آپارتمانسازي جزء فرهنگ ما که نيست، هيچ! جزء دين ما هم نيست
۲۱ دی ۱۳۹۳
۱۷:۵۹
۴,۰۰۶
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
بسم الله الرّحمن الرّحيم الحمدلله رب العالمين
و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين
خدمت شما اساتيد، دانش پژوهان و محققين رشته علوم انساني، خصوصا هنر معماري خير مقدم عرض ميکنم.
براي ما جاي خوشحالي دارد که اسلام، خصوصاً فقه در اين زمينههايي که براي شما سؤال وجود دارد اصول، ضوابط و کلياتي را بيان فرموده که ما ميتوانيم در پرتو آنها جزئيات را هم جواب بدهيم.
جوهره و خاصيت فقه شيعه اين است که در مواردي به صراحت ورود پيدا کرده و گفته اين واجب است، اين مستحب است، اين حرام يا مکروه است. در يک جاهايي هم ورود پيدا نکرده، چرا؟ چون به اختلاف شرايط، زمان، اشخاص و امکنه تغيير پيدا ميکند که از آن به منطقة الفراغ تعبير ميکنيم.
فقيه بايد در اين موارد هنر فقاهت خودش را نشان بدهد و مناسب با خصوصياتي که وجود دارد از حيث زمان، مکان، اشخاص، آب و هوا و همهي شرايطي که دخيل در حکم است ورود پيدا کند و نظر بدهد.
البته کنار فقه بايد علوم ديگر مثل تاريخ هم مطرح باشد بالأخره فقيه بينياز از مراجعه به تاريخ نيست ولي مجموعاً ميتوانيم خيلي محکم بگوئيم که فقه و فقاهت قدرت پاسخ به همهي سؤالات را دارد.
براي روشنتر شدن بحث کتاب وسائل الشيعه را ملاحظه فرماييد. در کتاب الصلاة به مناسبت تبيين حکم مکان نمازگزار بابي دارد به نام «ابواب احکام المساجد»(1). شما اگر به عناوين اين باب مراجعه کنيد پاسخ بسياري از سؤالات خود را مييابيد.
مثلا آيا اصلاً کثرت مسجد مطلوب اسلام هست يا نه؟ آيا يک مسجد مرکزي در هر شهر درست کنيم که همه به آنجا بروند يا در هر محلهاي مسجدي بسازيم که مردم در آن اجتماع کنند و يا هر دو باشد، محتملاتي است که وجود دارد و در اين زمينه رواياتي هم وارد شده است. «باب استحباب بناء المساجد ولو کانت صغيرةً»(2) چه ميخواهد بگويد؟
روايتي از امام صادق(ع) هست که سندش هم سند صحيحي است؛ «مَنْ بَنَى مَسْجِداً بَنَى اللهُ لَهُ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ»(3). فردي در مسير مکه با حضرت برخورد نمود سوال نمود من قطعه زميني را سنگچين کرده و آنرا مسجد قرار دادهام آيا اين روايت شامل من هم ميشود؟ حضرت فرمود بله.
از اين روايت ميشود استفاده کرد که اسلام ميخواهد مساجد متعدد باشد ولو با مساحت کوچک.
درست است که در مساجد بزرگ اجتماعات عظيم يک شکوهي براي مسلمين ايجاد ميکند ولي فوق اين اثر اجتماعي و سياسي، اصلاً اسلام ميخواهد مسلمين با مسجد ارتباط داشته باشند. براي اهالي هر محله بايد دسترسي به مسجد آسان باشد. اگر بنا باشد براي نماز صبح يک ساعت راه بروند تا به مسجد برسند تعداد کمي موفق به حضور در مسجد خواهند شد.
در اسلام، مسجد حريم دارد، اين که در کنار مسجد، محلي قرار دهند مثل سينما، اصلاً با شئون مسجد سازگاري ندارد و در روايات ما از اينگونه امور نهي شده است. ساختمانها و مغازههاي اطراف مساجد بايد با شأن مسجد سازگار باشند.
عجيب است که ميفرمائيد در تهران ميخواهند براي 400 مسجد مناره درست کنند در حالي که ساخت منارههاي طولاني در فقه ما کراهت دارد. باب 25 احکام مساجد عبارت است از «باب کراهة الطول المنارة و استحباب کونها مع سطح المسجد»(4).
