجماع که اهل‌سنت، اصلش را رد کردند، اما خیلی جاها آمدند به همراه ما گفتند اجماع به این تعبیر را ما قبول داریم.

ج) فقه مقاصدی که گفته می‌شود، مثلاً یک مثالش در این است که ما بگوئیم قرآن فرموده «اعدلوا هو أقرب للتقوی» پس ملاک همه‌ی احکام عدالت است بنابراین ارث زن و مرد باید مساوی باشد، هر کسی که واقعاً آشنای با فتاوای امام باشد ـ حالا من نمی‌گویم آشنا به مباحث علمی و تفصیلی امام ـ می‌یابد امام اینجور استدلال و اجتهاد را قبول ندارد، امام توجه به جوهر حاکم بر دین می‌کنند، مثلاً امام به خوبی به این نتیجه رسیدند که تقیه در دین هست اما اگر «إذا بلغت التقیة الدین فلا تقیّة» حتی اگر روایتی هم بر این مورد نباشد، او می‌فهمد که شارع تقیه را در یک حدّ طبقه‌ی دوم و سوم دین تشریع کرده، اما اگر طوری باشد که با تقیه بخواهد دین از بین برود دیگر تقیه معنا ندارد، عین همین را در بحث لا حرج و لا ضرر دارند، در همین فتاوای ایشان در بحث امر به معروف و نهی از منکر ببینید، آنجا می‌فرمایند وقتی یک عالم دینی می‌بیند اگر سکوت کند ظالم بر ظلمش جری می‌شود، همین مقدار. و می‌داند که مخالفت هم بکند اثر که ندارد هیچی، ممکن است او را هم از بین ببرند، می‌فرماید اینجا دیگر بحث حرج و ضرر اصلاً به میان نمی‌آید، و باید مخالفت کند نتیجه‌ای که می‌خواهیم بگیریم این است که امام اصلاً غیر از مسئله‌ی مقاصد که یک امر مردودی در نظر ایشان است جوهر فقه را تشخیص داده است، به تعبیر بنده امام کاشف جوهر فقه است، واقعاً کاشف است، قبل از ایشان کسی به این نحو نبوده و ما در فقه چنین شخصیّتی نداریم که کاشف باشد، یا اگر بوده خیلی ضعیف بوده. ما نباید فقه امام را فقط در بحث ولایت فقیه خلاصه کنیم، آن یک جنبه‌ از فقه او است، انسان وقتی فتاوای امام در فقه را بررسی می‌کند به نکات زیادی برخورد می‌کند، این نکات کاشف از این است که ورای این فتاوای ظاهری امام به جوهر دین و فقه رسیده بوده و آن جوهر دین و فقه را حاکم می‌دانسته.

نمی‌گوید اگر یک عالمی الآن بخواهد مقابله با بدعت کند حرج وجود دارد! ما جعل علیکم فی الدین من حرج، سرّ اینکه امام انقلاب را آغاز کرد با اینکه یا خیلی‌ها آن زمان با یقین به عدم تأثیر داشتند یا احتمال تأثیرش را خیلی ضعیف می‌دانستند، همین مبنا بوده، یعنی در مسئله‌ی دین ما نباید به مسائلی که در فروع دیگر مطرح می‌شود توجه کنیم، در فروع این مسئله مطرح است که آیا قدرت شرطیّت برای تکلیف دارد یا ندارد؟ آنها که می‌گویند شرط تکلیف است هنگام شک در قدرت برائت جاری می‌کنند و آنها که می‌گویند شک در تکلیف نیست قائل به احتیاط می‌شوند، ولی این بحثی است که مربوط به فروع جزئی است.