مطلب ديگر آنکه در آن زمان موضوع آپارتماننشيني مطرح نبوده که سوال شود آيا طبقات بالا مثلا طبقهي دهم را ميتوان مسجد قرار داد يا نه؟ اصلاً موضوعش مطرح نبوده! اين را اکنون فقه بايد پاسخ بدهد که آيا اين کار جايز است يا نه؟
در ارتکاز فقها و ذهن فقهاي ما اين هست که زمين مسجد از تخوم أرض إلي السّماء السابعة، يعني از عمق آن زمين تا آسمان هفتم مسجد است. ولي در تحقيقي که بنده داشتم اين حکم مختص «مسجد الحرام»، آن هم فقط نسبت به کعبه است. روايتي را نديدم که عموميت داشته باشد.
حال فرض کنيد در جايي مسجد ساختهاند. چنانچه بخواهند در زير مسجد طبقهاي براي وضوخانه درست کنند، آقايان ميگويند جايز نيست مگر اينکه در آنجا فقط شير آب براي وضو گرفتن قرار دهند و غير از آن جايز نيست. اينها نکاتي است که وجود دارد و بايد نسبت به آن تحقيق بيشتري صورت گيرد.
من اين مطلب را در فقه شيعه نديدهام، در فقه اهلسنت ديدم که بعضي از آنها ميگويند مسجد بايد در وسط شهر باشد. اين هم يک سوال است که جاي مسجد کجا بايد باشد؟
البته بحث معماري اسلامي منحصر به مسجد نيست، چون بحث مسجد پيش آمد اين نکات را عرض ميکنم چه خوب است آقايان و خواهراني که در رشته علوم انساني ميخواهند تحول ايجاد کنند اين باب احکام مساجد و رواياتش را به صورت روشن و واضح جمعآوري کنند ولو اينکه بيان تکليف اين روايات کار فقيه است.
چون با ملاحظه يک روايت نميشود گفت چون اينجا نوشته است «مَنْ بَنَى مَسْجِداً بَنَى اللهُ لَهُ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ» پس در يک کوچه 20 تا مسجد درست کنند، در روستاي کوچکي که 20 خانوار بيشتر ندارد پنج تا مسجد درست کنيم، گاهي اوقات تعدد مساجد در محيطهاي کوچک موجب دو دستگي و نزاع بين مردم خواهد شد اينها عناويني است که در مسجد سازي نقش دارد.
اگر روي اين ابواب تحقيق شود و مجموعهي خوبي تنظيم گردد و در اختيار دانشجويان رشتهي معماري قرار داده شود، شاهد تحول در سبک معماري خواهيم بود. در همين کتاب وسائل الشيعه بعد از «أبواب أحکام المساجد»، ابواب ديگري به نام «ابواب احکام المساکن»(5)، بيان شده است. خانهاي که انسان ميخواهد در آن زندگي کند چطور بايد باشد؟
آپارتمانسازي جزء فرهنگ ما که نيست، هيچ! جزء دين ما هم نيست. دين ما نسبت به ساختمانهاي بلند مرتبه نظر مساعد ندارد.
شما امروز اگر به بررسي پرونده جرايمي که در دادگستريها مطرح است بپردازيد، بسياري از جرايم معلول آپارتمان نشيني است. از قتلها، نزاعها، مسائل اخلاقي و سرقتها و حتي ممکن است به مسائل سياسي هم کشيده شود.
از منظر روانشناسان نيز آپارتمان نشيني آسيبهاي روحي و رواني به دنبال دارد. کسي که آپارتماننشين است، نه حياط دارد و نه آسمان و ستارگان را ميبيند، مخصوصاً الآن که جلوي هر پنجره انواع و اقسام پردهها را نصب ميکنند که کنار زدنش از ديوار هم مشکل است، آدميان يک زندان با سليقهي خود ايجاد کرده و در آن زندگي ميکنند.
وسعت منزل، استحباب دارد؛ «مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ أَنْ يَتَّسِعَ مَنْزِلُهُ»(6)، در مقابل اگر منزل کوچک و ضيق باشد کراهت دارد. حال اين نکتهي جالب را ملاحظه نماييد.
در هر فرهنگي رايج است اگر کسي چيزي به انسان هديه داد مخصوصاً اگر آن فرد پدر باشد انسان با آن ذهن متعارف يا فرهنگ موجود ميگويد من اين را به هيچ کسي نميدهم چيزي است که پدرم به من داده است اما در روايات اين را استثنا زده و فرمودهاند: اگر پدر منزل کوچک و تنگي براي انسان تهيه کرد اگر بخواهد آنرا عوض کند نه تنها اشکالي ندارد بلکه مستحب هم هست.
«بَابُ كَرَاهَةِ ضِيقِ الْمَنْزِلِ وَ اسْتِحْبَابِ تَحَوُّلِ الْإِنْسَانِ عَنِ الْمَنْزِلِ الضَّيِّقِ وَ إِنْ كَانَ أَحْدَثَهُ أَبُوه»(7)، جمله «وَ إِنْ كَانَ أَحْدَثَهُ أَبُوه» ولو اينکه پدرش آن را ساخته باشد ظهور در اين دارد که آجرهايش با دست پدر چينش پيدا کرده است.
يا در مورد تزئيناتي که در منزل وجود دارد؛ بحث کراهت تماثيل و صور اختصاص به مسجد ندارد، وجود مجسمهها، تمثالها، تابلوهاي عکس در خود منازل هم کراهت دارد. وقتي انسان نماز ميخواند حتي اگر مقابل انسان نباشد و پشت سرش قرار گرفته باشد ثواب نماز کم ميشود و کراهتش به قوت خود باقي است.
در مورد ارتفاع خانه و ديوار آن چه مقدار مجاز هستيم ارتفاع آنرا بالا آوريم؟ در همان بحث آپارتمان نشيني که گفتم مطابق با موازين ديني ما نيست، صاحب وسائل يک بابي دارد که بناء يک خانه نبايد بيش از هفت ذراع باشد (هر ذراع نيم متر است) ارتفاع هر منزل از سطح زمين بايد سه متر و نيم باشد، البته بايد بحث اجتهادي بشود که آيا اين اندازهاي که ذکر شده به لحاظ اين بوده که در آن زمان اصلاً از اين مقدار بالاتر نميساختند و حکم مطابق عرف آن زمان بيان شده يا اينکه اين متراژ خودش يک ملاک است.
در روايتي امام صادق(عليه السلام) فرمود: «إِنَّ اللهَ وَكَّلَ مَلَكاً بِالْبِنَاءِ يَقُولُ لِمَنْ رَفَعَ سَقْفاً فَوْقَ ثَمَانِيَةِ أَذْرُعٍ أَيْنَ تُرِيدُ يَا فَاسِق»(8) -چه نکات لطيفي وجود دارد-؛ حضرت ميفرمايند: کسي که بيش از هشت ذراع (چهار متر) سقفش را بالا برد ملکي به او ميگويد اي فاسق تا کجا ميخواهي بروي؟ گويا اين کار يک تفرعن در انسان ايجاد ميکند و اسلام با روحيه تفرعني و خود بزرگ بيني در انسان مخالف است. الآن هم ميدانيد افراد خيلي مرفه و رفاه طلب در آپارتمان هم که ميخواهند زندگي کنند طبقات بالا را ميگيرند.
باز در مورد مساحت خانه هرچند در روايات ما مسئلهي سعه منزل مطرح شده است ولي روايات ديگري ميگويد اگر مساحت خانه زيادتر از حد کفاف باشد کراهت دارد.(9) از طرف ديگر ميگويد اگر خانهاي که ساختي خيلي بزرگ بود، يک مقدارش را نياز نداري و خالي از سکنه است و بدون استفاده مانده است، آن را خراب کن.(10)
ما باشيم ميگوييم آنرا نگه دارم! حتّي الآن هم اگر از شما سؤال کنيم ميشود آنرا خراب کرد، ميگوييد اين کار اسراف است، ولي اينجا خيلي عجيب است که اسلام اجازهي تخريب ميدهد ميگويد اگر واقعاً به آن قسمت نياز نداري، نه خودت و نه ديگري، براي الآن يا آيندهات هم به آن نيازي نيست، ميداني هيچ وقت نياز به اين دو اتاق نداري آن را خراب کن، يعني اسلام نهي ميکند از اينکه يک جاي خالي در خانه باشد.
الآن اين موضوع را در جامعهي خود بررسي کنيم که قریب يک ميليون خانه آپارتماني خالي در تهران داريم، اسلام نهي کراهتي و تنزيهي ميکند از اينکه يک مکاني درست شود و خالي بماند و مورد نياز نباشد، اين يک مطلب مهمي است که نه مردم ما به آن توجه دارند و نه مسئولين.