ولی وقتی مسئله به حدّ کلان دین می‌رسد امام می‌گوید همان فقیهی هم که قدرت را شرط در تکلیف می‌داند اینجا دیگر نباید توجه به قدرت مکلف کند، اینجا ولو عاجز باشد، ولو انکارش غیر موثر باشد، ولو مستلزم حرج باشد، این ضوابط را باید کنار بگذارد. یک ضابطه‌ی دیگری مطرح می‌شود، به نظرم بسیار مناسب و ضروری است در این همایش این نکات اساسی را استخراج کرده و واقعاً زحماتی که امام در فقه کشیده را مطرح کنیم، ‌این بعضی از نکاتی است که به صورت کلی درباره فقه امام می‌توان گفت.

مطلب دوم راجع به شرح تحریر است؛

یادم هست که مرحوم والد ما بعد از اینکه به یزد تبعید شدند، ساواک اجازه‌ی تدریس به وی نداد، ایشان بعد از گذشت یک هفته شروع به نوشتن کردند، به ایشان عرض کردم چکار می‌کنید؟ هر روز از ساعت هشت تا اذان ظهر به کتابخانه‌ی وزیری یزد می‌رفتند، یعنی روزی چهار ساعت ایشان مشغول نوشتن بود که چند جلد همین شرح تحریر همان جا نوشته شد، ایشان فرمودند من به این نتیجه رسیدم که باید یک خدمت بزرگ به امام رضوان الله تعالی علیه کنیم، بعد دیدم که از شاهکارهای علمی امام تحریر الوسیله است، ما باید این تحریر الوسیله را زنده کنیم! چه کنیم که زنده باشد؟ آن را متن برای کتاب قرار بدهیم، با این که ایشان قبل از تبعید مدتها متن درس فقه‌شان شرح عروه بود و بحث اجتهاد و تقلید را به عنوان شرح عروه نوشته‌اند، اما وقتی به قم آمدند تحریر الوسیله امام را متن درس خود قرار دادند و همان را تا آخر ادامه دادند.

نکته‌ای که ایشان می‌فرمودند این بود که ما در همین مسیر نوشتار و شرح‌مان بر تحریر، هر چه پیش می‌رفتیم، با اینکه در ایام تحصیل پای درس امام رفته بودیم و قدرت علمی امام برای ما خیلی روشن و مبرهن بود، می‌دیدیم که امام در فتاوایشان، در کتاب تحریر الوسیله بسیار دقت کرده‌اند و واقعاً ما بیشتر به وسعت علمی امام توجه پیدا می‌کردیم، بدین گونه ایشان شرح تحریر الوسیله را نوشتند.
یک وقت استاد بزرگوار ما آیت الله العظمی آقای وحید در زمان حیات والد ما به من ‌فرمودند یکی از شانس‌های بزرگ آقای خمینی این است که پدر شما شرح کتابش را نوشت. وقتی کسی که خود اهل فن و فقیه است آن هم در یک درجه‌ی بالایی از فقاهت قرار دارد این حرف را بزند غیر از این است که منِ طلبه‌ی معمولی بخواهم این حرف را بزنم، یک شخصیّت بزرگ، یک استاد عظیم الشأن، یک مرجع بزرگ مثل ایشان این تعبیر را می‌فرماید.

من خیلی خوشحال هستم که این شرح تحریر امروز هم در ایران و هم خارج از ایران در بین بزرگان مطرح است.

سال اول حضور بعثه‌ی مرحوم والد ما در مکه، سال 73 یا 74 بود؛ یک روز جمعی از فضلای قطیف آمدند کتاب تفصیل الشریعه را مطالبه کردند، هر سال که ما برای حج می‌رفتیم، گاهی اوقات حدود هزار جلد از طریق کاروان‌ها به آنجا می‌بردیم. پرسیدم شما این کتاب را از کجا به دست آورده‌اید؟ گفتند آقای دکتر عبدالهادی فضلی گفته من شرح تحریر الوسیله را که تفصیل الشریعه‌ی آیت الله فاضل لنکرانی است خواندم، تعبیر آنها این بود که دکتر فضلی گفته «یفوق علی المستمسک»‌ بر مستمسک برتری دارد و حتی همان زمان عده‌ای از افراد متنی را برای اعلمیّت یکی از مراجع تهیه کرده بودند و برای ایشان بردند که امضا کند، ایشان گفته بود ولو اینکه بنده اعلمیّت را در تقلید شرط نمی دانم ولی من آقای لنکرانی را از این مرجعی که شما مطرح می‌کنید اعلم می‌دانم، اینها چیزهایی است که موثقین همان موقع برای ما نقل کردند. شاهدش هم این بود که خیلی از شاگردان و خانواده و فامیلش همان زمان مقلّد مرحوم والد ما شده بودند و هر سال می‌آمدند سؤالاتی داشتند، می‌پرسیدند و کارهایشان را آنجا انجام می‌دادند.

این برای ما بسی جای خوشحالی دارد که از حوزه علمیه قم بر یک متن فقهی شرحی نوشته شود و در دنیای شیعه مورد استقبال قرار بگیرد، من اینجا این نکته را عرض کنم؛ نباید از دو نکته غافل بود، اول آنکه شرح تحریر الوسیله مرحوم والد ما دو قسمت است؛ یک قسمتش مربوط به زمانی است که ایشان مریض نبوده و نشاط علمی و حوصله داشته، یک قسمتش را بعد از ابتلا به بیماری نوشته‌اند. دوم اینکه یک قسمتش را ایشان تدریس کرده و نوشته و یک قسمتش را تدریس نکرده! آنچه که واقعاً خیلی مهم است و باید به آن توجه شود کتاب‌هایی است که ایشان تدریس کرده و نوشته. مثلاً ایشان تمام کتاب النکاح را پنج شش ماهه نوشتند، پیداست وقتی کسی تدریس نکند و مریض هم باشد، خیلی حوصله‌ِ بسط مباحث را ندارد. مثلاً در همین مکاسب محرمه به ایشان عرض می‌کردم که فروع زیادی را شیخ مطرح کرده است. ایشان می‌فرمود که همان چیزی را که امام در متن آورده شرح می‌کنم.

نکته دیگری هم که باید به آن توجه شود این است که مرحوم والد ما(رض) کسی نبود که فقط کارش درس و بحث باشد و وقتش را فقط صرف این کار کرده باشد که اگر این چنین بود شاید محصول علمی و تألیفش چند برابر آنچه که الآن هست بود، ایشان شخصیتی بود که از آغاز انقلاب همراه امام بود، بعد از انقلاب در قسمت‌های حساس و مسائل کلیدی انقلاب حضور مؤثر داشتند. شرکت در جلسات فراوان جامعه‌ی مدرسین و حدود ده سال دبیر جامعه مدرسین بودند، در کنار آن مسئولیّت حوزه علمیه را عهده‌دار بودند، این نظمی که امروزه در حوزه به وجود آمده ادامه همان دوران مدیریت ده‌ ساله‌ی اول است، به اقرار و تصریح آیت الله استادی، بنیان این دروس تخصصی را ایشان بنا نهادند.

تأسیس جامعة الزهرا که یک مجموعه‌ی عظیمی برای خواهران طلبه است، هر هفته جلسات ایشان در جامعة الزهرا از طرف امام برگزار می شد، حضور در جلسات هیئت امنایی که امام معرفی کرده بودند برای طلاب غیر ایرانی که در سال‌های اولیه جلسات مفصلی را داشتند، و اکنون تحت عنوان جامعة المصطفی مطرح هستند، یک شخصیتی که این همه اشتغالات داشته اما از نوشتن شرح تحریر غافل نشده، حتی در اول انقلاب جامعه مدرسین از افرادی تقاضا کردند عهده‌دار کارهای علمی بیت امام باشند، ایشان گفتند من رفتم خدمت امام، به ایشان عرض کردم که من مشغول نوشتن شرح کتاب شما هستم، برای استفتاءات و مباحث علمی هم آمادگی دارم ولی اگر بخواهم در این قسمت کار کنم شرح کتاب متوقف می‌شود و تکلیف را شما مشخص کنید، امام فرمودند شما مشغول آن شرح باشید، این حاکی از دوراندیشی امام است، آن هم در سالهای اول انقلاب که امام نیاز به این شخصیت‌ها در حضور در نظام پست‌های حساس نظام و انقلاب داشتند.