راجع به نورگيري منازل روايات داريم،(11) راجع به اينکه خانه حتماً بايد درب داشته باشد، روايت داريم؛ «بَابُ كَرَاهَةِ النَّوْمِ فِي بَيْتٍ لَيْسَ لَهُ بَابٌ وَ لَا سِتْر»(12). خوابيدن در خانهاي که درب ندارد کراهت دارد، شما ميدانيد در زمان طاغوت به اينجا رسيده بودند که خانهها و ويلاهاي شمال کشور را بدون درب بسازند! حالا يک چيزي مثل فنس دور آن ميکشيدند، اين مورد نهي واقع شده است.
يک مطلبي را عرض کنم که هم در روايات ما وجود دارد هم در روايات اهل سنت، و به درد مسئلهي معماري ميخورد که امروز خيلي غربي شده است. در روايات ما از تشبه به اهل کفر نهي شده است.(13) عمدتاً اين تشبه به اهل کفر در مورد لباس و کراوات و ريش و سبيل ذکر ميشود، ولي منحصر به همين موارد نيست، اصلاً در اسلام نسبت به اينکه منازل و ساختمانهاي مسلمين شبيه به ساختمانهاي کفار شود نهي شده است.
البته اينجا يک بحث مفصل مطرح ميشود که اين رواياتي که ميگويد «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّين»(14)، علم را فرا گيريد ولو از کافر، معماري يک علم و هنر است که دنيا به آن رسيده و زيبايي خاص خودش را دارد، اين زيبايي چه ربطي به دين دارد؟ فطرت انسان زيبايي را ميطلبد. روميها يک نوع از آن را دارند، ايرانيها يک نوع و ديگران نوع ديگر.
ولي در کنار اين بحث، اگر ساختمان مسلمانها شبيه به يهود شد، اسلام اين را نهي ميکند، چرا؟
اين مسئله هم از جهت روان شناسي ثابت است و هم در دين آمده، اگر انسان يک قدم به سمت انحراف و گناه برود قدم دوم را بلندتر و با سرعت بيشتري برميدارد، قدم سوم را با سرعت خيلي بيشتر برميدارد، در فرهنگ هم همينطور است، ما امروز از ساختمان کفار خوشمان ميآيد فردا هم ميگوئيم غذاهايشان چطور است پس فردا ميگوييم لباسهايشان چطور است و آرام آرام به سمت آنها کشيده ميشويم، اسلام ميخواهد مسلمانها محفوظ بمانند، و الا هيچ عاقلي، هيچ ديني با اصل زيبايي و با خلق زيبايي مخالف نيست.
يک نمايي خيلي زيباست، اما وقتي مسلمانها داخل آن رفتند و پرسيدند چه کسي اينها را درست کرده؟ ميگويند يهوديها درست کردند سراغ ميگيرند چيزهاي ديگري هم دارند يا خير؟ آرام آرام به آنها نزديک ميشوند، در روايات ما از مطلق تشبّه به يهود و کفار نهي شده تا فرهنگ آنها در سرزمين مسلمين نفوذ پيدا نکند.
واقعاً بايد امروز براي معماري ما يک ملاکي قرار داده شود. اين برجها و ساختمانهاي بلند مرتبه خودش يک نوع تشبه است، البته ممکن است مصاديق آن در زمانهاي مختلف فرق پيدا کند، کراوات در آن زمان که فقط غربيها از آن استفاده ميکردند علامت شباهت به کفر بود اما امروز که در بسياري از کشورهاي اسلامي مسلمانها از آن استفاده ميکنند از موضوع شباهت خارج شده است.
در مورد معماري هم اگر به قدري مسلمانها از آن استفاده کنند که ديگر يادآور کفر و يهود نباشد باز اشکالي ندارد. اين مسائل با مرور زمان تغيير پيدا ميکند. يک قاعدهاي در فقه وجود دارد که بايد قاعدهي کار معماري قرار گيرد و ريشهي قرآني هم دارد در سورهي مبارکه هود آيه 61 خداي تبارک و تعالي ميفرمايد «وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فيها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَريبٌ مُجيب»(15)، خدا از انساني که در زمين خلقش کرده است يک چيز طلب ميکند «واستعمرکم فيها» ميخواهد که اين زمين را آباد کنيد، اين آيه ميتواند منشأ بسياري از ضوابط باشد اينکه ساخت و ساز خوب و با کيفيت باشد.
چون هر چه موجب عمران و آبادي بشود مصداق «واستعمرکم فيها» است. کيفيت استحکام، زيباسازي نماي بيرون و درون ساختمان يک نوع عمران و استفادهي صحيح از زمين است البته با لحاظ قيودي مثل عدم تشبه به يهود و کفار و... اين يک قاعده و ضابطهي کلي است که ميتوانيد از آيه استفاده کنيد.
همچنين به اين روايت توجه فرماييد: در زمان أميرالمؤمنين(عليه السّلام) استفادهي از آجر بهعنوان مصالح ساختماني مختص متمولها بوده است و غالب مردم خانه خود را با خشت و گل درست ميکردهاند. اميرالمؤمنين از کنار خانهاي که با آجر ساخته شده بود گذر کردند. حضرت سؤال فرمودند اين خانه مال کيست؟ گفتند مال مغرور است که حالا يا اسمش مغرور بوده يا آدم مغروري بوده است، سپس از کنار بناء آجري ديگر عبور کردند و فرمودند اين هم يک مغرور ديگر است.(16)
امروز بعضيها فريب ساختمانهاي خود را ميخورند و به آن مغرور ميشوند. در روايات اين مطلب که انسان ساختماني درست کند براي اينکه به چشم مردم کشيده شود و بگويند سنگ گرانيت متري 200 هزار تومان در آن بهکار رفته مورد نهي واقع شده است، البته برخي از اين احکام در اختيار شما نيست مردم به ذوق و سليقه خودشان دنبال ميکنند و شما بايد آن اساس معماري را طراحي کنيد. منتها بايد مردم را با ضوابط شرعي ساختمانسازي آشنا نمود.
اين نکته را هم عرض کنم از مجموع روايات استفاده ميشود منزل يک قداست خاص دارد. به اين نکته کمتر توجه ميشود. لذا براي ورود و خروج در منزل، نور آنجا، نظافت و تزئين و خصوصيات ارتفاع خانه آدابي ذکر شده است.
حضور در منزل يک آداب و خروجش آدابي ديگر دارد، ملائکهي الهي نسبت به منزل و رفتار افراد در داخل خانه يک توجه خاص دارند وقتي هم که از منزل بيرون ميرود مخصوصا کساني که دنبال علم و رزق حلال ميروند مورد توجهات ديگر قرار ميگيرند.
در باب تحريم البناء رياءً و... صاحب وسائل فتوا ميدهد که اگر کسي بنايي را به عنوان ريا بسازد تا به چشم ديگران بکشد، اين کار حرام است.(17)
اين مطلب را عرض کردم تا بدانيد، هرچند الحمدلله خودتان هم اطلاع داريد که واقعاً فقه اسلام و تشيع به معماري و سبک زندگي مسلمانان توجه دارد.
ما به سهم خود در مرکز فقهي آمادگي داريم تا شما ريز سوالهاي خود را براي ما بفرستيد. مطمئن باشيد که جواب روشني داده خواهد شد. بهرحال لازم است شما عزيزان با حوزهي علميه ارتباط وسيع داشته باشيد.
يک روز آقاي قرائتي به من فرمود بيش از 400 آيه و روايت راجع به معماري مسکن و ... پيدا کردهام، البته روايات که خيلي فراوان است اما ايشان به بعضي از آيات هم اشاره داشت. خوب است اين مطالب در متون درسي دانشگاهها راه يابد اگر تحول بخواهد ايجاد شود يک راه آن همين است، چطور شد که امروز معماري ما وارث معماري فرانسه و المان شد؟ چون آنها متونشان را ترجمه کردند و به دانشگاههاي ما فرستادند، حالا هم اگر بچه مسلمانها و متدينين با موضع دين آشنا شوند نتيجهاش اين خواهد شد که محسّنات و ضوابط خوب آنها را برميدارند و با تطبيق بر ضوابط ديني ما آنرا تلفيق مينمايند. ما نميخواهيم به صورت کلّي، هر آنچه که از طرف غرب ميآيد تخطئه کنيم، اين کار درستي نيست.