س) نام تفصیل الشریعه را حضرت آیت الله العظمی فاضل از همان یزد که شروع به شرح تحریر کردند گذاشتند یا بعدها گذاشتند؟

ج) از همان اول، در ذهنم هست در مقدمه‌ی اجتهاد و تقلید فرمودند «سمّیته بتفصیل الشریعه فی شرح تحریر الوسیلة».

س) یعنی مقدمه را هم آنجا نوشتند؟

ج) بله، مقدمه را سال 1398 قمری نوشتند.

این را هم عرض کنم که ایشان حتّی در گرمای تابستان مشغول به تألیف بودند، مثلاً همین کتاب النکاح را در تابستان و فصل تعطیلی نوشت، من گاهی اوقات ساعت سه بعدازظهر که خدمت ایشان می‌رسیدم می‌دیدم مشغول نوشتن این کتاب است، یکی از نقاط افتراق بین این شرح و بعضی از شروح دیگر موجود یا شروحی که بر متون دیگر نوشته شده این است که مرحوم والد ما به مبانی فقهی و اصولی امام کاملاً مسلط بود و این خیلی مهم است چون وقتی مسئله را می‌بیند ذهنش می‌تواند به آن مبنای فقهی و اصولی امام منتقل شود، که عرض کردم در همین خطابات قانونیّه، یکی از جاهایی است که ایشان در کتاب الحج زیاد از آن استفاده کرد اما خود امام استفاده نفرمودند، آن موقع شاید هنوز مبنای خطابات قانونیه را اتخاذ نکرده بودند، این یکی از ویژگی‌های شارح است، یعنی کسی می‌تواند شارح خوب یک متن باشد که قبل از شرح تسلّط بر مبانی نویسنده‌ی متن داشته باشد و این در مرحوم والد ما(رضوان الله تعالی علیه) موجود بود. ایشان به این کتاب خیلی اهمیّت می‌داد، هر وقت کسالتی پیدا می‌کرد می‌فرمود دعا کنید حالم خوب شود برای اینکه شرح این کتاب را تمام کنم.

س) در کثیری از این مجلدات یا کتاب‌ها ایشان این دغدغه را دارد.

ج) بله. یک روز در درس، شاید سه چهار سال به آخر عمرشان بود، فرمودند آقایان طلاب من هیچ علاقه‌ای به ماندن در دنیا ولو یک لحظه ندارم، اصلاً میل ندارم! فرمودند آنچه سبب می‌شود من از خدا بخواهم یک مقداری به من عمر بدهد دو چیز است، مطلب اول این است که من شرح کتاب امام را تمام کنم، یعنی آرزویش این بود که خدا مهلت بدهد برای اینکه شرح تحریر را تمام کند و این کاشف از آن است که چقدر برای ایشان اهمیّت داشته، چقدر علاقه داشته؟

باز سه چهار ماه به فوت ایشان مانده بود،یک روز خدمت ایشان بودم فرمودند محمدجواد رزق من از تألیف تمام شد! یک جمله‌ی تازه و عجیبی برای من بود. به ایشان عرض کردم چرا؟ شما همیشه مریض شده و بعد هم خوب شدید و این کتاب را ادامه داده و نوشته‌اید، فرمودند من دیگر موفق به اینکه یک سطر کتاب بنویسم نمی‌شوم، بعد فرمودند یک وصیتی به شما دارم، خیلی دلم می‌خواهد شرح این کتاب تمام شود، شما بعد از من حتماً شرح این کتاب را تمام کن، به ایشان عرض کردم که من کجا؟ شما کجا؟ نوشته‌ی من کجا و نوشته شما کجا؟ فرمودند شما حتماً این کاری که من می‌گویم را انجام بده.