اگر براي استحکام ساختمان فرمول محاسباتي را ارائه دهند. اين که اسلامي و غير اسلامي ندارد، بايد ما از علم و دانش آنها که فرهنگ غرب در آن رسوخ نکرده، استفاده کنيم اما بدانيم خيلي از متون دانشگاهي ما چه در معماري يا علوم ديگر وارث فرهنگ غرب است. اين را کسي نميتواند منکر شود، بايد در تحول علوم انساني ما ضوابط ديني خود را به ميدان بياوريم و با توجه به اين ضوابط ديني و فرمولهاي علم معماري يک معماري جديد اسلامي ارائه بدهيم.
همانطور که فرموديد قبل از زمان رضاخان در کشور ما يک معماري سنّتي وجود داشت اما اينکه آن معماري سنّتي با توجه به همه اين جهات ديني همراه بوده يا نه؟ براي ما روشن نيست، منتها حفظ فرهنگ و سنت ايراني در برابر فرهنگ غرب خود يک ارزش است.
در وهله اول توکلتان بر خدا باشد، همانطور که رهبر معظم انقلاب(دام ظلّه) به صورت جدي دنبال اين جريان هستند، اين از برکات نظام و حکومت اسلامي است که امروز رهبري دور انديش دغدغهي اين مسائل را دارد، ايشان دنبال اين است که تحولي در علوم انساني به وجود آيد.
لذا بايد همهي دانشگاهيان، حوزويان، اهل فکر، با ارتباطات اساسي در مقام هم انديشي برآيند، نه اينکه يک همايش برپا کرده ميلياردها ريال هم خرج کنند و فايده چنداني نداشته باشد! بايد کار بهطور اساسي انجام شود.
در همين مرکز فقهي راجع به سلاحهاي کشتار جمعي، ما محققين برجسته حوزه را دعوت کرديم برخي از، سياسيون و حقوقدانان و نيز برخي از متخصصين در فيزيک را هم دعوت کرديم تا کاملاً براي ما روشن کنند که سلاح هستهاي و سلاحهاي کشتار جمعي چيست و دايره تخريبش چقدر است؟ چندين جلسه برگزار کرديم تا از اين جلسات چند مقالهي درجه يک بيرون آمد و بحمدالله مورد استفاده و استناد مسئولين مذاکرات هستهاي قرار گرفت و در مذاکرات مطرح کردند که حوزهي ما اين حرف را ميزند.
خود من هم در همايشي که سازمان انرژي اتمي برگزار شد سخنراني کردم. پس از اتمام سخنانم آقاي سلطانيه به من گفت اي کاش اين مطالب شما را من دو سال پيش ميدانستم و در جلسات آژانس از آن استفاده ميکردم.
عرض بنده اين است سؤالهاي خود را پيگيري کنيد تا به يک جواب کامل برسيد سپس آن جواب را در متن درسهاي دانشگاه تزريق کنيد تا براي ده سال ديگر، مهندسين و جواناني که در اين رشته تربيت ميشوند با اين فکر جلو بيايند و دنبال اين مظاهر غربي نروند که آثار زيانباري براي مردم ما به همراه دارد.
نکتهي دوم این است که بايد توجه داشته باشيد که اين روايات را بايد يک فقيه جمعبندي کند. بعضي از اين روايات قضيهي خارجيه است، نظير آنکه اشاره کردم کراهت دارد ارتفاع خانه از سه متر و نيم بالاتر باشد، ممکن است يک فقيهي بگويد اين مربوط به زماني بوده که بقيهي منازل هم ارتفاعش در همين اندازه بود.
در اينصورت ملاکي که ما از حديث استفاده کنيم اين است که دين حکم اين موضوع را مطابق عرف هر جامعهاي قرار داده، اگر در يک منطقه ارتفاع همه خانهها ده متر است، ساخت خانهي 20 متري کراهت دارد، اما در محل ديگر که همه خانههايشان 20 متري است اشکالي ندارد. از جهت سند روايات ما در باب مستحبات و مکروهات براي سند اعتبار زياد قائل نيستيم چون قاعدهاي به نام تسامح در ادلهي سنن وجود دارد که مشهور ميگويند طبق اين قاعده ضعف سند احاديث در باب مستحاب و مکروهات جبران ميشود.
پس اولا بايد فضاي ذهني دانشگاه اين باشد که ما راجع به اين مسائل در فقه حرف داريم، الآن شما اگر از خيلي از معمارها و اساتيد دانشگاه سؤال کنيد که در اسلام راجع به احکام مساکن چيزي هست؟ ميگويند چيزي نشنيدهام.
ثانيا بررسي دقيق روايات سنداً و دلالتاً مربوط به حوزههاست، شما الآن سؤال ميکنيد در زمان ما آپارتمان نشيني جايز است يا جايز نيست؟ مستحب است يا مکروه؟ اين را ما بايد بررسي کنيم، و نتيجه تحقيق را ارائه ميدهيم. اين نتيجه براي آقايان مفيد خواهد بود.
سؤالات خود را روشن و منقح براي ما بفرستيد، ممکن است براي تبيين بيشتر بعضي از موضوعات نشستهاي علمي نيز برگزار کنيم.
من معتقدم نسبت به اين جوابها در محيط خودتان کار کنيد و به نکات مؤثرش توجه نماييد. ممکن است ما از برخي نکات غفلت کرده باشيم پيگيري فرماييد تا آن نکات نيز تذکر داده شود.
ارتباط هر چه بيشتر مجموعهي دانشگاهها و مراکز علمي تحقيقاتي با حوزه علميه يک ضرورت است نه بخاطر اينکه چون حکومت، حکومت روحانيت و نظام منسوب به اينهاست بلکه ما معتقديم اساس علم آميختهي با دين است و علم بدون دين اصلاً نتيجهي خوبي ندارد، لذا هر عالمي در هر رشتهاي اگر بخواهد موفق باشد، چنانچه مرتبط با دين باشد به نتايج خوبي ميرسد.
متأسفانه در دانشگاه اين فضا نه تنها وجود ندارد بلکه خلافش حاکم است. يکي از چيزهايي که ما بعد از انقلاب موفق به ايجاد آن نشدهايم احساس نياز به دين و مراجعهي به دين در مجموعههاي علمي است. چنين احساسي اکنون خيلي ضعيف است بلکه برعکس عدهاي احساس تقابل ميکنند که اين علوم چه ربطي به دين و روحانيت دارد، بهرحال اين مشکلي است که در همهي مراکز علمي دانشگاهي ما وجود دارد، ولي آن مقداري که ما توانايي داريم و به مقداري که وظيفهي ما هست آمادگي داريم تا اين ارتباط روز به روز بيشتر بشود، إن شاء الله.
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته
--------------------
پي نوشتها:
1 . وسائل الشيعة 5: 193.
2. بَابُ اسْتِحْبَابِ بِنَاءِ الْمَسَاجِدِ وَ لَوْ كَانَتْ صَغِيرَةً وَ أَقَلُّهُ نَصْبُ أَحْجَارٍ وَ تَسْوِيَةُ الْأَرْضِ لِلصَّلَاةِ وَ لَوْ فِي الصَّحْرَاءِ وَ اسْتِحْبَابِ عِمَارَتِهَا. وسائل الشيعة 5: 203.
3. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللهِ(ع) يَقُولُ مَنْ بَنَى مَسْجِداً بَنَى اللهُ لَهُ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ قَالَ أَبُو عُبَيْدَةَ فَمَرَّ بِي أَبُوعَبْدِاللهِ ع فِي طَرِيقِ مَكَّةَ وَ قَدْ سَوَّيْتُ بِأَحْجَارٍ مَسْجِداً فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ نَرْجُو أَنْ يَكُونَ هَذَا مِنْ ذَلِكَ فَقَالَ نَعَمْ. الكافي(ط-دارالحديث) 6: 307.
4. بَابُ كَرَاهَةِ طُولِ الْمَنَارَةِ وَ اسْتِحْبَابِ كَوْنِهَا مَعَ سَطْحِ الْمَسْجِدِ وَ كَوْنِ الْمِطْهَرَةِ عَلَى بَابِه. وسائل الشيعة 5: 230.
5. وسائل الشيعة 5: 299.
6. عَنْهُ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللهِ ص: «مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ أَنْ يَتَّسِعَ مَنْزِلُهُ». المحاسن 2: 610.
7. وسائل الشيعة 5: 302.
8. عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ الْفَضْلِ النَّوْفَلِيِّ عَنْ زِيَادِ بْنِ عُمَرَ الْجُعْفِيِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ ع قَالَ: إِنَّ اللهَ وَكَّلَ مَلَكاً بِالْبِنَاءِ يَقُولُ لِمَنْ رَفَعَ سَقْفاً فَوْقَ ثَمَانِيَةِ أَذْرُعٍ أَيْنَ تُرِيدُ يَا فَاسِق. وسائل الشيعة 5: 310 .