بعد از فوت ایشان هم بحث فقهی‌ام را آوردم روی کتاب البیع امام که شرحش نوشته نشده و مرحوم والد ما از تحریر، بیع و خیارات و یک مقداری از صلاة را ننوشتند، یعنی بیش از چهار پنجم نوشته شده و کمتر از یک پنجم باقی مانده، الآن تقریباً شش سال است که بحث بیع را مطرح می‌کنم، ان شاء الله خدا توفیق بدهد آن را به جایی برسانم، اگر بخواهیم آنرا منظم و جمع‌آوری کنیم شاید تاکنون حدود دو جلد بشود، باز فروع علم اجمالی را مرحوم والد ما ننوشته و بنده آن را نوشتم که واقعاً یکی از نقاط قوت فقهی امام در مباحث فروع علم اجمالی است، چند فرع از آن شصت و خُرده‌ای فرع که سید دارد را نوشته‌ام که حدود 70 الی 80 صفحه می‌شود.

در آن جلسه درس‌شان فرمودند یک آرزویم این است که این شرح را تمام کنم و جهت دوم که می‌خواهم خدا به من عمر بدهد این است که من امروز این توفیق را پیدا کردم که واسطه‌ای شدم برای رزق شما طلبه‌ها، مردم وجوهاتشان را می‌دهند و من هم شریک شده‌ام در سفره‌ی رزق شما و این برای من مایه افتخار است و این را توفیق بزرگی می‌دانم.

س)‌ در خاطرم هست در مقدمه‌ی آئین کشورداری شرح نامه‌ی امام علی(ع) به مالک اشتر که ایشان سال‌های اول انقلاب تدریس کرده بود، آمده که تفصیل الشریعه در 40 جلد، آیا آقا خودشان چنین بنایی داشتند؟

ج) بله، اتفاقاً همینطور است. ما از اول که از ایشان سوال می‌کردیم که این تفصیل الشریعه‌ی شما چقدر می‌شود؟ ایشان می‌فرمود اگر کامل شود چهل جلد می‌شود. البته عرض کردم ایشان بعد از ابتلا به بیماری بعضی از مباحث را با سرعت رد شد. مثلاً کتاب اجاره، حدود و قصاص را که ایشان تدریس کرده خیلی مفصل است، صلاة و طهارت خیلی قوی نوشته شده اما دیّات تدریس نشده و امر به معروف و نهی از منکر را خیلی با سرعت نوشته، ولو اینکه انسان آن اتقان و لبّ ادله را قشنگ می‌بیند یا کتاب الحج ایشان مثلاً نُه سال طول کشید.

باز هم من یادم است که ایشان خارج قصاص را گفته بودند تمام شده بود، با من مشورت کردند که به نظر شما چه چیز شروع کنیم؟ به ایشان عرض کردم که حج را شروع کنید، فرمودند حج یک عمر می‌خواهد من حوصله‌اش را ندارم، آن موقع قبل از مرجعیّتشان و زمان حیات امام بود. به ایشان عرض کردم که حج موردابتلای مردم است، طلبه‌ها می‌خواهند به حج بروند و مردم هم مباحث حج را نیاز دارند، مبانی امام در حج باید خیلی منقح شود، امام در ابواب حج در باب حقیقت احرام و ... یک مبانی خاص دارد. لذا به ایشان عرض کردم حالا شروع کنید توکل بر خدا! ایشان شروع کردند و حدود نُه سال طول کشید، که باز من یادم هست ایشان جلد پنجم را که شروع کرده بودند یک مرض سخت پیدا کردند و در بیمارستان تهران بستری شدند آن موقع به من فرمودند که دلم می‌خواست خدا به من توفیق می‌داد لااقل حج را تمام می‌کردم، ما عرض کردیم دعا می‌کنیم خدا به شما سلامتی ‌دهد، تا ایشان یک مقدار حالش خوب شد با سرعت حج را تمام کرد.