9. بَابُ كَرَاهَةِ تَشْيِيدِ الْبِنَاءِ وَ اسْتِحْبَابِ الِاقْتِصَارِ مِنْهُ عَلَى الْكَفَاف. وسائل الشيعة 5: 337.
10. بَابُ كَرَاهَةِ الْبِنَاءِ إِلَّا مَعَ الْحَاجَةِ إِلَيْهِ وَ جَوَازِ هَدْمِهِ عِنْدَ الْغِنَى عَنْه. وسائل الشيعة 5: 315.
11. وسائل الشيعة 5: 319.
12. وسائل الشيعة 5: 325.
13. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «حُفُّوا الشَّوَارِبَ وَ أَعْفُوا اللِّحَى وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ». من لا يحضره الفقيه 1: 130.
14. وسائل الشيعة 27: 27.
15. هود: 61.
16. وَ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ أَبِي شَيْخٍ يَرْفَعُهُ قَالَ: مَرَّ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(ع) بِبَابِ رَجُلٍ قَدْ بَنَاهُ مِنْ آجُرٍّ فَقَالَ لِمَنْ هَذَا الْبَابُ فَقِيلَ لِمَغْرُورٍ الْفُلَانِيِّ ثُمَّ مَرَّ بِبَابٍ آخَرَ قَدْ بَنَاهُ صَاحِبُهُ بِالْآجُرِّ فَقَالَ هَذَا مَغْرُورٌ آخَرُ. وسائل الشيعة 5: 338.
17. بَابُ كَرَاهَةِ تَشْيِيدِ الْبِنَاءِ وَ اسْتِحْبَابِ الِاقْتِصَارِ مِنْهُ عَلَى الْكَفَافِ وَ تَحْرِيمِ الْبِنَاءِ رِيَاءً وَ سُمْعَة. وسائل الشيعة 5: 337.
-------------------------------------
أهم مطالب:
• آپارتمانسازي جزء فرهنگ ما که نيست، هيچ! جزء دين ما هم نيست. دين ما نسبت به ساختمانهاي بلند مرتبه نظر مساعد ندارد.
• اسلام نهي کراهتي و تنزيهي ميکند از اينکه يک مکاني درست شود و خالي بماند و مورد نياز نباشد، اين يک مطلب مهمي است که نه مردم ما به آن توجه دارند و نه مسئولين.
• يک قاعدهاي در فقه وجود دارد که بايد قاعدهي کار معماري قرار گيرد و ريشهي قرآني هم دارد در سورهي مبارکه هود آيه 61 خداي تبارک و تعالي ميفرمايد «وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فيها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَريبٌ مُجيب» ، خدا از انساني که در زمين خلقش کرده است يک چيز طلب ميکند «واستعمرکم فيها» ميخواهد که اين زمين را آباد کنيد، اين آيه ميتواند منشأ بسياري از ضوابط باشد اينکه ساخت و ساز خوب و با کيفيت باشد. چون هر چه موجب عمران و آبادي بشود مصداق «واستعمرکم فيها» است. کيفيت استحکام، زيباسازي نماي بيرون و درون ساختمان يک نوع عمران و استفادهي صحيح از زمين است البته با لحاظ قيودي مثل عدم تشبه به يهود و کفار و... اين يک قاعده و ضابطهي کلي است که ميتوانيد از آيه استفاده کنيد.
• بايد در تحول علوم انساني ما ضوابط ديني خود را به ميدان بياوريم و با توجه به اين ضوابط ديني و فرمولهاي علم معماري يک معماري جديد اسلامي ارائه بدهيم.
• ارتباط هر چه بيشتر مجموعهي دانشگاهها و مراکز علمي تحقيقاتي با حوزه علميه يک ضرورت است نه بخاطر اينکه چون حکومت، حکومت روحانيت و نظام منسوب به اينهاست بلکه ما معتقديم اساس علم آميختهي با دين است و علم بدون دين اصلاً نتيجهي خوبي ندارد، لذا هر عالمي در هر رشتهاي اگر بخواهد موفق باشد، چنانچه مرتبط با دين باشد به نتايج خوبي ميرسد.