منتهی بعد از آن بحث خمس را تدریس کرد، مضاربه، قضا و شهادات را تدریس کرد، شش هفت جلد بعد از آن را هم خدا توفیق داد ایشان نوشت. علی ایّ حال مرحوم والد ما رضوان الله علیه واقعاً اعتقاد عمیق علمی به امام داشت و امام را در قله‌ی بالایی از فقاهت می‌دید و معتقد به این بود.

س) همانطور که شما فرمودید اعتقاد علمی به امام داشت، به خاطر اینکه اشراف و تسلط فوق‌العاده‌ای بر مبانی امام داشت.

ج) عمده همین است. یادم می‌آید این کتاب خلل را که امام در نجف نوشته بودند و به نظر بنده مشکل‌ترین کتاب امام، شاید هم آخرین کتابی باشد که امام نوشته. ما می‌گوئیم خیارات شیخ از همه مشکل‌تر است، چرا؟ چون آخرین کتاب شیخ بوده، یعنی تمام ابعاد فقهی را شیخ در مسئله پیاده کرده، یادم هست که امام در نجف فرموده بودند این خلل را بفرستید قم آقای فاضل ببیند و وقتی ایشان دید چاپ شود، منتهی حالا نمی‌دانم چه مانعی پیش آمد، مرحوم والد ما نشد ببینند، یک عده از بزرگان دیدند و بعد چاپ شد. بهر حال این اعتقاد علمی طرفینی بوده یعنی هم امام اعتقاد علمی به مرحوم والد ما داشت و هم مرحوم والد ما که شاگرد امام و مرید و عاشق امام بود. خداوند هر دو را رحمت کند.

س) به هر حال اگر نکته‌ی پایانی داشته باشید استفاده می‌کنیم.

ج) خیلی ممنون؛ من در خاتمه طلب علوّ درجه می‌کنم برای روح بلند امام رضوان الله تعالی علیه که هم حق بزرگی بر ملّت دارد و هم حقّ بزرگی بر حوزه‌ها و فقه دارد، امیدوارم خداوند به ما توفیق بدهد این زحمات علمی که امام، شاگردان امام، مخصوصاً والد راحل ما رضوان الله تعالی علیه کشیدند و خدمت بزرگی به فقه اهل‌بیت و مکتب تشیع کردند ما بتوانیم آثار اینها را به پیش ببریم، آنچه که بر آن تأکید داشتند را حفظ کنیم، امیدوارم این همایش منشأ بشود برای اینکه در طلبه‌ها روحیه‌ی فقاهت واقعی را بیشتر زنده کند و بدانند که واقعاً یک شخصیتی مثل امام، مثل مرحوم والد ما چقدر کار فقهی کردند.

این نوشته‌جات خطی آقا را من به یکی از مدرسین نشان دادم،‌گفت: ای کاش من این را ندیده بودم، گفتم چرا؟ گفت وقتی آدم اینطور زحمت‌های اینها را می‌بیند می‌گوید اینها کجا و ما کجا؟ آدم از خودش مأیوس می‌شود، من به ایشان گفتم که اتفاقاً باید برای ما الگو باشد، به ما خط بدهد و ما را تهییج کند تا بیشتر کار کنیم و زحمت بکشیم، اینطور نباشد که تعطیلاتمان به بطالت بگذرد و تحصیلاتمان هم محتوایش کمتر شود. اینها واقعاً اثر دارد و ان شاء الله امیدوارم آثار خوبی داشته باشد.

والسلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته


برچسب ها :

حريم امام شخصیت فقهی امام خمینی تبیین آراء فقهی امام شرح تحرير الوسيلة تفصيل الشريعة